۳۰ مهر ۱۳۹۳، ۱۳:۱۶
کد خبر: 81359331
T T
۰ نفر
دلايل بروز خشونت بين شهروندان

تهران - ايرنا - خشونت تنها كتك‌كاري نيست؛ همين كه من سر كلاسي بروم كه بيش از چهل دانش آموز دارد و آرام و قرار ندارند وقتي نمي توانم اين دانش آموزان را كنترل كنم مورد خشونت قرار گرفته‌ام؛ مي شود داستان معلم رياضي‌اي كه حدود سه يا چهار سال پيش از كلاس خارج شد، در دفتر مدرسه سكته كرد و فوت كرد؛ برخي دانش آموزان از درس فراري هستند و اگر معلم نتواند با آنها ارتباط برقرار كند آن قدر اذيت مي‌شود كه ممكن است تا مرز سكته پيش برود!

بروز درگيري بين برخي شهروندان و استفاده از سلاح سرد در برخي از اين درگيري‌ها، اين را به ذهن هر شهروندي متبادر مي كند كه خشونت در جامعه زياد شده. شايد دور از انتظار باشد كه روزي پا از خانه بيرون بگذاريد و شاهد درگيري شهروندان با يكديگر نباشيد؛ از تنه زدن‌ها، هل دادن يكديگر در صف‌هاي مترو و اتوبوس، نگاه‌هاي توهين آميز و الفاظ ركيك تا درگيري‌هاي فيزيكي در پشت ترافيك شهري، كوچه و خيابان يا همان مترو و اتوبوس. البته نگارنده از درگيري‌هاي خانگي كه از پشت پنجره‌هاي خانه‌هاي شهرها شنيده مي شود و خود را آرام به خيابان‌ها و كوچه‌ها مي‌كشاند صرف‌نظر كرده است. اما مردم چگونه مي‌توانند خشم خود را كنترل كنند؟ چگونه مي‌توانند رفتاري خشونت آميز با يكديگر نداشته باشند؟ عوامل ايجاد اين خشونت و خشم چيست؟ آيا شرايط و بحران‌هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي در اين امر دخيل هستند و در اين صورت كدام يك سهم بيشتري دارد؟ چه افرادي خشونت خود را در جامعه بروز مي‌دهند؟ خانواده تا چه حد در كنترل يا ظاهر شدن رفتارهاي نابهنجار در جامعه نقش دارد؟ شهر و جامعه تا چه حد تاثيرگذار هستند؟

در اين گزارش كه مبناي آن خبري است از سوي مدير كل پزشكي قانوني استان تهران، سعي شده نگاهي از منظر جامعه شناختي به اين موضوع داشته باشيم. در اين بخش با دكتر محمد زاهدي اصل به گفت‌وگو نشسته‌ايم. دكتر نازپرور چندي پيش اعلام كرد كه در پنج ماه نخست امسال 51 مورد فوت ناشي از سلاح سرد به مراكز پزشكي قانوني استان تهران ارجاع شده است. براي اين كه به ريشه‌يابي بروز رفتارهاي خشن در افراد بپردازيم به مدرسه‌ها رسيديم؛ اولين مكاني كه دانش آموز در آن فرآيند اجتماعي شدن را با تعداد كثيري از همسالان خود تجربه مي‌كند در اين بخش با محمدرضا نيك نزاد، آموزگار و و عضو كانون صنفي معلمان صحبت كرديم.

فراهم نشدن امكانات تفريح و سرگرمي از عوامل بروز خشونت

محمد زاهدي اصل معتقد است كه بحث خشونت مثل هر آسيب اجتماعي ديگري، مي‌تواند علل مختلفي داشته باشد. او مي گويد بروز خشونت در جامعه علمي و منطقي نيست؛ مجموعه‌اي از عوامل دست به دست مي‌دهند كه آستانه تحمل افراد در جامعه پايين آمده و به شكل بروز خشونت خود را نشان مي‌دهد.

