۲ اسفند ۱۳۹۵، ۱۳:۲۷
کد خبر: 82437693
T T
۰ نفر

ترامپ وارث آشفتگی آمریكا یا آشفته ساز جهان؟

۲ اسفند ۱۳۹۵، ۱۳:۲۷
کد خبر: 82437693
ترامپ وارث آشفتگی آمریكا یا آشفته ساز جهان؟

تهران- ایرنا- درحالی كه رئیس جمهوری آمریكا خود را میراث دار یك آمریكای آشفته عنوان كرده است اما دیدگاه های جنجالی «دونالد ترامپ» باعث آشفتگی در نظم جهان و سیاست های ایالات متحده شده است.

به گزارش گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا، به تازگی دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریكا اعلام كرده است كه وی در بدو ورود به كاخ سفید میراث دار وضعیتی نا به سامان و كشوری پر هرج و مرج بوده است. وی در توییت خود اعلام كرد كه در حال ساماندهی به اوضاع است. در مدت اندكی كه ترامپ وارد كاخ سفید شده، اقدامات سیاسی و غیرسیاسی وی موجب بروز تنش ها و انتقادهای گسترده ای در آمریكا و خارج آن شده است.
كارشناسان و تحلیلگران مسائل بین الملل بر این باورند كه خط مشی های ترامپ ناشی از بی تجربگی و نداشتن درك درست از سیاست و عرصه بین الملل است. ضمن اینكه مشاوران وی نیز تاكنون نتوانسته اند توصیه های درستی را به وی ارائه كنند.
در زمینه شناساندن وضعیت جهان و سیاست ایالات متحده به ترامپ در عرصه بین الملل، اندیشكده ها و رسانه های معتبر جهان تحلیل هایی را منتشر كرده اند.
تارنمای نشریه معتبر «فارین افیرز» آمریكا كه ارگان رسانه ای «شورای روابط خارجی» آمریكا به شمار می رود، با توجه به نقش كلیدی آن در شكل دهی به سیاست خارجی كاخ سفید، در شماره ماه مارس و آوریل خود، مجموعه گزارش هایی را در تحلیل سیاست های آمریكا و ترامپ منتشر كرده است.
این مجموعه گزارش به ارزیابی و جهت دهی به «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریكا در تعیین سیاست خارجی در حوزه های نظم جهانی، روسیه، چین، رژیم صهیونیستی و كره شمالی پرداخته است.
فارین افیرز شرایط كنونی و سیاست سنتی ایالات متحده را در مورد مهمترین چالش های پیش روی رییس جمهوری تازه آمریكا توصیف كرد كه به صورت خلاصه در زیر به آن ها پرداخته می شود.

**ترامپ و نظم جهانی
این تارنما در تحلیلی كه با قلم «استیوارت ام. پاتریك» نگاشته شده، آمده است: 13 رئیس جمهوری پس از دولت «فرانكلین روزولت» پذیرفته اند كه ایالات متحده باید رفتار و ویژگی یك رهبر جهانی را به خود بگیرد.
اگرچه سیاست خارجی آمریكا در دوره هر یك روسای جمهوری آمریكا متفاوت بوده است اما به جهانیان این پیام آشكار را ارسال كرده است كه ایالات متحده برای بیشتر از آن چیزی به آن مربوط است تلاش می كند. حتی در بحث های اقتصاد جهانی نیز بازی برد و باخت را برای همه كشورها دنبال نمی كند.
اكنون این شرایط در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ در حال تغییر است زیرا وی وعده داد سیاست خارجی را در پیش می گیرد كه ملی گرایانه و كاربردی است و تمركز آن بر تامین منافع محدود آمریكا است.
ترامپ هیچ چشم انداز جامعی را از نقش سنتی آمریكا به عنوان مدافع جهان آزاد ارائه نكرده است. حتی ترامپ در مورد چگونگی ایفا و پیگیری خط مشی های مورد نظرش توضیح چندانی نداده است. رییس جمهور در سیاست خارجی و اقتصاد به صراحت اعلام كرد كه دستیابی به مزیت ملی محدود را در سیاست هایش دنبال می كند. در ظاهر او هیچ توجهی را به تاثیر آمریكا بر نظم جهان لیبرالی كه از سال 1945 دنبال شد ندارد.
نظمی كه تا 8 نوامبر 2016 (روز انتخابات ریاست جمهوری آمریكا) به اجرا در می آمد و حداقل چالش را با چین، روسیه، ژاپن و اروپا دنبال می كرد اكنون دچار تغییر شد. اكنون هیچ كس نمی داند ترامپ همچون یك رییس جمهور عمل می كند یا هنوز نامزد انتخاباتی است و قول می دهد؛ اتحاد بلندمدت آمریكا با برخی كشورها را متزلزل می كند؛ توافق های تجاری ایالات متحده را برهم می زند؛ موانع تجاری را علیه چین به اجرا در می آورد؛ توافق آب و هوایی امضا شده در پاریس را رد و توافق هسته ای با ایران را ملغی می كند. ترامپ با این سیاست ها نظم مبتی بر غرب را در جهان به چالش می كشد.

