۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۱۴
کد خبر: 82637257
T T
۰ نفر

نشنيده ‎شدن؛ درد بزرگ ناشنوايان

۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۱۴
کد خبر: 82637257
نشنيده ‎شدن؛ درد بزرگ ناشنوايان

تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات با تاكيد بر اينكه توانمندي‌هاي نابينايان و ناشنوايان را باور كنيم در بخش دوم و پاياني اين گزارش نوشت: دردشان ناشنوايي نيست، بلكه «نشنيده‎شدن» حرف‌هايشان است؛ اگر گوشي شنوا براي سخنان‌شان بيابند، انگار به بزرگترين آرزوي خود رسيده‏اند.

در ادامه اين گزارش مي خوانيم: خوب است باور بياوريم كه ناشنوايي، ناتواني نيست، بلكه يك ايراد كوچك است كه بسياري از ناشنوايان با بكارگيري ديگر توانمندي‎هاي خود، اين ايراد را ناپديد خواهند كرد.‏

خانم پوران اصدقي ـ سرپرست گروه هنري «دستان گويا» در اين‌باره مي‌گويد: «اينك دختري در ميان گروه ما است كه پيش از آغاز كارهاي هنري، هميشه احساس مرگ داشت و پيشترها چندبار خودزني كرده بود، ولي اينك با اعتماد به نفس، نه اين ‏‎كه از ناشنوا بودنش نمي‎گريزد، بلكه از اين‏‎كه ازدواج كند و فرزندش ناشنوا باشد نيز هراسي ندارد؛ چون باور آورده است كه يك ناشنوا نيز مي‏‎تواند انسان موفقي باشد و مانند ديگر مردمان جامعه زندگي كند و از موسيقي لذت ببرد و فيلم تماشا كند و درآمد داشته باشد و از پس سخت‌ترين كارها برآيد و فرزندش را به خوبي بزرگ كند. به‏‎راستي كه اعتماد به نفس معجزه مي‎كند. همين دختر مي‎گويد اگر فرزندم نيز ناشنوا به دنيا آيد، خواهم توانست به او شيوه توانمند زندگي‏‎كردن را بياموزم. دختري كه تا ديروز از زندگي بيزار بود، اينك مي‏خواهد به فرزندش اگر ناشنوا باشد، درس زندگي بدهد.»‏

‏«بايد باور بياوريم كه فقط اعتماد به‏‎نفس مي‎تواند ناشنوايان را دوباره به جامعه برگرداند. مهم‌ترين كاري كه من در گروه هنري دستان گويا توانسته‌ام انجام دهم، دادن اعتماد به نفس به ناشنوايان بوده است. هميشه به آنان مي‎گويم هنري كه شما انجام مي‎دهيد، فقط از شما بر مي‏‎آيد و بس و ديگران از انجامش ناتوانند. همچنين براي اعتماد به‎نفس‎بخشيدن بيشتر و اميدواركردن‌شان به كار و زندگي، به ناشنوايان گروه هنري دستان گويا مي‏‎گويم كه شما بدون نيروي شنوايي، حس مي‎گيريد و با هم هماهنگ‌ايد و در يك‌ هارموني مي‎نوازيد و هم‏خواني داريد و همه اين‎ها برآمده از اراده قوي و كار و تمرين شبانه‎روزي شما است.» ‏

** پيشينه پرفروغ ‏
پوران اصدقي ـ مربي سرود و تئاتر ناشنوايان از گذشته مي‎گويد: «سال‌ها پيش كه در سازمان بهزيستي تهران بودم، به مناسبت‎هايي به همراه نوجوانان و جوانان، برنامه‌هايي برگزار مي‌كرديم. من به بچه‌هاي كم‌شنوا در سازمان، سرود آموزش مي‎دادم؛ ولي هميشه دلم پيش بچه‎هاي ناشنوا بود و اين انديشه كه چه‌ كارهايي مي‌توانم براي آنان انجام دهم، زيرا بسيار گوشه‌گير و نااميد بودند و در سازمان كنشگري نداشتند.» ‏

