روزنامه شرق در يادداشتي به قلم جاويد قرباناوغلي مدير كل وزارت خارجه دولت اصلاحات، آورده است: رسانههاي پرتعداد كشورمان اين رويداد را «كودتا» عليه ديكتاتوري رابرت موگابه ناميدند و از اين تحول استقبال كردند. نگارنده كه بيشترين دوران كار حرفهاي و ديپلماتيك خود را در قاره آفريقا گذرانده، در معرض سؤالات متعددي از سوي رسانههاي نوشتاري و مجازي درباره تحولات زيمبابوه قرار داشت. در نوشته زير تلاش خواهم كرد تصويري شايد متفاوت با برداشتهاي به نظر من ناصواب رسانههاي كشور درباره انتقال قدرت در زيمبابوه ارائه كنم و به طور اجمال اين تحول را با تعاريف متعارف درباره «كودتا» و «ديكتاتوري» محك بزنم. اما قبل از ورود به اين موضوع ذكر نكاتي را درباره شخصيت موگابه لازم ميدانم.
بيترديد موگابه نيز مانند بسياري از رهبران نامدار و ضداستعمار قاره آفريقا در ابتدا شخصيتي انقلابي و با روحيهاي مردمي بود. من اولينبار او را ٣٥ سال قبل در سفر دكتر ولايتي به هراره ديدم. در آن زمان او مانند ديگر رهبران ضداستعمار آفريقا سرشار از روحيه انقلابي و گرايشات مردمي بود. موگابه وارث كشوري ثروتمند شده بود. همانطور كه ١٤ سال پس از او با فروپاشي رژيم آپارتايد در آفريقاي جنوبي، «نلسون ماندلا» وارث ثروتمندترين و پيشرفتهترين كشور در آفريقا شد. تفاوت اين دو در رهبري و نگرش به قدرت دو سرنوشت متفاوت را براي دو كشور همسايه رقم زد. طرفه اينكه فروپاشي آپارتايد رودزيا (زيمبابوه كنوني) ١٤ سال قبل از آفريقايجنوبي رخ داد.
تفاوت اين دو در نگاه به قدرت و زمامداري دو سرنوشت متفاوت را براي اين دو كشور همسايه رهايييافته از دو رژيم نژادپرست رقم زد. هنر بزرگ ماندلا «گريز از قدرت» و ضعف بزرگ موگابه «ميل و عطش به قدرت» بود. ماندلا با اصرار قدرت را پذيرفت و پيش از موعد افسار آن را به سياستمداران نسل پس از خود سپرد. موگابه اما در ٩٣سالگي نيز ميلي به رهاكردن قدرت نداشت. شايد اگر او در سال ٢٠٠١ به نصيحت ماندلا گوش ميكرد و از قدرت كنار ميرفت، امروز هم خود سرنوشت ديگري داشت و هم كشورش به چنين روزگار سياهي گرفتار نشده بود.
بنابراين نميتوان روش ماندلا را واگذاشت و با سيره زمامداري تقريبا مادامالعمر موگابه موافق بود. موگابه با سوءاستفاده از قدرت، ساختار حزب حاكم (زانو پياف) و قانون اساسي را بهگونهاي تعريف و تنظيم كرد كه قريب به چهار دهه در رأس قدرت باقي بماند. او با توجه به تمايلي كه به قدرت داشت، با تكيه بر روشهاي غيردموكراتيك در اداره حزب و تغيير قانون اساسي چندين بار در انتخابات پيروز شد. به يقين اين بزرگترين نقطه ضعف اين رهبر آفريقايي بود تا جايي كه قصد داشت با وجود 93سالگي در انتخابات سال آينده (٢٠١٨) كانديداي رياستجمهوري شود. توهم پاسداري از انقلاب ضدآپارتايد و تعهد پيشرفت و توسعه كشور در اين سن براي هر رهبري مفهومي جز شهوت قدرت نميتواند داشته باشد. با اين همه به تحولات هفته گذشته ميتوان از منظري ديگر نگريست و درسهايي از اين انتقال آرام قدرت در يك كشور آفريقايي گرفت.