**ترامپ و روسیه
«ایگن بی. رومر»، «ریچارد سولكولسكی» و «اندرو اس. ویز» سه تحلیلگری هستند كه در مقاله مشترك خود مدعی هستند: روابط روسیه و ایالات متحده شكننده است. هر طرف در شرایط كنونی ارزیابی به شدت متفاوتی را از دیدگاه آمریكا به موضع كرملین در قبال الحاق كریمه به روسیه و جنگ در اوكراین دارد.
آمریكا نسبت به سركوب جامعه شهروندی روسیه و تسلیحات هسته ای این كشور نگران است. روسیه نسبت به شركا و متحدان آمریكا در اروپا رویكرد خصمانه ای گرفته است. دخالت نظامی روسیه در سوریه با هدف حفظ بشار اسد از دیگر موضوع ها برای آمریكا است. همچنین توجه ها نسبت به هك اطلاعاتی و موضوع جاسوسی كرملین در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا هم مطرح است.
«ولادیمیر پوتین» رییس جمهوری روسیه و مشاوران نزدیكش تحلیل متفاوتی دارند. مسكو تلاش خود در اوكراین را عاملی در برابر توسعه بی وقفه ژئوپلتیكی ایالات متحده، ناتو و اتحادیه اروپا به سمت شرق تعریف می كند. آن ها اعتقاد دارند واشنگتن و متحدانش در كنار مرزهای روسیه مستقر شده اند. روس ها بر این باورند كه ایالات متحده همیشه در سیاست داخلی این كشور دخالت می كند. آن ها حتی مدعی هستند «هیلاری كلینتون» وزیر امور خارجه پیشین آمریكا در دسامبر سال 2011 تظاهرات ضد دولتی را در مسكو به راه انداخت. روس ها معتقدند كه آمریكا در یكی از آخرین تلاش های یك جانبه در حال دخالت در امور داخلی سوریه است تا یك دولت مشروع را سرنگون كند. این چیزی است كه روسیه دوست ندارد.
شكاف میان روسیه و آمریكا روایتی بسیار خطرناك است. نه فقط به این دلیل كه افزایش تنش ممكن است به برخورد نظامی آن ها یا تقابل در اروپا و فراتر از آن منجر شود بلكه آن ها تاحد زیادی نشان دهنده انعكاس خشم شدید نهادهای امنیت ملی آمریكا است. این شكاف ها میان ایالات متحده و روسیه درحال عمیق شدن است و هر دو كشور تمایل چندانی برای درپیش گرفتن یك راه حل آسان ندارند.

**ترامپ و چین
در سال های اخیر چین رشد كرده و توجه به خارج از مرزهای خود را گسترش داده است. «سوزان شیرك» در تحلیل خود افزود: چین حتی قوانین بین المللی را به مبارزه طلبیده و خطر درگیری در شرق چین و دریای جنوبی چین را ایجاد كرده است. این كشور قوانین بین المللی تجاری را نقض می كند تا به كشور خودش كمك كند.
چین تلاش كرده است تا راه نفوذ خارجی را ببندد اما در همین حین تبلیغات خود را در خارج از مرزهایش بیشتر كرده است. این كشور در مقابل درخواست های غرب برای فشار بر كره شمالی مقاومت كرده است. قسمتی از دیدگاه های جدید چین از قدرت فزاینده آن سرچشمه می گیرد.
چین به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده است و در همین راستا دومین بودجه كلان نظامی را نیز هزینه می كند. اما ناامنی های داخلی نیز در این كشور نقش آفرین شده است. كاهش رشد در اقتصادی كه حجم وسیعی از بدهی و فرار سرمایه ها، چین دوره ریاست جمهوری «شی جین پینگ» را نسبت به مسایل امنیتی در داخل و اعتراض ها به حزب حاكم كمونیست حساس تر و نگران كرده است. در واكنش به این مسایل دولت چین در داخل كشورش سیاست ملی گرایانه را در پیش گرفته و هر مخالفت داخلی را سركوب كرده است.
جاه طلبی و ناسیونالیسم در چین مشهود است از طرف دیگر رهبر حزب كمونیست نیز بدون انتخابات در قدرت مانده است. ایالات متحده در این شرایط باید دریابد كه چگونه كانال مثبتی را به سوی این جاه طلبی ها ایجاد كند كه ضمن رعایت غرور ملی چین، منافع ملی ایالات متحده هم حفظ شود. انجام این كار به این معنا نیست كه واشنگتن باید رویكرد محتاطانه خود را كه از زمان ریاست جمهوری ریچارد نیكسون در پیش گرفت، كنار بگذارد.
هر دو كشور آمریكا و چین در صورت وقوع جنگ تجاری، مسابقه تسلیحاتی یا درگیری نظامی ضرر می كنند اما ایالات متحده می تواند و باید بیش از این در مقابل چین مقاومت كند. هنگامی كه پكن قوانین بین الملل را نقض می كند و به منافع آمریكا آسیب می رساند واشنگتن باید با آن مقابله كند. هدف آمریكا نباید مهار چین باشد بلكه باید به آن نشان دهد كه همچون یك شریك مسئول در نظام بین الملل عمل كند. ایالات متحده باید از یك چین پرنفوذ استقبال كند؛ چینی كه به منافع دیگر كشورها احترام می گذارد، در راستای منافع مشترك حركت می كند و پایبند به قوانین بین المللی است.

