این جمع شدن های ما ایرانی ها نه فقط برای پلاسكو كه برای خیلی از حوادث و شاید برای همه حوادث به وجود می آید. در این میان مردمی كه برای حادثه ای تجمع كرده اند شاید به سه یا چهار دسته تقسیم می شوند .
عده ای جهت كنجكاوی ، عده ای با انگیزه كمك ، عده ای با قصد فیلم گرفتن و عكاسی و گاهی هم سلفی و گاهی هم عده ای مبهوت و شوكه از حادثه در محل ، جمع می شوند؛ البته هم عده ای نگران می شوند شاید عزیزی در آن حادثه باشد.
ضمن اینكه این نكته هم لازم به ذكر است كه این تجمع ها در حوادثی مثل آتش سوزی ها برای تجمع كنندگان، بسیار خطرناك است چون ممكن است در همان لحظه انفجاری ناشی از آتش سوزی شكل گیرد و یا اصلا مثل ساختمان پلاسكو ، ریزشی صورت گیرد . انگار مردم، متوجه جان های خود و خطراتی كه جان های آنان را تهدید می كند هم نیستند .شاید هم اصلا بلد نیستند موقعی كه حادثه ای رخ می دهد چه كاری انجام بدهند!
مساله این است كه تجمع مردم را نمی توان خرده گرفت، اما اگر این تجمع، ایجاد مشكلاتی كند آن وقت است كه جای تامل دارد كه حادثه پلاسكو از جمله آن است.روزی كه پلاسكو (30 دیماه ) آتش گرفت عده زیادی جمع شدند؛ اما متاسفانه موانعی هم برای خدمات رسانی نیروهای امدادی مثل آتش نشانی و اورژانس ایجاد كردند؛ چرا كه خودروهای امدادی كه نمی توانستند از روی مردم بگذرند و باید از كنارشان می گذشتند اما به سختی.
این یك مساله اجتماعی است كه چرا مردم ، جایی كه باید كمك حال، باشند ، برعكس عمل می كنند؟ و اینكه چرا اصلا به فكر خود نیستند شاید جان آنان نیز در خطر باشد؛ آیا با این جمع شدن ها از خطر نمی ترسند و می خواهند خودكشی كنند؟!
تجمع مردم، مثل هر موضوع یا پدیده اجتماعی و هر آنچه كه اسمش را می گذارید ، علل مختلف دارد كه در این میان، 2 جامعه شناس و استاد علم ارتباطات به برخی از علل آن اشاره می كنند.
خبرگزاری جمهوری اسلامی در همین راستا در محل دانشكده علوم اجتماعی تهران میزگردی را با حضور دكتر « حمید عبداللهیان »،استاد ارتباطات و جامعه شناسی و دكتر « علیرضا دهقان»، استاد ارتباطات دانشگاه تهران برگزار كرد. به گفته عبداللهیان ، اخلال در فرایند اجتماعی شدن در ایران ، كار نكردن برخی نهاد های رسمی حتی عرفی در جایی كه به آنها نیاز است، بی هنجاری و اینكه مردم به علت به هم ریختگی در هنجارها ناخودآگاه به سمت انتحار می روند كه همه این ها را در قالب نبود آموزش درست به مردم شاید بتوان خلاصه كرد از عواملی است كه باعث تجمع مردم در حوادث می شود
از طرفی ، نبود آموزش ، تاخیر یا تاخیر فرهنگی ، كنجكاوی ، انگیزه هدایت نشده كمك و نیز عدم شفافیت در اطلاع رسانی رسانه ها از جمله عواملی است كه دكتر دهقان برای جمع شدن مردم موقع بروز حادثه به آن اشاره می كند.
مشروح این گفت وگو بدین شرح است.
