در ادامه اين گزارش مي خوانيم: خوب است باور بياوريم كه ناشنوايي، ناتواني نيست، بلكه يك ايراد كوچك است كه بسياري از ناشنوايان با بكارگيري ديگر توانمنديهاي خود، اين ايراد را ناپديد خواهند كرد.
خانم پوران اصدقي ـ سرپرست گروه هنري «دستان گويا» در اينباره ميگويد: «اينك دختري در ميان گروه ما است كه پيش از آغاز كارهاي هنري، هميشه احساس مرگ داشت و پيشترها چندبار خودزني كرده بود، ولي اينك با اعتماد به نفس، نه اين كه از ناشنوا بودنش نميگريزد، بلكه از اينكه ازدواج كند و فرزندش ناشنوا باشد نيز هراسي ندارد؛ چون باور آورده است كه يك ناشنوا نيز ميتواند انسان موفقي باشد و مانند ديگر مردمان جامعه زندگي كند و از موسيقي لذت ببرد و فيلم تماشا كند و درآمد داشته باشد و از پس سختترين كارها برآيد و فرزندش را به خوبي بزرگ كند. بهراستي كه اعتماد به نفس معجزه ميكند. همين دختر ميگويد اگر فرزندم نيز ناشنوا به دنيا آيد، خواهم توانست به او شيوه توانمند زندگيكردن را بياموزم. دختري كه تا ديروز از زندگي بيزار بود، اينك ميخواهد به فرزندش اگر ناشنوا باشد، درس زندگي بدهد.»
«بايد باور بياوريم كه فقط اعتماد بهنفس ميتواند ناشنوايان را دوباره به جامعه برگرداند. مهمترين كاري كه من در گروه هنري دستان گويا توانستهام انجام دهم، دادن اعتماد به نفس به ناشنوايان بوده است. هميشه به آنان ميگويم هنري كه شما انجام ميدهيد، فقط از شما بر ميآيد و بس و ديگران از انجامش ناتوانند. همچنين براي اعتماد بهنفسبخشيدن بيشتر و اميدواركردنشان به كار و زندگي، به ناشنوايان گروه هنري دستان گويا ميگويم كه شما بدون نيروي شنوايي، حس ميگيريد و با هم هماهنگايد و در يك هارموني مينوازيد و همخواني داريد و همه اينها برآمده از اراده قوي و كار و تمرين شبانهروزي شما است.»
** پيشينه پرفروغ
پوران اصدقي ـ مربي سرود و تئاتر ناشنوايان از گذشته ميگويد: «سالها پيش كه در سازمان بهزيستي تهران بودم، به مناسبتهايي به همراه نوجوانان و جوانان، برنامههايي برگزار ميكرديم. من به بچههاي كمشنوا در سازمان، سرود آموزش ميدادم؛ ولي هميشه دلم پيش بچههاي ناشنوا بود و اين انديشه كه چه كارهايي ميتوانم براي آنان انجام دهم، زيرا بسيار گوشهگير و نااميد بودند و در سازمان كنشگري نداشتند.»
«آن زمانها يك دختر 19 ساله نيز براي گفتاردرماني نزدم ميآمد. سخنهايش را در نوار(ركوردر) ميريختم و پس از يكماه ميگذاشتم گوش كند و پيشرفت خود را گواه باشد. روزي كه در اتاقم موسيقي گوش ميكردم، همان دختر 19 ساله آمد و گفت:'خوش به حال شما خانم كه از موسيقي لذت ميبريد. پدرم نيز در خانه موسيقي گوش ميدهد و هميشه از خوشي، سرش را تكان ميدهد؛ ولي من نميتوانم ترانه گوش كنم و از شنيدنش كيف ببرم.»
«همين سخنش مرا به خود آورد و واداشت كه روي شعرها، زبان اشاره بگذارم و با درك مفاهيم كمك كنم كه آن دختر نيز از موسيقي استفاده كند. آنزمانها سرود گل پامچال از تلويزيون پخش ميشد و من روي آن زبان اشاره گذاشتم و فردا در مركز، همان دختر را به اتاقم آوردم؛ هنگامي كه به آهنگ گوش كرد، گفت: «خانم، بوي گياه در طبيعت را احساس كردم؛ انگار كنار دريا قدم زدهام!»
«اين موفقيت، انگيزهاي شد كه به كارم (گذاشتن زبان اشاره روي آهنگها) ادامه دهم و ديگر ناشنوايان را نيز براي شنيدن ترانهها فراخوانم. كمكم در مركز، پايه يك گروه موسيقي شكل گرفت و در فوقبرنامهها هفتهاي 2 بار به تمرين سرود ميپرداختيم. كمكم بچههاي با استعداد خود را نشان دادند كه برخي تواناييِ اجراي پانتوميم و تئاتر داشتند و آغاز به همكاري كردند.»
