۲۱ تیر ۱۳۹۷، ۹:۱۸
کد خبر: 82968468
T T
۰ نفر

عاشق كه شدی از سختی راه مپرس

۲۱ تیر ۱۳۹۷، ۹:۱۸
کد خبر: 82968468
عاشق كه شدی از سختی راه مپرس

سنندج - ایرنا - اینجا عشق به وسعت و بزرگی آسمان حد و مرزی نمی شناسد، كبوتران عاشق زیادی هستند كه در راه رسیدن به آن، جان می دهند و هر سختی و مشقتی را به شوق وصال یار به جان می خرند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، از عشق به وطن و اسلام صحبت می شود، عشق به دفاع از حریم، حرم و ناموس، وسعت این عشق در قلب برخی به اندازه ای است كه هیچ عشقی حتی عشق به فرزند نیز نمی تواند مانع رسیدن به آن شود.
بزرگی این عشق به وسعت آسمان است، كبوتران عاشق زیادی در این پهنه گیتی به پرواز در می آیند و بال هایشان را سایه بانی بر سر اقوام، دوستان، آشنایان، خانواده و هموطنان خود می كنند تا در خنكای آن در آرامش و امنیت باشند.
حرف از شهدای مدافع حرم است، آنها كه عاشقانه گام در راهی بی بازگشت نهادند و جان خود را در دفاع از ارزش های دینی فدا كرده و با جانفشانی مهر تاییدی بر حفظ امنیت و آرامش كشور زدند.
با آغاز جنگ تكفیری های داعش علیه مردم و دولت های عراق و سوریه و حضورشان در نزدیكی مرزهای كشورمان، این گروهك تروریستی عملا زنگ خطری برای جمهوری اسلامی ایران بود.
آن روزها تكفیری های داعش با حمایت آمریكا و اسراییل دنبال آن بودند كه به مرزهای ایران نیز تجاوز كنند اما شیرمردان ایران و مدافعان حرم اجازه نزدیك شدن به مرزهای كشورمان را به این جنایتكاران ندادند.
مدافعان حرم داوطلبانه پای در میدان نهادند و از حریم مرزهای ایران دفاع كردند، آنان از جان خود گذشتند تا چشم طمع حرامی های داعش بخشكد و دستان پلیدشان از آب و خاك این سرزمین دور بماند.
شهید منوچهر سعیدی اولین شهید مدافع حرم استان كردستان است كه در سال 1359 در روستای میهم از توابع شهرستان قروه دیده به جهان گشود، فرزند سوم خانواده ای پر جمعیت بود و چهار برادر و دو خواهر دارد.
سال 1378 عازم خدمت مقدس سربازی شد و پس از گذراندن دوره آموزشی در اراك ادامه خدمتش را در سیستان و‌ بلوچستان گذراند و بعد از اتمام خدمت در تهران مشغول بكار شد.
شهید بزرگوار سال 1383 ازدواج كرد و صاحب دو فرزند پسر به نام های رادمهر و ماهان است، در زمان شهادتش رادمهر 6 ساله بود و ماهان هنوز بدنیا نیامده بود و سه ماه پس از شهادت پدر، متولد شد.
این شهید عاشق یك سال پس از ازدواج یعنی 1384 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و لباس سبز پاسداری از مام وطن بر تن كرد و یك دهه بعد با اوج گرفتن جنگ در سوریه داوطلبانه برای مقابله با عوامل تكفیری - تروریستی داعش به این كشور اعزام شد.
مدتی در این كشور در جنگ با داعشیان بود و پس از بازگشت از سوریه به صورت خودجوش و داوطلبانه و در راستای كمك به روستاهای محروم عراق برای 2 ماه به این كشور رفت اما این ماموریت فقط 10 روز طول كشید منوچهر سعیدی در دهمین روز از آخرین ماه بهار در حمله انتحاری عوامل تكفیری تروریستی داعش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
نام این شهید بزرگوار در شناسنامه منوچهر است اما اسم جهادی نیز دارد و همرزمان و دوستانش در سوریه و عراق او را با نام العباس می شناسند.
پدر این شهید بزرگوار می گوید: در زمان دفاع مقدس و تمام سال های جنگ اعضای خانواده این شهید از جمله برادران بزرگترش و پسرعموهایش در دفاع از آب، خاك، ناموس و دین در جبهه های جنگ با دشمن بعثی حضور داشتند.