‏«آن زمان‎ها يك دختر 19 ساله نيز براي گفتاردرماني نزدم مي‌آمد. سخن‏‎هايش را در نوار(ركوردر) مي‌ريختم و پس از يك‎ماه مي‌گذاشتم گوش كند و پيشرفت خود را گواه باشد. روزي كه در اتاقم موسيقي گوش مي‎كردم، همان دختر 19 ساله آمد و گفت:'خوش به حال شما خانم كه از موسيقي لذت مي‎بريد. پدرم نيز در خانه موسيقي گوش مي‎دهد و هميشه از خوشي، سرش را تكان مي‏‎دهد؛ ولي من نمي‏‎توانم ترانه گوش كنم و از شنيدنش كيف ببرم.» ‏

‏«همين سخنش مرا به خود آورد و واداشت كه روي شعرها، زبان اشاره بگذارم و با درك مفاهيم كمك كنم كه آن دختر نيز از موسيقي استفاده كند. آنزمان‌ها سرود گل پامچال از تلويزيون پخش مي‎شد و من روي آن زبان اشاره گذاشتم و فردا در مركز، همان دختر را به اتاقم آوردم؛ هنگامي كه به آهنگ گوش كرد، گفت: «خانم، بوي گياه در طبيعت را احساس كردم؛ انگار كنار دريا قدم ‌زده‌ام!»

«اين موفقيت، انگيزه‎اي شد كه به كارم (گذاشتن زبان اشاره روي آهنگ‌ها) ادامه دهم و ديگر ناشنوايان را نيز براي شنيدن ترانه‌ها فراخوانم. كم‎كم در مركز، پايه يك گروه موسيقي شكل گرفت و در فوق‌برنامه‌‌ها هفته‌اي 2 بار به تمرين سرود مي‎پرداختيم. كم‎كم بچه‎هاي با استعداد خود را نشان دادند كه برخي تواناييِ اجراي پانتوميم و تئاتر داشتند و آغاز به همكاري كردند.» ‏

** مردم مهربانتر باشند
پوران اصدقي، كارشناس ارشد گفتاردرماني، درباره چشمداشت گروه هنري دستان گويا مي‌گويد: «هنگامي كه بازنشست شدم، همان بچه‎ها دور ـ و ـ برم ماندند و گروه موسيقي و تئاتر و پانتوميم ما به كارش ادامه داد و هنگامي كه به كشورهاي ديگر مانند تايوان رفتيم و گروه ما فروغ تاباني داشت و مقام نخست را به دست آورد، الگويي براي آنان شد كه گروه هنري همانند ما تشكيل دهند.»‏

‏«مهرماه در پيش‎رو امسال نيز گروه هنري دستان گويا به سرپرستي من راهيِ ارمنستان خواهد شد. گروه دستان گويا با 1600 سرود و ديگر كارهاي هنري(تئاتر/پانتوميم) و با آزمون‌هاي خوبي كه به كمك وزارت امور خارجه از سفرهاي جهاني خود(يونان، امارات، سوريه و...) به دست آورده، آماده اجراي برنامه به مناسبت‏‎هاي گوناگون در داخل و خارج ايران و در استان‌هاي كشور است؛ اميد كه مردم ما، اين گروه ناشنوايان را بيش از اين براي اجراي برنامه فراخوانند، زيرا زندگي ناشنوايان(كه برخي داراي همسر و كودك‏‎اند) از اين راه مي‎گذرد.» ‏

‏«بزرگترين مشكل گروه هنري دستان گويا كه جواناني از 12 تا 18 سال‌اند، كمبود اجراي برنامه است؛ با توجه به اين كه گروه درآمد ديگري ندارد و سازمان مردم‌نهاد است و از دولت و سازمان بهزيستي و ديگر سازمان‌ها كمك مالي دريافت نمي‏‎كند، زندگي برايشان بسيار سخت مي‎گذرد. برخي از آنان با اين كه خود ناشنوايند، با درآمد كارهاي هنري، به پدر ومادر خويش نيز ياري مي‎رسانند. من در همه اين 18 سال فعاليت‌هاي هنري با هزينه شخصي خودم گروه را گردانده‎ام و نگذاشته‌ام از هم بپاشد، زيرا اين بچه‎ها كه بر آسيب خود چيره شده‎اند، آسيب ديگري خواهند ديد.»‏

** آواهايي در سكوت
به تازگي شنيده مي‎شود كه براي مناسب‌سازي خودروهاي ناشنوايان، پلاك‌هاي ويژه كارگذاشته خواهد شد. تاكنون پلاك‌ها ويژه فقط براي توانيابان جسمي و حركتي بود، اما اينك قرار است اين به ناشنوايان نيز داده شود.

