۷ شهریور ۱۳۹۵، ۹:۱۸
کد خبر: 82206498
T T
۰ نفر

محبوب آبي در «آزولا» غرق مي‌شود

۷ شهریور ۱۳۹۵، ۹:۱۸
کد خبر: 82206498
محبوب آبي در «آزولا» غرق مي‌شود

تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش با اشاره به ادامه بحران آلودگي تالاب بندرانزلي، در گزارشي وضعيت كنوني اين تالاب را بررسي كرد و نوشت: اين تالاب كه در ترانه‌هاي بومي نام «محبوب آبي» به خود گرفته است، حال خوشي ندارد.

در اين گزارش كه در شماره يكشنبه هفتم شهريور 1395 خورشيدي به قلم ع.درويشي منتشر شده است، مي خوانيم: در ترانه‌هاي بومي، تالاب انزلي(غازيان)، نام «محبوب آبي» به خود گرفته است؛ اينك ماهيگير تنها در دل شب و از ميان نيزارها، آواي پيرزني(از تنها بازماندگان تالاب) را مي‌شنود كه شيون مي‌كشد: اوهوي، حال «محبوب آبي» خوش نيست!
مرد ماهيگير در هواي مه‌آلود،‌ بادگير يكسره‌اش را تن مي‌كند، چكمه‌اش را مي‌پوشد، ماشك (تور) را بر مي‌دارد و درون لوتكا(قايق) مي‌نشيند و به آب مي‌زند و در سكوت شب نيزار، آهسته پارو مي‌كشد و به ژرفاي تالاب مي‌رود.
براي گرسنه‌‌نماندن زن و فرزند، شب پيش، چندين بار تور انداخته بود و همه بي‌نتيجه. اينك نيز به اميد گرفتن چند ماهي درشت كه بفروشد و ناني بخرد، باز تور مي‌اندازد. «لوتكا» آرام و رام ايستاده است؛ پاروها تا نيمه، در زفت لجن پوشيده از «آزولا» فرو رفته‌اند. ماهيگير، هواي پر از بوي تند سم، مواد شيميايي و روغني و نفتي و پسماندهاي بيمارستاني و صنعتي را نفس مي‌كشد و يگانه بويي كه به مشامش نمي‌رسد، عطر گل‌هاي لاله و نيلوفر آبي‌ست؛ ماهيگير، خيره به نابودي تالاب، به نابودي زندگي خويش مي‌انديشد.
تپش دل دريايي تالاب انزلي(غازيان)، در ميان آشغال‌ها، رسوبات سمي، فلزات سنگين، سرب و زهرآب كارخانه‌ها كند شده است. رويشگاه نيلوفر، گل‌ها و گياهان و زيستگاه آبزيان، دچار آشفتگي شده است. در همه خبرها از بندرانزلي، سخن از آلودگي‌هاي گرانبار و افزايش لجن و كاهش ژرفاي آب است؛ اما در نگاه شماري از مردمان غازيان ، نه!
**غازيان، شهر غازهاي مهاجر
به شهر غازيان كه مي‌رسي، بوي تالاب به مشام مي‌رسد. بافت سازه‌ها، معماري و بازارچه كهن اين شهر، بازتابشي از گذشته‌هاي دور بندرانزلي است. از رشت و براي رسيدن به انزلي، بايد از غازيان و پل كهن روي تالاب گذشت، تا به درياي خزر(كاسپين) رسيد.
زندگي و كسب كار اين مردمان، وابستگي زياد به دريا و تالاب دارد. هنگام ورود به بازارچه، گونه‌گوني غذاهاي دريايي «ماهي دودي، ماهي شور، اشپل(تخم ماهي)، ماهي سفيد دريا، كپور و كولي‌ماهي» جلوه پيشخوان‌هاي چوبي مغازه‌هاي ماهي فروشان است.
رضا دل‌آرام، بازاري و از اهالي قديمي و خوشنام غازيان، انگار چشمش به همه زشتي‌هاي تالاب انزلي بسته است:«تالاب انزلي ارزش‌هاي زيادي دارد كه چندين گونه ماهي خوشمزه، فقط يكي از ارزش‌هايش است.