** ایرنا: آقای دكتر عبداللهیان، مردم ، چرا گاهی اوقات موقع یك حادثه ، جایی كه باید به وظیفه خود عمل كنند مثلا كمك یا درك كنند و اجازه دهند نیروهای امدادی وارد عمل شوند، برعكس عمل می كنند؟
**عبداللهیان: من به این مساله هم از منظر ارتباطات و هم از منظر جامعه شناسی نگاه می كنم .از منظر ارتباطات می گوییم كه نظام ارتباطات در ایران یعنی نظام كنش های نمادین كه معنای خود را از بستری می گیرند كه مردم در آن زندگی می كنند .وقتی ازمنظر جامعه شناسی نگاه می كنیم یعنی نظام كنش های متقابل.
ما در علم جامعه شناسی بحثی تحت عنوان عوامل اجتماعی شدن داریم. این عوامل شامل مواردی همچون زندگی در خانواده ، تعامل در درون گروه های همسالان یا همالان، زندگی با رسانه ها و زندگی در مدرسه است.وقتی می گوییم اجتماعی شدن یعنی فرایندی كه در آن یك كودك ناتوان به انسانی توانا و اجتماعی تبدیل می شود.
ما می خواهیم به این قضیه رسیدگی كنیم كه چه شده است مردم ایران، جایی كه باید كمك باشند و درك كنند و اجازه دهند تا نیروهای متخصص وارد عمل شوند ، برعكس كار می كنند.
یقینا باید برای پاسخ دادن به آن به عوامل اجتماعی شدن بازگردیم یعنی عواملی همچون زندگی در خانواده ، اینكه در ایران، ارتباطات اعضای خانواده چگونه تنظیم شده است و زندگی در مدارس، زندگی در مقابل رسانه ها و همچنین زندگی در گروه های همسالان چگونه است.
وقتی به جامعه ایران نگاه می كنیم می بینیم كه جامعه ایران ، جامعه جدیدی است كه در آن نهادهایی مثل شهرداری ، بیمارستان و كلانتری وجود دارد و از سویی دیگر جامعه ای سنتی است كه باز همان مردم براساس عرف عمل می كنند.
عرف كه می گوییم یعنی در خیلی از مسایل پیش آمده برای مردم ، این نهادهای رسمی نیستند كه مسایل را برای مردم ، حل می كنند بلكه این نهادهای سنتی مثل ریش سفید های خانواده یا بزرگ ترها هستند كه مسایل را حل می كنند.
منظورم این است كه جامعه جدید نهادهایی مثل شهرداری ، دادگاه و آتش نشانی دارد كه جدیدند . وقتی كه جامعه ایران تركیبی از سنت و مدرن می شود یك جاهایی كه نهاد مدرن باید عمل كند ، عمل نمی كند و می بینیم كه این سنت و عرف است كه هنوز در زندگی مردم قوی است و همان ها هم به جای نهاد های مدرن عمل می كنند.
مثلا وقتی می روید بیمارستان ، بیمارستان ، نهادی مدرن است اما در جاهایی نمی تواند به خوبی كاركند به عنوان نمونه برای حفظ بیمار باید «همراه بیمار» داشته باشیم و این همراه بیمار در هیچ جای كره زمین به جز ایران و چند كشور معدود دیده نمی شود .
**ایران: خب این شاید به این علت است كه سیستم( نهاد مدرن) ،خوب كار نمی كند
** عبداللهیان: اما درجامعه مدرن ، بیمارستان ، تكلیف خود را می داند پس نیازی به همراه بیمار نیست اما در ایران اینگونه نیست باید همراه بیمار باشد.یا اینكه نهادهایی مثل كلانتری كه هر چند مدرن است اما در عین حال وقتی گرفتار می شویم به شیوه سنتی باید كارمان را راه بیاندازیم .باید بتوانیم از طریق كانال هایی از گرفتاری كه به خاطر آن به كلانتری آمده ایم ، نجات یابیم.