كارشناس هنردرماني ناشنوايان(پوران اصدقي) از نبود و كمبود خدمات به ناشنوايان مي‏‎گويد: «من نيز اين خبر را شنيده‌ام. دولت با دادن تسهيلات مي‎تواند به همسان‎سازي ناشنوايان و پذيرفته‌‌شدنشان در جامعه، كمك زيادي كند تا از كنار گذاشته ‏‎شدن‌شان از جامعه پيشگيري شود. مراكز خدماتي به توانيابان در برابر دادن سمعك، پول دريافت مي‎كنند. سازمان بهزيستي نيز تا چندي پيش از دادن سمعك سر باز مي‎زد، ولي به تازگي، دادن سمعك را آغاز كرده است.» ‏
‏«ناشنوايان در سفرهاي خارجي به لحاظ مالي در تنگنايند؛ آنان براي آمدوشد درون‎شهري خود با چالش مالي مواجه‌اند و در سفر برون‏‎شهري نيز ترن براي آنان رايگان نيست و فقط هواپيمايي(ايران‎اير) پذيرفته است كه به ناشنوايان بليت نيم‌بها بدهد.»‏

‏«مشكل ديگر ناشنوايان كشور بيكاري است. به سبب نارسايي در آموزش‌هاي اجتماعي، آنان نمي‌توانند به آساني با ديگران ارتباط بگيرند؛ آشنايي با لب‌خواني به تنهايي كافي نيست و مردم از آن‎جايي كه آموزش زبان اشاره نديده‎اند، زبان ناشنوايان را در نمي‎يابند، از اينرو اگر هم ناشنوايان كاري بيابند، چندان نمي‎پايد و زود آن را از دست مي‏دهند، چون اشتباه در كارشان گريزناپذير است و اين را هنوز جامعه نپذيرفته است.» ‏

‏«اگر آموزش لب‎خواني و زبان اشاره از دوران كودكي براي دانش‌آموزان در مدرسه‌ها اجباري شود، در بزرگسالي، مردم مشكل كمتري در ارتباط‌گيري با ناشنوايان خواهند داشت و ناشنوايان در كار و شغل‎شان موفق‌تر پديدار خواهند شد؛ ولي آموزش‎وپرورش استثنايي با اين كار مخالف است و فقط بر لب‏‎خواني پافشاري دارد. ناشنواياني كه از يافتن كار نااميد مي‎شوند، روحيه خود را از دست مي‎دهند و همين سبب مي‎شود كه برخي از آنان دنبال خلافكاري بروند.» ‏
‏«آنان در زندگي خود كمتر امكان شادي دارند و حتي از تماشاي فيلم نيز محرومند. بارها از صداوسيما درخواست شده است كه براي همه فيلم‌ها زيرنويس بگذارد كه زمينه استفاده براي ناشنوايان نيز فراهم آيد. ناشنوايان براي شنيدن ديالوگ فيلم‌ها از خانواده‌هايشان كمك مي‌گيرند، ولي خانواده‌ها نيز پس از چندبار توضيح، سرانجام خواهند گفت (آنقدر سؤال كردي كه خودم هم نفهميدم فيلم چه شد!)

همين سرخوردگي‌ها به افسردگي، تنهايي و گوشه‎گزيني ناشنوا خواهد انجاميد. مشكل ديگر ناشنوايان پيوند زناشويي است كه به داشتن كار و درآمد گره خورده است. هنگامي كه بيكاري چيره است، چگونه مي‏توان از ازدواج براي ناشنوايان سخن به ميان آورد؟» ‏