** مردم مهربانتر باشند
پوران اصدقي، كارشناس ارشد گفتاردرماني، درباره چشمداشت گروه هنري دستان گويا ميگويد: «هنگامي كه بازنشست شدم، همان بچهها دور ـ و ـ برم ماندند و گروه موسيقي و تئاتر و پانتوميم ما به كارش ادامه داد و هنگامي كه به كشورهاي ديگر مانند تايوان رفتيم و گروه ما فروغ تاباني داشت و مقام نخست را به دست آورد، الگويي براي آنان شد كه گروه هنري همانند ما تشكيل دهند.»
«مهرماه در پيشرو امسال نيز گروه هنري دستان گويا به سرپرستي من راهيِ ارمنستان خواهد شد. گروه دستان گويا با 1600 سرود و ديگر كارهاي هنري(تئاتر/پانتوميم) و با آزمونهاي خوبي كه به كمك وزارت امور خارجه از سفرهاي جهاني خود(يونان، امارات، سوريه و...) به دست آورده، آماده اجراي برنامه به مناسبتهاي گوناگون در داخل و خارج ايران و در استانهاي كشور است؛ اميد كه مردم ما، اين گروه ناشنوايان را بيش از اين براي اجراي برنامه فراخوانند، زيرا زندگي ناشنوايان(كه برخي داراي همسر و كودكاند) از اين راه ميگذرد.»
«بزرگترين مشكل گروه هنري دستان گويا كه جواناني از 12 تا 18 سالاند، كمبود اجراي برنامه است؛ با توجه به اين كه گروه درآمد ديگري ندارد و سازمان مردمنهاد است و از دولت و سازمان بهزيستي و ديگر سازمانها كمك مالي دريافت نميكند، زندگي برايشان بسيار سخت ميگذرد. برخي از آنان با اين كه خود ناشنوايند، با درآمد كارهاي هنري، به پدر ومادر خويش نيز ياري ميرسانند. من در همه اين 18 سال فعاليتهاي هنري با هزينه شخصي خودم گروه را گرداندهام و نگذاشتهام از هم بپاشد، زيرا اين بچهها كه بر آسيب خود چيره شدهاند، آسيب ديگري خواهند ديد.»
** آواهايي در سكوت
به تازگي شنيده ميشود كه براي مناسبسازي خودروهاي ناشنوايان، پلاكهاي ويژه كارگذاشته خواهد شد. تاكنون پلاكها ويژه فقط براي توانيابان جسمي و حركتي بود، اما اينك قرار است اين به ناشنوايان نيز داده شود.
كارشناس هنردرماني ناشنوايان(پوران اصدقي) از نبود و كمبود خدمات به ناشنوايان ميگويد: «من نيز اين خبر را شنيدهام. دولت با دادن تسهيلات ميتواند به همسانسازي ناشنوايان و پذيرفتهشدنشان در جامعه، كمك زيادي كند تا از كنار گذاشته شدنشان از جامعه پيشگيري شود. مراكز خدماتي به توانيابان در برابر دادن سمعك، پول دريافت ميكنند. سازمان بهزيستي نيز تا چندي پيش از دادن سمعك سر باز ميزد، ولي به تازگي، دادن سمعك را آغاز كرده است.»
«ناشنوايان در سفرهاي خارجي به لحاظ مالي در تنگنايند؛ آنان براي آمدوشد درونشهري خود با چالش مالي مواجهاند و در سفر برونشهري نيز ترن براي آنان رايگان نيست و فقط هواپيمايي(ايراناير) پذيرفته است كه به ناشنوايان بليت نيمبها بدهد.»
«مشكل ديگر ناشنوايان كشور بيكاري است. به سبب نارسايي در آموزشهاي اجتماعي، آنان نميتوانند به آساني با ديگران ارتباط بگيرند؛ آشنايي با لبخواني به تنهايي كافي نيست و مردم از آنجايي كه آموزش زبان اشاره نديدهاند، زبان ناشنوايان را در نمييابند، از اينرو اگر هم ناشنوايان كاري بيابند، چندان نميپايد و زود آن را از دست ميدهند، چون اشتباه در كارشان گريزناپذير است و اين را هنوز جامعه نپذيرفته است.»
«اگر آموزش لبخواني و زبان اشاره از دوران كودكي براي دانشآموزان در مدرسهها اجباري شود، در بزرگسالي، مردم مشكل كمتري در ارتباطگيري با ناشنوايان خواهند داشت و ناشنوايان در كار و شغلشان موفقتر پديدار خواهند شد؛ ولي آموزشوپرورش استثنايي با اين كار مخالف است و فقط بر لبخواني پافشاري دارد. ناشنواياني كه از يافتن كار نااميد ميشوند، روحيه خود را از دست ميدهند و همين سبب ميشود كه برخي از آنان دنبال خلافكاري بروند.»
