۸ شهریور ۱۳۹۵، ۹:۱۲
کد خبر: 82208141
T T
۰ نفر

پنجه پساب‌هاي شهري و صنعتي بر صورت تالاب انزلي

۸ شهریور ۱۳۹۵، ۹:۱۲
کد خبر: 82208141
پنجه پساب‌هاي شهري و صنعتي بر صورت تالاب انزلي

تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش درباره گسترش آلودگي‌هاي تالاب بندرانزلي گزارشي را به چاپ رساند. كه در بخشي از آن مي خوانيم: همه درباره لجن تالاب گپ مي‌زنند و نه خودِ تالاب! برخي مي‌گويند، بي‌گمان ژاپني‌ها در لجن تالاب مواد گران‌بهايي كشف كرده‌اند كه پيشنهاد لايروبي رايگان آن را داده‌اند و مي‌خواهند لجن را به ژاپن ببرند و پالايش كنند.

در اين گزارش كه در شماره دوشنبه هشتم شهريور 1395 هجري خورشيدي بخش دوم و پاياني آن به قلم علي درويشي منتشر شد، آمده است: روزي راهبي بزرگ كه 100 سال شاگرداني را آموزش داده بود، درگذشت. پيروان او بر آن شدند برايش آرامگاه باشكوهي برپاكنند. ساخت آرامگاه به اندازه‌اي پيچيده شد كه جهانگردان كنجكاو را واداشت راهيِ كوهستان شوند؛ هر روز بر شمار جهانگردان افزوده مي‌شد؛ همه درباره چگونگي معماري آرامگاه گپ مي‌زدند و اين‌كه بايد چه ويژگي‌هايي داشته باشد و چه چيزهاي ديگري بايد به آن افزوده شود؛ گفت‎وگوها ادامه يافت و پيكر راهب كه در مكاني دور نگهداري مي‌شد، از ياد رفت!
اينك در مورد تالاب انزلي(غازيان) نيز همين وضعيت پيش‌آمده است؛ همه درباره لجن تالاب گپ مي‌زنند و نه خودِ تالاب! برخي مي‌گويند، بي‌گمان ژاپني‌ها در لجن تالاب مواد گران‌بهايي كشف كرده‌اند كه پيشنهاد لايروبي رايگان آن را داده‌اند و مي‌خواهند لجن را به ژاپن ببرند و پالايش كنند و اشيا و مواد ارزشمند آن را جدا سازند. برخي ديگر مي‌گويند به ژاپني‌ها نه بگوييم و خودمان لجن‌ها را بيرون بكشيم و از آن، به دور مرداب ديواره بكشيم و جزيره‌هايي نيز درون مرداب به وجود بياوريم براي جذب گردشگر بيشتر.
تازه خود همين لايروبي ايجاد اشتغال خواهد كرد و تا مدت‌ها هزاران نفر در مرداب مشغول به كار خواهند شد. دسته سوم مي‌گويند كه لجن‌هاي مرداب ويژگيِ سخت‌شوندگي دارد و مي‌توان از آن در توليد مصالح ساختماني استفاده كرد. گروه چهارم مي‌گويند بهتر است خودمان دستگاه‌هاي پالايش‌دهنده وارد كنيم و از ميان لجن‌ها، الماس و تيتانيوم و اورانيوم و طلا و نقره بيرون بياوريم. شماري ديگر مي‌پرسند ولي اگر از ميان لجن، هيچ شيء يا مواد با ارزشي به دست نيامد، چه كنيم؟ و با اين پرسش همه خاموش مي‌شوند و كاري انجام نمي‎گيرد و مرداب در سكوت و فراموشي، از يادها مي‌رود.
