امروزه با گسترش لحظهیی سرگرمیهای مجازی و غیرمجازی و دل باختنمان به این مشغلههای خودساخته، گویی وقت چندانی برای «مطالعه» به معنای واقعی آن باقی نمانده است. البته متأسفانه تا پیش از گسترش امپراتوری تلگرام و اینستاگرام و همانندانشان نیز بسیاری از ما ایرانیانِ دارای تمدن چندهزار ساله، چندان اهل كتاب و كتابخوانی نبودیم؛ اما خب، وضع مطالعه یمان در مقایسه با امروز بسیار بهتر بود.
در این روزها ما به مدد صفحهها و كانالها و گروهها و سایتهای مجازی از همه چیز «باخبریم» ؛ و آمار همه چیز و همه كس را لحظه به لحظه در اختیار داریم. میدانیم فلان شخص معروف اكنون در كدام رستوران درجه یك دارد همراه با غذای خود چه نوع نوشیدنی مینوشد؛ خبر داریم كه بهمان هنرپیشه مشهور عاقبت به كدام هنرپیشه معروف دیگر بله گفته و یا اینكه آن دو بازیگر سرشناس كی و چرا از هم طلاق گرفتهاند. همچنین خبر داریم از پشت پردههای سیاسی و اجتماعی و هنری؛ خبر داریم از رخدادهای مهم و جالب اقصی نقاط كره خاكی؛ خبر داریم كه كدام كوهِ آتشفشان فعال شده است؛ خبر داریم كه نرخ هر چیز، از شیر مرغ تا جان آدمی زاد به روز و به ساعت و به ثانیه چند است. خبر داریم و خبر داریم و خبر داریم، اما «خبر داشتن» به معنای «دانستن» نیست؛ كه اگر بود، سال به سال از شمارگان (تیراژ) كتابهای چاپی در كشورمان كاسته نمیشد تا از 10.000 برسد به 5000 و 3000 و 2200 و 1000 و 500 جلد! و چه بسیار كتابهایی كه همین پانصد جلدشان هم چند سال در كتابفروشیها خاك میخورد و خریداری نمییابد.
اما چه ما كتابخوان باشیم، چه نباشیم، از عزیز بودن كتاب كاسته نخواهد شد. كتاب مظهر و عالیترین نماد دانستن و دانایی است؛ كه اگر نبود، در فرهنگها و زبانهای گوناگون این همه كتاب شاهكار و ماندگار پدید نمیآمد و ماندگار نمیشد و نام و یادی از هومر ، ارسطو ، دانته ، شكسپیر ، همینگوی ، كامو ، چخوف ، تولستوی ، سروانتس ، ویكتور هوگو ، اشتاین بك و طه حسین ، بالزاك و ولتر و بسیاری نویسنده و شاعر و متفكر بزرگ دیگر باقی نمیماند.
** آشتی با ادبیات فارسی
در زبان و ادبیات فارسی نیز چه پیش از اسلام، چه پس از اسلام، اندیشمندان و دانشیمردان و زنانِ دست به قلم فراوان بودهاند؛ كسانی كه نام خود را با نه مركب و پوست و كاغذ، كه با جوهرِ علم و عشق بر صفحه دوران ثبت و جاودان كردهاند. به همت دیروز همین بزرگان، امروز گنجی از كتابهای گوناگون در دسترس ما قرار گرفته كه قدر و بها ندارد، اما چون ما توجهی به این ذخیره ارزشمند نداریم، از قیمت آن آگاه نیستیم و رغبتی هم بدان نداریم و خود را از آن بینیاز می پنداریم.
بر این اساس، خبرگزاری ایرنا بر آن است تا از این پس گنجینه آثار ادب فارسی را باز معرفی كند تا با این آگاهی افزایی نسبت به داشتههای ارزشمندمان، در راه آشتی دوباره مردم سرزمینمان با كتابهای ارزشمند ادبیات كهن فارسی قدمی برداشته باشد.
