محمدولیخان تنكابنی در سال 1264 هـجری قمری در روستای ' اشتاج ' از توابع تنكابن (شهسوار) به دنیا آمد . وی پس از دوران كودكی به تهران رفت و در سن 12 سالگی با درجه سرهنگی وارد خدمت نظام شد.
او به دلیل خدماتش به دربار قاجار ، لقب سپهسالار اعظم را دریافت كرد و پس از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه ، مامور دفع مشروطه خواهان آذربایجان شد ، اما به جای مقابله ، به آنان پیوست و در این جریان نقش آفرین شد.
محمدعلی شاه در پی این اقدام ، سپه سالار اعظم را یاغی اعلام كرد و طی فرمانی كلیه عناوین و القاب او را سلب كرد.
پس از فتح تهران توسط نیروهای محمد ولی خان و نیروهای بختیاری تحت رهبری علیقلیخان سردار اسعد بختیاری و پناهنده شدن محمد علی شاه به سفارت روسیه ، سپهدار تنكابنی چندین بار مامور تشكیل كابینه شد ، كابینه هایی كه به دلایل مختلف عمر چندانی نداشتند.
محمدولی خان تنكابنی با به قدرت رسیدن رضاخان همانند بسیاری از افراد وابسته به دربار قاجار زندانی و تمامی اموال و دارائی هایش مصادره شد.
سپهسالار اعظم بر اثر این فشار ها دست به خودكشی زد و طبق وصیتش او را در امامزاده صالح تجریش دفن كردند.
خبرنگار ایرنا به مناسبت بیستم آبان ، سالروز پیوستن سپهدار تنكابنی به مشروطه خواهان ، گفت و گوئی با الهیار خلعتبری ، یكی از نوادگانش انجام داده است.
الهیار خلعتبری ، متولد سال 1326 شمسی در قزوین است كه تحصیلات كارشناسیش را در رشته فلسفه اسلامی (معقول) در دانشگاه تهران به پایان برد و پس از آن برای ادامه تحصیل راهی فرانسه شد و از دانشگاه سوربن مدرك كارشناسی ارشد رشته تاریخ فلسفه و سپس دكترای تاریخ را كسب كرد.
از آثار وی می توان به تاریخ خوارزمشاهیان ، جنبش بابك ، كاركرد ها و نقش سیاسی و اجتماعی قلاع در تاریخ میانه ایران و یادداشت های محمد ولی خان تنكابنی اشاره كرد.
** شجاع ، وارسته و عصبی
الهیار خلعتبری معتقد است كه پدربزرگش انسانی محكم ، شجاع ، وارسته و در عین حال بسیار عصبی بود.
خلعتبری سپهدار تنكابنی را ' مشروطه خواه وطن پرست ' توصیف می كند كه ' تمام عمرش را صرف نجات ایران و ایرانی از دست اجانب كرد و همواره در حال سر و سامان دادن به اوضاع كشور بود ' .
او همچنین اعتقاد دارد كه این سیاستمدار ایرانی ' بسیار معتقد و مذهبی ' بود .
متن گفت و گوی خبرنگار ایرنا با نواده محمدولی خان تنكابنی به شرح زیر است :
س : سپهسالار اعظم دارای چه خصوصیات اخلاقی و ویژگی های شخصیتی بود؟
ج : محمد ولی خان تنكابنی از آنجایی كه در یك خانواده نظامی به دنیا آمده بود و خیلی زود در دوران نوجوانی به جرگه نظامیان پیوست ، انسانی محكم ، شجاع ، وارسته و در عین حال بسیار عصبی بود . برخلاف برخی از محققین تاریخ كه او را فردی دیكتاتور می نامند ، با قدرت می گویم كه هیچگاه در رفتار و اعمال ایشان چنین ویژگی دیده نشد. او عاشق ایران و ایرانی بود.
س : علت این كه سپهسالار اعظم به استخاره و فال حافظ بسیار اعتقاد داشتند ، چه بود؟
ج : ایشان بسیار انسانی معتقد و مذهبی بود ، به طوری كه همیشه پنج كتاب قرآن ، شاهنامه ، حافظ ، سعدی و زینت المجالس را همراه خود داشت و در بسیاری از مواقع برای رفع تردیدها و شبهات به آنها رجوع می كرد و یا برخی مسایل را كه نیاز به نوشتن داشت در حاشیه این كتاب ها با خط بسیار بدی نگارش می كرد.
