۱۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۷
کد خبر: 82749701
T T
۰ نفر
جامعه ای بسازیم مناسب افراد دارای معلولیت

تهران- ایرنا- « درهمین چند قدمی» كتابی است در زمینه معلولیت كه به تازگی رونمایی شده و تمام افراد می توانند از خواندن آن، بهره ببرند و با دنیای تكان دهنده و درعین حال زیبایی آشنا شوند كه همواره از آن بی خبر بوده اند.

به گزارش خبرنگار اجتماعی ایرنا، كتاب « درهمین چند قدمی » نوشته رضا بهار و راضیه كباری در 160 صفحه از سوی انتشارات «به منش» در قطع رقعی و با شمارگان یك هزار و یكصد نسخه منتشر شده است.
رضا بهار خبرنگار، مترجم و نویسنده این كتاب به خبرنگار ایرنا می گوید: این كتاب، قصه زندگی و تجربه زیستی یك زن و شوهر معلول است كه در آن زن نابینا و مرد هم دچار بیماری مادرزادی بوده كه منجر به آسیب حسی و حركتی شده است.
وی در پاسخ به این سئوال كه چطور شد تصمیم به نگارش این كتاب گرفت، می افزاید: بهتر است ابتدا بگویم كه چطور تصمیم گرفتم با یك نابینا ازدواج كنم؛ من چون دارای معلولیت بودم با خودم گفتم بهتر است با یك معلول مثل خودم ازدواج كنم.
وی ادامه داد: همواره در ازدواج افراد معمولی، گفته می شود كه در ازدواج، دو روح همدیگر را كامل می كنند اما در مورد ازدواج ما ، علاوه بر روح ، جسم همدیگر را نیز كامل كردیم چرا كه مشكل چشم هایم موجب شده تا دید وسیعی داشته باشم به آن معنا كه اگر همسرم پشت سرم راه برود، او را می بینم و اگر دستش را بگیرم می توانم حواسم به چاله و چوله های اطراف می شود تا او نیفتد ، هرچند كه به دلیل موانع شهری ، این اتفاق اجتناب ناپذیر بوده است.
بهار ادامه می دهد: آشنایی من و همسرم در روزنامه همشهری بود، همسرم در آن روزنامه ، صفحه ای ایجاد كرده بود و همه نویسندگان این صفحه ، دارای معلولیت یا آشنا با آن بودند. حتی معلم های مدارس استثنایی و والدین دارای فرزند معلول در این صفحه، تجارب خود را می گفتند و نقطه آغاز داستان نیز همینجا بود.
وی اضافه می كند: من در این محل به عنوان خبرنگار، مترجم و چشم آدمی كه قرار بود بعدا همسرم شود، مشغول كار شدم؛ همانگونه كه طبق گفته افلاطون آدم ها مانند نیمكره، همدیگر را كامل می كنند، من و همسرم نیز یكدیگر را كامل می كنیم. جایی كه دست من نمی تواند كاری را انجام دهد، همسرم كارهایم را انجام می دهد و جایی كه همسرم نمی بیند ، من چشمانش می شوم .
بهار می گوید: چون هر روز یادداشت می نوشتم، دیدم چقدر خوب است كه تمام اینها را به عنوان مجموعه ای جمع آوری كنم و هرچند كه قطر كتاب كم است اما نگارش آن هفت سال طول كشیده است چراكه تجربه های واقعی دو آدم معلول است كه با یكدیگر زندگی می كنند، مشكلات را كنار می گذارند، ادامه می دهند و موفق می شوند.
وی می افزاید: تمام این داستان های واقعی در كتاب آمده است كه چطور همسرم نابینا شد، چطور شغلش را به عنوان پرستار از دست داد و اینكه چطور رسانه می تواند به عنوان ابزاری برای پیوند معلولان با دیگر افراد جامعه ، عمل كند و با استفاده از این ابزار می توان حقوق معلولان را بررسی كرد.
وی اضافه می كند : در بخشی از این كتاب به داستان پدر و مادری معلول پرداخته می شود كه كودك سالم خود را بزرگ می كنند؛ در بخش دیگر، داستان فردی كه ذره ذره به تدریج نابینا می شود، تعریف می شود؛ تصاویری كه این فرد هنگام از دست دادن بینایی تجربه می كند، وحشتناك و در عین حال حیرت انگیز است.
این خبرنگار و نویسنده ادامه می دهد: این فرد همانگونه كه بینایی اش را از دست می دهد ، همه چیز زندگی اش را نیز از دست می دهد اما با توكل و اعتقاد، به زندگی بازمی گردد و روزنامه نگار می شود.
بهار می افزاید: قسمت كوتاهی از كتاب نیز به خودم و بیماری ام پرداخته ام كه چگونه این اتفاق افتاد. بخش كوتاهی از كتاب نیز برای معلم ها و خانواده های دارای معلول ، بسیار كاربردی است و بطورمثال در آن توضیح داده شده كه یك مادر نابینا چگونه به فرزندش شیر می دهد؛ تجربیاتی مانند دارو دادن و بردن كودك به مهدكودك، تجربه های زیستی كوچكی است كه در عین كوچكی تاثیر خیلی بزرگی دارد.
وی خاطرنشان می كند: سرمایه گذار انتشار كتاب خودمان بودیم و فعلا از جایی حمایت نگرفتیم اما شاید سازمان هایی مانند بهزیستی آن را بخرند چون كاری كه در این كتاب انجام شده، همسو با هدف های آموزشی بهزیستی یا آموزش و پرورش استثنایی است .
به گفته بهار، تمام عوامل دست اندركار این كتاب افراد دارای معلولیت یا آشنا با حوزه معلولیت و توانبخشی بوده اند.
وی اضافه می كند: حتی ناشر كتاب كسی است كه در حوزه معلولیت و توانبخشی درس می دهد یا ترانه میلادی طراح جلد كتاب نیز دارای معلولیت است اما عاشقانه این جلد را طراحی كرده است.
این خبرنگار و نویسنده در ادامه به فرهنگ مردم در برخورد با فرد دارای معلولیت اشاره می كند و می گوید: خیلی دردناك است هنگامیكه یك آدم سالم، یك فرد دارای معلولیت را می بیند، می گوید خدایا شكرت كه اینطور نشدم.
وی می افزاید: همواره به خودم می گویم كه اگر كسی مانند من، همسرم یا ترانه یا بسیاری از افراد دارای معلولیت موفق دیگر اگر معلول نبودند آیا به جایگاه فعلی اجتماعی ، شغلی یا تحصیلی موفق امروز خود می رسیدند و شاید این توانایی و موفقیت های بزرگ حاصل معلولیت است و اگر این آدم ها ، معلول نبودند شاید مانند آدم های دیگر، زندگی خیلی عادی داشتند.

