در اين مطلب مي خوانيم :از جمله مسايلي كه در ميان انبوه اظهار نظرها درباره برجام كمتر به آن پرداخت شد، تاثير برجام بر روابط ايران و جهان عرب است. براي بررسي نقش برجام در حل مسايل ايران با اعراب خوب است نگاهي كلي و گذرا با جهان عرب داشته باشيم.
مصطفي فهيمي: از جمله مسايلي كه در ميان انبوه اظهار نظرها درباره برجام كمتر به آن پرداخت شد، تاثير برجام بر روابط ايران و جهان عرب است. براي بررسي نقش برجام در حل مسايل ايران با اعراب خوب است نگاهي كلي و گذرا با جهان عرب داشته باشيم.
اتحاديه عرب؛ كل متجزاء فاقد كارايي
جهان عرب 23 كشوري هستند كه با عامل زباني مشترك(عربي) در جغرافيايي گسترده از غرب و جنوب غربي آسيا تا بخش هايي از شرق و شمال آفريقا گرد هم جمع شده اند.
اختلاف نگرش هاي سياسي(اعم از موضوعات داخلي و خارجي)، مذاهب متعدد، سطح زندگي و اقتصاد نابرابر، موقعيت هاي ممتاز و يا بعضا كم ارزش ژئوپلتيكي، سطح علمي و فرهنگي مختلف و ساختار حكومتي متفاوت (سلطنتي، اميرنشين و جمهوري) و يا به تعبيري دقيق تر «تركيب ناهمگون اعضا» منجر به گروه بندي هاي داخلي در درون اتحاديه عرب شده تا مجموعه اي به عنوان يك «كل متجزاء» با اثرگذاري كم در صحنه بين المللي ظهور و نمود پيدا كند. همچنين نبود ضمانت اجرايي براي مصوبات اتحاديه عرب نيز عامل ديگري است، تا اين اتحاديه به نماد «كل متجزاء و كم اثر» تبديل شود و بعضا با ترجيح همگاني، نشست هايش به حداقل كاهش يابد.
شكست ناسيوناليسم عربي
«ناسيوناليسم عربي» پايه و اساس تشكيل و همگرايي اتحاديه عرب را شكل داد؛ اما بر با شكست هاي پي در پي جهان عرب در برابر رژيم صهيونيستي و تسليم آنان موجب شكل گيري جريانات اسلامي در درون جهان عرب چه به صورت معتدل و يا افراطي و تندرو شد كه در نهايت با ازبين رفتن «عامل همگرايي»، اتحاديه عرب رو به زوال رود و به نوعي افسردگي و فرسودگي مفرط گرفتار آيد. امروز با گسترش درگيري در بخش قابل توجهي از جهان عرب، نوعي از درگيري و تنش «عربي-عربي» وجود دارد و ديگر كمتر توجه به نداهاي قومي عربي به گوش مي رسد.
امنيت داخلي با تكيه بر قدرت خارجي
از طرفي اكثر كشورهاي عربي جهت پاسخگويي به تهديدات داخلي (گروه هاي افراطي اسلامي و يا معتدل) و خارجي، توانايي پايداري و مقاومت مستمر از خود نداشته و سياست ايجاد امنيت از خارج و «مدل اتكا به غير» را جهت تامين امنيت و حاكميت خود دنبال مي كنند. به تعبير ديگر به استثناء مصر و عربستان، كشورهاي عربي «قدرت چسبندگي دوگانه» و يا بازي در بين قدرت هاي جهاني و منطقه اي را به علت كمبود منابع مادي و نظامي و محدوديت جمعيت و جغرافيا ندارند و ناچار سياست پناه بردن به قدرت هاي برتر(آمريكا) را دنبال مي كنند.
نگاه جهان عرب به جمهوري اسلامي ايران
جهان عرب از يك نگاه «واحد، منسجم و پايدار» در روابط با جمهوري اسلامي ايران برخوردار نيست و ما شاهد طيف هاي متنوع و متعددي در درون جهان عرب هستيم.
