اين مطلب به قلم مرتضي گلپور مي افزايد :همچنان ميتوان درباره آنچه در هفتم اسفندماه و دهم ارديبهشت ماه رخ داد، سخن گفت، انتخاباتي كه با نتايجش، تكانههاي مهمي در سياست داخلي ايران ايجاد كرد، تكانه هايي كه تا اينجاي كار توانسته است حدي از تعادل و همگرايي را به فضاي سياسي كشور بازگرداند.
درباره آنچه در انتخابات دهمين دوره مجلس شوراي اسلامي رخ داد و مضامين مستتر در فعاليتهاي انتخاباتي اصلاح طلبان و اصولگرايان، اين بار با عباس عبدي گفت و گو كرده ايم؛ تحليلگر ارشد مسائل سياسي ايران كه هرچند نگاهي اصلاح طلبانه دارد، اما رويكردش نسبت به كنشهاي سياسي اصولگرايان نيز مسموع است.
او معتقد است كه در كنار شكلگيري مجلسي متعادل و همسو با دولت كه ميتواند فضاي بهتري براي حل مشكلات كشور ايجاد كند،مضمون اصلي انتخابات، كاهش شكاف اصلاح طلبان و حاكميت بوده است.او اين مضمون را از دل فهرست ائتلافي «اميد» باز مينمايد، هرچند معتقد است ضرورتي حتمي براي تداوم اين ائتلاف نيست و برحسب شرايط سياسي كشور، ميتوان منتظر موقعيت يابيهاي جديد كنشگران سياسي بود.
عبدي درباره اصولگرايان معتقد است كه فعاليتهاي انتخاباتي آنان فاقد مضموني فراگير بوده است و همين را دليل شكست آنان ميداند.اودرعين حال معتقد است كه باوجود شكست اصولگرايان، آنان ميتوانند بار ديگر خود را بازيابي كنند، البته اگر اصلاح طلبان با كنشهاي اعتدالي خود، بار ديگر مجال بازيابي را براي اين جريان سياسي كشور فراهم كنند. اين گفتوگو پيش روي شماست.
** در گفتوگويي كه پيش از انتخابات با شما داشتيم، تأكيد كرديد كه مضمون انتخابات هفتم اسفندماه، بايد كاهش انشقاقها و شكاف هاي موجود در كشور باشد. حال، آيا اين مضمون در انتخابات ديده شد و اساساً مضمون انتخابات چه بوده است؟
- مضمون انتخابات در ائتلافي كه شكل گرفت يا در نحوه ورود اصلاح طلبان به انتخابات، ديده و محقق شد. بنابراين، در اصل، مضمون انتخابات، كاهش شكاف بوده است و اساساً اگر مضمون، كاهش شكاف نميبود، شاهد اتفاقاتي از اين دست نميبوديم كه آقاي علي مطهري يا آقاي علي لاريجاني در فهرست اصلاح طلبان قرار بگيرند. اساساً در هر حوزه انتخابيه كه اصولگراي معتدلي در رقابت حضور داشت، اصلاح طلبان از او حمايت كردند و يا اينكه اصلاح طلبان در برابر ردصلاحيتها رويكرد آرامي را در پيش گرفتند، كه همه اينها نشان دهنده وجود و حضور اين مضمون در انتخابات است.
اگر چه مضمون كاهش شكاف در انتخابات وجود داشته است، اما اينكه در ادامه چه اتفاقي خواهد افتاد و آيا اين رويكرد در نهايت به كاهش شكاف منجر خواهد شد يا خير، مسأله ديگري است.
** آنچه مدنظر شما بود، شكاف ميان حاكميت و اصلاح طلبان بود.
ـ تفاوتي وجود ندارد، زيرا نميتوان حاكميت را امر منتزع از جريانهاي سياسي دانست. اتفاقاً اينكه در انتخابات اخير بسياري از نامزدها ردصلاحيت شدند، اما اصلاح طلبان و حاميان دولت با اين موضوع كنار ميآيند و حتي با نيروهايي كه بشدت به حاكميت نزديك هستند، ائئلاف ميكنند، همين معنا را ميرساند.