سال‌ها پيش كه كرانه نشين تالاب بودم و خانه‌ام لب آب بود، مي‌ديدم كه چگونه هزاران پرنده مهاجر براي زمستان‌گذراني به تالاب مي‌آيند و ماه‌ها ميان لاله‌ها و نيلوفرهاي آبي و گل‌هاي وحشي و ني‌زارهايش سر مي‌كنند و منظره‌هاي شگفت‌انگيزي از طبيعت زنده را به به وجود مي‌آورند، نماهايي بي‌مانند طبيعي كه حتي در روياها هم كمتر ديده مي‌شود.»
دل آرام در ادامه گفت و شنود با روزنامه اطلاعات مي‌گويد: در تالاب از پرندگان زيادي عكس گرفته‌ام و آن‌ها را هنوز دارم. در ميان تالاب، همه گونه پرنده يافت مي‌شود، از مرغابي گرفته تا غمخورك، قو، پليكان، فلامينگو، درنا، مرغ ماهيخوار(كولي خور)، دارغاز، سينه سرخ، چنگر، خوتكا، مارگردن، آبوغوپيل، آبچليك(سقا)، شاهين، شانه بسر(هدهد)، لك لك(لنگ دراز)،
كول كا پيس(چكاوك)، سيره(هف رنگ)، چي‌چي‌ني(گنجشك)، سار(سيتي)، چلچله(پرستو)، قرقاول(تُرنگ)، كشكرت(زاغك)، گيل دم زنه(دم جنبانك)، لوله گرد(بوتيمار)، تاووسك و گيلانشاه(مرغ باران)؛ كه در اين سال‌ها كم شده‌اند. تالاب بندرانزلي حتي پناهگاه چهارپايان وحشي و پستان‌داراني مانند تمشي(خارپشت)، شال(روباه)، گنج‌بان(راسو)، كلخوك(گراز)، شنگ و (فك در گذشته‌هاي دور) است؛ جانوراني كه هم خود را از گزند و آسيب انسان‌ها در امان مي‌دارند و هم با شكار كردن در طبيعت، ادامه زيست مي‌دهند. از چشم من، تالاب همچنان زيباست و هرگز نمي‌ميرد و فقط بايد به آن رسيدگي شود؛ لايروبي‌ شود و آزولاها سوزانده شود. اگر به مشاركت همگاني بها داده شود، مردم با دستان خود، ريشه آزولا را برخواهند كند.
**چشم اميد به تالاب
تالاب انزلي(غازيان) يك آبگير طبيعي، دائمي و داراي آب شيرين است، به گفته غلامرضا ميان پشته‌اي، به سبب جولفي(گودي) و پايين‌تر قرار گرفتن تالاب انزلي(غازيان) نسبت به قلمروهاي جلگه‌اي، همه آب‌ها از سراسر گيلان مركزي به اين سو روان است.
او مي‌افزايد: نزديك به 11 كلان رود(اصلي) و 30 خرد رود(فرعي) و با گستره 3600 كيلومترمربع، پس از آبياري كشتزارها و شاليزارها و آلوده‌شدن به آلاينده‌اي سمي و شيميايي و پساب‌هاي آلوده بيمارستاني، صنعتي و كشاورزي، از حوضه‌هاي آبريز به تالاب غازيان مي‌ريزد.
غلامرضا ميان پشته‌اي ـ صياد، دوران جواني‌اش را ياد مي‌آورد و خانه سنتي ني‌پوش و پدر و ديگر نزديكان خود را كه همگي از صيادان قديمي غازيان بوده‌اند: «كار و شغل ايل و تبار مردم بومي غازيان و انزلي، صيادي است و زندگي بيشتر ما وابسته به صيد ماهي. ماهيگيران زحمت كشي كه براي به دست آوردن كفي نان، ناگزير دل به دريا زدن هستند و خطر غرق شدن را به جان مي‌خرند. گاه نيز كه صيدي نيست، همه اهل خانه، گرد مي‌آيند و تور ابريشمي(ماهيگيري) مي‌بافند؛ تورهايي كه بايد ماهياني به خانه بياورد و به خوراك خانواده برسد و نيمي شور(نمك سود) يا خشك شود براي اندوخته زمستان و زمان تخم‌ريزي ماهيان كه صيد قدغن است و نيم ديگر نيز روانه بازار ماهي‌فروشان شود.