** مُرداب يا گنداب؟
تالاب سياه مي‌شود، مرداب مي‌شود و در لجن دفن مي‌شود و كسي خبردار نمي‌شود. چندان تفاوتي ندارد كه تالاب بگوييم يا مرداب يا مانداب يا گنداب يا باتلاق يا لجنزار؛ زيرا تالاب انزلي(غازيان) همه‌ِ اين‌ها هست و هيچ‌يك نيست! بر پايه نوشتار كنوانسيون رامسر «تالاب» همان قلمروي مردابيِ طبيعي با آب ايستا است كه ژرفايش در كَشند(مد)، كم‌تر از 6 متر نباشد. كه تالاب انزلي(غازيان)داراي چنين ويژگي است. ‏
مرداب، قلمروي نمناك و گرمي‌ست و سرشار از زندگي‌هاي گياهي و درختي و جانوري كه با پيشروي آب دريا در خشكي پديدار مي‌شود و آبشخورش مي‌تواند آب دريا باشد يا رودخانه يا چشمه يا آب باران؛ مانند تالاب انزلي(غازيان)! ‏
گنداب، زميني خزه‌بسته است؛ كه امروز تالاب انزلي(غازيان) با آزولاي تالاب‌خوارش، چنين ويژگي‌اي يافته است! لجنزار، زميني پُر گِل‌ولاي است؛ كه اينك 5 متر از 6 متر ژرفاي تالاب انزلي(غازيان)را لجن بدبو پوشانده است. ‏
باتلاق، پاره‌اي جداشده از ريزش‌گاه(حوضه)يك درياچه است و با زميني پست و اسفنجي و داراي نمِ بالا و پر از ني و گياه. اين ويژگي‌ها هم بي‌مانند به تالاب انزلي(غازيان) نيست و اينك بخشي از زمين باتلاقي‌اش، شاليزار شده است. بنابراين تالاب انزلي(غازيان)، امروز هم مرداب است، هم گنداب و هم باتلاق!
** مرگ آرام تالاب ‏
«تالاب انزلي(غازيان) با پيشينه چندهزارساله، اينك جلوي چشمان نگران ما رقص مرگ مي‌كند. بخش زيادي از آن خشكيده و شاليزار شده و بخش ديگرش در لجن و آزولا در حال ناپديد شدن است.» ‏

هادي خوشحال ـ كارمندبازنشسته شيلات كه 58 سال كرانه‌نشين تالاب است و از نزديك دستي بر آتش دارد، در ادامه سخن خود مي‌افزايد: «تالاب در50 سال پيش، 6 تا 7 متر آب داشت و چون پل هوايي نبود، مردم «آبكنار» و غازيان و ديگر روستاييان خود را با لوتكا(قايق)به شهر انزلي مي‌رساندند. در دو دهه پيش، دانشمندان ايران و جهان زنگ «مرگ آرام تالاب انزلي» را به صدا در آورده بودند، ولي گوش شنوايي نبود تا امروز كه آن‌همه آب، به يك‌متر كاهش يافته و ژرفاي لجن و كنده‌هاي چوب و زباله، تالاب را در ترازي بالاتر از دريا قرار داده است؛ از اين‌رو تالاب نمي‎تواند از آبشخورش(آب درياي خزر) تغذيه كند.
خوشحال همچنين مي‌گويد: افزون بر زباله‌ها و آشغال‌ها، ويراني جنگل‌ها و به راه‌افتادن سيلاب‌ها، صدها تُن خرده‌چوب و كنده و تنه درخت نيز به مرداب ريخته است و براي درآوردن آن‌ها، نياز به دستگاه‌هاي حفاري و لايروب قوي است. دوستم دكتر داود حقيقي ـ مسئول تغذيه شيلات، كه سال‌ها پيش، قدم به قدم مرداب كار و پژوهش كرده بود، در آن ‌زمان 2 راهكار به مسئولان ارائه داده بود؛ برداشت لجن از دل مرداب و پاكسازي آن و نيز ايجاد جزيره‌هاي كوچك دست‌ساز از همان لجن(كه همچو سيمان، ويژگيِ سفت‌شدگي دارد)براي جذب گردشگر؛ كه به گونه‌اي جبران مافات شود و هزينه‌ها را بپوشاند و نيز در جزيره‌ها ايجاد اشتغال كند؛ اما كسي اين پيشنهادها را جدي نگرفت تا اكنون كه برداشتن 5 متر لجن در پهنه گسترده مرداب، كاري نشدني و بسيار پر هزينه مي‌نمايد. همان‎گونه كه در مورد از ميان برداشتن جلبك آزولا نيز كوتاهي شده است و چون اين جلبك در برابر باد و توفان و برف و سرما ناپايدار است، گمان مي‌رفت خودبه‌خود نابود شود، ولي نابود نشد و بيشتر در سراسر تالاب سينه كشيد. حتي مانند 4 دهه پيش كه ني را مي‌بريدند و براي تغذيه به دامداري‌ها مي‎بردند، بهره‌برداري بنيادي از نيزار نشده است. نيزار البته تصفيه‌گر مرداب است، ولي هنگامي كه رها شود، كل مرداب را مي‌پوشاند.