** ایرنا: این موضوع باید در حوادث مهم بیشتر خود را نشان دهد و یا نمود داشته باشد.
** عبداللهیان: البته همینطور است.اوج این مساله را در حوادث بزرگی مثل زلزله رودبار و برف رشت و زلزله بم دیده ایم در این حوادث مردم، فوج فوج به سمت محل حادثه برای كمك رسانی رفتند و این نشان دهنده فاصله جامعه عرفی و مدرن است . نشان می دهد كه جامعه ایران در زمان های خاصی نه عرفی و نه مدرن عمل می كند.
اگر زلزله بم را نگاه كنید نهادهای رسمی مثل هلال احمر و اورژانس در بم بودند؛ پس چه نیازی به حضور فیزیكی مردم بود! اما آنقدر مردم به آن محل ها رفته بودند كه این حضور به نهادهای رسمی اجازه نمی داد كه كارشان (امداد رسانی) را انجام دهد.
بخش دیگری از علت برمی گردد به اینكه جامعه ایران در پروسه اجتماعی شدن دچار اغتشاش و به هم ریختگی شده است .مدارس ما در ایران آموزش لازم را به مردم برای مسئولیت هایشان نمی دهند.بچه های ما یاد نمی گیرند كه مسئولیت اجتماعی چیست؟ به همنوع احترام گذاشتن یا اینكه بین خطوط خاصی رانندگی كردن را یاد نمی گیرند. اینها را بین مردم نمی بینیم. اینها به این خاطر است كه در مدارس به مردم آموزش داده نمی شود و اگر هم هست به صورت نظری نه عملی است.
همین را در مورد رفتار با حیوانات و با طبیعت می بینیم . كسانی به شمال می روند تا از زیبایی های آن استفاده كنند اما همین مسافران پای درختی كه به خاطرش به شمال رفته اند، آتش، روشن می كنند.یك انسان با سن وسال بالا چگونه این كار را می كند؟ این به این خاطر است كه به او آموزش داده نشده است .
در خانواده نسل جدید هم می بینیم اعضای آن آموزش ندیده اند و رفتار درست اجتماعی را نمی دانند و لذا خانواده ایرانی در درون خودش نه عرفی و نه جدید (مدرن) عمل می كند.پدرهای ایرانی جایگاه خود را از دست داده اند. پدرهای ایرانی الان در مقایسه با سال های دهه 40 و 50 قدرتی ندارند و یعنی قدرت پدر در خانواده ایرانی كاهش یافته است . در دهه 40 و 50 ساختار مناسب تری برای تربیت بچه ها بوده است اما این ساختار بهم ریخته است و جای آن ساختار مناسبی نیامده است .
همین ساختار به هم ریخته را در رسانه می بینیم . مثلا افراد در فیلم روی پل بزرگراهی ، سیگار به دست ، ایستاده اند و صحبت می كنند؛ انگار در شهر پلیسی نیست . اینها را رسانه دارد آموزش می دهد.
سوال اینجاست كه كدام رسانه ما حساسیت به كنش های جمعی را آموزش داده است؟ به خصوص در دورانی كه آدم ها دارند اجتماعی می شوند .یعنی همان سنین 15 تا 16 سالگی.
یا گروه همسالان هم همین حالت است . خیلی از آنها رفتار خشونت باری نسبت به هم دارند، بلند بلند صحبت می كنند ، از الفاظ ركیك استفاده می كنند و منتظر سوژه ای انسانی هستند تا آن را پیدا كنند و او را اذیت كنند. سنین سیگار كشیدن و انجام كنش های آسیب دار در آنها پایین آمده است و سیگار كشیدن به 12 سال رسیده است این را هم دیده ام و هم شنیده ام.
این جامعه ای است كه آدم هایش وقتی به شكل جمعی ، این گونه تربیت می شوند و تحت عوامل اجتماعی شدن ، اجتماعی نمی شوند ، طبیعی است كه وقتی حادثه ای رخ می دهند بلد نیستند ، چگونه كنش انجام دهند.