مرتضی سعیدی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا می گوید: در هر زمان و لحظه ای از آن سال ها همواره منتظر خبری از شهادت، اسارت، مفقودالاثری و یا مجروح شدن یكی از آنان بودیم اما شهادت مدال افتخاری بود كه فقط نصیب منوچهر شد.
وی با بیان اینكه اوج آرزوی منوچهر شهادت در راه خدا بود، افزود: در ماموریت هایی كه به لبنان و سوریه داشت من و مادرش با شوق و اشتیاق فراوان بدرقه اش می كردیم چون عاشقانه در این راه گام نهاده بود ما نیز مانعش نمی شدیم.
پدر این شهید بزرگوار اظهار داشت: در آخرین ماموریتی كه به كشور عراق داشت بارها از او خواستیم زمان اعزامش را به بعد از تولد فرزند دومش موكول كند اما می گفت باید بروم، قول داده ام، نمی توانم زیر قولم بزنم.
سعیدی گفت: از زمان اعزامش در ماموریت آخر بی خبر بودیم و هر دفعه كه می پرسیدیم می گفت معلوم نیست شاید شبی، نیمه شبی تماس بگیرند كه بروم، لذا در زمان اعزامش حضور نداشتیم و تلفنی از من و مادرش خداحافظی كرد.
پدر این شهید مدافع حرم ادامه داد: منوچهر همیشه آرزوی شهادت داشت و آنقدر این كلمه را بر زبان می آورد كه نه تنها ما به عنوان خانواده بلكه تمام دوستان و آشنایان هم از این آرزوی او با خبر بودند.
وی به خصوصیات اخلاقی و رفتاری این شهید مدافع حرم نیز اشاره كرد و گفت: منوچهر عاشق كمك كردن به افراد ناتوان و در راه مانده بود حتی بسیاری از روزها با وجود مشغله كاری از روستا به شهر می رفت و مایحتاج زندگی كسانی كه نمی تواتستند به شهر بروند را تهیه و به درب منزل شان می رساند.
این پدر شهید با بغض در گلو كه معلوم است مرور خاطرات او را غمگین می كند، افزود: شهید در زمان هایی كه برای ماموریت به سوریه می رفت سرپرستی 6 كودك یتیم را بر عهده می گیرد این را ما پس از شهادتش از دوستان و همرزمانش شنیدیم.
وی با بیان اینكه شهید عاشق امام حسین (ع)، ماه محرم و عزاداری این ایام بود، اظهار داشت: از همان زمان بچگی تا بزرگسالی شب های هفتم ماه محرم كه مادرش نذر داشت تا صبح كنارش می نشست و صبح نذری ها را پخش می كرد و سپس به مراسم سینه زنی و عزاداری می رفت.
سعیدی به یكی از خاطرات این شهید بزرگوار اشاره كرد و یادآور شد: اواخر شبی برادرش را از خواب بیدار می كند و او را به منزل پیرزن و پیرمردی می برد تا سیستم گرمایشی منزل شان كه خراب شده را تعمیر كنند، در جواب برادرش كه از او می پرسد مگر چه تعهدی نسبت به این خانواده داری كه نصف شب اینجا آمدی، می گوید پسر این دو نفر برای آسایش و آرامش ما خون داده و شهید شده ما نیز وظیفه داریم و در قبال خانواده اش مسئول هستیم.
از وی می پرسم چه رنجی از نبودن فرزندتان می كشید در جواب می گوید: نبودن او رنج نیست بلكه افتخاری نه تنها برای ما بلكه برای تمام مردم استان كردستان است چون او در راه دفاع از حرم، حریم و ناموس شهید شد و اولین شهید مدافع حرم این استان است.
از دلتنگی های مادر شهید می پرسم، می گوید: من فقط جای خالی اش را حس می كنم گاهی اگر خیلی جلوی چشمم حاضر باشد احساس می كنم كه دردی دارد شب او را در خواب می بینم.
مادر شهید هم می گوید: منوچهر در ایام كودكی دچار بیماری فلج اطفال شد و چند تا از همسن و سالانش در آن سال ها جان خود را بخاطر ابتلا به این بیماری از دست دادند پزشكان منوچهر من را هم جواب كردند، در همان روزها فرزندم را به امام حسین (ع) سپردم.