خوشحال با اين سخن كه مردم دورـ وـ برِ تالاب‌انزلي(غازيان) از شمار«روستاي آبكنار»، دلسوزترين افراد به تالاب‌اند، مي‌افزايد: برداشت‌هاي سنتي كرانه‌نشينان تالاب، از قديم تاكنون، اندك و به اندازه نياز روزانه بوده است و آسيب ناچيز آنان در برابر آسيب فزاينده آلاينده‌هاي شهري، صفر است. با توجه به اين كه بسياري از روستاهاي دورـ و ـ برِ مرداب متروكه شده‌ است و روستاييان صياد به سبب نبود ماهي، ترك روستا كرده‌اند و به شهرهاي بزرگ كوچيده‌اند. فقط از روستاي آبكنار، دوسه هزار نفر رفته‌اند و فقط پيران مانده‌اند كه براي كمك به آنان، گاهي شيلات، يك مشت بچه كپور ماهي در مرداب مي‌ريزد كه از درد گشنگي نمي‌كاهد، زيرا تالاب سمي شده است! ‏
** چراغ‌هاي كم‌سوي گردشگري ‏
محمدرضا كاس‌آقايي ـ فعال گردشگري، در گپ‌وگفتي با روزنامه‌اطلاعات مي‌گويد: مرداب غازيان، سر به دامن نيلوفرهايش نهاده است و هرروز پژمرده‌تر مي‌شود. رفت‌ گذشته‌اي كه اين مرداب، سرريز ماهي بود، آن‌هم40گونه ماهي سالم و مفيد؛ و صيادان با صيد فقط چندماهي، زندگي راحتي را سپري مي‌كردند. مرداب غازيان ‌كه زماني پر از آب زنده‌ و شاداب بود، امروز مرده‌آب شده است. تبار بسياري از ماهيانش از ميان رفته است و ماهيان كمي كه با پوست‌كلفتي هنوز زنده مانده‌اند و با اكسيژن اندك‌ آب، سر مي‌كنند، گوشت‌شان خوردني نيست.
او مي‌افزايد: مرداب غازيان از شمال به شهر انزلي و درياي خزر و از شرق به قلمرو پيربازار رشت و از جنوب به شهر صومعه‏‎سرا و از غرب به روستاهاي كپورچال و آبكنار پيوند يافته؛ از اين‌رو همه پسماندها و زهرآب‌هاي اين قلمروها را نيز به جان خريدار است!
اين فعال گردشگري باور دارد: تا هنگامي كه مرداب انزلي لايروبي نشود و سرخس «آزولا» با تكنولوژي نو ريشه‌كن نشود، هرگونه طرح شيلات براي پرورش ماهي در مرداب، محكوم به شكست است.امروز در هر گوشه گيلان، به هزار رنج، آبگيري به‌وجود مي‌آورند كه در آن ماهي پرورش دهند، ولي غازيان با داشتن آبگيري به گستره 20 هزار هكتاري، با امكانات منابع طبيعي بسيار، براي زدودن بيكاري، از آن هيچ‌گونه بهره‌برداري نمي‌شود و به جاي آن كه صيادانش مرفه باشند، از نداري، زندگي‌شان فرو مي‌پاشد.