«آنان در زندگي خود كمتر امكان شادي دارند و حتي از تماشاي فيلم نيز محرومند. بارها از صداوسيما درخواست شده است كه براي همه فيلمها زيرنويس بگذارد كه زمينه استفاده براي ناشنوايان نيز فراهم آيد. ناشنوايان براي شنيدن ديالوگ فيلمها از خانوادههايشان كمك ميگيرند، ولي خانوادهها نيز پس از چندبار توضيح، سرانجام خواهند گفت (آنقدر سؤال كردي كه خودم هم نفهميدم فيلم چه شد!)
همين سرخوردگيها به افسردگي، تنهايي و گوشهگزيني ناشنوا خواهد انجاميد. مشكل ديگر ناشنوايان پيوند زناشويي است كه به داشتن كار و درآمد گره خورده است. هنگامي كه بيكاري چيره است، چگونه ميتوان از ازدواج براي ناشنوايان سخن به ميان آورد؟»
«خانوادههاي با فرهنگتر و باسوادتر و با موقعيتهاي اجتماعي بهتر، كمك بزرگي براي فرزند ناشنواي خويشاند و در هدايت آنان رفتار درستتري دارند و سفارششان به آوردن يك فرزند است؛ ولي ديگر خانوادهها در ازدواج، مورد ژنتيك را در نظر نميگيرند و از اينرو ناشنوايي ميگسترد؛ آنان به اميد فرزند سالم، فرزند دوم و سوم ميآورند، ولي بدبختانه همه ناشنوا زاده ميشوند و مشكل را برايشان سهچندان ميكند و از آن جايي كه هزينههاي زندگي گران شده، با بچه زياد، كل خانواده دچار تنگناهاي مالي بيشتر ميشوند.»
«از آنجايي كه مسئولين، ناشنوايي را نه معلوليت، بلكه محدوديت ميپندارند، يك زماني برآن شدند كه مدرسه ناشنوايان را برچينند؛ در پي همين تصميمگيريهاي نادرست، بسياري از بچههاي ناشنوا مدرسه را رها كردند، زيرا نميتوانستند در مدرسههاي عادي، ارتباط برقرار كنند. من در جلسهها حضور مييافتم و هربار ميكوشيدم از اين كار جلوگيري كنم يا آن را به تاخير بيندازم؛ خوشبختانه اينك مدرسههاي ناشنوايان فعال است.»
اصدقي در ادامه سخنانش ميگويد: «اين چالش هميشه وجود دارد كه فرزندان سالم ناشنوايان از پدر و مادر خويش ميگريزند و با ديگران ارتباط ميگيرند. در مورد ازدواج شنوا با ناشنوا، گاهي با من مشورت ميشود كه آن را كار درستي نميدانم، زيرا شكست در پشت چنين ازدواجهايي كمين كرده است؛ در اين ازدواجها به سبب توقع بيش از اندازه از ناشنوا، مدام برخوردهايي به وجود ميآيد، در حالي كه ميان زن و شوهران ناشنوا، تفاهم و درك متقابل وجود دارد.»
** پيشگيري از ناشنوايي
دكتر شيوا فرخزاد ـ متخصص بيماريهاي گوش وحلق و بيني ميگويد: «2 تا 4 نوزاد از هر 1000 نوزاد به گونهاي مادرزاد، دچار افت شنوايي از گونه ژرف آن هستند. لزوم شناسايي به هنگام ناشنوايي از ماههاي آغاز زادهشدن، فرايند يادگيري زباني را آسانتر خواهد كرد. سبب 50 درصد ناشنواييها ژنتيكي است كه اهميت مشاورههاي ژنتيك را گوشزد ميكند و اگر اين كار اجباري شود، به سود ناشنوايان خواهد بود. همچنين شناسايي ناشنوايي در سن كمتر از 3 سال بسيار كارا است و سبب بازگشت توانايي شنوايي به اين آسيبديدگان ميشود.»
«آشفتگي در گوش، توام با درد شديد و ديگر بيماريهاست. بسياري كسان بيهيچ نشانهاي، شنوايي خود را ناگهان از دست دادهاند.»