او در ادامه گفت و شنود با روزنامه اطلاعات مي‌افزايد: در گذشته به گونه‌اي طبيعي، در تالاب انزلي(غازيان) از ماهيان معمولي تا ناب‌ترين گونه‌هايش مانند آزاد، سفيد، اردك‌ماهي، قزل‌آلا، آمور وحشي (واش‌خوار)، كپور، كولمه، سيم، كاس،‌ سياه‌كولي، زردتر پر، سرخ پر، زالون، ماش، زيبا، سوف، فيتو فاك، بيگ‌هد، كفال، شاه‌ميگوي آب شيرين تالاب، شيشه‌ماهي، سگ‌ماهي، مارماهي و اسپيله (گربه‌ماهي با گوشتي مانند ازون‌برون)، به فراواني يافت مي‌شد، ولي امروز نه! در پايان بگويم كه مسئولان بدانند كه سلامت زندگي صيادان در گرو سلامت تالاب انزلي است.
**همدرد با تالاب
وابستگي تالاب‌نشينان به تالاب زياد است اين وابستگي تازگي ندارد و ديرينه است، از تباري به تبار ديگر!
در آسيب‌شناسي تالاب انزلي همه بر اين باورند كه در اين سال‌ها همسايگان از دوسو (هم تالاب و هم تالاب نشينان)، آسيب‌ ديده‌اند. هرچه تالاب زخم برداشته، زخم‌هاي ديرين تالاب‌نشينان نيز فزوني يافته است. در گذشته‌هاي دور كه چيزي به نام زهرآب بيمارستان‌ها، پسماند كارخانه‌ها، «سم‌آب شاليزارها» و ديگر آلودگي‌ها وجود نداشت، تالاب انزلي با همسايگان تالاب نشين خود، زندگي و زيست خوشي داشت؛ تالاب هرآنچه داشت بر كف دست مي‌گذاشت و تالاب‌نشينان نيز نه به قدر «آز»، بلكه اندازه نياز خود صيد بر مي‌داشتند. نيِ تالاب را سايه‌انداز كلبه خود مي‌كردند و ماهي‌اش را سفره‌آراي فرزندان خويش؛ اما امروز، همه آن توازن و تعادل بر هم خورده است.
حسن خوشرفتار ـ صياد، با فرزندان خود، يكي از همسايگان ديرين تالاب انزلي (غازيان) است و خانه‌اش چسبيده به آب تالاب: «زياد شدن لجنآب، كم شدن آب تالاب و كاهش ماهيان آن، سبب شده است كه صيد و صيادي و زندگي در كنار تالاب، معناي زيباي خود را از دست بدهد. بچه‌هاي من كه مانند من عاشق تالابند، ديگر بوي تند و زننده‌اش را هم تاب نمي‌آورند و براي خودم نيز جاي شگفتي است كه چگونه هنوز مانده‌ام، در حالي كه همه همسايگان از اين‌جا فرار كرده‌اند!
او در ادامه گپ و گفت با روزنامه اطلاعات مي‌گويد: مشكلات گوناگوني دست به دست هم داده‌اند تا صيادان سفر كرده از تالاب، آزرده شوند و رنج مهاجرت را به جان بخرند و با سختي و نداري و بيكاري غربت بسازند و در ديگر شهرهاي كشور آواره شوند و به كارهايي بپردازند كه نه در شأن يك صياد است و نه آن را دوست دارند و نه بلدند خود انجامش دهند.
ما (يعني تالاب غازيان و مردم تالاب‌نشين) چوب كارخانه‌هاي صنعتي و سم شاليزارها و آلايندگي كارگاه و هرزآب شهرهاي گيلان و آلودگي رودخانه‌ها را مي‌خوريم. اينك بسياري از صيادان را پس از عمري ماهيگيري، مي‌بينيد كه دستفروشي مي‌كنند، زيرا كار ديگري بلد نيستند. ماهيان دريا كم شده است و امكان ماهي‌فروشي هم نيست، گروهي ديگر از صيادان نيز از بيكاري، زندگي‌هايشان از هم پاشيده است.