اين جامعه شناس عوامل مختلفي نظير فشارهاي اقتصادي، معيشتي، سن افراد- كه به طور مشخص افراد جوان تر بيشتر به تفريح نياز دارند و اگر اين امكانات فراهم نباشد مي‌تواند در بروز خشونت و رفتارهاي نابهنجار در افراد جامعه موثر باشد- در بروز خشونت موثر مي داند.

زاهدي اصل، عوامل فردي نظير ويژگي هاي شخصيتي، رواني و مجموعه عوامل كه رفتار افراد را شكل مي‌دهد از نظر دور نمي دارد: زماني كه اجتماعي شدن فرد، ناقص باشد يعني اگر كودك يا نوجوان با دوستان ناباب در ارتباط باشد، به عنوان زيرساخت در نظر گرفته مي‌شود، همچنين شرايط دشوار جامعه نظير انواع و اقسام محروميت‌ها در جامعه، تبعيض، عدم تعادل، عدم وجود عدالت و تفاوت ميان حقوق افراد هم مي‌تواند منجر به ايجاد عقده‌ها و گره‌هايي در ذهن افراد شود كه ممكن است با هنجارهاي جامعه مغاير باشد.

او با بيان اين نكته كه بايد به همه اين ابعاد توجه كرد، مي‌گويد: بخشي از اين ابعاد در اختيار خانواده است، بخش ديگري در اختيار رسانه‌هاي فراگير مثل صدا و سيما و مطبوعات و بخش ديگر دانشگاه‌ها و مدارس است بنابراين بايد به نوعي فرهنگ سازي ريشه‌اي در اين زمينه دست زد.

بيكاري و عدم امكان ازدواج

زاهدي اصل معتقد است كه نبايد از عوامل ديگر هم غافل شويم: وقتي جواني نمي‌تواند شغل آبرومندي داشته باشد، طبيعتا براي ازدواج هم محدوديت دارد و همه محدوديت‌ها مي‌توانند خود را در قالب خشونت نشان دهند.

همچنين وي بر اين باور است كه مسئولان يك جامعه چه بخواهند چه نخواهند براي مردم الگو هستند از هين بروز رفتارهاي همراه با پرخاش و خشونت و بي‌حرمتي از سوي آنها بر افراد تاثير مي‌گذارد.

او معتقد است: وقتي الگوي فرد، پدر، مادر، يا حتي افراد مشهور و معروف مثل ورزشكاران يا هنرمندان باشد و اين افراد اخلاق را رعايت نكنند به نوعي عدم رعايت بسياري از اصول را هم به افراد آموزش مي دهند.

توسعه يافتگي جوامع و تفاهم و همدلي

اين جامعه شناس با اشاره به برنامه توسعه سازمان ملل؛ undp كه از سال 1390 راه افتاده و ساليانه كشورها را در ابعاد مختلف بررسي مي كند، مي گويد: يكي از مشخصه‌هايي كه نشان از توسعه‌يافتگي ملت‌ها دارد بحث تفاهم، همدلي يا كليتي است كه ما تحت عنوان سرمايه اجتماعي مطرح مي‌كنيم و اين به آن معناست كه ميزان سرمايه اجتماعي كه تفاهم و همدلي را در خود جاي داده، يكي از نشانه‌هاي توسعه يافتگي هر كشوري است. او به كشور ژاپن اشاره مي‌كند و رفتارهايي كه مردم اين كشور با يكديگر دارند: اين كه يك نفر با حركت دست هايش در مقابل شما خم شود، چه پيامي را به شما مي هد؟

زاهدي اصل معتقد است كه ما به ريشه هاي خشونت در جامعه بي‌تفاوت هستيم و در عين حال به الگوهايي كه سبب افزايش بروز خشوت در جامعه هم مي‌شوند بي توجهي نشان مي دهيم؛ ظاهرا يك لبخند وجود دارد اما در پشت اين لبخند، حرف ها و تهمت‌ها و كلمات ركيكي پنهان شده.