«موردهايي مانند شكستن ديوار صوتي يا انفجار ترقه يا عفونتها ميتواند مشكلات بزرگي را براي گوش و شنوايي انسان ايجاد كند. تلخترين تجربه ميتواند اين باشد كه ناگهان و بيهيچ پس زمينهاي، دچار ناشنوايي يا كاهش شنوايي شويم. بيماريهاي ويروسي و عفونتهاي گوش و همچنين خوردن برخي داورها ميتواند ناشنوايي ناگهاني پديد آورد و گاه نيز ريشه روشني ندارد و شايد پاي استرس پنهان در ميان است كه با آسيب رساندن به سيتم ايمني بدن، خون به گوش نميرسد و ناشنواييهاي موقت رخ ميدهد.»
** نقش تغذيه در ناشنوايي
شيوا فرخزاد باور دارد كه ماهيهاي روغني، تخممرغ، شير و گوشت داراي يُد است و تامين اين ماده با شنوايي بستگي دارد. در پژوهشهايي بر روي كودكان دچار كمبود يد، ديده شده كه با استفاده يُد در غذا، شنواييشان بهبود يافته است.
«غذاهايي مانند ماهي سالمون(داراي ويتامين A) كانال حلزوني گوش را تغذيه ميكند. كمبود ويتامين A موجب بيماري گوش مياني ميشود. ذخيرهگاههاي بتاكاروتن مانند زردآلو و انبه و ديگر ميوهها و سبزيهاي زردرنگ در بدن، ويتامين A ميسازد. نور آفتاب از همه بهتر است و كمبود اين ويتامين در بيماران گوش مياني، منجر به ناشنوايي ميشود.»
«گوشت، دانهها، بُنشِنهاي سبوسدار، غذاهاي دريايي، مغزها و تخم كدو، ذخيرهگاه «روي» است و انسان را از زنگ گوش در امان ميدارد. اما بايد از شكر و شيريني پرهيز كرد. با ترشح بيش از اندازه انسولين و افتادن قند خون، هورمونهاي ضدانسولين(آدرنالين) ترشح ميشود كه از گردش خون ميكاهد و سبب گرفتگي رگهاي خوني در اندامها (مانندگوش) ميشود. البته بيماران داراي انسولين بالا، با رژيمهاي كم كربوهيدرات، سرگيجه و شنواييشان بهبود ميبايد.»
** آموزش مهارتهاي زباني و گفتاري
هرسال شمار زيادي از كودكان با آسيب شنوايي، زاده ميشوند. پديدههاي گوناگوني از شمار ژنتيك، بيماريهاي مادرزادي و آسيبهاي پس از زادهشدن، سبب كمشنوايي در نوزادان و كودكان ميشود. شيوا فرخزاد با بيان اين كه براي آموزش كودكان كمشنوا و ناشنوا، روشهاي توانبخشي گوناگوني وجود دارد، ميافزايد: «روش شنوايي/كلامي يكي از اين كارشيوهها است كه بر پايه رشد و گسترش مهارتهاي گوشسپاري، سخنگفتن كودكان ناشنوا پايهريزي شده است و در شمار روشهاي مدرن و پيشرفته براي آموزش كودكان كمشنوا و ناشنوا است تا با اجراي آنها به درمان فرزندان ناشنوا كمك شود. مددكاران با روشهاي رشد و مهارتيابيِ زباني و گفتاري و با گوشدادن، به خانوادهها كمك ميكنند كه از فرزند خود نااميد نشوند و او را از گوشه گزيني نجات دهند.»
«اجراي روش شنوايي/كلامي، نيازمند استفاده آگاهانه و هوشمندانه پدرومادر از همه ابزارهاي ارتباطي مؤثر براي كودكان ناشنوا است. تكنيكها از سوي متخصصها با اين هدف ارايه ميشود كه كودك ناشنوا در بازه آغازين رشد خود، مهارت گوشسپاري را فرا گيرد و در آموختن مهارتهاي زباني و گفتاري، بيشترين تكيه را به حس شنوايي خود داشته باشد.»
«پژوهشهاي باليني نشان داده است كه اگر خانوادههاي كودكان ناشنوا از الگويهاي مناسب بهبودي و ترميمي استفاده كنند، زمينه فراگيري مهارت گوشسپاري به همراه ارتباط، زبان و گفتار درست در كودكان فراهم خواهد آمد.»
*منبع: روزنامه اطلاعات؛ 1396،5،29
**گروه اطلاع رساني**1699**2002**انتشاردهنده: فاطمه قنادقرصي
تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات با تاكيد بر اينكه توانمنديهاي نابينايان و ناشنوايان را باور كنيم در بخش دوم و پاياني اين گزارش نوشت: دردشان ناشنوايي نيست، بلكه «نشنيدهشدن» حرفهايشان است؛ اگر گوشي شنوا براي سخنانشان بيابند، انگار به بزرگترين آرزوي خود رسيدهاند.