۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۶:۱۲
کد خبر: 81724560
T T
۰ نفر
جنگ آينده چين و آمريكا بر سر تايوان؛ جنگ هسته اي خواهد بود

تهران - ايرنا - نشريه ژاپني 'ديپلمات' نوشت: با استناد به ارزيابي هاي محكم, نبرد قابل پيش بيني چين و آمريكا بر سر تايوان, به احتمال زياد يك جنگ هسته اي خواهد بود.

در اين مطلب به قلم 'آلكس ليتلفيلد' و 'آدام لاوتر' آمده است: آمريكا و متحدانش در آسيا , كليه تحركات تجاوزكارانه چين از ادعاي ارضي اش در 'درياي جنوبي' و 'درياي شرقي' چين گرفته تا تعين 'منطقه تشخيص هويت دفاع هوايي' و نيز ساخت توانمندي هاي راكتي ؛ موشكي و دريايي موردنياز جهت تهاجم به تايوان و توانمندي توليد موشكهاي بالستيك را , اقدامات تحريك آميز چين براي وقوع نبردي محتمل ميان آمريكا و جمهوري خلق چين به شمار مي آورند.
ديپلمات نوشت: يك چنين نبردي درصورت وقوع, به سرعت اوج خواهد گرفت و بالقوه امكان آن را دارد در سطحي محدود تبديل به نبرد هسته اي شود. رهبران سياسي و نظامي آمريكا درك صحيحي از اميال و جاه طلبي هاي چين به خصوص در زمينه تفكرات هسته اي آن ندارند و با استناد دلائل محكم , به جاست كه نگران باشيم نبرد آينده؛ هسته اي نيز خواهد بود.
با اين وجود, ضروري است نگرشي ژرف به عمق اهداف و انگيزه هاي چين و تفكراتش در خصوص لزوم توسل به سلاح هسته اي در بحران تايوان داشت.
ارزيابي هايي كه توسط 'هانس ام.كريشتنسن' مدير اطلاعات هسته اي'فدراسيون دانشمندان آمريكا ' و 'رابرت اس.نوريس' عضو فدراسيون مذكور به عمل آمده, دلالت بر آن دارد كه 'سپاه دوم توپخانه' چين داراي چهل فروند موشك هسته اي دوربرد است كه ظرفيت آن را دارد داخل خاك امريكا را از مبداء كرانه هاي شرقي چين هدف قرار دهد. چين ضمن آن داراي بيست فروند موشك هسته اي نيز هست كه قادرند هاوايي و آلاسكا را هدف قرار دهند.
چشم انداز چين در اين چالش ,دست يابي به 'كرانه شرقي' است كه قطب تامين سرمايه چين و خانه بزرگ ترين مراكز اقتصادي چين است.
چين با اين چشم انداز ؛ درحال توليد موشك بالستيك مدل JL-2 قابل پرتاب از زيردريايي است كه نمونه دريايي موشكهاي دوربرد قابل حمل در زمين مدل DF-31 است كه بعد از نصب بر روي زيردريايي هاي ' كلاس - جين' به روي آب خواهد رفت.
چين امكان دارد موشكهاي جديد سيار مدل DF-41 را هم توليد كند كه كلاهك هاي بسياري را حمل خواهد كرد و امكان شكست دادن سيستم دفاعي موشكهاي بالستيك آمريكا را فراهم خواهد ساخت.
اما نكته قابل ذكر اين است كه كميت و نه كيفيت؛ زرادخانه هسته اي چين محدود است زيرا انبار پلوتونيوم چين كه در مقياس ساخت سلاح هسته اي است رو به نقصان گذارده است.
همين مساله, اين سوال را برمي انگيزد كه هدف چين از توليد ؛ گسترش و آرايش زرادخانه هسته اي اش چيست؟
پاسخ صريح و شفاف است. چين به دنبال يك توانمندي امن تهاجمي در مقام انتقامجويي است تا بتواند به كمك آن حمله اي را كه آمريكا آغازگر آن خواهد بود؛ دفع كند.
چين آنگونه كه خود اعلام كرده متكي بر سياست 'عدم اولويت هسته اي' است و عنوان كرده كه هدف و انگيزه اصلي اش از راه اندازي زرادخانه هسته اي صرفا دفاعي است, ضمن آنكه ساير ظرفيت ها و استعدادهايش مانند حملات سايبري تهاجمي است.
رقباي احتمالي هسته اي چين از جمله روسيه ؛ هند و آمريكا كاملا آگاه هستند كه سرمايه گذاري چين در توليد سيستم هاي تحويل كلاهك هاي پيشرفته و موشك هاي بالستيك, هم دهلي نو و هم مسكو و بزودي نيز واشنگتن را به جزاير 'باد شرقي' سوق خواهد داد.
صد البته كه چين درحال حاضر, رقيبي همطراز براي روسيه و يا آمريكا به حساب نمي آيد, اما واقعيت اين است كه چين هم اكنون با شتابي وصف ناپذير مشغول ساخت 30 تا 50 كلاهك جديد در سال است و همين ظرفيت آن كشور را قابل رقابت با مسكو و واشنگتن در زمينه نيروي نظامي هسته اي خواهد ساخت.