**ایرنا: فكر می كنید وقتی مردم نمی دانند چه كنشی انجام دهند، تعمدی در كار آنها وجود دارد؟
** عبداللهیان: نمی توان گفت كه تعمدی وجود دارد. مردمی كه آنجا(محل حادثه) می روند خیلی هایشان می خواهند كمك كنند و حس انساندوستی را ابراز كنند اما درك جمعی ندارند و آموزش ندیده اند. یعنی باید از خودشان سوال كنند كه اگر من آنجا (محل حادثه ) بروم، پس این نهادهای رسمی كارشان چیست؟
** ایرنا: ممكن است به نهادهای رسمی اعتماد نداشته باشند.
** عبداللهیان:بحث اعتماد هم بحث مهمی است. اصلا سرمایه اجتماعی یكی از عواملی است كه به انسان ها كمك می كند تا كنش جمعی انجام دهند؛ ضمن اینكه یكی از عناصر مهم سرمایه اجتماعی همین اعتماد است و یك وقت ما نسبت به هم اعتماد نداریم و یك وقت به نهاد های مهم اعتماد نداریم.
من فكر می كنم قضیه به این سادگی نیست اگر اعتماد نبود ؛ پذیرش آن خیلی ساده تر بود و ما به دولت می گفتیم كه اعتماد را بین دستگاه های رسمی ومردم افزایش دهد اما من فكر می كنم جامعه ایران دچار نوعی ناهنجاری یا نوعی فقدان هنجار یا آنومی است.
از آن بدتر ، جامعه ایران به خاطر عواملی كه اجتماعی شدن و مسئولیت اجتماعی شدن را تقویت نكرده است به نوعی بی هنجاری شدید مبتلا شده است كه من اسمش را « انتحار » می گذارم .
ما مشاهده می كردیم كه افراد در حالی كه صدای شیشه وسنگ و ریزش ساختمان را می شنیدند با خنده داشتند از ساختمان(پلاسكو) فیلم برداری می كردند.این، نشان می دهد كه این افراد چقدر نسبت به سرنوشت خودشان ناآگاهند! این هم نشان دهنده عدم تربیت اجتماعی است كه نهاد های اجتماعی شدن مثل رسانه ، مدارس و خانواده باید انجام دهند. باید تمرین شود تا افراد بتوانند سرمایه اجتماعی خود را افزایش دهند و جامعه ای كه سرمایه اجتماعی بالایی داشته باشد ، دارای كنش های منطقی تری هست.
جالب است فیلم هایی هست كه خارجی ها در سفر به ایران از نحوه رانندگی كردن ما ایرانی ها گرفته اند . آنها در این فیلم ها وحشت خود را از رانندگی ایرانی ها ابراز كرده اند و فریاد می زنند كه مثلا الان ، فلان خودرو به فلان خودرو می زند . اینها همه اش علایم انتحار است انگار آدم ها خطر را درك واحساس نمی كنند.
** ایرنا: آیا این عدم درك از خطر را می توان نشانه شجاعت دانست؟
** عبداللهیان: این نشانه شجاعت نیست ، این نشانه عدم آموزش ، فقدان تربیت جمعی است كه فرد، كجا را خطر بداند و كجا را خطر نداند و به همین دلیل كنش های جمعی ما دچار نابهنجاری هایی است كه می بینید.
چرا آن آدم هایی كه خیابان را شلوغ كرده اند فكر نمی كنند كه ممكن است انفجاری رخ دهد؟ این ، بخاطر این است كه آموزش ندیده اند كه در این مواقع در فاصله سه كیلومتری خطر هم نروند چه رسد كه بروند كنار محل حادثه مثل ساختمان پلاسكو بایستند.