‏«خانواده‌هاي با فرهنگ‎تر و باسوادتر و با موقعيت‌هاي اجتماعي بهتر، كمك بزرگي براي فرزند ناشنواي خويش‌اند و در هدايت آنان رفتار درست‏‎تري دارند و سفارش‌شان به آوردن يك فرزند است؛ ولي ديگر خانواده‎ها در ازدواج، مورد ژنتيك را در نظر نمي‎گيرند و از اينرو ناشنوايي مي‎گسترد؛ آنان به اميد فرزند سالم، فرزند دوم و سوم مي‎آورند، ولي بدبختانه همه ناشنوا زاده مي‏‎شوند و مشكل را برايشان سه‎چندان مي‌كند و از آن‌ جايي كه هزينه‌هاي زندگي‌ گران شده، با بچه زياد، كل خانواده دچار تنگناهاي مالي بيشتر مي‌شوند.» ‏

‏«از آن‌جايي كه مسئولين، ناشنوايي را نه معلوليت، بلكه محدوديت مي‎پندارند، يك زماني برآن شدند كه مدرسه ناشنوايان را برچينند؛ در پي همين تصميم‎گيري‌هاي نادرست، بسياري از بچه‏‎هاي ناشنوا مدرسه را رها كردند، زيرا نمي‏‎توانستند در مدرسه‌هاي عادي، ارتباط برقرار كنند. من در جلسه‏‎ها حضور مي‌يافتم و هربار مي‎كوشيدم از اين كار جلوگيري كنم يا آن را به تاخير بيندازم؛ خوشبختانه اينك مدرسه‏هاي ناشنوايان فعال است.» ‏

اصدقي در ادامه سخنانش مي‌گويد: «اين چالش هميشه وجود دارد كه فرزندان سالم ناشنوايان از پدر و مادر خويش مي‏‎گريزند و با ديگران ارتباط مي‎گيرند. در مورد ازدواج شنوا با ناشنوا، گاهي با من مشورت مي‎شود كه آن را كار درستي نمي‎دانم، زيرا شكست در پشت چنين ازدواج‏هايي كمين كرده است؛ در اين ازدواج‎ها به سبب توقع بيش از اندازه از ناشنوا، مدام برخوردهايي به وجود مي‌آيد، در حالي كه ميان زن و شوهران ناشنوا، تفاهم و درك متقابل وجود دارد.»

** پيشگيري از ناشنوايي ‏
دكتر شيوا فرخزاد ـ متخصص بيماري‌هاي گوش وحلق و بيني مي‎گويد: «2 تا 4 نوزاد از هر 1000 نوزاد به گونه‌اي مادرزاد، دچار افت شنوايي از گونه ژرف آن هستند. لزوم شناسايي به هنگام ناشنوايي از ماه‌هاي آغاز زاده‎شدن، فرايند يادگيري زباني را آسان‎تر خواهد كرد. سبب 50 درصد ناشنوايي‌ها ژنتيكي است كه اهميت مشاوره‌هاي‌ ژنتيك را گوشزد مي‎كند و اگر اين كار اجباري شود، به سود ناشنوايان خواهد بود. همچنين شناسايي ناشنوايي در سن كمتر از 3 سال بسيار كارا است و سبب بازگشت توانايي شنوايي به اين آسيب‎ديدگان مي‌شود.»‏

‏«آشفتگي در گوش، توام با درد شديد و ديگر بيماري‎هاست. بسياري كسان بي‎هيچ نشانه‎اي، شنوايي خود را ناگهان از دست داده‌اند.» ‏

‏«موردهايي مانند شكستن ديوار صوتي يا انفجار ترقه يا عفونت‌ها مي‌تواند مشكلات بزرگي را براي گوش و شنوايي انسان ايجاد كند. تلخ‌ترين تجربه‌ مي‌تواند اين باشد كه ناگهان و بي‏هيچ پس زمينه‎اي، دچار ناشنوايي يا كاهش شنوايي شويم. بيماري‌هاي ويروسي و عفونت‌هاي گوش و همچنين خوردن برخي داور‌ها مي‌تواند ناشنوايي ناگهاني پديد آورد و گاه نيز ريشه روشني ندارد و شايد پاي استرس پنهان در ميان است كه با آسيب رساندن به سيتم ايمني بدن، خون به گوش نمي‎رسد و ناشنوايي‌هاي موقت رخ مي‎دهد.»‏