درغير اين صورت، اساساً مگر قرار است شكاف با حاكميت چگونه برطرف شود؟ از قضا مصاديق كاهش شكاف، همين كنشها و رويكردهايي بود كه اصلاح طلبان در انتخابات در پيش گرفتند كه به آن اشاره كردم. ضمن اينكه اين جريان نميتواند كار خاص ديگري انجام دهد.
در شرايط فعلي نيز معتقدم همين كه اكثريت قابل توجهي يا اقليت نزديك به اكثريتي در مجلس دهم شكل گرفت كه رويكرد تعاملي دارد، سبب ميشود كه زمينه كاهش شكاف افزايش يابد. البته تداوم اين راه به تعامل و همراهي طرف مقابل نيز وابسته است.
** چه عواملي ميتواند به تداوم ائتلاف كمك كند؟
ـ اينكه چه بايد كرد؛ در برابر پذيرش اصل تحليل يك بحث فرعي است. اگر تحليل را قبول داريم، آنگاه درخواهيم يافت كه چه بايد كرد. چگونه؟ از خلال گفتوگو، مشاوره و البته براساس تحليل به وجود ميآيد. ممكن است من، شما يا هر كس ديگري در نحوه انجام اين ايده، نظري داشته باشد كه البته مشكلي هم نيست. مسأله اصلي اين است كه گفتوگو در گرفته و براساس تحليل، عمل شود.
برخي معتقدند با فهرست «اميد» صف بنديهاي سياسي در كشور نيز تغيير كرد تا چهاندازه اين ديدگاه را قبول داريد؟
لزوماً نميتوان اين گونه گفت، البته ممكن است درآينده چنين اتفاقي رخ دهد. در پاسخ به پرسش شما، مثالي بزنم. برخي رنگها هستند كه وقتي در كنار رنگ ديگري قرار ميگيرند ، گويي نسبت به حالت اوليه دچار تغيير رنگ ميشوند، بدون اينكه اساساً اين رنگ تغييري كرده باشد. زيرا هنگامي كه كنار هم قرار ميگيرند، بر نگاه ما تأثير ميگذارند و اين سبب ميشد برداشت ديگري نسبت به آن داشته باشيم.
از اين مثال ميخواهم اين طور نتيجه بگيرم كه به شخصه، تاكنون نديده ام كه مرزبنديهاي سياسي، پس از ائتلاف بهم ريخته باشد، اما طبيعي است هنگامي كه جريانهاي سياسي براساس موقعيت سياسي موجود، به هم نزديك شوند تصور از آنان تا حدي تغيير ميكند. حمايت اين جريانهاي سه گانه از دولت يا آقاي روحاني، سبب نزديكي آنان به هم شده و كنار هم قرار گرفتهاند، اما اين طور نبوده كه مرزها تغيير كرده باشد.
** آيا علت ايجاد ائتلاف، ميتواند انگيزهاي براي ادامه آن باشد؟
ـ هرتحليل ورفتار سياسي مبتني بر شرايط سياسي است. روشن است كه اصلاح طلبان بيرون بودن هيچ گروهي از جمله خودشان از حكومت را شرايط مطلوبي براي جامعه نمي دانند، بنابراين براي بازگشت به حكومت بايد اقدامي انجام دهند. در كنار اين، دولتي بر سر كار آمده است كه برنامههاي اعتدالي وبه نسبت عقلايي خود را پيش ميبرد و اجرا ميكند، دولتي كه اصلاح طلبان نيز در كليت آن را تأييد ميكنند.