**ترامپ و كره شمالی
«جان دلوری» در گزارش خود نوشت: كره شمالی در چهار سال آینده از آستانه ای خطرناك عبور می كند و توانایی هدف گیری ایالات متحده با موشك های قاره پیمای هسته ای را به دست می آورد. این توانایی تهدید مستقیم به آمریكا است كه حفره ای را در چتر هسته ای آمریكا در آسیا ایجاد كند. ژاپن و كره جنوبی تهدید می شوند و این تردید به وجود می آید كه آیا واشنگتن شهرهای ایالات متحده را به خاطر دفاع از توكیو یا سئول به خطر می اندازد.
در این حالت ژاپن و كره جنوبی نیز چاره ای نمی بینند جز اینكه خودشان به دنبال گزینه بمب هسته ای باشند. دونالد ترامپ پیش از انتخاب به عنوان رییس جمهور خط قرمزی را برای پیونگ یانگ توییت كرد و نوشت: «این اتفاق نخواهد افتاد». اما سوال اساسی این است كه وی چگونه می خواهد كره شمالی متوقف كند.
شاهین ها(جمهوریخواهان آمریكا) استدلال می كنند واشنگتن باید با اعمال تحریم های سخت جدید یا حملات نظامی پیشدستانه وارد عمل شود. اما هیچ یك از این گزینه ها نمی تواند به خوبی پایان بپذیرد. تحریم های بیشتر علیه پیونگ یانگ تنها این كشور را تحریك خواهد كرد تا با سرعت بیشتری پروژه های خود را در زمینه دستیابی به موشك بالستیك قاره پیما تكمیل كند.
اقدام نظامی هم می تواند باعث نابودی سئول شود كه در برد توپخانه و موشك های كره شمالی قرار دارند. همچنین نیروهای آمریكایی در گوام، ژاپن و كره جنوبی هم در این شرایط در مجموعه اقدام های تلافی جویانه وارد درگیری كند و به طور بالقوه یك جنگ فاجعه بار در یكی از پرجمعیت ترین و مرفه ترین مناطق جهان رخ می دهد.

**ترامپ و سرزمین اشغالی
«دانا اچ. آلین» و «استیون ان. سیمون» در زمیه سیاست های ایالات متحده به صلح در خاورمیانه این گونه عنوان كردند: همه رییسان جمهوری آمریكا از زمان «هری ترومن» تاكنون به دنبال برقراری صلح میان اسراییل و همسایگان عربش بودند.
همه روسای جمهوری آمریكا از دوره «لیندن جانسون» هم با ساخت شهرك های یهودی نشین در سرزمین هایی كه اسراییل در سال 1967 اشغال كرد مخالف بودند و از یك راه حل دیپلماتیك كه یهودیان با دادن سرزمین امنیت پایدار خود را تضمین می كنند حمایت كرده اند. همه رییسان جمهوری آمریكا از زمان «بیل كلینتون» بر راه حل ایجاد 2 كشور را دنبال كرده اند كه در آن اسراییل از امنیت برخوردار است و از سوی كشورهای خاورمیانه پذیرفته می شود و فلسطینی ها نیز امور خود را اداره می كنند.
دستیابی به این اهداف هیچ گاه ساده نبوده است و تلاش واشنگتن برای قرار دادن اسراییل و فلسطین در مسیر صلح اغلب با مانع هایی از سوی هر دوطرف روبرو شده است. رهبران فلسطینی ثابت كرده اند كه قادر یا مایل به درك فرصت های دیپلماتیك نیستند. دولت كنونی اسراییل هم تحت امر نخست وزیر «بنیامین نتانیاهو» قرار دارد كه تندترین كابینه راست افراطی تاریخ اسراییل است. دیدگاه این كابینه نیز نادیده گرفتن آرزو ها و حقوق فلسطینی ها است.
دولت «باراك اوباما» تلاش های جدی را برای شكستن بن بست میان دوطرف انجام داد اما شكست خورد؛ وضع موجود هم ناپایدار است. باوجودی كه هر دولت جدید در آمریكا چشم انداز خود را به این موضوع دارد اما منافع راهبردی ایالات متحده و ارزش های آن مبتنی است بر ادامه مخالفت با شهركسازی اسراییل در اراضی اشغالی، اصرار مداوم بر این موضوع كه فلسطینی ها باید اهداف خود را با روش های مسالمت آمیز دنبال كنند. همچنین تعهد مستمر به طرح تشكیل دو دولت و توجه به آسیب پذیری های استراتژیك اسراییل در منطقه از خواسته های آمریكا است. به عبارت دیگر مهمترین نیاز این است كه به هیچ عنوان نباید وضعیت بدتر شود.
پژوهشم**9130**1601**خبرنگار: حسین عباسی نسب** انتشاردهنده : شهناز حسنی
۰ نفر