۲۶ مهر ۱۳۹۳، ۸:۳۵
کد خبر: 81352543
T T
۰ نفر

راه توسعه، جدايي سلسله از دلفان نيست

۲۶ مهر ۱۳۹۳، ۸:۳۵
کد خبر: 81352543
راه توسعه، جدايي سلسله از دلفان نيست

سايت يافته لرستان درمطلبي باعنوان 'راه توسعه،جدايي سلسله از دلفان نيست'نوشت:شانزدهمين روز از مهرماه امسال، كميسيون شوراهاوامور داخلي مجلس با نهايي كردن طرح اصلاح جداول حوزه‌هاي انتخابيه،تعداد نمايندگان مجلس را به 310 نفر افزايش داد.

اصلاحاتي كه نسيم آن در لرستان نيز وزيدن گرفت و اختصاص يك نماينده به لرستان موجب شد، تا هم سلسله و دلفان داراي يك كرسي مستقل در پارلمان گردند و هم به وحدت حوزه انتخابيه اين دو شهرستان و حواشي فراوان پيرامون آن پايان دهد.

حاشيه‌هايي كه سال 70 در سايه برخي تعصبات بي‌جا مي‌رفت تا براي چند روزي امنيت استان را با بحران مواجه سازد. حالا اين جدايي‌، نه تنها موجبات ناراحتي كسي را فراهم نياورده بلكه موجي از شادي را نيز در ميان مردم اين دو شهرستان سبب شده است. شادي كه مي‌توان آن را در لابه‌لاي صحبت‌ها و پيامك‌هاي مبادله شده اين روزها جست و جو نمود.

در كنار اثرگذاري مؤلفه‌هاي قومي و طايفه‌اي در اين خصوص، شايد تصور عده‌ي زيادي از مردم اين دو شهرستان اين باشد كه داشتن نماينده‌ي مستقل، رفاه و توسعه بيش‌تري را براي آن‌ها به ارمغان خواهد آورد، موضوعي كه اما با توجه به تجارب سال‌هاي نه چندان دور‌، مي‌تواند با ترديد زيادي مواجه باشد.

هر دوي اين شهرستان‌ها در ادوار مختلف سابقه داشتن نمايندگان بومي خود را داشته‌اند‌، مردم دلفان با جمعيتي حدود دو برابر الشتر، بارها توانسته‌اند نماينده‌اي از ديار خود را راهي بهارستان كنند و اهالي سلسله فقط در 3 دوره نماينده‌اي الشتري را به مجلس فرستاده‌اند.

نكته‌ي قابل توجه اين‌جاست كه در هيچ يك از اين دوره‌ها، نمايندگان پيروز نتوانسته‌اند سهم اين دو شهرستان را از قطار ترقي و صنعتي شدن بيش‌تر كنند و نه تغيير قابل ملاحظه‌اي را در زادگاه خود ايجاد كنند، پيشرفتي هم اگر حاصل شده‌، محصول سياست‌هاي بالادستي نظام است و تلاش و سخت‌كوشي برخي مردم اين شهرستان‌ها!

بنابرين ديري نخواهد گذشت تا اين شادي‌هاي كاذب فروكش كند و سرمان با سنگ اين حقيقت سرد برخورد مي‌كند كه داشتن نماينده‌ي مستقل گر چه امري مطلوب است و دلخواه، اما نه اكسير است كه مس ما را طلا كند و نه معجزه‌اي ا‌ست كه از ديار ما به يك‌باره شهري صنعتي و پيشرو بسازد، ماحصل اين امر اگر قرار است به منوال انتخابات سابق بگذرد ميوه‌اش باز هم فرستادن نمايندگاني به بهارستان است كه تنها در كم‌كاري و عدم استفاده از تريبون مجلس و ضعف در سخنوري و پاسخ‌خواهي از كارگزاران دولتي و نيز بي‌تفاوتي به امور شهره باشند‌، نمايندگاني كه اسامي ايشان همواره در رديف كم‌كارترين، كم‌امضا‌ترين و كم‌نطق‌ترين نمايندگان مجلس خوش درخشيده است، اين نه ادعايي از روي غرض است كه واقعيتي تلخ بوده كه با مراجعه به آمار موجود و نيز حافظه شخصي خودمان كاملاً قابل ارزيابي است!