اما در چنين شرايطي، مي بينيم كه مجلس موجود، دقيقا مخالف اين روند بود و اساساً اجازه نميداد كه دولت كار چنداني انجام دهد. با درنظر گرفتن اين دو وضعيت و نيز باتوجه به موازنه قوايي كه دركشور وجود دارد،اصلاح طلبان به اين نتيجه ميرسند كه بايد نيروهايي را به مجلس بفرستند تا بتوانند اكثريت مورد نظر مردم شوند، و درعين حال،به آن طيف از نيروهاي اصولگرا نزديك شوند كه ميخواهند به دولت كمك كنند يا حداقل، در مسير دولت سنگ اندازي نميكنند.ازاين منظر، آنان به دنبال شناسايي و معرفي نيروهايي رفتند كه بتوانند ويزاي تأييد صلاحيت را اخذ كنند و از اين مانع رد شوند يا وضعيت آرامش هم به جامعه برگردانده شود، اينها نتايج مشخصي است كه از آن تحليل گرفته ميشود.
حالا ممكن است شرايط ديگري باشد و اساساً نيازي به اين نوع ائتلافها وجود نداشته باشد. به عبارت ديگر، نبايد فكر كنيم كه مرغ نيروي سياسي، هميشه يك پا دارد.
** يعني احتمال دارد فضا و گروهبنديهاي جديد شكل بگيرد؟
ـ نكته مهمي در سياست وجود دارد و آن اينكه سياست يك پروژه نيست. مثلاً وقتي ما تشنه هستيم، با خوردن يك ليوان آب تشنگي خود را رفع ميكنيم، يا پس از 12 سال درس خواندن، در پايان با قبولي در يك امتحان نهايي ميتوانيد ديپلم خود را بگيريد، اما در مقابل، ميبينيم كه يادگيري زبان اين گونه نيست. مثلاً يك كودك همواره در فرايند يادگيري قرار دارد و هرچه پيشتر ميرود، بيشتر ياد ميگيرد. از اين رو، سياست يك پروژه نيست كه گفته شود حال كه مجلس را گرفتيم، ديگر بازي و ائتلاف گذشته تمام شد.
سياست يك پروسه و فرايند است؛ به اين معني كه حتي اگر از اينجا به بعد درست عمل نكنيم، ممكن است اصلاً به وضعيت گذشته و حتي بدتر از آن بازگردد. بنابراين؛ به يك تعبير ميشود گفت در اين مرحله ائتلاف به اهداف خود رسيده، اما اين دستيابي به اهداف، به اين معنا نيست كه در اينجا ميتوانند با خيال راحت بخوابند، بلكه بايد قدمهاي بعدي را در مسير پيشرفت و از دست ندادن مواضعي كه به دست آوردهاند، تعريف كنند.
** فكر ميكنيد ائتلاف اميد در مجلس ادامه يابد؟
ـ هنگامي كه ائتلاف به نتايجش ميرسد به طوري كه فرآيند طي شده بازگشتناپذير ميشود، ديگر هيچ ضرورتي براي حفظ يا ادامه همان ائتلاف وجود ندارد. ائتلاف يك امر سياسي، برحسب موقعيت است. تاكنون روي محورهايي چون برجام و مخالفت با تندروها ائتلاف كردهاند، از اين رو تا زماني كه اين مسأله اصلي هست، بايد اين ائتلاف را حفظ كرد. اما اگر به دليلي وقتي اين مسأله منتفي شد، هيچ دليلي وجود ندارد كه اين ائتلاف وجود داشته باشد و ميتواند به شكل ديگري در بيايد.
طيفي از رقبا معتقدند اصولگرايان معتدل و اصلاح طلبان نگاه ابزاري به يكديگر داشتهاند و به همين دليل بزودي از هم جدا شده و مقابل هم قرار ميگيرند، اما شما معتقديد كه اساساً نفس شكستن اين ائتلاف هيچ ايرادي ندارد...