س : به نظر شما چرا سپهسالار اعظم با وجود آنكه در دربار قاجاری فردی قدرتمند و با نفوذ بود ، ناگهان تصمیم می گیرد كه به مشروطه خواهان ملحق شود و به حكومت پشت می كند ؟
ج : محمد ولی خان علاوه بر اینكه فردی نظامی بود ، در عین حال یك سیاستمدار برجسته نیز بود . ایشان از درك سیاسی بالایی برخوردار بود به طوری كه وقتی از قدرت و اهداف مشروطه خواهان آگاه می شود و اقتدار حكومت استبدادی قاجاری را شكننده می بیند ، ابتدا تلاش می كند تا شاه خودخواه را به پذیرش مشروطه قانع سازد و او را همراه كند ، اما وقتی با مخالفت وی رو به رو می گردد ، چاره ای جز حمایت از مشروطه خواهان نمی بیند. برای وی واضح و مبرهن بود كه كشور به زودی به دست مشروطه خواهان خواهد افتاد و حكومت قاجاری سرنگون خواهد شد.
س : نقش علمای شیعه همچون آیت الله ملا محمد كاظم خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی در مشروطه خواه شدن سپهسالار اعظم را چطور ارزیابی می كنید؟
ج : در برخی از نوشته های تاریخی آمده است كه این دو بزرگوار از محمد ولی خان خواسته بودند كه به مشروطه خواهان كمك كند ، اما بنده در هیچ یك از دست نوشته های ایشان به این موضوع برخورد نكرده ام . احتمال آن وجود دارد چون سپهسالار اعظم هم از سپاه قدرتمندی در منطقه تنكابن برخوردار بود و هم به دلیل روحیه و تفكرات مذهبی كه داشت تابع علمای شیعه بود ، این موضوع مورد توجه قرار گرفت . محمد ولی خان نمازش هیچگاه ترك نشد و برای رفع بسیاری از مشكلات به كلام الله رجوع می كرد .
وی بارها به امداد های الهی در پیروزی هایش در جنگ ها ، بویژه فتح تهران اشاره كرده است. محمد ولی خان می نویسد كه ' شوخی نیست این عده قلیل از چهار اردو گذشته اند و یك شهر چهارصد هزار نفری را فتح كرده اند، جزء خواست خداوند دیگر احتمالی نمی توان داد . خواب های غریبی كه دیده بودم به من جرات و قوت قلب می داد و استخاره های قرآن كه می نمودم و آیه های مناسب و ترغیب به فتح و نصرت اسباب رشادت من می شد '.
س : چرا كابینه های متعددی كه محمد ولی خان تشكیل می داد از عمر طولانی برخوردار نبودند ؟
ج : متاسفانه به دلیل بی كفایتی شاهان قاجار ، هرج و مرج های داخلی و دخالت های بیش از حد دو قدرت روسیه و انگلیس در داخل كشور ، شاهد هستیم كه عمر اغلب حكومت ها و دولت هایی كه در داخل كشور تشكیل می شدند كوتاه مدت بود و قدرت لازم را برای اداره امور كشور نداشتند.
ایشان در بخشی از دست نوشته هایش آورده كه ' روس و انگلیس یكسره سلطنت و دولت ما را منحل كردند شاید اگر حرف شنوی و دوستی با آنها بود ، باقی می ماند ' .
س : چرا انقلاب مشروطه به انحراف كشیده شد ؟
ج : محمد ولی خان در خاطراتش می نویسد كه ' جان و مال خود را فدای مشروطه كردم ، اما یك عده شارلاتان و لوطی ها ، ملت خواه و مشروطه پرست شده و ما را مردود كرده اند ' . این نوشتار نشان می دهد كه مشروطه به جای آنكه در دست بانیانش باشد و هدایت شود ، به دست افرادی فرصت طلب افتاده بود .
در حقیقت آنها مشروطه را از صاحبان اصلیش ربوده بودند و تفكرات شوم خود را پیاده كردند كه این مساله سبب شد تا مشروطه به انحراف كشیده شود و كودتای سید ضیاء اتفاق بیفتد.
س : پس از كودتای سید ضیاء طباطبایی در اسفند 1299 ، سپهسالار اعظم به زندان افتاد ؟
ج : بله ، حدود یكصد نفر از رجال سیاسی ، زمینداران ، فرماندهان و افراد بانفوذ در دربار قاجاری به مدت 100 روز به زندان افتادند. در اكثر كودتاها چنین اقداماتی جهت كنترل اوضاع كشور صورت می گیرد. البته نقش ژنرال آیرون ساید فرمانده سپاه انگلیس در به ثمر رساندن این كودتا و روی كار آمدن رضاخان را نباید فراموش كرد.
س : چرا سپهسالار اعظم پس از به قدرت رسیدن رضاخان بسیار از ایران و ایرانی ، كس و كار و حتی پسرش گلایه مند است و آنها را قدرنشناس می داند ؟
ج : محمد ولی خان در یادداشت های خود می نویسد كه ' خدا را به شهادت می طلبم كه به غیر از خدمت به مملكت و آبادی ملك و ملت و مشروطیت خیال در سر نداشته و ندارم. حفظ دین و خود و فامیل و آتیه و عاقبت را در این می دانستم و می دانم . به غیر از خدمت به مملكت و ملت ، خیانتی از من ناشی نشد '.