بدین منظور، هر بار یكی از متنهای كهن ادبیات فارسی در سلسله نوشتههایی با عنوان « آشتی با ادبیات فارسی» به طور اجمالی معرفی خواهد شد. برای نخستین شماره از این مجموعه، كتاب ارزشمند «قابوسنامه» معرفی میشود.
** «قابوسنامه»: تعلیمنامهیی برای همه دورهها
كتاب «قابوسنامه» اثری است كه در گونه ادبیات تعلیمی جای میگیرد و به همین دلیل است كه در برخی از نسخههای خطیِ موجود، از این اثر با عنوان «نصیحتنامه» نیز نام برده شده است. نویسنده این كتاب امیر عنصرالمعالی كیكاووس بن اسكندر بن قابوس بن وشمگیر زیاری است. امیری از خاندان زیاری كه در قرن پنجم هجری میزیسته و به احتمال در نواحی محدودی از گرگان و طبرستان حكمرانی داشته است.
امیر عنصرالمعالی، همچنان كه در مقدمهاش بر قابوس نامه یادآور شده (متن قابوس نامه، صفحه 5)، نوه دختری مرزبان بن رستم بن شروین، نویسنده كتاب «مرزباننامه»، بوده و از همین جا به خوبی معلوم است كه او افزون بر آنكه امیری و حكمرانی را از اجداد و گذشتگانِ خویش به ارث برده، فرهنگ و هنر و ذوق را نیز به خوبی از نیاكان خود وام گرفته است. همسر عنصرالمعالی نیز دختر سلطان محمود غزنوی، سلطان مقتدر حكومت غزنوی، بوده كه حاصل ازدواج این دو، فرزندی بوده است به نام «گیلان شاه».
صاحبِ قابوسنامه این كتاب را در 63 سالگی به ظاهر برای نصیحت به همین گیلان شاه تصنیف كرده است، اما همچنانكه خود گفته در حقیقت مقصودش سفارش و توصیه اصول زندگی به همه فرزندان این آب و خاك بوده است: «پس ای پسر... اگر تو از گفتار من بهره نیكی نجویی، جویندگانِ دیگر باشند كه شنودن و كار بستنِ نیكی غنیمت دارند و اگرچه سرشتِ روزگار بر آن است كه هیچ پسر، پند پدرِ خویش را كاربند نباشد، چه آتش در دلِ جوانان است، از روی غفلت پنداشتِ خویش ایشان را بر آن نهد كه دانش خویش برتر از دانش پیران بینند؛ و اگرچه این سخن مرا معلوم بود، مِهرِ پدری و دلسوزگیِ پدران مرا نگذاشت كه خاموش باشم. پس آنچه بایستهتر بود و مختصرتر درین نامه نبشتم [= نوشتم]. اگر از تو كار بستن خیزد، خود پسندیده آمد و الّا من آنچه شرط پدری بُود بهجای آورده باشم كه گفتهاند: بر گوینده جز گفتار نیست، چون شنونده خریدار نیست، جای آزار نیست» (متن كتاب، صفحه 4).
** «قابوسنامه»: مجموعه تمدن اسلامی پیش از مغول
كتاب ارجمند قابوس نامه جدای از آنكه از دید تاریخ و سیر تطور زبان و نثر فارسی دارای ارزش های ادبی بسیار است و از الگوهای نثر ساده و روان فارسی در سده پنجم به شمار میرود، از دید پرداختن به شاخههای گوناگون دانش و هنر و فضل نیز از كتابهای برجسته ادب فارسی به شمار میرود.
مرحوم استاد ملكالشعرای بهار در جلد دوم از «كتاب سبك شناسی» خویش درباره قابوس نامه آورده است: «كیكاووس در این كتاب داد سخن داده است و از آوردن مطالب بسیار سودمند اخلاقی و حكمتهای عملی دقیقهیی فروگذار نكرده است و علاوه بر فواید عظیمی كه از حیث شناسایی تمدن قدیم و معیشت ملّی و علم زندگی و دستور حیات در كتاب مزبور مندرج است، باید آن را مجموعه تمدن اسلامی پیش از مغول نامید و همچنین سرمشق بزرگی است از بهترین انشا و زیباترین نثر فارسی و به جرات میتوان قابوسنامه را در صف نخستین از طراز اول نثر سَلِس و كامل و زیبا و مطبوع فارسی گذاشت» (سبكشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، جلد 2، صفحه 127 و 128).