بنابراین من فكر می كنم كه این فرایند اجتماعی شدن در ایران دچار اخلال است و این دارد آدم هایی را تربیت می كند كه نه تنها به سرنوشت خود فكر نمی كنند كه سرنوشت دیگران را با اهمال كاری به خطر می اندازند و این چیزی نیست كه من می گویم بلكه مسئولانی همچون رئیس آتش نشانی گفته است . اینكه چندین بار اعلام كرد، مردم برای چه می آیند و یا چرا در ساختمان بدون دقت زندگی كرده اند و چرا كسی رسیدگی و گزارش نداده است.اینها چیزهایی است كه در هر جنبه ای از زندگی اجتماعی مردم دیده می شود ؛ ضمن اینكه این بی دقتی مربوط به جمع شدن در جایی نیست و در تمام جنبه های اجتماعی زندگی ما هم دیده می شود .
** ایرنا: از نظر شما این بی هنجاری و اخلال در اجتماعی شدن از چه نسلی پیدا شده است؟
**عبداللهیان: جامعه مدرن باید تكلیف خود را روشن كند منظورمن آن چیزی است كه معمولا شما در رسانه ها می شنوید، نیست بلكه آن تعریفی است كه درجامعه شناسی وجوددارد و آن شكل گیری دولت و ایجاد نهادهایی همچون شهرداری ، آتش نشانی، وزارت بهداشت است .
همین مسائل به عنوان مثال در انگلستان 1900 میلادی وجود داشت. كتاب «فقر در انگلستان» به زندگی مردم فقیر در آغاز قرن 20 می پردازد . وقتی كه شهر ها و كارخانجات زیاد می شوند و آدم های بیشتری از روستا به شهر های می آیند، مسایل بهداشتی و خدماتی، اقتصادی، امنیتی و سیاسی مطرح می شود .
جامعه ایران در دهه 50 جمعیتی، 30 میلیون ، جمعیت داشت كه این جمعیت تقریبا هم، عرفی زندگی می كرد و عرف می توانست خیلی از مسایل را كنترل كند .اما در دهه 50 به بعد به تدریج، جمعیت، افزوده می شود؛ ضمن اینكه جنگ تحمیلی هم رخ داد و این جنگ آثار و تبعاتی داشت. یكی از این تبعات این بود كه نهادهای رسمی مجبورشدند بسیاری از سرمایه ها وامكانات خودرا در اختیار جنگ قرار دهند و همین كار، مقداری روی روحیات مردم اثرگذار گذاشت.
مقالاتی در مورد تاریخ و حافظه وجود دارد كه یكی از این مقالات به دومینیك لاكاپرا تعلق دارد . این مقاله در مورد این موضوع است كه وقتی یك فاجعه ای در جامعه رخ می دهد چگونه این فاجعه روی حافظه تاریخی و كنش های یك ملت تاثیر می گذارد؟ این افزایش جمعیت، وجود جنگ و تحریم ها همه اینها روی زندگی آدم ها اثر می گذارد و نهاد های رسمی را در خیلی از قسمت ها از آموزش دادن به مردم غافل می كند .اگر نسل های دهه 50 ریال60 و 70 را ببینیم متوجه تغییراجتماعی هستیم .
تغییر اجتماعی زمانی رخ می دهد كه در ساختار سنتی جامعه فقدانی باشد كه نتواند آن ساختار خود را باز تولید كند وقتی كه نمی تواند خود را بازتولید كند آن وقت است كه عناصر جدیدی به ساختار افزوده می شوند و آن وقت است كه تغییر اجتماعی آغاز می شود. این تغییراجتماعی در نتیجه اتفاقات دهه 50 ، 60 و 70 به تدریج شكل گرفته است و ما را به وضعی كه الان می بینیم رسانده است . جمعیتی بالغ بر 80 میلیون كه بخش عظیمی از این جمعیت تربیت شده دهه 50 ، 60 و 70 هستند پس یك مقدار زیادی به همین افزایش جمعیت و تغییرات اجتماعی برمی گردد و جامعه ایران ، حال و هوایش تغییر یافته است .جامعه ای شده است كه انگار به استقبال انتحار می رود.