١) در محافل سياسي و خبري ايران قاره آفريقا نوعا با «كودتا» مترادف است. درحاليكه اتحاديه آفريقا از زمان تأسيس (٢٠٠١) كارنامه موفقي در مخالفت با جابهجايي قدرت سياسي از طريق توسل بهزور از خود به نمايش گذاشته است. وظيفه اصلي شوراي صلح و امنيت (Peace and Scurity Council) اتحاديه آفريقا با ١٥ عضو كاري مانند شوراي امنيت سازمان ملل متحد، مراقبت از صلح، مديريت درگيريها و نظارت بر انتقال آرام و دموكراتيك قدرت از طريق انتخابات است. اتحاديه از زمان تأسيس با هرگونه جابهجايي غيردموكراتيك قدرت از طريق توسل به زور (كودتا) در كشورهاي اين قاره مخالفت كرده و با توسل به راهكارهايي مانند فشار ديپلماتيك، تحريم و بلوكهكردن دولت كودتا و در صورت ضرورت تهديد به دخالت نظامي (گامبيا) كشور قرباني كودتا را وادار به بازگشت به مسير دموكراسي ميكند. اين سازوكار تاكنون در رسيدن به اهداف، موفق عمل كرده است. نمونهاي وجود ندارد كه نظاميان با توسل به زور قدرت را در دست گرفته و براي مدتي طولاني سر كار مانده باشند. به بيان ديگر با وجود فقر، محروميت اجتماعي و عقبماندگيهاي ناشي از استعمار، آفريقا توانسته است رشد سياسي را تجربه كند.
٢) اقدام ارتش در بركناري موگابه كودتاي نظاميان عليه سياستمداران نبود. افسران ارتش با روش موگابه در بركناري معاون حزب حاكم (زانو پياف) و تلاش براي جايگزيني خانم گريس موگابه به جاي وي به مخالفت برخاستند. موگابه را در حصر خانگي قرار داده و خواستار كنارهگيري داوطلبانه وي از قدرت شدند. با وجود حصر خانگي موگابه اجازه داده شد در يك برنامه اجتماعي با عنوان رئيسجمهور حضور يابد و در تلويزيون سخنراني كند. درحاليكه در هيچ كودتايي اين اتفاقات رخ نميدهد. هدف كودتا سرنگوني قدرت حاكم با توسل به زور است و بنابراين در هر كودتايي رئيسجمهوري يا از صحنه ميگريزد يا دستگير و حبس يا اعدام ميشود. در زيمبابوه هيچيك از اين اتفاقات رخ نداد. ارتش با موگابه با احترام برخورد كرده و حتي در بيانيه پس از گرفتن مراكز حساس و حصر خانگي موگابه همچنان او را رئيسجمهور خطاب كرد. بنابراين در زيمبابوه به معناي مشخص و مرسوم كلاسيك در ادبيات سياسي جهان، كودتايي اتفاق نيفتاد.
٣) بسياري از تحليلگران در توصيف تحولات زيمبابوه از عبارت بركناري «ديكتاتور» توسط ارتش استفاده كردند. تصور ميكنم قبل از معرفي موگابه يا فردي ديگر كشورهاي جهان، ضروري است تعريف دقيقتري از اين واژه ارائه شود. زيمبابوه تنها كشوري نيست كه تجربه مديريت بلندمدت
را دارد.
بايد ديد فرد موردنظر براساس مفاد قانون اساسي قدرت را در اختيار دارد يا با توسل به حمايتهاي قبيلهاي، يا موارد ديگر در اين جايگاه قرار دارد. بنابراين براي اينكه بدانيم موگابه ديكتاتور است يا خير، بايد اين مؤلفه را به شكلي دقيق تعريف كرد. موگابه تنها رئيسي نبود كه براي مدت طولاني رياست كشور را بر عهده داشت، بنابراين از اين منظر و بر اساس دانستهها و معيارهاي مرسوم نميتوان او را در زمره «ديكتاتور»ها قلمداد كرد.