خانم سعیدی افزود: روزی كه خبر شهادتش را به ما دادند همان لحظه گفتم یا امام حسین (ع) روزی فرزندم را خودت به ما برگرداندی و امروز او را در جوار حرمت از ما گرفتی، راضیم به رضای خداوند متعال.
و سخن آخر پدر شهید سعیدی، منوچهر از همان زمان كودكی یك انسان پاك بود و خدا خواست او را پاك پیش خودش ببرد.
همسر شهید سعیدی كه 11 سال زندگی سراسر عشق و محبت با او داشته و امروز مسئولیت سنگین پرورش گل های باغ زندگی شان را تنهایی به دوش می كشد، می گوید: همسرم فوق العاده بود و امروز نبودنش حسرت و آهی ناتمام بر دل و جانم باقی گذاشته است.
فریبا زرین گفت: در یك مجلس عروسی با هم آشنا شدیم و پس از رفت و آمدهای مرسوم هر دو خانواده، زندگی مشترك خود را آغاز كردیم و بعد از چند سال صاحب فرزند پسری شدیم كه نامش را رادمهر گذاشتیم.
وقتی از زندگی مشتركش با شهید صحبت می كند پشت سر هم آه حسرت می كشد و می گوید: اخلاق، منش و رفتار همسرم به گونه ای بود كه هر لحظه به یادش می افتم حسرت از دست دادن زندگی با چنین بزرگمردی آزارم می دهد.
خانم زرین با بیان اینكه شهید عاشق ماه محرم و نیمه شعبان بود، گفت: همین اعتقادات راسخ به دین و اسلام موجب شد وقتی تصمیم گرفت برای دفاع از آب و خاك، حریم و ناموس كاری انجام دهد هیچ كس نتوانست منصرفش كند.
همسر شهید سعیدی با اشاره به اینكه همسرم مدام در ماموریت های چند ماهه بود، افزود: در آخرین ماموریتی كه به عراق داشت خیلی تلاش كردم بعد از بدنیا آمدن فرزند دوم مان برود اما قبول نكرد و گفت اینجا هیچ اتفاقی برای شما نمی افتد اما آنجا به من احتیاج دارند حتما باید بروم.
وی اظهار داشت: روز رفتن كه فرا رسید پنجشنبه بود و روز پاسدار، با پسرم كه آن موقع 6 سال بیشتر نداشت با هر ترفندی تلاش كردیم به نحوی او را منصرف كرده و مانع رفتنش شویم، اما موفق نشدیم.
زرین با بیان اینكه پسرم انگار به دلش برات شده بود این بار پدرش باز نمی گردد با همان سن كم گریه می كرد و می گفت: نرو بابا این بار نرو بخدا دیگه هیچی ازت نمیخوام اسباب بازی هم نمیخوام فقط خودت را می خواهم، ساعت سه بعد از ظهر رفت تا داغ دوباره دیدنش بر دلمان باقی بماند.
وی از روز اعلام خبر شهادت همسرش می گوید: ساعت هفت صبح بود پسرم از خواب بیدار شد و گفت مامان دیشب بابا توی خوابم بود تو رو خدا بهش زنگ بزن بگو بر گردد.
خانم زرین ادامه داد: پس از چند بار تماس بالاخره ساعت 10 صبح جواب تلفنم را داد، گفتم بچه خیلی بیقراری می كند برگرد گفت كولر چند تا از كانكس های مردم یكی از مناطق عراق خراب شده الان باید بروم آنها را درست كنم وقت زیادی ندارم و چند كلمه كوتاه با رادمهر صحبت كرد و تلفن را قطع كرد.
همسر این شهید بزرگوار اظهار داشت: ساعت چهار بعد از ظهر همان روز دوباره تماس گرفت و گفت خیلی كار دارم باید زود قطع كنم خودت یه جوری بچه را سرگرم كن كه بیقراری نكند دوباره باهاتون تماس می گیرم.
وی افزود: پس از آن تماس، ساعت 11 یا 12 شب پیامكی داد كه از پسرانت چه خبر، مواظب شان باش، وقتی پیام را خواندم، عصبی شدم، این پیام چه معنی می دهد یعنی چه كه مواظب پسرهایت باش مگر فقط پسران من هستند.
زرین با بغضی در گلو ادامه می دهد تمام آن شب را به این فكر می كردم كه این پیام چه معنی دارد، دلشوره عجیبی به جانم افتاده بود تا صبح نتوانستم چشم بر هم بگذارم، هر چه تماس می گرفتم گوشی اش خاموش بود.