یكی دیگر از حُسنهای كتاب قابوسنامه كه آن را دلنشینتر میكند، لحن مشفقانه، پدرانه و به دور از افراط و تفریط نویسنده است كه تلخی پند را با شیرینی و خلوصِ لحن و بیان خویش جبران كرده و موجب شده، نصیحتهایش در عمق جان مردم پاك سرشت و بهرهمند از خرد، خوش بنشیند.
** قابوسنامه از چه سخن میگوید؟
كتاب قابوسنامه دارای یك مقدمه و 44 باب است. در مقدمه، نویسنده درباره چرایی نوشتن این كتاب توضیح داده است. امیر عنصرالمعالی در همه جای این مقدمه پسر خویش، گیلان شاه را خطاب قرار داده و او را به برگزیدن راه درست در زندگانی دنیا كه موجب رسیدن به سعادت ابدی در دنیا و آخرت خواهد شد، فراخوانده است: «آگاه باش ای پسر، كه روزِ رفتنِ من نزدیك است و آمدنِ تو بر اثرِ [= به دنبالِ] من زود باشد، چه امروز تا در این سرای سپنجی [منظور دنیای زودگذر است]، باید كه بر كار باشی و زادی [= توشه] و پرورشی را كه سرای جاودان را شاید [= سزاوار و شایسته باشد] بَرداری؛ و سرای جاودانی برتر از سرای سپنجی است و زاد او از این سرای [یعنی دنیا] باید جُست كه این جهان چون كشتزاری است كه از او كاری [= میكاری ] و از او دِرَوی [= دور میكنی] از بد و نیك» (متن كتاب، صفحه 5).
بابها یا فصلهای كتاب قابوس نامه درباره موضوعهای گوناگونی است كه هم مسایل معنوی را در بر میگیرد و هم مسایل مادی را؛ هم به معنویات و آخرت و آسایشِ آن جهانی میپردازد و هم از مادیات و دنیا و رفاهِ این جهانی سخن میگوید.
عنوان دو باب نخست این كتاب عبارت است از: «در شناختن ایزد تعالی و تقدس» و «در آفرینش پیغمبران، علیهمالسلام». مانند بیشتر كتابهای كهن ادب فارسی كه مصنّفانشان از باب تبرّك و تیمّن كتاب را با اختصاص فصلی به حمد و توحید خداوند متعال و یادكرد انبیا و امامان و اولیای الهی افتتاح میكردهاند، امیر عنصرالمعالی نیز با این هدف و طبق این سنتِ خجستهی امروزه از مُدافتاده! قابوسنامهاش را با این دو باب آغاز كرده است.
در ادامه نیز چند باب درباره موضوعهایی چون «سپاس داشتن از خداوند نعمت»، «فزونی طاعت از راه توانستن»، «شناختن حق پدر و مادر»، «فروتنی و افزونی گهر و هنر»، «پیش جُستن در سخن دانی و دانش»، «یادكردن پندهای انوشیروان عادل» و «ترتیب پیری و جوانی» آورده است.
از ویژگیهای ساختاری «قابوس نامه» این است كه نویسنده در هر باب، ابتدا توضیحی كلی درباره موضوع آن باب میدهد و آنچه سزاوار نصیحت میبیند، به فرزند خویش بیان میكند، آنگاه متناسب با موضوع بحث هر جا نیاز باشد برای محكمتر كردن سفارش خویش حكایتی، آیهیی، حدیثی، شعری، تمثیل و یا مثلی میآورد.