برخي جرايم در حال زنانه شدن است

اما زنان و مردان در بروز خشم در جامعه با يكديگر تفاوت دارند. زاهدي اصل مي گويد: طبيعتا با توجه به فرهنگ جامعه ما بروز خشونت در مردان بيشتر از زنان است. اما در حال حاضر برخي جرايم ما در حال زنانه شدن است و اين جاي نگراني دارد؛ ساير متغيرهايي كه نشان مي‌دهد نقش خانم‌ها در اين قضايا كمتر است. حال اگر در اين ميان درصدي متعلق به خانم‌ها باشد كه افزايش هم پيدا كرده نگران كننده است. اما به طور كلي آستانه تحمل خانم‌ها بالاتر است و از فرهنگ مدارا برخوردارند.

بسترهاي خانوادگي و زمينه‌هاي اقتصادي

زماني كه از دكتر زاهدي اصل ميزان اثرگذاري محدوديت‌هاي مالي را در بروز خشونت مي‌پرسيم او مي گويد: زماني كه فردي شاغل نيست يا شاغل است اما زندگي او تامين نيست و با شرمندگي وارد خانه شود، او چه تحملي خواهد داشت و آستانه تحمل او تا چه حدي است و چگونه مي‌توانيم از او انتظار داشته باشيم كه همه سختي‌ها را تحمل كند؟ او به اين نكته اشاره مي كند كه عامل اقتصاد جداي از عوامل ديگر نيست: در همايش فقر و فقرزدايي كه چندين سال پيش برگزار شد رابطه بين اقتصاد و فرهنگ، را مطرح كردم به اين معنا كه اينها از هم جدا نيستند يعني فرهنگ مي‌تواند اقتصاد را و اقتصاد هم مي‌تواند فرهنگ را تخريب كند.

مدرسه مي‌تواند باعث ژرف‌تر شدن رفتار خشن شود

محمدرضا نيك نژاد مدرسه را نهادي مي داند كه قرار است تغييراتي ايجاد كند اما اين نهاد، نظج خود را از ساختار مدرسه نمي گيرد؛ دانش آموز چند ساعت از روز را در مدرسه مي‌گذراند و بيش از اين كه در مدرسه باشد در جامعه و خانواده است.

به اعتقاد اين فعال صنفي، خشونت ابتدا از خانواده و جامعه ريشه مي گيرد؛ اين بدان معناست كه خشونت بيش از اين كه در مدرسه باشد در خانواده و جامعه وجود دارد. اما وقتي دانش آموز به مدرسه مي آيد، قدرت مانور بيشتري دارد و زور و قدرتش اگر بخواهد نمود پيدا كند در آن جا زمينه بهتري مهيا است. همين طور اگر ضعفي هم داشته باشد باز در آن جا بيشتر خود را نشان خواهد داد؛ مدرسه مي تواند باعث ژرف تر شدن رفتار خشن يا ضعف دانش آموز شود.

نيك نژاد بخش ديگري از مشكلات مدرسه را مربوط به معلمان و رفتار آنها مي‌داند: برخي اوقات شنيده مي‌شود كه معلم رفتاري خشونت آميز با دانش آموزان داشته براي نمونه آنها را كتك مي زده. بايد گفت كه اين معلم هم بخشي از جامعه و تربيت شده آن است.

در مدارس، حقوق شهروندي به دانش آموزان ياد نمي‌دهند

عضو انجمن صنفي معلمان معتقد است كه اگر مدرسه فراهم كننده بروز خشونت براي دانش آموز باشد شايد بهترين جا براي كاهش اين خشونت نيز باشد و آن را به حد تحمل برساند كه بخش مهمي از آن مربوط به جامعه پذيركردن دانش آموزان است.