**ایرنا: این مفهوم انتحار در كشورهای توسعه یافته هم وجود دارد؟
** عبداللهیان: بله این مفاهیم، مفاهیمی است كه در كشورهای غربی هم هست . یعنی فرد متوجه نیست كه خطر چیست و چگونه از آن باید فاصله بگیرد.
** ایرنا: آقای دكتر دهقان شما در رابطه با عوامل موثر بر تجمع مزاحم مردم در حوادث بفرمایید.
** دهقان: ازنظر فرهنگی هم می توان به این مساله نگاه كرد و آن این است كه ما بحثی در خصوص مسایل اجتماعی به نام «تاخر یا تاخیر فرهنگی» داریم .ما شهرنشینی را به لحاظ تكنولوژیك ، توسعه كالبدی و فیزیكی و استفاده از ماشین داریم كه زود اتفاق می افتد اما خودجوش نیستند.
در واقع ،جریان تكنولوژیك و فیزیكی از اروپا و آمریكای شمالی شروع شده است؛ البته كشورهایی آسیایی همچون ژاپن هم به توسعه رسیده اند اما عمدتا مسیر توسعه را غربی ، شرقی می دانیم.این ، یعنی اینكه هر تكنولوژی ، فرهنگ استفاده می خواهد . در غرب این اتفاق افتاده؛ چون این تكنولوژی ، خودجوش بوده و در كنارش توسعه فرهنگی هم اتفاق افتاده است .
غرب ، وقتی خودرو را تولید كرد ، فرهنگ ترافیك ، رعایت قوانین و مقررات رانندگی ، اولویت دادن به منافع عموم نه منافع فردی ، همزمان در آن نقطه (غرب) رخ داد.
** ایرنا: این توسعه ای كه منظورشماست در جهان سوم هم به نوعی رخ داده است اما چگونه؟
** دهقان: بله. توسعه فیزیكی در جهان سوم نیز از طرف غرب رخ داده است اما مساله این است كه آیا خودجوش بوده است؟ معلوم است كه خودجوش نبوده است و فرهنگ آن همزمان نیامده؛ پس توسعه نیافته است.
توسعه در جهان سوم ، توسعه ای دولت محور است . یعنی دولت،اولویت را به بستر سازی فیزیكی داده است این در حالی است كه اهمیتی یا اولویتی به بسترسازی فرهنگی داده نشده است این در حالی است كه در غرب این دو بستر سازی، همزمان رخ داده است.
فرهنگ ، چیزی نیست كه وارد كنیم بلكه باید آن را بیاموزیم و برای آن ارزش قایل شویم وفقط این مساله به دولت و حكومت بر نمی گردد بلكه به همه نهاد های اجتماعی از جمله خانواده ، انجمن ها ، ان جی او ها ،تشكل های صنفی، اجتماعات محلی و حتی به كوچه و خیابان بر می گردد.
این اتفاق رخ نداده است ؛ پس ما تاخیر فرهنگی داریم . به عبارت دیگر ما توسعه خیابان ، پل و راه های زیر زمینی ، تونل ، رو گذر و زیر گذر و مقررات راهنمایی و رانندگی هم داریم ولی فرهنگ آن را نداریم .مثلا بد، رانندگی می كنیم ، حقوق همدیگر را رعایت نمی كنیم ؛ با وجود پلیس و جریمه ، باز هم خوب رانندگی نمی كنیم و اصلا تفاوتی بین گروه های اجتماعی به لحاظ توانایی مالی، وجود ندارد.
الان، همان ها كه ماشین مدل بالا دارند ، فرهنگ رانندگی ضعیفی دارند از طرفی آنها كه خودروی مدل پایینی دارند هم همان فرهنگ ضعیف را دارند و چه بسا صاحب خودروی مدل بالا شاید دارای فرهنگ ضعیف تری در رانندگی هم باشد. همین قشر بالا در جاهایی با خودروی مدل بالایش بدتر عمل می كند و به خاطر تفاخر هم كه شده باشد ، مقررات رانندگی را زیر پا می گذارد؛ یعنی این فرهنگ را دارد كه « چون پول دارم پس لازم نیست نگران باشم و تخلف می كنم» این در حالی است كه این فرهنگ از آن راننده ای كه خودروی ارزان قیمتی دارد هم پایین تر و بدتر است.