مگر قرار بود به صورت غيرابزاري به هم نگاه كنند؟ كساني كه اين طور نقد ميكنند، ميان خودشان نيز به يكديگر نگاه ابزاري دارند، اما همان ها، حال انتظار دارند كه طرف مقابلشان به يكديگرنگاه غيرابزاري داشته باشند.مفاهيم اخلاقي به معناي ساده انگارانه آن اينجا كاربرد لازم را ندارد. مسأله اين است كه اين نيروها براي رسيدن به هدفي با هم ائتلاف كردهاند و تا آن زمان كه به اين هدف دست يابند، برهمين شاكله بازي خواهند كرد. اما هرگاه سر يك دوراهي قرار ميگيرند، طبيعي است كه هر كس به راه خود برود. تا ديروز با هم متحد بودند، امروز از هم تفكيك ميشوند و اين، هيچ ايرادي ندارد.
نه تنها امر بدي نيست، بلكه اصلاً قرار نيست كه بد باشد بلكه اخلاقي ترين كار است. افراد گرچه با هم ازدواج ميكنند، اما وقتي نميتوانند با هم زندگي كنند، از هم جدا ميشوند، چه رسد به اينكه ازدواج موقت هم باشد. هر ائتلاف يا كنش سياسي، همانطور كه زمان وصل دارد، زمان فصل خود را هم دارد. ولي اين ائتلاف هنوز به اين نقطه نرسيده است. مشكل ما اين است كه برخي زودتر از موعد دنبال فصلش باشند.
** همه تمركزها روي پيروزي است و كمتر كسي به اين تحليل ميپردازد كه وضعيت تندروها چگونه خواهد بود. به نظر شما آنان پس از شكست در انتخابات، چه رويكردي را در پيش خواهند گرفت؟
ـ آنان روي انتخابات رياست جمهوري تمركز خواهند كرد يا اينكه در بيرون از مجلس تلاش خواهند كرد مشكلسازي كنند. در مجلس، اما ديگر به سهولت گذشته نميتوانند كاري از پيش ببرند. هرچند تعدادي از آنان در مجلس دهم هم حضور دارند و ممكن است اين عده بازي هايي نيز در بياورند، اما به نظر من اصلاح طلبان بايد ياد بگيرند كه چگونه با آنان برخورد كنند تا اجازه ندهند كه فضاي تبليغاتي به دست آنان بيفتد.
اصلاح طلبان بايد اجازه بدهند كه اين نيروها هرچه دلشان ميخواهد بگويند و انجام دهند، هيچ ايرادي ندارد ولي داخل بازي آنها نشوند. در مجموع، بر اين نظرم كه تندروها تلاش خواهند كرد در عرصه عمومي فشار بيشتري روي دولت و اصلاح طلبان وارد كنند.
** ايده «بازيابي اصولگرايان با كمك اصلاح طلبان» را مطرح كرديد، مرادتان چه بود؟
ـ اين طور تعبير نشود كه منظور من آن بوده كه اصولگرايان نياز دارند تا اصلاح طلبان به آنان كمك كنند. منظورم اين بود كه اصلاح طلبان بايد به گونهاي رفتار كنند كه مانع اين بازيابي نشوند.
** بازيابي به چه معنا؟
ـ اصولگرايان در سال84 در تصميمي اشتباه با احمدينژاد متحد شدند، به عبارت ديگر، آنان از فرط ضعف به گروگان احمدي نژاد درآمدند، والا ساختار و شاكله اصولگرايان ، تناسب وهماهنگي اي با احمدينژاد وجبهه پايداري ندارد.به همين دليل اصولگرايان همواره مترصد بودهاند تا از آنان جدا شوند، اما چون فكر ميكردند خطر اصلاح طلبان جدي است يا فشارهايي روي آنان وجود داشت، عزم خود براي جدايي از آن طيف را عملي نميكردند.
اما از سال 90 اندك اندك راه خود را از احمدينژاد و پايداريها جدا كردند و ديديم كه در سال 92 نيز سعي كردند اين جدايي را تكميل كنند. پس از انتخابات رياست جمهوري 92 نيز اين فرايند تاحدود زيادي طي شد. در جمع بندي، بايد بگويم به نظر من، در چنين شرايطي، چنانچه اصلاح طلبان شرايطي را فراهم كنند كه اصولگرايان ميانه، منفعل شده و به تبعيت از احمدي نژاديها يا پايداريها مجبور شوند، اتفاق نامباركي خواهد بود.
اصلاح طلبان اگر همين يك كار را انجام ندهند و سياست هايي را دنبال نكنند كه به اين نتيجه منتهي شود، نتيجه نهايي اين خواهد بود كه اصولگرايان از پايداريها جدا شوند. البته اين يك بخش از تغييرات است در بخش مهم تر آنان بايد نگاه خود را به جامعه عوض كنند.
اينكه جامعه مثل موم نيست كه آنان هر طور خواستند آن را شكل دهند. بايد با الزامات جامعه جديد و مطالبات عمومي مردم كنار آيند.
** بنابراين، حتي پس از انتخابات نيز يك پروژه بايد تداوم تلاشها براي به حاشيه راندن تندروها با مديريت و هدايت اصلاح طلبان باشد؟
- بيشتر يك پروسه است تا يك پروژه. در واقع فرايندي است كه بايد كاملاً به آن توجه داشت و اين فرايند را تا جايي ادامه داد كه ديگر امكان بازگشت و تكرار اين اتحاد، وجود نداشته باشد.
** پس كار در انتخابات 94 تمام نشده و بايد نگاهي به 96 داشت تا ائتلاف و پيروزي، باز هم تكرار شود؟
- اصلاًاين گونه نگاه نكنيم كه انتخابات شد يا نشد. زيرا هنوز به نتيجه نرسيده ايم و اساساً نميدانيم كه چه زماني به نتيجه ميرسيم. اما خطري كه موجب شد اين نيروها در قالب اين ائتلاف با هم متحد شوند، نگراني از حضور، قدرت و رفتار تندروها بود. تا وقتي كه اين نگراني وجود دارد، بايد با دقت لازم حركت كرد.
اما اگر همين فردا آن خطر رفع شود، ديگر نيازي نيست كه به اين ائتلاف برسيم يا آن را حفظ كنيم. وقتي ميگوييم نيازي به ائتلاف نيست، به اين معني نيست كه اين نيروها با يكديگر دشمني كنند. معناي بينيازي به ائتلاف، اين است كه فقط با هم ائتلاف نميكنند، بلكه با هم رقابت ميكنند.
** استراتژي اصولگرايان در انتخابات 94 چه بود؟
- اصولگرايان در انتخابات اخير هيچ برنامه روشني نداشتند. اشتباهي كه اصلاح طلبان پيشتر مرتكب ميشدند، در اين انتخابات اصولگرايان مرتكب شدند. اغلب اصولگرايان تنها به دنبال اين بودند كه پيروز شوند، بدون اينكه ايده، طرح و تحليلي داشته باشند.
اين اشتباهي بود كه اصلاح طلبان در سالهاي 84 و 88 و حتي انتخابات شوراي شهر دوم مرتكب شدند. اما ديديم كه در اين انتخابات، اصلاح طلبان در پي آن نبودند كه پيروز شوند. روشن كنم كه منظور من اين نيست كه اصلاح طلبان اساساً براي پيروزي كار نكردند، بلكه همانند اتفاقي كه در سال 76 رخ داد، در سال 94 نيز اصلاح طلبان براي پيروزي نيامده بودند، بلكه آمده بودند تا يك بازي خوب انجام دهند.
در اين شرايط، هرگاه بازي خوبي انجام ميدهيد، نتيجه اش ميتواند برد باشد، هرچند گاهي ميتواند به لحاظ عددي نتيجه بخش نباشد ولي در مجموع يك گام به پيش و برد است. ميبينيد كه در سال 92 هم همين اتفاق افتاد. در انتخابات رياست جمهوري گذشته، اصلاح طلبان اميدي به برد نداشتند، اما بازي خوبي انجام دادند كه منجر به پيروزي آنان شد.