** نقش تغذيه در ناشنوايي ‏
شيوا فرخزاد باور دارد كه ماهي‌هاي روغني، تخم‌مرغ، شير و گوشت داراي يُد است و تامين اين ماده با شنوايي بستگي دارد. در پژوهش‏هايي بر روي كودكان دچار كمبود يد، ديده شده كه با استفاده يُد در غذا، شنوايي‎شان بهبود يافته است.‏

‏«غذاهايي مانند ماهي سالمون(داراي ويتامين ‎A‎‏) كانال حلزوني گوش را تغذيه مي‎كند. كمبود ويتامين‎ A ‎موجب بيماري گوش مياني مي‎شود. ذخيره‎گاه‌‎هاي بتاكاروتن مانند زردآلو و انبه و ديگر ميوه‎ها و سبزي‎هاي زردرنگ در بدن، ويتامين‎ A ‎مي‎سازد. نور آفتاب از همه بهتر است و كمبود اين ويتامين‎ ‎در بيماران گوش مياني، منجر به ناشنوايي مي‎شود‎.‎‏»‏

‏«گوشت، دانه‌ها، بُن‌شِن‌هاي سبوسدار، غذاهاي دريايي، مغزها و تخم كدو، ذخيره‌گاه «روي» است و انسان را از زنگ گوش در امان مي‎دارد. اما بايد از شكر و شيريني پرهيز كرد. با ترشح بيش از اندازه انسولين و افتادن قند خون، هورمون‎هاي ضدانسولين(آدرنالين) ترشح مي‎شود كه از گردش خون مي‎كاهد و سبب گرفتگي رگ‎هاي خوني در اندام‎ها (مانندگوش) مي‎شود‎.‎‏ البته بيماران داراي انسولين بالا، با رژيم‎هاي كم كربوهيدرات، سرگيجه و شنوايي‌شان بهبود مي‎بايد.»

** آموزش مهارت‌هاي زباني و گفتاري ‏
هرسال شمار زيادي از كودكان با آسيب شنوايي، زاده مي‌شوند. پديده‌هاي گوناگوني از شمار ژنتيك، بيماري‌هاي مادرزادي و آسيب‌هاي پس از زاده‌شدن، سبب كم‌شنوايي در نوزادان و كودكان مي‎شود. شيوا فرخزاد با بيان اين كه براي آموزش كودكان كم‎شنوا و ناشنوا، روش‌هاي توانبخشي گوناگوني وجود دارد، مي‌افزايد: «روش شنوايي/كلامي يكي از اين كارشيوه‌ها است كه بر پايه رشد و گسترش مهارت‎هاي گوش‌سپاري، سخن‌گفتن كودكان ناشنوا پايه‌ريزي شده است و در شمار روش‎هاي مدرن و پيشرفته براي آموزش كودكان كم‎شنوا و ناشنوا است تا با اجراي آن‌ها به درمان فرزندان ناشنوا كمك شود. مددكاران با روش‌هاي رشد و مهارت‌يابيِ زباني و گفتاري و با گوش‌دادن، به خانواده‎ها كمك مي‎كنند كه از فرزند خود نااميد نشوند و او را از گوشه گزيني نجات دهند.»

«اجراي روش شنوايي/كلامي، نيازمند استفاده آگاهانه و هوشمندانه پدرومادر از همه ابزارهاي ارتباطي مؤثر براي كودكان ناشنوا است. تكنيك‎ها از سوي متخصص‌ها با اين هدف ارايه مي‌شود كه كودك ناشنوا در بازه آغازين رشد خود، مهارت گوش‎سپاري را فرا گيرد و در آموختن مهارت‎هاي زباني و گفتاري، بيشترين تكيه را به حس شنوايي خود داشته باشد.»

«پژوهش‎هاي باليني نشان داده است كه اگر خانواده‌هاي كودكان ناشنوا از الگوي‎هاي مناسب بهبودي و ترميمي استفاده كنند، زمينه فراگيري مهارت گوش‌سپاري به همراه ارتباط، زبان و گفتار درست در كودكان فراهم خواهد آمد.» ‏

*منبع: روزنامه اطلاعات؛ 1396،5،29
**گروه اطلاع رساني**1699**2002**انتشاردهنده: فاطمه قنادقرصي
۰ نفر