به عنوان نمونه سوريه و عراق و بخش هايي از لبنان و يمن و بحرين، جمهوري اسلامي را به عنوان ناجي و شريك خود مي دانند در حالي كه كشورهاي عربي ديگري مانند عربستان و حكام بحرين، ايران را به عنوان دشمن خود در نظر مي گيرند. كشورهايي مانند امارات و كويت و اردن با نگاهي همراه با احتياط و بعضا غير دوستانه به كشورمان مي نگرند.
عمان با نوعي تعقل گرايي، واقع بيني و حكمت به روابط دوجانبه باور دارد و عمل مي كند. اما مصر تا حدودي به صورت يك ناظر منفي نسبت به ما عمل مي كند و از طرفي سياست همراهي با عربستان در اتحاديه عرب را دنبال مي نمايد.
در مجموع، اين گونه مي توان اعلام كرد كه جمهوري اسلامي ايران با بخش هايي از جهان عرب روابطي خوب و نقش حمايتي از آنان دارد و با برخي كشورهاي عرب روابطي معمولي و با دسته آخر نيز رابطه خوبي ندارد.
روابط ايران با جهان عرب در دوران پسابرجام
براي پاسخ به چگونگي تاثير برجام بر روابط ايران و جهان عرب، اين سئوال مطرح مي شود كه علل نابساماني در روابط جمهوري اسلامي ايران با بعضي از كشور هاي جهان عرب و به ويژه عربستان سعودي چيست؟ چه عواملي باعث شده كه روابط رسمي فيمابين اين گونه آشفته و دچار ظاهري پريشان شود؟
آيا سردي و آشفتگي در روابط به خاطر برنامه هسته اي ايران بوده است؟ آيا قبل از پرونده هسته اي(پيش از 12 سال قبل) هيچ مشكل و مانعي در روابط دوجانبه نبوده و پس از برجام و رفع نگراني هاي هسته اي، موضوع تمام شده تلقي مي شود و آنان به سرعت به دنبال برقراري روابط با ما مي افتند؟
نگراني بعضي از كشورهاي عربي به خصوص عربستان در هنگام حل و فصل برنامه هسته اي صلح آميز ايران با غرب ناشي از چه بود كه به هر طريقي كه توانستند تلاش كردند توافق صورت نپذيرد!
قطعا پاسخ اين سئوالات منفي و دليل «نگراني وهمي» و «نگاه غير واقع بينانه» آنان چيز ديگريست كه در اين مقال نمي گنجد؛ به نظر مي سد از عظمت و بزرگي ملت ايران واهمه دارنند!
با اين حال سفرهاي منطقه اي و مبادله پيام هاي پي در پي در روزهاي قبل توافق برجام و بعد از آن توسط مسئولين عالي رتبه دولت و سياست خارجي كشورمان با اين كشورها نيز نگراني آنان را برطرف نكرده و آنان را بيشتر نگران كرده كه مبادا بين كشورمان و غرب توافقاتي محرمانه صورت گرفته باشد.
آيا جهان عرب كاملا تابع غرب است؟
در اينجا اين سئوال مطرح مي شود آيا اين كشورها كاملا تابع غرب و آمريكا هستند كه با توافق هسته اي و اجرايي شدن برجام آنان نيز تبعيت كنند؟ آيا اعراب از خود هيچ اثرگذاري ندارنند؟ حتما جواب اين سئوال «كاملا بله» نيست. براي پاسخ به اين سئوال دو گزينه مي تواند پيش رو قرار داد.
گزينه اول: پاسخ «كاملا بلي»
در اين صورت جهان عرب مفهوم و معنائي نخواهد داشت و نبايستي از اتحاديه عرب و جهان عرب حرف زد و موضوع «جهان عرب و پسا برجام» وارد نيست و در خوشبينانه ترين حالت با همه ي پيچيدگي ها و آشفتگي ها پيش بيني مي شود روابط ايران با كشورهاي مذكور و در راس آنها عربستان با هدف كاهش خصومت و عادي سازي نياز به يك بازه زماني «پنج ساله» داشته باشد.
