شجاعت جوانان برومند جنوب كرمان در دوران دفاع مقدس بر هيچكس پوشيده نيست چرا كه آنها در قلب تاريخ، عشق به كشور، ملت و ولايت را به اثبات رساندند و در اين راه ارزشمند از هيچ قدرتي هراسي به دل راه ندادند، جواناني معتقد و با ايمان كه كوچكترين تعرض به ايران، خط قرمز آنها بود...
آنها عزيز دردانه هاي مادراني بودند كه براي سربلندي ايران عزيز، بدون ذره اي ترديد جگرگوشه هاي خود را رهسپار نبردي نابرابر كردند نبرد با دشمناني هزار رنگ و حيله گر كه انزواي ايران، تنها هدف و آرزويشان بود و ديديم در اين راه ارزشمند چه خون هاي پاكي كه براي حراست از ايران و ايراني بر خاك هاي داغ جبهه ها ريخته شد...
در يك بعداز ظهر پاييزي براي عرض ادب و اداي احترام به ساحت مقدس سرداران شهيد جنوب استان كرمان عزم گلزار شهدا كردم و در لحظه ورود به آنجا به خود گفتم، امروز پا در مكاني مقدس نهاده اي، مكاني متفاوت كه عطر حضور عاشقان خداوند به آنجا قداست بخشيده است، قطعا در چنين فضايي بايد هر دم و بازدم را با ذكر معبود معطر مي كردم، پس قدم ها را به آرامي برداشتم چرا كه بزرگي و ابهت اهالي اين قطعه نوراني تمامي وجود من را در بر گرفته بود و با دلهره و ترس از اينكه در روز آخر با چه توشه و پرونده اي به دادگاه عدل الهي احضار خواهم شد، با دهان خشكيده ' إِنّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ 'را زمزمه كردم به اميد آنكه من نيز مورد شفاعت شهيدان قرار گرفته و اعمال دنيوي خود را براي ارزيابي و اندازه گيري نهايي به محكمه انصاف خالق يكتا ارائه كنم...
همين كه به خود آمدم ديدم در مقابل عكس جواني خوش سيما نشسته ام، پايين اين عكس نوشته شده بود سردار شهيد محسن شريفي...
آري، محسن شريفي هم محسن بود و هم شريف كه سردار رشيد اسلام حاج قاسم سليماني در وصف اين بزرگمرد جيرفتي اينگونه مي گويد، محسن شريفي فرماندهاي بود كه در ميدان مين قبل از اينكه بسيجيها به مينها بتازند، پيش گام بود و به ميدانهاي مين ميزد و با فرياد الله اكبر و يا زهرا (س) به دشمن ميتاخت، او هم محسن بود و هم شريف، با رفتنش بسيجي هاي جيرفت يتيم شدند...
به راستي كه مادر صبور اين شهيد بزرگوار در فراق عزيزدردانه اش چه خون دلها خورده است و چه اشك ها كه ريخته است و تنها خدا از دل پر غصه اين مادر مهربان و با ايمان خبر دارد...
و باز در عجبم از صبر و شكيبايي خانواده شهيد چرا كه هيچكس را طاقت ديدن اشك مادر نيست و تنها خدا مي داند كه طي اين سالها مادر محسن با خاطرات فرزندش چگونه گذران زندگي كرده است چرا كه او جگرگوشه خود را با دست هاي خود از زير قرآن رد كرده و براي دفاع از ايران اسلامي به ميانه آتش فرستاده است اما خوب است بدانيم كه مادران جنوب كرمان از چنان ايماني برخوردار هستند كه تحمل روزهاي سخت و پر مشقت برايشان هيچ شده است.
همينطور كه بر سر مزار سردار شهيد نشسته بودم مشتاق شدم كمي بيشتر از وي بدانم، پس كليد واژه سردار شهيد محسن شريفي را در اينترنت جست و جو كردم و ديدم خبرنگار محترم سايت 'جيرفت من' به مصاحبه اي با رضوان شريعتي مادر بزرگوار شهيد شريفي پرداخته است و اين مادر رزمنده و بسيجي در خصوص دوران دفاع مقدس اينگونه اظهار مي كند، فرزند شهيدم در جبهه خدمت مي كرد و من نيز در ستاد پشتيباني فعاليت مي كردم و در واقع من و ساير بانوان هر كاري كه در توان يك زن بود را انجام مي داديم از جمله خياطي و دوخت لباس و پشه بند و همچنين تهيه مربا، ترشيجات و بسته بندي خشكبار را عهده دار بوديم و در اين مسير به صورت شبانه روزي كار مي كرديم.
در اين گفت و گو مادر شهيد شريفي هدف خود را از فعاليت در ستاد پشتيباني، سربلندي اسلام، جمهوري اسلامي ايران و لبيك به خواست رهبري عنوان كرد.
واقعا ايمان و عملكرد مادران شهدا ستودني است و نتيجه آن ايمان قوي اين مي شود كه محسن شريفي، جوان 17 ساله جيرفتي در وصيت نامه خود خطاب به ملت ايران اينگونه اظهار مي كند: مردم مسلمان متوجه باشيد كه دنياي پست خيلي فريبنده است و با همه زرق و برقش چند سالي بيش در آن نيستيم و بالاخره بايد با آن وداع كرده و راهي سراي آخرت شويم كه آن جهان ابدي است، خود را مهيا كنيد كه معاد در پيش است تا در آن روز عظيم در مقابل عدل خدا سرافكنده نباشيد...
شهيد محسن شريفي فرزند حمدالله كه شهريور 1344 در جيرفت متولد و در 17 سالگي عازم جبهه هاي جنگ شد و سال 1363 در عمليات بدر در جزيره مجنون به شهادت رسيد.
روحش شاد و راهش مستدام...
رئيس ايرنا در جيرفت
انتشار: بهنام احمدي **5054
هم محسن بود و هم شريف، سرداري مظلوم از جنوب كرمان كه متانت و صبوري اش در شب هاي سخت نبرد با دشمن، زبان زد بود و امروز دلتنگي مادر براي سردار 17 ساله اش، 34 سال عشق و اشك و مقاومت را حكايت مي كند.