** حكایت افلاطون و تعریف مرد جاهل!
برای نمونه در بخشی از باب ششم كه با عنوان «در فزونی گهر از فزونی خرد و هنر» ثبت شده، ابتدا به پسر خویش سفارش میكند كه «خوشخویی و مردمی پیشه كن و ز خویهای ناستوده دور باش؛ و بیسپاس و زیانكار مباش كه ثمره زیانكاری، رنجمندی بُوَد و ثمره رنج، نیازمندی بُوَد و ثمره نیازمندی، فرومایگی؛ و جهد كن تا ستودهی خلقان [= مردمان] باشی و نگر تا ستودهی جاهلان نباشی، كه ستودهی عام، نكوهیدهی خاص بُوَد، چنانكه در حكایتی شنودم.
حكایت گویند: روزی افلاطون نشسته بود. از جملهی خاصِ آن شهر مردی به سلامِ او اندر آمد [= وارد شد] و بنشست و از هر نوع سخن همیگفت. در میانه سخن گفت: ای حكیم، امروز فلان مرد را دیدم كه سخنِ تو میگفت و تُرا دعا و ثنا همیگفت و میگفت: افلاطون، بزرگوار مردی است كه هرگز كس چُنو [= چون او] نبوده است و نباشد. خواستم كه شكر او را به تو رسانم. افلاطون چون این سخن بشنید، سر فرو برد و بگریست و سخت دلتنگ شد. این مرد گفت: ای حكیم، از من چه رنج آمد تو را كه چنین تنگدل گشتی؟ افلاطون گفت: از تو مرا رنجی نرسید ولكن مرا مصیبتی ازین بَتَر [= بدتر] چه بُوَد كه جاهلی مرا بستاید و كارِ من او را پسندیده آید؟ ندانم كه كدام كارِ جاهلانه كردم كه به طبع او نزدیك بود كه او را آن خوش آمد و مرا بدان بستود؟ تا توبه كنم از آن كار و این غم مرا از آن است كه مگر من هنوز جاهلم؛ كه [= زیرا] ستودهی جاهلان، جاهلان باشند» (متن كتاب، صفحه 36 و 37).
یا اینكه در قسمتی از باب هفتم («در پیشی جستن از سخندانی») نخست به پسر خود می گوید كه «هر چه گویی، راست گوی، دعویكنندهی [ادعاكننده] بیمعنی مباش و اندر همه دعویها برهان كمتر شناس و دعوی بیشتر؛ و به علمی كه ندانی دعوی مكن و از آن علم نان مطلب، كه غرضِ خویش، از آن علم و هنر به حاصل توانی كردن كه معلومِ تو باشد [یعنی در آن علم مسلط و بدان آشنا باشی]. به چیزی كه ندانی، به هیچ چیز نرسی.
حكایت چنانكه گویند كه به روزگار خسرو، زنی پیش بزرجمهر آمد و از وی مساله ای پرسید و در آن حال بزرجمهر سرِ آن سخن نداشت؛ گفت: ای زن، اینكه تو همی پرسی، من ندانم. این زن گفت: پس تو كه این ندانی، این نعمت خدایگانِ ما به چه چیز میخوری؟ بزرجمهر گفت: بدان چیز كه دانم؛ و بدانكه ندانم مَلِك مرا چیزی نمیدهد؛ ور باور نداری، بیا و از ملك بپرس تا خود بدانچه ندانم مرا چیزی همیدهد یا نه؟» (متن كتاب، صفحه 46).