مسووليت اين ناكامي‌ها اما، نه بر عهده نمايندگان پيشين، كه بر عهده خود ماست! ما يعني كساني كه در تب و تاب شور بي‌منطق طايفه‌گرايي به جاي شايسته‌سالاري و راي دادن به بهترين‌ها با افتخار به دنبال آنيم تا نماينده‌اي از طايفه خود و از قوم خود به مجلس بفرستيم تا شايد تنها مرحمي باشد بر احساسات بي‌هدف و زودگذر عشايري‌مان، يا راهي باشد براي رسيدن سريع به برخي منافع شخصي و گروهي!

و اين تكرار همان سنت ديرينه است، كه 'از كوزه همان تراود كه در اوست'. زماني كه تخصص‌ها فداي تعصب قومي مي‌شود و فرياد‌هاي شايسته‌گرايي در هياهوي هيجانات زود‌گذر عشايري رنگ مي‌بازد، بي‌گمان نتيجه نمايند‌ه‌اي اصلح و شايسته و متخصص و صدايي رسا براي محروميت‌هاي ما نخواهد بود، فضايي كه حاصلش جز گريز نخبه‌هاي ما از ديارشان نخواهد بود، راه رفته‌اي كه گرچه بارها آن را آزموده‌ايم اما افسوس كه دوباره و چندباره در هيجان فضاي انتخاباتي تمام دانسته‌هاي‌مان را از ياد برده و راه رفته را دوباره بي‌حاصل مي‌پيماييم! تاسف‌بارتر آن كه اين امر تنها محدود به اقشار سنتي ما نيست و در ميان تحصيل‌كردگان نيز به وفور مشاهده مي‌شود.

مايي كه مسلمانيم نبايد از ياد ببريم كه ارزش‌هاي حاكم بر نظام طايفه‌اي ممكن است گاهي با ارزش‌هاي مورد قبول و نظر اسلام تفاوت جدي داشته باشد همان گونه كه پيامبر بزرگ اسلام فرمود: «‌با ارزش‌هاي نسبي خود نزد من نياييد با اعمال‌تان نزد من آييد»‌.

قرآن كريم با تأكيد بر برابري انسان‌ها، قوم و قبيله را نه محور و اصل براي تعامل اجتماعي، بلكه نمادي براي شناسايي قرار داده است. بي‌گمان انتخاب بر اساس سنجه‌هاي قومي طايفه‌اي راه را براي برگزيدن افراد اصلح و انتخابي شايسته‌تر دشوار مي‌سازد و بروز افكار و انديشه‌هاي نو و جوان را با تنگنا روبه‌رو مي‌كند، تا اينچنين شهر و ديار ما همچنان بعد مسافت ميان خود و پيشرفت را به وضوح لمس نمايد‌.

شريعت مبين اسلام همواره‌، پيروان خود را به تفكر و تعقل توصيه مي‌كند و از تقليد كوركورانه از ابا و ‏اجدادشان، پرهيز مي‌دهد، كه اساساً شريعت محمد‌(ص) دين‌داري عاري از علم و آگاهي، و عقايدي كه مبتني بر براهين محكم، ‏استوار نباشد، را عاري از ارزش مي‌داند. همانا 'لا تَقْف مَا لَيْس لَك بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السمْعَ وَ‎ ‎الْبَصرَ وَ الْفُؤَادَ كلُّ أُولَئك كانَ عَنْهُ مَسئُولاً»‏ هرگز از آن‌چه كه بدان علم و اطمينان نداري پيروي مكن (بدون تحقيق و تعقل عقيده‌اي را نپذير) همانا ‏گوش و چشم و دل آدمي همگي در پيشگاه خداوند مسوولند.'

به دور از تعارف بايد گفت همين خلقيات ناپسند ماست كه مانع ميان ما و پيشرفت شده است. شايد چندان دور از واقعيت نباشد اگر بگوييم كه امروز بزرگ‌ترين رسالتي كه بر دوش تحصيل‌كردگان و اهل علم اين ديار قرار دارد آگاه‌سازي ذهن خود و اطرافيان‌مان براي نفي فرهنگ مذموم طايفه‌گرايي و تبعات منفي آن است‌.

تلاش در نسخ عاداتي كه ميانه‌ي سعادت و ديار ما سد سديد گرديده، پس باور كنيم كه راه پيشرفت شهر و ديارمان قبل از هر امر ديگري همچون برخورداري از نماينده مستقل‌، اصلاح خودمان است و رفتار و عادات‌مان و ايمان آوريم به كلام خدا كه انَّ‌اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ...