۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۴:۲۶
کد خبر: 82175460
T T
۰ نفر
قوی ترین مرد معلول جهان، رازهای موفقیت خود را به ژاپنی ها گفت

تهران - ایرنا - ژاپن میزبان المپیك و پارالمپیك 2020 برنامه ریزی های گسترده ای برای پیشبرد اهداف المپیك و هر چه بهتر برگزار كردن این رویداد بزرگ ورزشی انجام داده است و از هم اكنون گام های بلندی در این مسیر برداشته است.

همه نهادها در این كشور شرق آسیا در تلاش هستند تا در این مسیر، سیاست های كمیته ملی المپیك ژاپن را اجرا كنند. روزنامه پرتیراژ «آساهی شیمبون» پیشتاز رسانه های این كشور در شناساندن المپیك و پارالمپیك به مردم ژاپن شده است.
این روزنامه در اوایل ماه گذشته، خبرنگار خود را به تهران فرستاد تا با «زهرا نعمتی» پدیده تیراندازی ایران و جهان گفت و گو و رازهای زندگی او را برای مردم ژاپن بازگو كند.
«آساهی شیمبون» اكنون بار دیگر خبرنگار خود را راهی تهران كرد، تا اسرار زندگی قوی ترین مرد معلول جهان را ثبت كند تا ورزشكاران معلول ژاپنی با مطالعه مسیر پیشرفت «سیامند رحمان»، از روش زندگی او الگوبرداری كنند.
روزنامه پرتیراژ ژاپنی، این ماموریت را به «ساساكی» داد تا در تهران با «سیامند رحمان» گفت و گو كند. گفت و گوی او با قوی ترین مرد معلول جهان روز گذشته - چهارشنبه - در تهران انجام شد.
آساهی شیمبون یكی از پنج روزنامه معتبر ژاپن است كه هشت میلیون نسخه در نوبت صبح و سه میلیون نسخه در نوبت عصر منتشر می ‌كند.
قوی ترین مرد معلول جهان، خود تعریف می كند پیش از آنچه به ورزش روی بیاورم، آهسته قدم برمی داشتم كه زمین نخورم، آنقدر برای حفظ تعادلم از دستم كمك می گرفتم و آن را حائل میان خود و دیوار می كردم كه گاهی زخم بر می داشت. از خانه تا مدرسه را پیاده می رفتم، گاه با عصا و گاهی بدون عصا. آن موقع هنوز وزنم زیاد نشده بود و ویلچر نیز نداشتم. دوست داشتم روی پاهایم بایستم. دلم می خواست دست هایم را قوی كنم. بی آنكه بدانم روزی همین دست های زخم برداشته، سنگین ترین وزنه های جهان را روی سرم بلند می كند و سربلندم می كند.
«با دوستانم در مدرسه فوتبال، تنیس و والیبال نشسته بازی می كردم، روحیه شادی داشتم و از نشستن و سكون خوشم نمی آمد. درسم هم خوب بود. وقتی نمره 17 یا 18 می گرفتم، با گریه به خانه می رفتم و به مادرم شكایت می كردم».
كم كم احساس كردم باید ورزش كنم. تمرینات بدنسازی را شروع كردم، روزی به پیشنهاد چند نفر به اردوی تیم ملی وزنه برداری جانبازان و معلولین رفتم تا تست بدهم. پس از آنكه وزنه 120 كیلوگرم را بلند كردم، با اینكه معلوم بود،‌ تكنیك را بلد نیستم، اما مربیان من را انتخاب كردند، زیرا متوجه شدند قدرت زیادی دارم.
در سال 1387 وقتی 20 ساله بودم،‌ وارد اردوی تیم ملی شدم و تیم قرار بود به مسابقات جهانی آمریكا (2008) اعزام شود. در تمرینات وزنه های 150 و 200 كیلوگرم را زدم و وقتی به آمریكا اعزام شدم،‌ 15 روز فقط تمرین كردم و توانستم ركوردم را به 220 كیلوگرم ارتقا دهم.
در مسابقات آمریكا با 230 كیلوگرم، مدال طلا گرفتم و ركورد جوانان جهان را 72.5 كیلوگرم جابجا كردم و قوی ترین جوان جهان شدم. در آن دوره، فاصله وزنه ای كه زدم با وزنه نفر بعدی 110 كیلوگرم بود. در دوره های بعدی مسابقات جهانی، به مرور ركوردم را افزایش دادم. در همه مسابقات مدال طلا گرفتم و ركورد جدیدی به ثبت رساندم.
چند ماه پیش از پارالمپیك لندن، در مسابقات «آیواز» امارات ركوردم را یك كیلوگرم ارتقا دادم و 291 كیلوگرم را بالای سر بردم. در پارالمپیك لندن منتظر یك ركوردشكنی بزرگ در تاریخ بودم تا نامم را برای همیشه در كتاب گینس ثبت كنم.
در سالن مسابقات پارالمپیك 2012 لندن، همه یك صدا تشویقم كردند. ظاهرا آرام بودم، اما دل توی دلم نبود. در میدان لندن كه نخستین تجربه پارالمپیكی ام بود، حال دیگری داشتم. قرار بود قهرمانی پارالمپیك را به نام خودم ثبت كنم و ركورد پارالمپیك را بشكنم و با بلند كردن وزنه 300 كیلوگرم،‌ نامم را به عنوان قوی ترین مرد جهان در كتاب ركوردهای گینس ثبت كنم.
منتظر اعلام نامم برای ورود به روی تخته بودم كه صدای تشویق های تماشاگران را شنیدم، انگار یكی ابیاتی از شاهنامه را می خواند و بقیه یك صدا همراهی اش می كردند. دلم قرص بود كه قهرمان می شوم. وزنه های 270 و 280 كیلوگرمی را روی دستم بلند كردم، همان دستانی كه از كودكی همراه قوی معلولیتم بود. جمعیت یك صدا «ایران، ایران» می گفتند و من از شادی نخستین مدال طلای پارالمپیك در پوستم نمی گنجیدم. مربیان وزنه 301 كیلوگرم را برای سومین حركت انتخاب كردند كه بلند كردنش با ثبت ركورد جدیدی در تاریخ وزنه برداری و قرار گرفتن نامم در كتاب گینس به عنوان قوی ترین مرد جهان همراه بود.
من در تمرینات وزنه 303 كیلوگرم را بلند كرده بودم و یقین داشتن از پس وزنه 301 كیلوگرم بر می آیم. اما پیش از آنكه نوبتم شود، وزنه بردار كره ای به رای داوران اعتراض كرد و رسیدگی به شكایت او طول كشید و بدنم سرد شد. وقتی وزنه 301 كیلوگرم را بلند كردم، دستم كمی كج شد و داوران خطا گرفتند. من قهرمان پارالمپیك شدم، اما نتوانستم ركورد گینس را به دست آورم.
یاد دوران تحصیل افتادم كه روزی نمره ام كم شده بود و با گریه به خانه برگشتم، مادرم دلداری ام داد كه «نگران نباش، تو همیشه خوب هستی، دفعه بعد جبران می كنی».
«رحمان» كه اكنون آبدیده شده، می گوید: اكنون دیگر دست هایم چون دوران كودكی زخمی نیست، اما دردناك است. فشار تمرینات و اردو آنقدر زیاد است كه گاهی از شدت درد، خواب به چشمم نمی آید.
زندگی یك ورزشكار حرفه ای در چند كلمه خلاصه می شود: اردو، تمرین،‌ مسابقه. نه تفریح و نه خانواده، همه وزنه برداران جانباز و معلول ایران برای پارالمپیك تلاش های زیادی كشیده اند. اردوهای پارالمپیكی از مدت ها پیش آغاز شده و فاصله تهران تا شهر من «اشنویه» دو هزار كیلومتر است. با این مسافت طولانی، فرصت دیدار با خانواده خیلی كم است.
همیشه گفته ام كسی كه می خواهد وارد ورزش قهرمانی شود، نباید منتظر فراهم شدن بهترین شرایط باشد. همه ما ورزشكاران از كم امكانات ترین شهرها و روستاها شروع كرده ایم و با وجود انواع محرومیت ها، خودمان را بالا كشیدیم. اگر امروز در اوج هستیم، حاصل تلاش، پشتكار و امیدواری است. من بوسه بر دست پدر و مادرم می زنم كه همواره مرا حمایت كرده اند.
ورزشی**1545
۰ نفر