نيك نژاد به نمره محور بودن مدارس از حدود پنجاه سال پيش تاكنون اشاره مي‌كند و معتقد است مدارس دانش آموز را تربيت مي كنند كه دكتر يا مهندس شوند؛ آنها دانش آموز را پرورش نمي‌دهند كه در نهايت به يك شهروند تبديل شود؛ شهروندي كه در جامعه زندگي مي‌كند و به حق و حقوق خود مي‌رسد ضمن اين كه حقوق ديگران را هم رعايت مي‌كند.

او مي گويد: متاسفانه ساختار مدرسه در ايران، در اين بخش به دنبال شهروند پروري و آموزش حقوق انساني كه در حال حاضر كنوانسيون هاي بين المللي بر آن تاكيد مي كند مثل تساهل و حقوق بشر، همكاري، صلح و مهرپروري نيست. از همين رو طبعا نمي توان انتظار داشت كه خانواده خودش پرچم بردارد و تغييراتي در جامعه ايجاد كند.

نيك نژاد به مدارس كشورهاي پيشرفته در دنيا اشاره مي كند و مي گويد؛ در مدارس دنيا در پروژه هايي دانش آموزان را قالب گروه‌هايي تعريف مي‌كنند كه در عين اختلاف فرهنگ و نژاد و رنگ پوست با هم همكاري كنند كه بخشي از برنامه آموزشي آن ها گفت‌وگو در مورد اين ارزش هاست.

والديني كه نسبت به تنبيه فرزند خود بي‌اهميت‌ هستند

نيك نژاد، زد و خورد در مدارس را با سطح فرهنگي و اجتماعي افراد و طبقه اجتماعي آنها و اين كه مدرسه در چه بخشي از شهر واقع شده باشد مرتبط مي‌داند. او به بيان مشاهدات خود از همين زد و خوردها مي‌پردازد: در يكي از مدارسي كه من تدريس مي‌كردم يك دانش آموز، آن چنان معلم خود را مورد زد و خورد قرا داده بود كه او هفته ها در بيمارستان بستري بود. در تهران شاهد آن بوده‌ام كه خود بچه‌ها كه در يك مسابقه فوتبال نهايي كه يكي زير پاي يكي ديگر زد و او به زمين خورد و بعد از آن دو كلاس به جان هم افتادند و معاونان هم كه غافلگير شده بودند نتوانستند كاري كنند. او مي گويد: عكس اين قضيه هم وجود دارد؛ همان طور كه برخي خانواده‌ها كوتاه‌ترين مسير براي تربيت بچه را كتك زدن مي‌دانند به تنبيه شدن فرزندان خود اهميت نمي‌دهند.

معلم رياضي‌اي كه در مدرسه سكته كرد

نيك نژاد به اظهارات وزير آموزش و پرورش در دولت دهم اشاره مي كند: حاجي بابايي گفته بود «ما در مدارسمان خشونت نداريم؛ اين يك دروغ است.» اين موضوع قابل كتمان نيست. اين خشونت هم در ميان برخي دانش آموزان و هم ادر ميان برخي معلمان وجو دارد.

به اعتقاد او خشونت تنها كتك كاري نيست؛ همين كه من سر كلاسي بروم كه بيش از چهل دانش آموز دارد و آرام و قرار ندارند وقتي نمي توانم اين دانش آموزان را كنترل كنم مورد خشونت قرار گرفته‌ام؛ مي شود داستان معلم رياضي‌اي كه حدود سه يا چهار سال پيش از كلاس خارج شد، در دفتر مدرسه سكته كرد و فوت كرد؛ برخي دانش آموزان از درس فراري هستند و اگر معلم نتواند با آنها ارتباط برقرار كند آن قدر اذيت مي‌شود كه ممكن است تا مرز سكته پيش برود!

گزارش از آساره كياني/ ايلنا

اول ** 1521
۰ نفر