در ادامه اين گفت وگو آمده است: با پايان داعش در منطقه خاورميانه، هنوز اين سوال براي افكار عمومي وجود دارد كه آيا دوباره منطقه خاورميانه شاهد گروههاي تكفيري تروريستي خواهد بود و يا اينكه اين گروهها دوباره به شكلهاي مختلفي ظهور و بروز خواهند كرد؟ از سوي ديگر به نظر ميرسد سه قدرت بزرگ منطقه خاورميانه يعني ايران، روسيه و تركيه روز بهروز بههم نزديكتر ميشوند و احتمالا اين اتحاد استراتژيك و راهبردي در معادلات آينده منطقه خاورميانه تاثير مستقيمي خواهد گذاشت؛ اتحادي كه كه به نظر برگ برنده اعتداليون در منطقه خاورميانه و ابزاري براي به حاشيهكشاندن سياستهاي افراطي كشورهاي جنگطلب خواهد بود.
اين در حالي است كه محمد بنسلمان، وليعهد سعودي تحركات جديدي را در منطقه خاورميانه آغاز كرده و به نظر ميرسد روي سخن اقداماتش، بيشتر ايران باشد. به همين دليل و براي تحليل و بررسي آخرين تحولات منطقه خاورميانه با دكتر داوود هرميداسباوند استاد روابط بينالملل گفتوگو كرديم. رئيس سابق كميته حقوقي مجمع عمومي سازمان ملل در گفتوگو با «آرمان» تصريح ميكند: «اين احتمال وجود دارد كه گروههاي تروريستي مرجع به خردهگروههايي تقسيم شوند و در مناطق مختلف جغرافيايي حضور داشته باشند. در شرايط كنوني داعش حالت يك شبكه بينالمللي پيدا كرده است كه ممكن است با هر عنواني، در هر منطقهاي از خاورميانه و جهان بروز و ظهور پيدا كند. در گذشته اين وضعيت براي القاعده نيز وجود داشت.
هسته مركزي گروه القاعده در افغانستان حضور داشت. با اينهمه، اين گروه زيرشاخههايي داشت كه در مناطق مختلف فعاليت ميكردند و عملياتهاي تروريستي خود را به نام گروه القاعده معرفي ميكردند. به همين دليل نيز دامنه فعاليتهاي اين گروه از منطقه خاورميانه خارج شد و به اروپا و آمريكا گسترش پيدا كرد. اين وضعيت براي داعش نيز وجود داشته و داعش نيز دامنه فعاليتهاي خود را به كشورهاي اروپايي و آمريكا گسترش داده.» دكتر هرميداسباوند همچنين ادامه ميدهد: «به نظر من افغانستان ميتواند پايگاه بعدي داعش باشد. در شرايط كنوني برخي گروههاي تروريستي در افغانستان حضور دارند و حكومت افغانستان از توانايي كافي براي برخورد با اين گروهها برخوردار نيست.» در ادامه متن گفتوگوي «آرمان» با دكتر داوود هرميداسباوند را از نظر ميگذرانيد.
**آيا با پايان داعش در عراق و سوريه، گروههاي تكفيري براي هميشه در منطقه خاورميانه از بين خواهند رفت؟ آيا احتمال تشكيل گروههاي مشابه داعش در آينده وجود خواهد داشت؟
گروههاي تكفيري كه اهداف متفاوتي را دنبال ميكنند، اگر در يك مقطع زماني به اهداف خود نرسيدند و رو به اضمحلال رفتند، متوقف نخواهند شد و در هر فرصتي كه پيدا كنند، دوباره ظهور خواهند كرد. براي مثال گروه موسوم به القاعده كه در دوران حضور شوروي در افغانستان به وجود آمد، پس از خروج شوروي از خاك افغانستان متوقف نشد و همچنان به حيات خود ادامه داد. اتفاقا فعاليتهاي اين گروه تروريستي پس از خروج شوروي از خاك افغانستان تشديد شد و اين گروه بسياري از عملياتهاي بزرگ خود را در اين مقطع زماني انجام داد. كار حتي به جايي رسيد كه گروه القاعده حادثه يازده سپتامبر را رقم زد و دليلي براي تحولات مهمي در منطقه خاورميانه شد.