وی با بیان اینكه فردای آن روز تا شب خودم و خانواده همسرم بارها سعی كردیم با او تماس بگیریم اما تلفنش خاموش بود، گفت: روز بعدش خبر شهادتش را به ما دادند.
خانم زرین تاكید كرد: همان شبی كه پیامك را بهم داده بود ساعت چهار صبح مورد حمله انتحاری داعش قرار گرفته و به شهادت می رسد.
همسر این شهید بزرگوار با بیان اینكه منوچهر عاشق شهادت بود و این كلمه همیشه ورد زبانش، افزود: هر چند نبودش برای من با دو تا بچه خیلی سخت و عذاب آور است اما از این بابت كه به آرزوی دیرینه اش رسید، خوشحالم.
وی به دلتنگی فرزندانش در نبود پدر هم اشاره می كند و می گوید: پسر بزرگم تمام روزهایی كه با پدرش بوده را بخاطر می آورد و به همین دلیل خیلی بیقرار است مخصوصا وقتی دوستانش را می بیند كه همراه پدرشان هستند بیشتر دلتنگ می شود و مدام در تنهایی های خود به عكس پدر خیره می شود و آه می كشد.
زرین گفت: هر موقع كه پسرم می گوید كاش بابا بود اگر بود این كار را می كردم، فلان جا می رفتم فلان كار را می كردم نمی دانم چه جوابی به او بدهم هر دفعه به نحوی او را آرام می كنم و در تنهایی خودم اشك می ریزم و با خاطرات و عكس هایش از دلتنگی بچه ها با او درد دل می كنم.
وی در مورد دلتنگی های ماهان كوچولو كه پدرش را ندیده است، می گوید: ماهان سه ماه پس از شهادت پدر بدنیا آمد و با اینكه او را ندیده اما فیلم هایش را برایش می گذاریم ببیند با عكس هایش حرف می زند، صدایش را گوش می دهد و بعضی وقت ها بیشتر از رادمهر برای پدر دلتنگی می كند.
همسر شهید سعیدی اضافه كرد: پنجشنبه كه فرا می رسد فرزندانم بخصوص ماهان پسر كوچكم بیشتر از هر روز دیگر بیقرار دیدن بابا می شود چون عادت كرده هر هفته سر مزارش برود و با او حرف بزند و دلتنگی هایش را باز گو كند.
وی با بیان اینكه همسرم آرزو داشت رادمهر مداح اهل بیت شود، افزود: این دو تا یادگار شهید همانند دو تا نهال نو شگفته در دستان من هستند كه با جان و دل تلاش می كنم آنها را فرزندان انقلاب تربیت كنم به گونه ای كه بتوانند در آینده راه پدرشان را ادامه دهند.
خانم زرین اظهار داشت: ما سایه بان زندگی خود را در راه نظام و انقلاب از دست داده ایم و از مسئولان انتظار داریم به مسایل و مشكلات زندگی ما توجه بیشتری داشته باشند بخصوص اینكه همسرم اولین شهید مدافع حرم استان كردستان است.
و سخن آخر همسر شهید، افتخار می كنم همسرم در راه دفاع از ارزش های دین به آرزوی دیرینه اش رسید من هم تمام تلاشم را بكار می گیرم تا فرزندانم را به گونه ای تربیت كنم كه فرزند آقا و انقلاب باشند.

** بخشی از وصیت نامه شهید منوچهر سعیدی
بسم الله الرحمن الرحیم:
'درود بر امام امت كه صلاح دنیا و آخرت ما در پیروی از ولایت فقیه می باشد'
وصیت می كنم كه راه امام و شهدا را ادامه دهید كه خیر دنیا و آخرت شما در آن است. از مردم مسلمان و غیور كشورم می خواهم كه نگذارند خون این شهیدان پایمال شود كه ما هر چه خون بدهیم انقلابمان پایدارتر می شود.
از مردم و برادران و خواهرانم می خواهم كه همگی بسییجی باشند كه بسیج عزت و اقتدار كشور است از شما مردم و فرزندانم می خواهم كه با انقلاب به سستی برخورد نكنید و همیشه پشتیبان رهبری باشید.
مصاحبه از افسانه گلباغی
/9102/7348
۰ نفر