سپهسالار اعظم پس از آن همه عمران و آبادانی كه در شهرهای مختلف انجام داد و خدمات زیادی برای كشور بویژه در سركوب شورش ها و ایجاد امنیت داشت ، می بیند كه مردم قدر او را ندانسته و او را كنار زده اند بسیار ناراحت است .
در مورد پسرش هم باید بگویم كه امیر اسعد پسر ارشد سپهسالار اعظم در بسیاری از موارد و موضوعات با پدر اتفاق نظر نداشت و اختلاف نظر های شدیدی بین این دو وجود دارد كه سبب رنجش محمد ولی خان شده بود. این اختلافات تا جایی پیش می رود كه سپهسالار اعظم پنج فرزند امیراسعد را كه یكی از آنها به نام سبحان قلی خان پدر بنده بود ، از وی گرفته و خود مسئولیت تربیت آنها را برعهده می گیرد.
س : چرا سپهسالار اعظم دست به خودكشی زد؟
ج : پس از به قدرت رسیدن رضاخان ، عرصه برای سپهسالار اعظم تنگ شده بود به طوری كه او را خانه نشین كردند و بسیاری از اموال و دارایی هایش توسط رضاخان مصادره شد . این اقدام اصلا برای محمد ولی خان كه زمانی دارای مقام و منزلتی بود ، خوشایند نبود و فشار های سیاسی نیز این شرایط بحرانی را تشدید می كرد كه در نهایت وی را مجبور به این اقدام كرد . البته یك علت دیگر هم وجود دارد كه از بیان كردن آن معذورم.
س : آیا محمد ولی خان در طول دوران پرتلاطم زندگیش به تخت پادشاهی فكر كرده بود ؟
ج : خیر ، هیچگاه چنین فكری در سر نداشت . اگر دنبال تخت پادشاهی بود زمانی كه تهران را فتح كرده بود و محمد علی شاه به سفارت روسیه پناهنده شده بود ، این كار را می كرد . او تنها به فكر نجات ایران از دست اجانب و سر و سامان دادن به اوضاع كشور بود.
** پایان سپهدار
سپهدار تنكابنی سرانجام در شهریور ماه سال 1305 خورشیدی با شلیك تپانچه به شقیقه ، به زندگیش پایان می دهد.
اگر چه در خودكشی محمدولی خان تنكابنی شبهه ای وجود ندارد ، ولی در باره چرائی آن اتفاق نظر موجود نیست .
روایت قالب این است كه رضا شاه پس از به قدرت رسیدن، املاك دیگران را به زور تصاحب می كند و از طریق وزارت مالیه املاك سپهدار تنكابنی را هم در اختیار می گیرد. سپهدار در پی این اقدام ، نزد رضا شاه می رود و سرنوشت املاكش را جویا می شود كه پاسخ می شنود ' ولی خان ! تو كه بهتر میدانی ، در سلطنت مشروطه، شاه اختیاراتی ندارد. بهتر است با وزیر مالیه و هیات وزرا وارد مذاكره شوید ' .
سپهسالار كه در واپسین روزهای زندگی ، زمین و زمان ، خانواده و غریبه و حكومت و مردم را با خودش ناسازگار دیده بود ، پس از نوشتن وصیتنامه ، در خانه اش در زرگنده تهران با شلیك تپانچه به شقیقه خود به زندگی پرتلاطمش خاتمه میدهد.
در بخشی از وصیت نامه محمد ولی خان تنكابنی آمده است : ... فی الحقیقه خیلی مایل هستم كه یك خواب خوش بیدار نشدنی را حالا سیر كنم كه دیگر ملاقات ایران و ایرانی در میان نباشد. به هرحال شما اهالی ولایت من ، كس و كار ، پسر ، برادر قدر مرا و زحمات مرا ندانستید و تا زنده بودم شكر نعمت الهی را به جا نیاوردید . همیشه زحمت مرا طالب و مایه كسور همه زندگی من شدید. برعكس از جانب الله به من لطف الهی می رسید و شامل شد و همه قسم زندگی برایم موجود ولی بیشتر گله و شكایت را از دست اولاد های نااهل دارم . بدانید بعد از من هیچیك از شما روی راحت نخواهید دید و در زحمت و پریشانی و فلاكت و كسالت می افتید '.
روایت است كه سپهدار تنكابنی روزهای آخر زندگی این بیت شعر را مدام زمزمه میكرد : مرا عار باشد از این زندگی / كه سالار باشم كنم بندگی .
پژوهش و گفت و گو : علیرضا پورعلم ** انتشار دهنده : حسن فلاحتی
/1602/7513/ 1654
نوشهر - ایرنا - محمدولی خلعتبری معروف به محمدولی خان تنكابنی از جمله سیاستمداران ایرانی است كه قضاوت در باره اش سیاه و سفید است ؛ موافقین او را مشروطه خواه می دانند و مخالفین فرصت طلب .