حسن خوشرفتار با اين سخن كه بندر انزلي يك شهر ساحلي و گردشگري است، مي‌افزايد: گردشگران بسياري براي خوشگذراني‌هاي سالم و يا درمان ناراحتي‌هاي پوستي خود از ديگر شهرها مي‌آيند و در فورش(ماسه) و زير آفتاب درمانگرش دراز مي‌كشند و در دريايش شنا مي‌كنند و از غذاهاي دريايي موجود در شهر مي‌خورند؛ ولي چون بندرانزلي و غازيان صنعتي نشده است، ساكنان انزلي زندگي خوش و راحتي ندارند و از كمترين امكانات زندگي برخوردار نيستند و هميشه درگير به دست‌ آوردن لقمه‌اي نان خشك‌اند. اگر در گذشته، كاري داشتند، هميشه نگران امنيت شغلي خود بوده‌اند؛ امروز هم كه شغلي ندارند، نگران فردايند كه مبادا بدتر از اين پيش آيد. ما نه بيمه‌ايم و نه آينده‌اي داريم و به هنگام بيماري و از كار افتادگي، مگر خدا فريادرسي نيست.
**مُل نو (موج‌شكن جديد)
آرش. ش ـ كارشناس محيط زيست، با اين سخن كه كنارگذر انزلي، پيوند تالاب و درياي خزر را گسسته است، مي‌گويد: اينك در رسيدگاه (تلاقي) درياي خزر و تالاب انزلي (غازيان)، ستون‌ها و شناژها و سنگ‌ها و پايه‌ها بتني را مي‌بيند كه 2 پديده طبيعي ديرين (درياي خزر و تالاب انزلي) را از هم جدا كرده است تا نفس‌هاي واپسين تالاب را نيز از او بگيرد؛ كه تالاب ديگر راهي براي نوبه‌نو كردن آب خود با آب دريا نداشته باشد.
اينك هاله سياهرنگي، گرد سازه‌هاي نو به وجود آمده كه نشانگر ژرفاي آلودگي و كاهش ژرفاي آب تالاب است. در يك تصوير هوايي كه از محل گرفته شده اين لكه‌هاي سياه هاله مانند، به خوبي نمايان است. «مل نو» و ديگر ساخت و سازهاي جدي، هم ساختار فيزيكي و طبيعي تالاب و دريا را از ميان برده و هم با رسوبات سنگين خود بر آلودگي تالاب افزوده و هم دايره زيستي را بر آبزيان و ديگر موجودات زنده و ماهيان،‌تنگ‌تر كرده است.
او در ادامه گفت و شنود با روزنامه اطلاعات مي‌افزايد: ماهيان براي تخم‌ريزي، راهي مگر وارد شدن از دريا به تالاب و سپس به رودخانه ندارند و ماهيان از تخم‌ درآمده نيز بايد به دريا برگردند؛ كه اينك اين راه بسته شده است. حتي اگر ماهيان، راهي به تالاب بيابند، در كم‌آبي تالاب و لجن سنگين و آلودگي رودخانه‌ها تباه خواهند شد.
در جهان امروز، براي برپا كردن هر سازه‌اي و براي جلوگيري از ويراني محيط زيست از شمار دريا و جنگل و تالاب و رودخانه، از پل‌هاي معلق (كم‌تر آسيب‌رسان) بهره‌گرفته مي‌شود، ولي در كنارگذر بندرانزلي (جاده‌ بين‌المللي) ده‌ها پايه غول‌‌آساي بتني، با نامهرباني در دل تالاب فرو شده و زخمي عميق ايجاد كرده و به ويراني گسترده‌اي از زيست محيط انجاميده است.
بي‌گمان دانشمندان متخصص مستقل و كساني كه به هرگونه نهاد و اداره و سازمان دولتي ناوابسته‌اند،‌ مطمئن‌ترند؛ بنابراين پيش از راه‌اندازي هر طرح با پياده‌كردن هر پروژه‌‌اي بايد نخست معيارهاي استانداردهاي جهاني را لحاظ كرد و آن را با تاييد مراكز علمي و سازمان‌هاي محيط زيستي و مراكز دانشگاهي رساند و با رايزني دانشمندان ناوابسته، دست به كار شد. ولي اين كار در گذشته انجام نشده است و زيست محيط دوروبر تالاب از طرح‌هاي ناسالم و برنامه‌هاي نادرست و پروژه‌هاي كارشناسي نشده اداره‌ها و سازمان‌ها و نهادها و شهرداري‌ها، آسيب جدي ديده است. برخي پروژه‌ها را نيز به سبب نبود مطالعات ميداني همه‌سويه، ناچار شده‌اند نيم‌كاره رها كنند و زيانش براي تالاب و مردم ماليات دهنده، باقي مانده است.