**معلولیت برای هركسی می تواند اتفاق بیفتد
این نویسنده می گوید: یكی از جنبه های این كتاب كه شاید باعث هشیاری مسئولان و سیاستگذاران شود این است كه بپذیریم 10 درصد جمعیت هر جامعه، معلول است اگر ما 80 میلیون نفر جمعیت داریم، هشت میلیون نفر دارای معلولیت هستند، باید بپذیریم اینها هستند.
بهار ادامه می دهد: افراد دارای معلولیت به علت بیماری، نیازهای بیشتری دارند.
وی اضافه می كند: معلولیت می تواند در هر سنی اتفاق بیفتد، هر مادری می تواند كودك معلول به دنیا بیاورد یا هر پدری می تواند در اثر تصادف دچار معلولیت شود بنابراین اگر جامعه ای بسازیم كه برای معلول مناسب باشد مطمئنا در آن جامعه، حقوق همه افراد رعایت شده است.
وی تصریح می كند: شاید برخی افراد اعتراض كنند كه در جامعه ای كه افراد غیرمعلول بیكار هستند چرا باید به دنبال ایجاد شغل برای معلول باشیم اما باید به این نكته توجه داشت كه اگر معلولان روزی در آسایش بودند و كرامت آنها رعایت شود آنگاه می توانیم مطمئن باشیم كه آن جامعه حقوق آدم های غیرمعلول را نیز رعایت كرده است.
اجتمام**9185**1021
خبرنگار: سادات حسینی خواه**انتشار: حسین نوروزیان
۰ نفر