نكته قابل توجه اين است كه گروه القاعده هنوز هم وجود دارد و به فعاليتهاي تروريستي خود ادامه ميدهد. به همين دليل نيز در شرايطي كه داعش پايگاههاي خود را در عراق و سوريه از دست داده است، به دنبال اين خواهد بود كه در منطقه ديگري كه پتانسيل اين كار را داشته باشد، دوباره براي خود پايگاه ايجاد كند. به نظر من افغانستان ميتواند پايگاه بعدي داعش باشد. در شرايط كنوني برخي گروههاي تروريستي در افغانستان حضور دارند و حكومت افغانستان نيز از توانايي كافي براي برخورد با اين گروهها برخوردار نيست. البته گروههاي تروريستي در چچن و داغستان نيز حضور دارند و اين مناطق نيز ميتواند زمينه را براي بروز چنين گروههايي به وجود بياورد. در نتيجه نميتوان از دسترفتن پايگاههاي داعش در سوريه و عراق را به منزله پايان تفكر تكفيري و گروههاي تروريستي مشابه در نظر گرفت.
**آيا گروههاي تروريستي كه ممكن است در آينده در منطقه خاورميانه شكل بگيرند، مانند داعش داراي تمركز در يك منطقه خاص جغرافيايي خواهند بود و يا اينكه اين گروهها به خردهگروههايي تبديل خواهند شد كه در مناطق مختلف حضور خواهند داشت؟
اين احتمال وجود دارد كه گروههاي تروريستي مرجع به خردهگروههايي تقسيم شوند و در مناطق مختلف جغرافيايي حضور داشته باشند. در شرايط كنوني داعش حالت يك شبكه بينالمللي پيدا كرده است كه ممكن است با هر عنواني در هر منطقهاي از خاورميانه و جهان بروز و ظهور پيدا كند. در گذشته اين وضعيت براي القاعده نيز وجود داشت. هسته مركزي گروه القاعده در افغانستان حضور داشت. با اينهمه، اين گروه زيرشاخههايي داشت كه در مناطق مختلف فعاليت ميكردند و عملياتهاي تروريستي خود را به نام گروه القاعده معرفي ميكردند.
به همين دليل نيز دامنه فعاليتهاي اين گروه از منطقه خاورميانه خارج شد و به اروپا و آمريكا گسترش پيدا كرد. اين وضعيت براي داعش نيز وجود داشته و داعش نيز دامنه فعاليتهاي خود را به كشورهاي اروپايي و آمريكا گسترش داد. در گذشته گروههاي تروريستي وجود داشتند كه داراي ديدگاه ماركسيستي و يا متافيزيكي بودند. براي مثال در دهه1960در كشورهايي مانند ايتاليا، فرانسه و آمريكا گروههايي شكل گرفتند كه افراطي و چپگرا بودند. اين گروهها بيشتر براي اهداف سياسي و اجتماعي شكل گرفته بودند. اين در حالي است كه گروههاي تروريستي مانند داعش و القاعده ايدئولوژيهاي ديگري داشته و بر اساس برداشت قشري و متعصبانه دست به اقدامات تروريستي ميزنند و براي اقدامات تروريستي و جنايتهاي خود پاداش اخروي هم در نظر ميگيرند.
اغلب كساني كه به اين گروهها گرايش پيدا ميكنند، دچار سرخوردگي هستند و در زندگي شخصي خود با مشكلات زيادي مواجه بودهاند. به همين دليل نيز به نوعي پوچگرايي ميرسند و براي رهايي از اين پوچگرايي به اين گروه ملحق ميشوند و دست به اقدامات تروريستي ميزنند. داعش تلاش كرد خلافت خود را در «شام» آغاز كند. يعني از بههمريختگي نظم اجتماعي در عراق و سوريه استفاده كرد تا به اهداف از پيش تعيينشده خود دست پيدا كند. با اين وجود، اين گروه تكفيري تروريستي در نهايت شكست خورد و نتوانست به اهداف خود دست پيدا كند. حضور در نقطه ديگر اين فرصت را به داعش خواهد داد كه تجديد قوا كرده و در برخي از ارزشها و ديدگاههاي خود تجديدنظر كند.
**اتحاد استراتژيك ايران، روسيه و تركيه درباره آينده سوريه با چه اهدافي شكل گرفت؟ چرا اين سه قدرت منطقهاي در مقطع كنوني روزبهروز بههم نزديكتر ميشوند؟
رابطه ايران و سوريه به دهه1980 ميلادي و زمان جنگ ايران و عراق بازميگردد. در اين مقطع زماني همه كشورهاي عربي به كمك صدام رفته و عليه ايران اقدام كردند. با اينهمه، سوريه از اين رويكرد پيروي نكرد و معتقد بود جنگ عراق با ايران يك جنگ انحرافي است و خطر اصلي منطقه خاورميانه، اسرائيل است كه جهان اسلام را تهديد ميكند. در نتيجه رابطه ايران و سوريه از گذشته تاكنون مثبت و سازنده بوده است.