اين خرابكاري‌ها زماني به اوج مي‌رسد كه اجراي پروژه‌ها به پيمانكاران غيربومي و غير حرفه‌اي و بي‌درد سپرده مي‌شود كه هيچ شناختي از سازو‌ كارهاي بومي نداشته‌اند و ندارند و دلسوز طبيعت اين قلمرو نبوده‌اند و نيستند و به كاري ورود كرده‌اند كه حتي در آن زمينه، تجربه بسنده ندارند و به جاي برداشتن ابرو، چشم را كور كرده‌اند! اينك برآيند همه ندانم‌كاري‌ها اين است كه با شهري روبه‌رويم كه به رخدادهاي ناگوار (بخوانيد فاجعه) زيست محيطي دچار است.
**«واش» همه‌چيز خور
در آغاز پيدايش زندگي بر روي كره زمين، جلبك‌ها با توليد اكسيژن، لاروها را به وجود آوردند و سپس دوزيستان پديد آمدند و به خشكي آمدند و سرانجام انسان‌ پديدار شد. اما اينك آزولا، گونه‌اي جلبك ريزبرگ و بسيار سازگار با محيط‌هاي گوناگون، پيام‌آور نيستي و مرگ است و رويش شتابانش، رويه آب‌ها را مي‌پوشاند و جلوگير رسيدن نور خورشيد و اكسيژن به آبزيان در ژرفاي آب است. اين جلبك‌ با فروكشيدن مواد غذايي به درون خود، زيستگاه‌ها را بي‌غذا مي‌گذارد و به آهستگي، سبب مرگ گونه‌هاي گياهي و جانوري تالاب مي‌شود.
آزولا كه تالاب را به سياه‌چاله‌اي بدبو و غير زيستي دگرديس كرده، تاكنون سبب خفگي برخي گياهان مفيد و نابودي آبزيان زيادي شده است و اينك پرنده مهاجري در تالاب انزلي (غازيان) فرود نمي‌آيد. در اين يك و نيم دهه، اين مهمان ناخوانده، به زيستگاه‌هاي آبي بسياري در گيان يورش برده و هم گياهان را خورده است و هم اكسيژن و غذاهاي آبزيان را.
مهندسي حسين ابراهيمي ـ پژوهشگر در اين‌باره‌ مي‌گويد: از ديگر چالش‌هاي اكوسيستم تالاب انزلي (غازيان)، سنبل آبي و جلبك آزولا است كه هر 2 غير بومي و خوش‌رويش و ويرانگرند. بافت پيوسته برگ‌هاي اين 2 گياه از رسيدن نور و اكسيژن به آبزيان و ديگر گياهان آبي جلوگيري مي‌كند و سبب نابودي آن‌ها مي‌شود. آزولا با همكاري 2 سازمان داخلي و در قالب يك طرح پژوهشي و با هدف توليد كود سبز سالم گياهي و نيز خوراك و غذا براي چهارپايان و مرغداري‌ها، از جنوب شرقي آسيا به گيلان آورده شد. اين جلبك، نخست كشت آزمايشگاهي شد و پرورش يافت و سپس مورد‌بهره‌برداري محدود قرار گرفت؛ و سپس در آب رودخانه‌ها رها شد و جريان آب آن را به تالاب انزلي (غازيان) رساند.
آزولا در زمان اندكي ريشه‌دواند و رشد كرد و فاجعه به بار آورد و سال‌هاست كه به گلوي تالاب پيچيده است و فشار مي‌آورد. امكان نابودي فيزيكي اين جلبك‌ وجود ندارد، ولي تاكنون، يگانه گامي كه در اين راه برداشته شده، همان ريشه‌كني و گردآوري و نابودي فيزيكي بخش كوچكي از پهنه گسترده اين جلبك بوده كه سودي هم نداشته است!
*منبع: روزنامه اطلاعات
**گروه اطلاع رساني**9165**9131