او مي‌گويد: برخي از صيادان آن‎قدر به صيادي عشق مي‎ورزيدند كه هميشه مي‌گفتند اگر دوباره به نوجواني برگردند، باز شغل صيادي را برخواهند گزيد؛ ولي اينك چنان از صيدوصيادي بيزار شده‌اند كه افسوس مي‌خورند چرا پيِ آموختن يك حرفه صنعتي نرفته‌اند و زندگيِ خود را پاي صيادي كه آينده‌اي ندارد، هدر داده‌اند. صنعت گردشگري و مرداب‌گردي با «لوتكا» نيز رونق گذشته را ندارد؛ زيرا مردابي نمانده است. هنوز فرهنگ گردشگري را به اندازه‌اي بالا نبرده‌اند كه مرداب، دست‌كم از سوي گردشگران و زباله‌هاي آنان آسيب نبيند؛ اكنون در هر گوشه مرداب، ليوان‌هاي پلي‌اتيلن، آزولاي ديگري است كه به جان مرداب افتاده است. چرا بندرانزلي را بندرآزاد مي‌نامند؟ اين كه دردي از دردهاي صيادان بيكارشده، درمان نمي‌كند! شايد فقط براي كساني خوب باشد كه در بندرآزاد و با پارتي‌ و با 200 ميليون تومان پول، صاحب خودروي 500 ميليون توماني مي‌شوند! شعار زياد است، ولي كاري براي مرداب انجام نمي‌گيرد. از ساخت‌وسازهاي آلوده‌كننده پيرامون مرداب غازيان جلوگيري نمي‌شود. آلاينده‌هاي كارگاه‌هاي فعال در كرانه‌هاي مرداب غازيان كه قايق‌هاي كوچك و يدك صنعتي توليد مي‌كنند، روانه مرداب مي‌شود و كسي هم پاسخگوي اين ندانم‌كاري‌ها نيست. به‌جاي راه‌اندازي كارگاه‌هاي قايق‌سازي، روشن نيست چرا در كنار مرداب غازيان، تصفيه‌‍‌خانه راه‌اندازي نمي‌كنند كه با وارد‌كردن دستگاه‌هاي پيشرفته، آب مرداب را از آلاينده‌ها پاك كنند.‏
** چنگار آزولا
هومن ستوده ـ فعال محيط‌زيست با اين سخن كه گردشگري غازيان و بندرانزلي از آلودگي آب مرداب و چنگار «آزولا»آسيب جدي ديده است، مي‌افزايد: اگر گامي بنيادي برداشته نشود، اقتصاد ناتوان گيلان بيمارتر خواهد شد. فقط شعار داده مي‌شود كه تالاب انزلي(غازيان)به سبب موقعيت جغرافيايي و به لحاظ ميزان بالاي آب با هيچ يك از تالاب‌هاي ايران، قابل برابري نيست! در حالي كه اگر لجن آن بيرون كشيده شود، كمتر از يك متر آب باقي مي‌ماند!
او باور دارد: سال‌ها پيش با آينده‌خواني مي‌شد اين روزها را پيش‌بيني كرد. لجن تالاب از روز نخست اين اندازه نبود، ولي مسئولان به اندازه‌اي دست روي دست گذاشتند كه لجن از سر تالاب گذشت. چنگار (سرطان) «آزولا» نيز از روز نخست چنين در تن و رگ و پيِ تالاب ريشه ندوانده بود و مانند هر چنگار ديگري قابل چاره بود، ولي به اندازه‌اي مسئولان اين پا آن پا كردند كه چنگار اينك با پيشرفت خود، گلوي تالاب را مي‌فشارد كه خفه‌اش كند. اينك نيز آينده‌خواني سازمان‌هاي جهاني نشانگر آن است كه ايران در شمار كشورهايي‌ست كه ذخيره‌گاه‌هاي آبي خود را با شتابي شگفت از دست مي‌دهد؛ تالاب انزلي(غازيان) نيز در ليست سياه «مونترو» قرار گرفته است؛ (در آستانه نابودي!)
ستوده مي‌افزايد: ضربه‌ها از جاهاي گوناگون به تالاب انزلي(غازيان) وارد آمده است مانند بي‌كفايتي در مديريت بحران تالاب، ناديده‌‌گرفتن نقشِ گردشگري براي از ميان برداشتن بيكاري، يا توجه صرف به گردشگري و بي‌توجهي به بيماري تالاب، تصفيه‌نكردن آب‌ها از فلزات سنگين در ريزش‌گاه‌ها(حوضه‌ها)، جابه جايي آب تالاب براي بردن به شاليزارهاي بالادست و بي‌توجه به كم‌آبيِ خودِ تالاب! لايروبي‌نكردن تالاب از لجن و ملزم‌نساختن كارخانه‌ها و بيمارستان‌ها براي كارگذاري دستگاه تصفيه فاضلاب در خروجي‌هاي خود.