اين وضعيت درباره روسيه متفاوت است. روسيه در ابتدا سياست صبر و انتظار را نسبت به بحران سوريه در پيش گرفته بود. با اين حال، پس از بحران اوكراين و تحريمهايي كه عليه روسيه به دليل اقداماتش در اوكراين صورت گرفت، يكباره رويكردش را نسبت به سوريه تغيير داد. در اين مقطع زماني روسيه از سوريه براي خود يك سكوي پرتاب ساخت كه به واسطه آن بتواند با كشورهاي غربي گفتوگو كند و نقش پررنگتري در معادلات سياسي و نظامي منطقه خاورميانه ايفا كند. در نتيجه روسيه با ورود به بحران سوريه به دنبال احياي جايگاه خود در مقابل كشورهاي غربي بود.
ورود روسيه به بحران سوريه با هدف استراتژيك در جهت منافع ملي روسيه بود كه به واسطه آن از كشورهاي غربي مطالبهگري كند و بتواند در يك جايگاه قابل توجه با كشورهاي غربي مذاكره كند. با اينهمه، وضعيت تركيه در اين مساله با ايران و روسيه متفاوت است. تركيه در ابتدا تلاش كرد نقش ميانجيگري به خود بگيرد. يعني فكر ميكرد كه مخالفان بشار اسد در سوريه نيز مانند تونس و ديگر كشورهايي كه دچار تحول شدند، اين توان را دارند كه بشار اسد را كنار بگذارند و در نتيجه تلاش كرد از مخالفان بشار اسد حمايت كند و در عمل نيز اين اتفاق رخ داد.
تركيه از اين طريق تلاش ميكرد در سرنوشت سوريه دخالت كند و از سوي ديگر تاثيرگذاري خود را در منطقه خاورميانه نشان بدهد. با اين حال، مخالفان حكومت بشار اسد برخلاف انتظار تركيه رفتار كردند. به ياد داريم كه اردوغان در سفري به تهران به صراحت عنوان كرده بود كه حكومت بشار اسد بيش از سه ماه دوام نخواهد آورد و متلاشي خواهد شد اما مشاهده كرديم كه شش سال از آغاز ماجراي سوريه ميگذرد و بشار اسد پابرجا باقي مانده است. از سوي ديگر حمايت دولت تركيه از مخالفان حكومت اسد درنهايت به تهديد اجتماعي و داخلي براي تركيه تبديل شد. اين وضعيت تا قبل از وقوع كودتا در تركيه ادامه داشت.
با اين وجود، پس از وقوع كودتا، تركيه نيز براي اينكه بتواند در منطقه تاثيرگذار باشد، به جمع ايران و روسيه پيوست و سياستهايي در پيش گرفت كه با سياستهاي قبلياش تفاوت داشت. در نتيجه در شرايط كنوني سه كشور ايران، روسيه و تركيه دست برنده را در منطقه خاورميانه و بحران سوريه دارند و نميخواهند بهراحتي دستاوردهاي مهم را از دست بدهند. مهمترين چالش پيش روي اين اتحاد استراتژيك، برگزاري انتخابات در سوريه است.
كشورهايي مانند عربستان سعودي هنوز هم معتقدند كه حكومت بشار اسد در سوريه و پل ارتباطي ايران و لبنان براي هميشه بايد از بين برود. روسيه نيز به دنبال برگزاري انتخابات بوده و معتقد است كه بشار اسد بايد در انتخابات سوريه حضور داشته باشد و اگر قرار بر تحول باشد، بايد در بلندمدت و با احترام كامل صورت پذيرد. روسيه نيز تمايل ندارد كه دستاورد مهمي كه در سوريه بهدستآمده را بهراحتي از دست بدهد. روسيه به دنبال اين است كه با حضور تاثيرگذار در سوريه امتيازات بيشتري از كشورهاي غربي در راستاي منافع خود به دست بياورد.
**بسياري از تحليلگران بر اين باورند كه اقدامات و تحركات بنسلمان در عربستان، معادلات سياسي منطقه خاورميانه را پيچيدهتر از گذشته خواهد كرد. تحليل شما از تحركات اخير بنسلمان چيست؟
عربستان همواره تلاش كرده خود را به عنوان يكي از مهمترين كشورهاي عرب منطقه خاورميانه نشان بدهد. به همين دليل نيز در يك مقطع زماني تلاش كرد رهبري جريان محافظهكار دنياي عرب در مقابل جمال عبدالناصر را برعهده بگيرد. با اينهمه، بسياري از برنامههاي بلندمدت عربستان با ناكامي مواجه شد و اين كشور نتوانست به اهداف از پيش تعيينشده خود دست پيدا كند.