** «قابوسنامه»: دستورنامه زندگی روزمره
بابهای دیگر كتاب، یعنی از باب هشتم تا باب چهل و چهارم همگی دربردارنده موضوعهایی است كه اغلب راه و رسم بهتر زندگی كردن را میآموزد. این آموزشِ بهتر زندگی كردن گاه شامل آموزش آداب و رسوم یك مفهوم یا موضوع از كارها و مشغلههای زندگانی روزمره مردم است كه رعایت این آداب و رسوم موجب رقم خوردن نتیجه ای بهتر در این دست امور میشود؛ مانند آنچه در بابهای ذیل آمده است: «اندر اسب و چهارپای خریدن»، «اندر خانه و عقار [= مِلك، سرا و زمین زراعی] خریدن»، «اندر خفتن و آسودن و رسم آن»، «اندر آیین حرب و كارزار كردن»، «اندر زن خواستن و شرایط آن»، «اندر تجارت كردن و شرایط آن» و «اندر فرزند پروردن و آیین آن»، «اندر خویشتن داری و ترتیبِ خوردن»، «اندر مهمانی كردن و مهمان شدن»، «اندر آیین گرمابه رفتن»، «اندر نخجیر كردن [= شكار كردن] و رسم آن» و «اندر جمع كردن مال و خواسته [= سرمایه و ثروت].
** تعارف بسیار بر سر سفره به مهمان، از ادب به دور است
امیر عنصرالمعالی در باب دوازدهم كتاب «قابوسنامه» درباره آداب و شرایط مهمانی دادن آورده است: «... و عذر مخواه از مهمان، كه عذر خواستن طبعِ بازاریان بُوَد؛ هر ساعت مگوی كه: ای فلان، نیك بخور، هیچ نمیخوری، به جانِ تو كه شرم نداری [= خجالت نكش]، من خود سزای [= شایسته] تو چیزی نتوانستم كردن، انشاءالله باردیگر عذر این بازخواهم. كه این، نه سخنانِ محتشمان [= افراد با حشمت و باشكوه و بزرگ] باشد؛ لفظِ كسی بُوَد كه به سالها مهمانی یك بار كند، از جمله بازاریان، كه [= زیرا] از چنین گفتار مردم خود شرمزده گردد و نان نتواند خوردن و نیمسیر [= سیرنشده] از نان برخیزد» (متن كتاب، صفحه 72).
در همین باب درباره مهمان شدن نیز تذكر داده است كه «اگر مهمان شوی، مهمان هر كس مشو، كه حشمت را زیان دارد و چون شوی [یعنی به مهمانی میروی]، سخت گرسنه مشو و سیر نیز مشو [یعنی نه با شكم بسیار گرسنه و نه با شكم سیر به مهمانی مرو]، كه [= چراكه] اگر نان نتوانی خوردن، میزبان بیازارد و اگر به افراط خوری، زشت باشد» (متن كتاب، صفحه 75).
در بخشی از باب بیست و چهارم نیز درباره چگونگی رفتار در محل زندگی و معاشرت با همسایگان و هممحلیها آورده است: «همسرایهی مصلح [= همسایهی درستكار] گُزین؛ و حق و حرمت همسایه نگهدار. خبر: المؤمنُ مَن امن جاره عن بَوائقه [یعنی مؤمن كسی است كه همسایه او از شرّش در امان باشد]؛ و با مردمان كوی و محلت نیكو باش و بیماران را به پرسیدن رو و خداوندان عزیه [= صاحبان عزا، داغدیدگان] را به تعزیت رو و مرده را به جنازه رو [یعنی در تشییع جنازه شركت كن]. به هر شغل كه همسرایه را باشد، با وی موافقت كن [یعنی در كارها و گرفتاریها همسایگان را همراهی كن]؛ اگر شادی بود، با همسرایه موافقت كن و به طاقتِ خویش هدیه فرست یا خوردنی و داشتنی، تا محتشمترینِ كوی، تو باشی. كودكان همسرایگان را كه ببینی، بپرس [یعنی با آنان احوالپرسی كن] به كنار گیر و بنواز [یعنی در آغوش گیر و نوازش كن] و پیران كوی را حرمت دار. در مزگتِ [= مسجد] كوی جماعت به پایدار و ماه رمضان به شمع و قندیل [= چراغدان، چراغ آویز] فرستادن تقصیر مكن [= كوتاهی مكن]، كه مردمان با هر كسی آن راه دارند كه مردمان با ایشان دارند» (متن كتاب، صفحه 121).