برجام مسايل ايران با جهان عرب را برطرف نمي كند
همانگونه كه اشاره شد جواب اين سئوال «كاملا بلي» نيست، لذا در گزينه دوم با دارا بودن نوعي ظرفيت در تصميم سازي و تصميم گيري توسط آنان به نظر نمي رسد برجام به تنهايي قادر باشد مشكلات موجود را برطرف و روابط را به ريل تفاهم وارد سازد. با اين مبنا و نگاه واقع بينانه مي بايست منتظر «رفتار ديگري» باشيم كه به آن نيز پرداخته خواهد شد.
عليرغم ظرفيت هاي تعبيه شده منطقه اي و بين المللي در برجام و فضاي سياسي شكل گرفته در جهان، حل مسايل ايران با جهان عرب توجه به نكات زير را مي طلبد:
1. ضرورت رسيدن به عصر پسا داعش؛ در شرايط كنوني وجود داعش براي بعضي از طرف هاي منطقه اي يك ابزار اغواء كننده در جهت فشار به ديگران است. از طرفي با توجه به امكانات و ساختار موجود داعش و حرف هاي ضد و نقيض امريكايي ها در خصوص اين جريان، آينده وجودي آن براي بعضي از كشورهاي عربي با ابهامات زيادي همراه است. برخي نيز از داعش در صحنه سياسي به عنوان يك نيروي سوم در جهت واگرائي بيشتر در معادلات منطقه اي استفاده مي كنند. براي ارتقاء روابط ايران با جهان عرب در دوران پس از برجام، لازم است طرفين به «پسا داعش» نگاه دقيق و واقع بينانه اي داشته باشند.
2. ايجاد متغيرهاي جديد(رواني، اقتصادي، سياسي و امنيتي) در سطح منطقه اي و فرامنطقه اي
3. وجود يك اراده قوي تنش زدائي در طرفين؛ ايران تا كنون با صبر و بلندنظري اراده خوبي را نشان داده است اما بديهي است اراده يك طرف جهت كاهش تنش كافي نيست.
تشكيل جبهه جديد عربي - اقليمي بعد از برجام
با اين حال با بررسي كنش ها و واكنش هاي پس از برجام، شاهد نوعي همگرايي بيشتر بين بعضي از نيروهاي منطقه اي و ايجاد يك جبهه جديد از جمله رژيم صهيونيستي، عربستان و يكي از كشورهاي منطقه جهت ايجاد واگرايي بيشتر و «فشار بر ايران» بعد از برجام با هدف جلوگيري از تبديل شدن جمهوري اسلامي ايران به عنوان «قدرت منطقه اي فعال و پايدار» در حال شكل گيري هستيم.
جمهوري اسلامي ايران ضمن استقبال از هر گونه مذاكره و حركت به سمت همگرائي بيشتر با همه اطراف منطقه اي (به غير از رژيم غاصب صهيونيستي) بايستي تلاش خود را جهت جذب كشورهاي بيشتري از جهان عرب و بخصوص كشورهاي ميانه رو متمركز كرده و با هوشياري از ايجاد وحدت در «جبهه جديد عربي و اقليمي» كه در حال شكل گيري عليه كشورمان است جلوگيري كند.
برجام در مقابل جبهه جديد
بايستي بر اين نقطه تاكيد كرد كه مي توان از برجام و شرايط پس از آن مي تواند به عنوان «يك ابزار بسيار موثر و اثرگذار» در جهت كاهش تنش هاي موجود بهره گرفت.
برجام ابزار بسيار موثري جهت جلوگيري از تحقق اين «جبهه جديد عربي-اقليمي» مي تواند باشد. نبايستي تصور كنيم برجام به تنهائي ما را به فرجام مورد نظر مي رساند. ايران در اوضاع و احوال كنوني بايد با استفاده از ظرفيت برجام، با طراحي و ايجاد ظرفيت هاي جديد ملي و بين المللي جهت تحقق اهداف منطقه اي و جهاني اش بكوشد و البته روشن است كه كشور ما اين توانائي را دارد.
منبع : خبرگزاري خبرانلاين
اول ** 1647
تهران - ايرنا - خبرگزاري خبرانلاين در مطلبي با قلم مصطفي فهمي به عنوان كارشناس ارشد جهان عرب به بررسي نقش برجام در حل مسايل ايران با اعراب پرداخته است.