عربستان گمان ميكرد در تحولات مربوط به كشورهاي عربي به بسياري از اهداف خود در كشورهاي مختلف منطقه دست پيدا خواهد كرد. اين نگاه بهخصوص درباره سوريه وجود داشت و عربستان دنبال اين بود كه رابطه ايران و لبنان را از طريق يك حكومت جديد در سوريه قطع كند. به همين دليل عربستان از آمريكا انتظار داشت كه از نظر سختافزاري در بحران سوريه حضور داشته باشد تا بتواند عربستان را به اهدف خود برساند. اين در حالي بود كه نخستوزير انگليس به عنوان مهمترين متحد آمريكا در جنگهاي اخير اين كشور با مخالفت مجلس در تصويب لايحه حضور نظامي در سوريه مواجه شد و از سوي ديگر خود اوباما نيز در ورود و يا عدم ورود نظامي به بحران سوريه مردد بود.
اوباما عنوان كرد اگر طرفين دعوا در سوريه از خطوط قرمز مورد نظر آمريكا بگذرند، براي آنها اقدامات تنبيهي در نظر گرفته خواهد شد. اين در حالي بود كه تركيه و عربستان كه با مخالفان حكومت بشار اسد اظهار همراهي كرده بودند، از ترديد و تعلل آمريكا و متحدانش در بحران سوريه دچار سرخوردگي شدند. مساله مهم ديگر اينكه در همين مقطعي كه عربستان انتظار داشت آمريكا بهصورت جدي به بحران سوريه ورود كند، سياست خارجي آمريكا از منطقه خاورميانه به منطقه خاور دور و جنوبشرقي آسيا منتقل شده بود و وابستگي آمريكا به منطقه خاورميانه نسبت به گذشته كاهش پيدا كرده بود. بهصورت كلي عربستان به دليل به نتيجهنرسيدن اهداف مهمش دچار سرخوردگي و اقدامات احساسي شده است. عربستان سعودي كشور يمن را حياطخلوت خود تلقي ميكرد و به همين دليل پس از حمله به اين كشور گمان نميكرد كه با مقاومت جدي مردم يمن مواجه شود.
برخي به شائبه حمايت ايران از مردم يمن در مقابل عربستان دامن زدند و در نتيجه عربستان مساله يمن را بهانه قرار داد تا بهصورت جديتري با ايران در منطقه مقابله كند. در اين بين آتشزدن سفارت خالي عربستان در تهران نيز مزيد بر علت شد كه عربستان هجمههاي بيشتري عليه ايران طراحي و تلاش كند كشورهاي متحد خود را عليه ايران بسيج كند. عربستان براي فرار از سرخوردگيهاي خود گمان ميكرد كه لبنان ميتواند سكوي پرتابي براي اين كشور در مقابل ايران باشد. در نتيجه با فراخواندن سعد حريري به عربستان از وي خواست كه عليه ايران و حزبا... موضعگيري كند.
عربستان انتظار داشت پس از اظهارات ضدايراني حريري، كشور لبنان از نظر داخلي با آشفتگي مواجه شود و برخي از گروههاي سنيمذهب از حريري حمايت كنند و حزبا... و ايران را به حاشيه بكشانند. با اينهمه، اين اتفاق رخ نداد و اغلب گروههاي سياسي و مذهبي لبنان به نيت عربستان پي بردند و در بازي طراحيشده عربستان قرار نگرفتند. عربستان قصد داشت تنش با ايران را به خاك لبنان بكشاند اما مردم لبنان مدتهاست از ايجاد بحران و تنشآفريني در اين كشور خسته شدهاند و هيچ تمايلي به ايجاد بحران جديد در اين كشور ندارند. با تمام اين اوصاف به نظر من عربستان بيميل نيست كه كشورهاي معتبري مانند روسيه در تنش بين عربستان و ايران ميانجيگري كنند.
*منبع: روزنامه آرمان؛ 1396،9،10
**گروه اطلاع رساني**2059**2002 انتشاردهنده: فاطمه قنادقرصي

تهران- ايرنا- روزنامه آرمان در گفت وگويي با داوود هرميداسباوند استاد روابط بينالملل، نوشت: گروههاي تكفيري كه اهداف متفاوتي را دنبال ميكنند، اگر در يك مقطع زماني به اهداف خود نرسيدند و رو به اضمحلال رفتند، متوقف نخواهند شد و در هر فرصتي كه پيدا كنند، دوباره ظهور خواهند كرد.