** در آداب تربیت فرزند
نویسنده همچنین در باب «در حق فرزند و حق شناختن» نوشته است: «اگر پسریت آید، ای پسر، اول چیزی باید كه نامِ خوش برو نهی، كه ازجمله حقهای پدران بر فرزندان یكی آن است كه او را نام خوش نهند... ؛ و قرآنش بیاموزی تا حافظ قرآن شود و چون بزرگتر شود، اگر رعیت باشی، وی را پیشه یی بیاموزی و اگر اهلِ سلاح باشی، به معلم سلاح دهی تا سواری و سلاح شوریدن بیاموزد... . پس باید كه هرچه آموختنی باشد از فضل و هنر، فرزند را همه بیاموزی تا حق پدری و شفقت پدری بهجای آورده باشی، كه از حوادث عالم ایمن نتوان بود و نتوان دانست كه بر سر مردمان چه گذرد. هر هنری و فضلی روزی بهكار آید، پس در فضل و هنر آموختن تقصیر نباید كردن.
در هر علمی كه مر او را آموزی، اگر معلمان از بهر تعلیم مر او را بزنند، شفقت مبر [= دلسوزی نكن]؛ بگذار تا بزنند كه كودك علم و ادب و هنر بهچوب آموزد، نه به طبع خویش. اما اگر بیادبی كند و تو از وی در خشم شوی، بهدست خویش وی را مزن، به معلمانش بترسان و ادب كردن ایشان را فرمای كردن [یعنی بگو تا معلمانش او را ادب و تنبیه كنند] تا كینهی تو اندر دل وی نماند. اما با وی همیشه صبور باش تا تو را خوار نگیرد و دایم از تو ترسان بُوَد» (متن كتاب، صفحه 132 و 134).
** از آداب طبابت و خنیاگری و شاعری تا سپهسالاری و پادشاهی
جز اینها، بخشی از محتوای كتاب قابوسنامه نیز اختصاص دارد به شرح و توضیح آداب حرفهها، رشتهها، دانشها و فنون گوناگون. در این كتابِ تعلیمی بابهایی درباره آداب علم طب، علم نجوم و هندسه، آداب فقیهی و مدرّسی، رسم شاعری، آداب مزاح و شطرنج، آداب خنیاگری و موسیقینوازی، آداب خدمت كردن به پادشاهان، آداب ندیمی، شرایط كاتبی، شرایط وزیری پادشاه، راه و رسم سپهسالاری، آیین و شرایط پادشاهی و آیین و رسم دهقانی نگاشته شده است.
از جمله حرفهها و فنونی كه امیر عنصرالمعالی درباره آداب آن برای پسر خود توصیه نامه نوشته، طبابت است. این امیر صاحبقلم در باب سی و سوم از قابوسنامه كه به علم طب اختصاص دارد، پس از آنكه توضیح داده طب بر دو نوع علمی و عملی است، نوشته: «و معالج باید كه تجربت [= تجربه] بسیار كند و تجربت بر مردم معروف و مشهور نكند و باید كه خدمت بیمارستانها كرده باشد و بیماران بسیار دیده و معالجت بسیار كرده باشد تا علتهای غریب [= بیماریهای نادر و سخت] بر وی مشكل نشود و اِعلال [= بیماری] اعضا و احشا بر وی نپوشد [= پنهان و نامشخص نماند] و آنچه اندر كتب خوانده باشد، به رأیالعین همی بیند و به معالجت اندر نماند [یعنی از معالجه درنماند و عاجز نشود].
باید كه وصایای بقراط خوانده باشد تا اندر معالجت بیماران شرط امانت و راستی بهجای تواند آورد و پیوسته خویشتن پاك و جامه پاك و مطیب [= خوشبو، پاكیزه] دارد؛ و چون بر سر بیمار شود، با بیمار تازهروی و خوشسخن باشد و بیمار را دلگرمی دهد، كه تقویت طبیب، بیمار را قوّت حرارت غریزی بیفزاید» (متن كتاب، صفحه 181).