٤) چه خوب يا بد در بسياري از كشورهاي آفريقايي ارتش و نيروي نظامي، نماينده و حافظ قدرت است. افسران بلندپايه ارتش زيمبابوه نيز بهعنوان قويترين نهاد قدرت از اعضاي ارشد زانو. پياف هستند. شايد بتوان رمز و راز رفتار محترمانه ارتش با موگابه را نيز در همين نكته يافت.
پس از بركناري معاون زانو پياف و تلاش براي جايگزيني همسر جوانش، او را در حبس خانگي قرار داد. از او خواست قدرت را ترك كند.
حتـي فـرصت سخنـرانـي تلويزيوني براي صحبت با مردم و كنارهگيري را به او داد. اما وقتي مقاومت كرده و از قدرت كنارهگيري نكرد، ابتدا زانو. پياف او را از رهبري حزب بركنار كرد. عضويت گريس موگابه نيز در حزب به حالت تعليق درآمد و در آخرين مرحله كميته مركزي زانو. پياف بركناري وي از طريق استيضاح را در پيش گرفت.
چنين اتفاقي در سال 2007 در آفريقاي جنوبي نيز رخ داد؛ كميته مركزي حزب كنگره ملي (ANC) آفريقايجنوبي بهدليل رفتارهاي خارج از قواعد حزبي، تصميم به بركناري «تابو امبكي» در جلسهاي اضطراري پشت درهاي بسته گرفت و با صدور اعلاميهاي از امبكي خواست از قدرت كنارهگيري كند.
امبكي در نطقي كه از شبكه سراسري تلويزيون كشور پخش شد، با تبعيت از تصميم حزب، كنارهگيري خود از قدرت را اعلام كرد و يك سال باقيمانده از دوره رياستجمهوري وي به معاون حزب واگذار شد.
البته به دليل سياستهاي حزب زانو. پياف در زيمبابوه، ازجمله توزيع ارزاق و پول در ميان مردم، اين حزب از اقبال عمومي برخوردار است و امكان دارد در انتخابات آينده نيز نماينده اين حزب به قدرت برسد.
٥) اما در كنار اين موارد نميتوان از تحسين انتقال آرام قدرت در يك كشور فقير آفريقايي سخن نگفت. نگاهي به روند يكهفتهاي تحولات اين كشور نمايانگر بلوغ سياسي نزد رهبران سياسي و نظاميان اين كشور است.
نگارنده مانند بسياري ديگر از زدوبندهاي احتمالي پشت پرده اين رويداد و تحول اطلاع ندارد ولي در اين جابهجايي مسالمتآميز قدرت با توجه به نقش كليدي ارتش، حتي يك نفر كشته نشد. رفتار تحسينبرانگيز نظاميان با رئيسجمهوري كه با قصد بركناري او وارد صحنه شده بودند و نهايتا عبور از اين بحران و زايش بدون توسل به سزارين سياسي را بايد الگويي براي حلوفصل گرههاي كور سياست قرار داد.
*منبع:روزنامه شرق،1396،9،7
**گروه اطلاع رساني**1893**9131**انتشاردهنده: شهربانو جمعه
تهران- ايرنا- تحولات هفته گذشته زيمبابوه كه با اقدام ارتش در بازداشت خانگي رابرت موگابه شروع شد و درنهايت با استعفاي وي از رياستجمهوري پس از ٣٧ سال حكومت بلامنازع بر اين كشور جنوب آفريقا به پايان رسيد، با بازتابهاي نسبتا زيادي در محافل سياسي و رسانههاي جهان روبهرو شد.