متاسفانه در گروه های اجتماعی متفاوت نیز این مساله وجود دارد و تسری یافته است. به عنوان مثال من همیشه فكر می كردم كه خانم ها در رانندگی بانظم منظبط تر باشند این در حالی است كه در خلاف كردن شاید تفاوتی با آقایان نداشته باشند.این به این علت است كه زیر پا گذاشتن مقررات رانندگی ، عادی شده است و قبح ندارد؛ ضمن اینكه حتی كسانی فكر می كنند كه اگر تخلف نكنند ، عقب افتاده اند و از ترس مسخره شدن ، تخلف هم انجام می دهند.این همان توسعه نیافتگی فرهنگی است .
** ایرنا: این را در حوادث مهم هم می بینیم
**دهقان: بله همین طور است . نه تنها درحوادث مهم كه در حوادث كوچك هم این مساله را می بینیم كه یك عده دور حادثه ای كوچك هم جمع می شوند .برخی كنجكاوی می كنند و برخی هم اظهار نظر می كنند و این تجمع مانع كار امدادی ها می شود.
** ایرنا: پس این مسایل نشان می دهد كه فرهنگ مادی این توسعه به هر حال ایجاد شده است اما فرهنگ معنوی ما توسعه یافته نیست.
**دهقان: به نظر من موضوع یاد شده ،عامل مهمی است و اما مساله فقط این نیست مساله دیگر كنجكاوی كردن است كه یك مقدار جنبه فرهنگی دارد . اصولا ما ایرانی ها آدم های كنجكاوی هستیم . این در حالی است كه از نظر شهرنشینی واژه ای تحت عنوان « بی اعتنایی شهری » وجود دارد كه نقطه مقابل كنجكاوی به شمار می آید.
فرد گرایی برخلاف محیط های كوچك كه همه همدیگر را می شناسند و روابط ، نزدیك تر است در شهر ها ، توسعه بیشتری دارد و نوعی بی تفاوتی شهری را ایجاد كرده است ؛ یعنی كسی در كار دیگری، سرك نمی كشد .دیگر كسی از شیشه رستوران غذا خوردن افراد را نگاه نمی كند و یا اینكه آیا زن و مردی كه در كنار هم راه می روند با هم نسبتی دارند یا نه ؟ این موضوع برای انسانی كه در شهر زندگی می كند نباید مهم باشد و باید با بی اعتنایی از كنار آن بگذرد.
** ایرنا: خب آیا ما در شهر های خودمان این بی اعتنایی شهری را داریم؟
** دهقان:نه. ما نداریم. این بی تفاوتی شهری در كشورهای غربی است این درحالی است كه ما اینجا (در شهرها) كنجكاوی می كنیم. می خواهیم ببینیم كه چه اتفاقی افتاده است و همدیگر را در امور فردی زیر نظر می گیریم.
آیا دقت كرده اید كه بیشتر ما اگر از كنار خانه ای رد می شویم اگر در آن خانه باز باشد، داخل خانه را نگاه می كنیم ؟این ، برخلاف فرهنگ بی تفاوتی شهری است.در حوادث نیز در واقع این كنجكاوی را داریم و می خواهیم به آن، سرك بكشیم. یك عامل دیگر هم آن را تقویت می كند اینكه ما بیشتر دوست داریم كه خودمان ، خبر كسب كنیم و یا از منابع محلی این اطلاعات را كسب كنیم.