** خِرَد، وزیرالوزرای پادشاه است
صاحبِ قابوسنامه در بخشی از باب چهل و دوم، یعنی «اندر آیین و شرط پادشاهی» نوشته است: «پس اگر پادشاه باشی، پادشاهی پارسا باش و چشم و دست از حَرَمِ مردمان دور دار و پاكشلوار باش، كه پاكشلواری از پاكدینی است. اندر هر كاری رای [= اندیشه، تدبیر، تصمیم] را فرمانبردار خرد كن و اندر هر كاری كه بخواهی كردن، نخست با خرد مشورت كن، كه وزیرالوزرای پادشاه، خرد است... .
پس بیداد را در دل خویش راه مده كه خانهی مَلِكانِ دادگر دیر بماند و قدیمی گردد و خانه بیدادگران زود پست [= ویران] شود، زیرا كه داد، آبادانی بُوَد و بیداد، ویرانی... .
و اندر پادشاهی كارهای بزرگ عادت كن، زیرا كه پادشاه بزرگتر از همه كسی است، پس باید كه گفتار و كردارِ وی بزرگتر از گفتار و كردار دیگران باشد تا نامِ بزرگ یابد، كه نام بزرگ به گفتار و كردار توان یافت» (متن كتاب، صفحههای 227، 233، 238 و 239).
افزون بر اینها شماری از بابهای كتاب نیز در تبیین مباحث كلی اخلاقی و تربیتی و معنوی است، همچون آنچه در بابهای ذیل آمده است: «اندر عشق ورزیدن و رسم آن»، «اندر امانت نگاهداشتن»، «اندر دوست گزیدن»، «اندر اندیشه كردن از دشمن» و «اندر آیین جوانمردی».
** آیا نویسنده قابوسنامه در همه علوم و فنونِ شرح داده شده در كتاب، تجربه داشته است؟
آنچه امیر عنصرالمعالی در كتاب خویش از علوم و فنون گوناگون گفته، شاخهها و رشتههای مختلفی را شامل میشود كه امروزه اگر كسی بخواهد حتی در نیمی از آنها صاحبنظر و صاحبتجربه باشد، اگر نگوییم محال، باید گفت كه بسیار بسیار دشوار و بعید است كه كسی از عهده چنین كاری برآید. اما آنچه عنصرالمعالی در این كتاب آورده، همه را از آموختهها و تجربهها و دیدهها و شنیدهها و خواندههای خویش آورده است. او امیر و امیرزادهیی بوده كه بنابر پایگاه اجتماعی خویش، بسیاری از این فنون را در كودكی و نوجوانی میبایست فرا میگرفته، چنانكه رسم بزرگان و خاندانهای عالی مرتبه چنین بوده كه كودك را از دوران خُردی نزد پرورندگان و تعلیم دهندگان می فرستادهاند تا در رشتههای گوناگون دانش و هنر صاحب تجربه شود.
مؤلف قابوسنامه در باب «در حق تربیت فرزند و حق شناختن» توضیح میدهد كه پدرش او را در دهسالگی نزد حاجبی فرستاده تا وی را سواركاری، تیراندازی و هرچه در باب مردانگی و رشادت لازم است، بیاموزد (متن كتاب، صفحه 133) و نیز اشاره میكند كه پدرش دو ملّاح یا دریانورد و كشتیبان را از جزیره آبسكون دریای مازندران فرامیخواند تا برخلاف میلِ عنصرالمعالیِ نوجوان، او را شنا كردن بیاموزند. او خود تعریف میكند كه سالها بعد كه از راه دریا به سفر حج میرفته در دجله كشتی غرق میشود و او به یاری شنا بلد بودنِ خویش از آن مهلكه نجات مییابد (متن كتاب، صفحه 133 و 134).