شايد رهبران جديد امريكا اين موضوع را بي اساس بخوانند اما حقيقت اين است كه وحشت عميق 'جمهوري خلق چين' از اين بابت است كه آمريكا از زرادخانه هسته اي اش به عنوان ابزاري براي ارعاب و تطميع چين استفاده كند تا پكن را وادار به انجام كاري يا دست كشيدن از كاري سازد كه مغاير منافع ملي آن كشور است.
اين واهمه چين بي اساس نيست. برخلاف چين, امريكا بر مبناي سياست مبهم حداكثر استفاده از نرمش را دارد.
به استناد اسناد محرمانه مربوط به دهه 1970 آمريكا كه از محرمانه بودن خارج شده است ؛ واشنگتن تصميم داشت در دهه 1970 همه نيروي هسته اي اش را سريعا در نبرد اروپا با شوروي سابق مورد استفاده قرار دهد.
با توجه به برتري قدرت هسته اي آمريكا كه موشك هاي بالستيك خود را در آسيا مستقر كرده و هدف آن را دفاع در برابر حمله احتمالي كره شمالي عنوان نموده است, چين موقعيت خود را براي استفاده از يك نيروي بازدارنده در برابر حملات هسته اي امريكا آسيب پذير مي يابد.
چنين سناريويي براي نبرد محتمل ميان امريكا و چين مطرح است.
شماري از صاحب نظران سياسي برخورد چين با امريكا بر سر تايوان را محتمل مي دانند.
پكن به خوبي به اهميت اين موضوع واقف است كه اجبار تايوان به قبول سلطه سياسي پكن, خشم آمريكا را برخواهد انگيخت.
به منظور پيشگيري از مداخله امريكا در منطقه , چين يقينا به سمت استراتژي 'ضد دسترسي - منطقه انكار' كه به استراتژي(A2/AD) مشهور است روي خواهد آورد و آن را با ابزارها و تهديدهايي غيرمرگبار به اجرا خواهد گذارد و مردم آمريكا را نسبت به حمايت از استفاده از نيروي نظامي كشورشان در حمايت از تايوان دلسرد خواهد ساخت.
اگر امريكا در تلاش اوليه اش براي متوقف ساختن تجاوز چين به تايوان شكست بخورد ؛ امكان دارد وسوسه شود متوسل به شدت عمل گردد و خاك چين را هدف حمله خود قرار دهد.
امريكا هم اكنون نيز اين انگيزه را به عنوان يك گزينه محتمل بر روي ميز دارد كه در پاسخ به حملات سايبري چين وارد يك چنين ابتكار عملي گردد.
به طور يقين چين هم يك چنين حمله اي را بي پاسخ نخواهد گذاشت.
با توجه به ضعف نسبي رژيم چين, اين احتمال وجود دارد كه حملات آمريكا اعم از سايبري و قاره اي به چين ؛ منتهي به حملاتي عليه فرماندهي هاي فرعي چين در منطقه و پايگاه هاي هسته اي آن شود.
چين هم در مقابل از سلاح هسته اي استفاده خواهد كرد و به عنوان نمونه يك فروند ناو هواپيمابر آمريكا را در آب هايي كه چين بطور خودخوانده آن را متعلق به خود مي داند ؛ هدف قرار خواهد داد.
از آن روي كه اين حملات محتمل داخل آبهاي چين اتفاق مي افتد, چين آن را حمله اي دفاعي مي داند و ناقض سياست خود بر مبناي 'عدم آغاز حمله' نمي شناسد.
چين , تايوان را جزء متعلقات خود مي شناسد و درصورت مداخله آمريكا در تايوان, اين واشنگتن است كه متجاوز قلمداد خواهد شد نه پكن. توسل چين به سلاح هسته اي , پاسخ نامتقارن به برتري امريكا در سلاح هاي متعارف است.
با توجه به اينكه چين قادر به يك مبارزه پايدار قابل تحمل متعارف نظامي عليه امريكا نيست , منافع و توانمندي چين با امريكا هم نامتقارن است.
بنابراين با اين ارزيابي ها, درصورت وقوع نبرد ميان اين دو, اين منافع چين است كه به خطر خواهد افتاد نه امريكا.
توسل به سلاح هسته اي, تنها راه موثر باقي مانده براي پكن در مقام انتقامجويي در يك مبارزه متعارف نظامي با امريكا درداخل خاك چين است.
تفكر راهبردي چين هرگز مبتني بر كشتار متقابل با سلاح كشتارجمعي نيست و پكن هم رسما به اين نكته اشاره كرده است. بنابراين نوع نگرش جمهوري خلق چين به شرايط ؛ مغاير با نوع نگاه آمريكا به اوضاع است.
به نظر مي رسد چين هرگز تصميم ندارد كه در زمينه قدرت هسته اي همطراز آمريكا باشد.