**ایرنا: یعنی مردم ، زیاد به رسانه ها كه كارشان تولید خبر است ، اعتماد ندارند؟
**دهقان:یا اعتماد نداریم و یا اینكه از روی كنجكاوی دوست داریم كه خودمان اطلاعات كسب كنیم . بنابراین وقتی كه حادثه ای رخ می دهد می خواهیم هر چه نزدیك تر به رویداد باشیم و از چند و چون آن اطلاع یابیم .می خواهیم بفهمیم كه آنچه كه رسانه ها و تلویزیون گفته است درست یا نه؟ و به علت بی اعتمادی كه داریم این سوال را هم مطرح می كنیم كه نكند رسانه ها همه رویداد را نمی گویند.
**ایرنا : ممكن است برخی انگیزه كمك داشته باشند.
** دهقان: بله . برخی هم انگیزه كمك دارند مخصوصا وقتی كه حادثه، بزرگ باشد برخی ممكن است خویشاوندی داشته باشند و یا كسانی را در حادثه بشناسند یا اصلا نشناسند .بنابراین بخشی از این جمعیت هم با این انگیزه وارد می شوند .
**ایرنا: اما به نظر می رسد كه این انگیزه ها كانالیزه یا هدایت شده نیست.
** دهقان: این جمعیت انبوه، سازمان نیافته است و این موضوع مانع از كمك های سازمان های امدادی می شود .بنابراین مجموعه ای از عوامل باعث می شود كه تجمع جمعیت و راه بندان، مانع سرعت بخشی به فعالیت های امدادی شود. بحثی كه خیلی مهم است ، همان بحث آموزش است كه باید نهادهایی همچون مدارس آن را لحاظ كنند و برنامه ای برای آمادگی سیل و زلزله باشد و اینكه به مردم آموزش داده شود كه تجمع در محل حادثه چه مشكلاتی ایجاد می كند.
ضمن اینكه آموزش ، جنبه صوری و نمایشی نداشته باشد بلكه به صورت مشاركت و عملی باشد و از نزدیك و همراه با ایجاد انگیزه و علاقه باشد كه این موضوع به مدیریت شهری باز می گردد.
بخش دیگر هم بخش مدیریت دولتی است كه دولتی ها باید شفاف عمل كنند و مسئولیت پذیر باشند . همین سلفی گرفتن عده ای از حادثه ای مثل پلاسكو را ببینید .چرا بخشی از مردم می خواهند سلفی بگیرند و خودشان را نزدیك كنند . یك بخشی شاید، كنجكاوی باشد اما بخش دیگر آدم ها آنچه را كه از طریق شبكه مجازی انتقال می دهند ، ممكن است رسانه ها آن را منتقل نكنند و به اصطلاح سانسور كنند. وقتی رسانه ها به صورت شفاف، اطلاع رسانی نمی كنند، مردم هم عكس و فیلم می گیرند.
اینها به رسانه های جمعی اعتمادی نمی كنند و این انگیزه پیدا می شود كه خودشان سر از كار دربیاورند؛ پس هر چه نهادهای رسمی مسئولیت پذیرتر باشند و به صورت شفاف تر و صادقانه تر عمل كنند بخشی از مشكلات كم می شود .
به گزارش ایرنا، ساختمان 17 طبقه تجاری پلاسكو در محدوده خیابان جمهوری تهران حدود ساعت 8 صبح روز پنجشنبه 30 دی ماه دچار حریق شد كه پس از حدود سه ساعت بطور كامل تخریب شد و فرو ریخت.
اجتمام**1776 **1569
مصاحبه كننده: لیلا خطیب زاده ** انتشاردهنده: علی حبیبی
در میزگرد ایرنا مطرح شد؛
جامعه شناسان پاسخ می دهند:چرا مردم، هنگام وقوع حادثه جمع می شوند؟
۶ بهمن ۱۳۹۵، ۱۴:۰۴
کد خبر:
82401537
تهران - ایرنا - ساختمان پلاسكو كه آتش گرفت، عده ای زیادی از همشهری ها ، آنان كه در حوالی جمهوری كار می كنند و یا اینكه داشتند از خیابان عبور می كردند، اطراف پلاسكو جمع شدند.