افزون بر این، نویسنده در صفحه آخر كتاب نیز خطاب به فرزندش میگوید: «اكنون بدان ای پسر، كه هر چه عادت من بود، جمله به كتابی كردم از بهر تو و از هر علمی و هر هنری و هر پیشهیی كه من دانستم از هر دری، فصلی یاد كردم اندر چهل و چهار بابِ این كتاب، از كوچكی تا پیری عادت من چنین بوده است و من شصت و سه سال بدین سیرت بودم و بدین سان به پایان بردم» (متن كتاب، صفحه 263).
دكتر امین عبدالمجید بدوی، یكی از مصححان قابوسنامه، در مقدمه قابوسنامه به تصحیح خود، در این باره نوشته است: «خواننده در نظر اول تصور میكند كه هر فصلی از فصلهای كتاب را یكی از اهل این فن نوشته و مؤلف جز جمع و ترتیب و تهذیب عبارت و نوشتن قسمتی از كتاب، كاری نداشته است؛ زیراكه احاطه شامل و دقیق در بعضی از این مطالب مانند برده خریدن، اسب خریدن، علم طب، علم نجوم و هندسه و باب چهل و چهارم در جوانمردی و طریق اهل تصوف و اهل صنعت، مستلزم این بوده كه مؤلف تمام مدت عمرش را صرف آموختن یكی از آنها كرده باشد، ولی اگر در نظر بگیریم كه مؤلف كتاب هم امیر و شهریار و هم سپاهی و هم دانشمند و هم عارف مشرب و شاعر بوده و از وقت جوانی تا گاه پیری به تحصیل علم و معرفت اشتغال داشته و مطالب این كتاب [نیز] بیشتر راجع به اندرزها و زندگی خاص اشراف و پیوستگان ایشان از اهل علم و فضل و هنر و اداره مملكت و كارزار؛ و برخی از آنها به رعیت و اتباع مربوط است، دیگر شك و تردید نمیماند كه این كتاب، اثرِ خود كیكاووس است» (مقدمه قابوسنامه با تصحیح و مقدمه و حواشی دكتر امین عبدالمجید بدوی، صفحه 10).
** نسخههای قابوسنامه
تاكنون تصحیحهای گوناگونی از كتاب قابوسنامه به بازار كتاب عرضه شده است. قدیمترین این چاپها به تصحیح مرحوم رضاقلی خان هدایت بوده كه در سال 1285 قمری در تهران منتشر شده است. از دیگر چاپهای این كتاب، تصحیح مرحوم استاد سعید نفیسی است كه بر اساس نسخه ای به تاریخ 750 ه. ق، همراه با مقدمه و حواشی و تعلیقات در سال 1312 چاپ شده.
دیگر تصحیح مهم این كتاب را دكتر امین عبدالمجید بدوی همراه با مقدمه و توضیح و حواشی در سال 1335 منتشر كرده است.
اما یكی از آخرین و در دسترسترین تصحیحهای قابوسنامه را مرحوم دكتر غلامحسین یوسفی بر اساس نسخه ای به تاریخ 624 ه. ق. منتشر كرده؛ اثری كه همراه با مقدمه و تعلیق در سال 1345 منتشر شده و تا امروز بارها تجدید چاپ شده است.
* ارجاعهای متن كتاب بر اساس این كتاب بوده است: قابوسنامه به تصحیح مرحوم استاد غلامحسین یوسفی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1380.
میزگرد**3067*1435*گزارش: امیرحسین دولتشاهی*انتشار: داود پورصحت*
آشتی با ادبیات فارسی 1؛
قابوس نامه تعلیم نامه ای شیرین برای دیروز و امروز
۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۸:۳۸
کد خبر:
82570875
تهران- ایرنا- یكی از حُسنهای «قابوسنامه» كه آن را دلنشینتر میكند، لحن مشفقانه، پدرانه و به دور از افراط و تفریط نویسنده است كه تلخی پند را با شیرینی و خلوصِ لحن و بیان خویش جبران كرده و موجب شده، نصیحتهایش در عمق جان مردم پاك سرشت و بهرهمند از خرد، خوش بنشیند.