چين نيازي به نيل به اهداف ژئوپلتيك خود ندارد ولي در راستاي منافع ملي خود داراي اهدافي مشخص است كه در رأس آن اتحاد مجدد با تايوان قرار مي گيرد.
چين نيازمند پيوستگي مجدد با تايوان است تا به هدف اعلام نشده اش كه قدرت هژموني در منطقه است ؛ نائل گردد.
مادامي كه تايوان همچنان وضعيت استقلال خود را از چين حفظ كند؛ يك مانع نمادين براي قدرت طلبي چين در آنسوي درياي شرقي چين بشمار مي آيد.
بدون تايوان, چين نمي تواند هژموني نظامي بر همسايگانش بدست آورد.
در افق اهميت تاريخي و سياسي تايوان براي چين, پكن ديگر اهميت چنداني به استراتژي احياء اراضي دريايي اش در منطقه جنوب شرق آسيا نمي دهد.
تايوان به جايگاه مشروع و صحيح خود بازگشته است و حضور نظامي امريكا در ژاپن و كره جنوبي هم ديگر همچون گذشته چين را هدف قرار نمي دهد. روابط چين با فيليپين كه درست در جنوب تايوان واقع است هم به نحوي بارز تغيير خواهد كرد.
چين ؛ آمريكا را متهم مي كند كه نقش يك قدرت هژموني طلب جهاني را ايفا مي كند و در اين امتداد فعالانه به دنبال حذف حضور امريكا در آسياست با اين هدف كه خود اين نقش را در منطقه ايفا نمايد.
اما اهداف ژئوپلتيك پكن در منطقه بسيار فراتر از اهداف واشنگتن است.
رهبران سياسي چين بايد مقابل ملت خود كه همچنان خواستار رونق و پيشرفت كشور هستند ؛ پاسخگو باشند.
بازگرداندن تايوان به قلمرو حاكميت چين و احاطه بر خطوط دريايي ؛ تجاري و ارتباطي كه پكن وابسته به آن است , نقطه محوري راه رسيدن به اين اوج است .
در اين اثنا, آمريكا از درك اهميت اين منافع براي چين غافل است و نمي داند كه چين سرانجام روزي اين اهداف را محقق خواهد ساخت حتي اگر شده به كمك سلاح هسته اي .
اگر چين موفق به عقب راندن امريكا از منطقه شود ,مي تواند به طور دوجانبه و بدون درگير بودن امريكا در مورد مشاجرات ارضي اش با همسايگانش بحث و تعامل كند. بديهي است كه در اين مشاجرات امريكا جانب طرف مقابل چين را خواهد گرفت.
چين ؛ امريكا را مانع مستقيم در مقابل اهداف ژئوپلتيك خود مي يابد و مشغول آماده ساختن خود براي يك درگيري در تنگه تايوان است.
هر عمل تحريك آميزي در تايوان اعم از برگزاري انتخابات و يا اظهارنظرهاي تحريك آميز رهبران و مسئولان تايوان مي تواند جرقه بحران را اغاز كند.
چين در بحران تنگه تايوان در سال 1996 پاسخ اظهارات تحريك آميز 'لي تنگ -هوي' رئيس جمهوري وقت تايوان را با شليك چند فروند موشك داد. بي درنگ ناو U.S.S Nimitz آمريكا به همراه شش فروند ناو ديگر اين كشور راهي تنگه شدند و به بحران خاتمه دادند.
هم اكنون نيز با وجود آنكه يك رئيس جمهوري طرفدار چين با نام ' ما يينگ - ژئو' بر تايوان حكومت دارد, چين همچنان مشغول توسعه نيروي موشكي اش براي هدف قرار دادن تايوان است و همه ساله بازي هاي جنگي با شبيه سازي حمله به تايوان برگزار مي كند.
چين هرگز خاطره شكست حقارت بار سال 1996 را فراموش نكرده و مطمئن است كه در نبرد آتي , ناوهاي هواپيمابر امريكا دسترسي كافي به تنگه تايوان دارند.
هر زمان كه امريكا درگيري نظامي در منطقه ايجاد كند, توانمندي هسته اي 'سپاه دوم توپخانه' چين در محل حضور دارد تا چين را در دسترسي به هدف مورد نظرش كمك كند.
اين سناريويي است غيرقابل اجتناب. چين, آمريكا نيست و رهبران چين هم مانند همتايانشان در امريكا فكر نمي كنند.
آمريكا مادامي كه به سناريوهاي محتمل از جمله امكان وقوع يك نبرد هسته اي نمي انديشد, در آن صورت خود را هم آماده چنين بحراني نمي سازد , بحراني كه امكان دارد تبديل به فاجعه شود و قابليت جلوگيري از آن را هم ندارد.
مجله ديپلمات, نگارندگان مطلب را شامل دكتر 'آدام لاوتر' مدير 'مدرسه مطالعات پيشرفته بازدارندگي هسته اي' وابسته به 'فرماندهي تهاجم جهاني نيروي هوايي' و 'آلكس ليتلفيلد' استاد دانشگاه 'فنگ چيا' در تايوان معرفي مي كند .
آساق**1591**1392