اين فعال محيط‌زيست مي‌گويد: فقط بلديم بگوييم تالاب جهاني بندر انزلي(غازيان) يكي از اكوسيستم‌هاي ثبت‌شده در جهان است، ولي هيچگاه توجه نداشته‌ايم كه سدسازي در جهان ور افتاده و گفتن اين كه ايران در اين زمينه بر پله سوم ايستاده است، افتخاري نيست. سدسازي نه اين كه سودي ندارد بلكه آسيب‌رسان است و فقط يكي‌اش بي‌آب ماندن(براي نمونه)درياچه اروميه و برخي تالاب‌هاست.
** تكرار يك درد ‏
درفصلنامه پژوهش‌وسازندگي، زمستان1370، نوشتاري با تيتر «كاربرد جلبك سبز آب آزاد و همزيست در زراعت برنج» برگردان مهندس‌بهزاد قره‌ياضي،عضوهيات‌علمي‌دانشكده‌ علوم كشاورزي‌دانشگاه‌گيلان آمده است: «جلبك سبز آبي، تقربيا با تمامي گروه‌هاي گياهي، تشكيل رابطه همزيستي مي‌دهد!»
در جستار ديگري با نام «سيستم كشت توام برنج، آزولا و ماهي» (نوشته مهندس بهزاد ‌قره‌ياضي، آذر1370، عضوهيات‌علمي دانشگاه گيلان، و ارائه‌شده در سومين كنفرانس ملي شيلات، تكثيروپرورش آبزيان، تالار علامه‌اميني دانشگاه تهران، آذر 1370) آمده است: «سيستم ماهي برنج تنها در تعداد معدودي از مزارع استان مازندران اجرا مي‌شود. با تلفيق آزولا كه سرخسي كوچك و شناور مي‌باشد در اين سيستم، مي‌توان علاوه بر جلوگيري و كاهش چشمگير آلودگي‌هاي محيطي، توليد هم برنج وهم ماهي را بالا برد.» ‏
اما مهندس رحيم آستانه‌اي-پژوهشگر مخالف اين سخنان است: «امروز بزرگترين پرورشگاه ماهيان فلس‌دار(ماهي سفيد) نماد آلودگي شده است. تالاب انزلي(غازيان) ‌زماني از زيباترين تالاب‌هاي جهان بود، ولي امروز بدبو و نازيباست.
جنازه بزرگ آزولا بر پهنه آب مرده‎اش افتاده و نه ديگر آبي پيداست و نه مرغان دريايي و نه ماهيگيران غازياني؛ آزولا حتي نيزارها را به نابودي كشانده و سيستم طبيعي تالاب را ناكار(فلج) كرده است. دخالت بي‌جا در طبيعت با جلبك آزولا، به صرف اين كه در آن گوشه دنيا جواب داده، مرگ مرداب غازيان را رقم‌زده است.‏
**چه پيش خواهد آمد؟
سخنان وفا اميري ـ كارشناس محيط‌زيست، اگرچه نااميدكننده ولي داراي هشدارهاي آگاهي‌بخش است: «همه از لايروبي تالاب انزلي مي‌گويند، اما كسي از روزهاي پس از لايروبي، گپي به ميان نمي‌آورد! روشن نيست كه اگر اين حجم عظيم لجن را كه اينك ارتفاع آن به 5 متر رسيده است، بتوان در درازمدت و با هزينه هنگفت از تالاب بيرون كشيد، آيا آنگاه مرداب زنده خواهد شد يا برعكس جلبك آزولا فرصت دوباره خواهد يافت كه بيشتر بگسترد؟ آيا در پايان بازپسين روز و پس از آن همه كندوكار با ماشين‌هاي بزرگ حفاري و لايروب، هيچ آبزي‌اي در تالاب زنده خواهد ماند؟ تازه مگر اين لجن را خود مرداب زاييده است؟ مگر اين لجن، دستاورد شهرها و كارخانه‌ها و بيمارستان‌ها و كشتزارها و ويراني جنگل‌ها نيست؟ چه فايده اگر تالاب لايروبي شود، ولي سيل پسماندها همچنان سرازير باشد!
**گروه اطلاع رساني
پژوهشم**9368 **9131