اما در مقاطع ديگر همچون سال 84 و 88 تنها براي برد آمده بودند، غير از برد چيزي آنان را ارضا نميكرد و به همين دليل هم باختند. براي اينكه وقتي براي برد حاضر ميشويم، در اين ميان بسياري از ضرورتهاي ديگر انجام يك بازي خوب را از ياد ميبريم.
** چه ضرورتهايي؟
- اصول ورود به سياست و انتخابات را از ياد ميبرد و نميداند چكار بايد بكند، عين كسي كه دارد غرق ميشود و هي دست و پا ميزند، اما نميداند كه دست و پا زدن ها، بيشتر او را خسته كرده و بيشتر او را به زير آب مي برد. كسي كه شنا بلد است، اين كار را نميكند، بسيار راحت شنا ميكند و ممكن است بسيار راحت از آب عبور كند و غرق نشود.
درانتخابات هفتم اسفند، جناح رقيب اين گونه بازي كردند، يعني تمام تلاش خود را روي اين مسأله قرار دادند كه به هر صورتي كه شده اكثريت مجلس را حفظ كنند. به همين دليل بود وقتي كه با چنين باختي مواجه شدند، فضاي فكري شان را در هم شكست تا جايي كه آقاي حدادعادل از مداخله دولت سخن گفت كه البته ديديم حتي برخي از اصولگرايان در رسانه هايشان گفتند كه ايشان شوخي كرده و منظوري نداشته است.
اين امر نشان ميدهد كه يك نيروي سياسي هيچ گاه نبايد فقط روي برد متمركز شود،نه اينكه براي برد كار نكند، بلكه تنها براي برد بازي نكند. در بازي فوتبال، بهترين بازي خود را ارائه ميكنيد كه ببريد، اما مسأله اين است كه بهترين بازي خود را ارائه ميدهيد، هرچند ممكن است ببريد و ممكن است ببازيد، اما تمركز شما روي بازي خوب است.
به نظرم جناح رقيب با فهرستي كه به جامعه ارائه كردند، نشان دادند كه همه هدفشان برد بود، بدون اينكه در اساس كوشش كنند نيروهاي خود را توجيه نمايند، يا كوشش كنند با ارائه فهرست مطلوبي از خود، تحليل مشخصي ارائه كنند، بنابر اين از ابتدا تا حدي روشن بود كه به چنين نتيجهاي منتهي ميشود.
** آقاي باهنر معتقد بودكه دو قطبي شدن انتخابات يكي از عوامل شكست آنها بود.
- اين اشتباه نيز محصول همان رفتار و پايهاي است كه به آن اشاره كردم. به عبارت ديگر، اغلب راهبران جناح رقيب اصلاً دغدغه خطر دو قطبي شدن را نداشتند و حتي تحليلي از اين واقعيت نداشتند كه دو قطبي شدن چگونه به ضررشان تمام خواهد شد.
اساساً تحليلي نداشتند كه ممكن است چه اتفاقي بيفتد. حتي از قبل به آنان گفته شده بود كه اگر فضا را دو قطبي كنيد، ميبازيد، اما اتفاقاً آنان فقط و فقط يك فهرست ارائه دادند كه نتيجه عملي اش اين شد كه عملاً خودشان قضيه را دو قطبي كردند. آنان فكر ميكردند اگر يك فهرست داشته باشند، برنده خواهند شد، درحالي كه اين گونه نيست. دستيابي به وحدت با داشتن يك فهرست واحد، دو موضوع كاملاً متفاوت است.
داشتن وحدت، به فهرست واحد منتهي ميشود، اما داشتن يك فهرست، لزوماً به معناي داشتن وحدت نيست. اما در مقابل، ديديم كه اين بار اصلاح طلبان با اعتداليها و طيفي از اصولگرايان به وحدت دست يافتند، چنان كه همه آنان از فهرست «اميد» دفاع ميكردند، هرچند اصلاً اسامي حاضر در فهرست را نميشناختند.
اما براي اصولگرايان،اين طور نبود كه داشتن يك فهرست، به معناي داشتن وحدت هم هست.زيرا ممكن است شما اين فهرست را به صورت ديگري به دست آورده باشيد، مثلاً به صورت سهم خواهي و اين درحالي است كه وحدت با سهم خواهي محقق نميشود، بلكه با تحليل به دست ميآيد.
شما نميتوانيد در فهرست خود آقاي آل اسحاق را كنار يك عضو جبهه پايداري قرار دهيد. اين كار اساساً محتواي اين فهرست را به هم ميزند، آن هم در شرايطي كه برجام مسأله اصلي جامعه است و مسائل اقتصادي نيز در اولويت قرار دارد. چطور مي شود كه يك احمدي نژادي در كنار آل اسحاق در يك فهرست قرار بگيرند؟ اين دو با هم جور در نميآيد. عين فرق يك نقاشي من و شما با نقاشي پيكاسو است.
من و شما نيز براي نقاشي از قلم، آبرنگ و بوم استفاده ميكنيم، اما نتيجه اين ميشود كه نقاشي من و شما هيچ ارزشي ندارد، اما نقاشي پيكاسو ميليونها دلار ميارزد. زيرا پيكاسو ميتواند مفهوم يا محتوايي به محصول بوم و آبرنگ خود بدهد، اما ما توانايي چنين كاري را نداريم. ليست اصولگرايان در تهران مثل نقاشي من بود.
** اشاره كرده بوديد كه فصل الخطاب اصلاح طلبان از دل جامعه بيرون ميآيد. آيا براي سال 94 نيز شرايط به همين صورت بود؟
- براي اصلاح طلبان، اين نگاهها در نيروهاي پايه و بدنه آنان وجود داشت. به همين دليل بود كه باوجود نگراني برخي از اين نيروها نسبت به اين كه ممكن است فهرست اصلاحطلبان در جامعه مقبول نيفتد، اما ديديم كه به دليل وجود آن پايه اشتراكي، بلافاصله همه اين فهرست را پذيرفتند و از آن تبعيت كردند. ديديم كه در ميان اصلاح طلبان كسي به لحاظ تحليلي به فهرست اعتراضي نداشت، هرچند برخي به لحاظ فني و تاكتيكي اعتراض داشتند كه مثلاً فلاني باشد و فلان اسم نباشد، اما به لحاظ استراتژيكي همه اين فهرست را پذيرفته بودند.
** نسبت مجلس دهم و دولت را چطور ميبينيد؟
- اين دو قوه در وضعيت جديد قوه مقننه، ميتوانند كاملاً با هم همكاري كنند. دولت فرصت خوبي دارد تا هر برنامهاي كه دارد، اجرا كند و ديگر دغدغه احضارهاي بي مورد به مجلس را نداشته باشد. از اين رو معتقدم سال 95 فرصت خوبي است كه دولت كار خود را انجام دهد و اساساً ديگر نميتواند مانعي به نام مجلس را طرح كند.
منبع : روزنامه ايران
1647
تهران - ايرنا - ارزيابي عباس عبدي از صف بندي هاي جديد سياسي پس از انتخابات دستمايه گزارش امروز روزنامه ايران قرار گرفته كه در بخشي از آن آمده است :معتقدم همين كه اكثريت قابل توجهي يا اقليت نزديك به اكثريتي در مجلس دهم شكل گرفت كه رويكرد تعاملي دارد، سبب ميشود كه زمينه كاهش شكاف افزايش يابد البته تداوم اين راه به تعامل و همراهي طرف مقابل نيز وابسته است.