۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۳:۲۶
کد خبر: 83002077
T T
۰ نفر

فیاض زاهد: فرصت زیادی برای اصلاحات باقی نمانده است

۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۳:۲۶
کد خبر: 83002077
فیاض زاهد: فرصت زیادی برای اصلاحات باقی نمانده است

تهران- ایرنا- «فیاض زاهد» استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح طلب ضمن برشمردن دلایل افول جایگاه این جریان، نقدهایی را متوجه نظام انتخاباتی ساخت و در مواجهه با نارضایتی و مطالبات موجود، اصلاح بسیاری از روندها را ضرورتی گریزناپذیر دانست.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری، اصلاح بسیاری از روندهای سیاسی و اقتصادی خواسته ای است كه در جریان اعتراضات اخیر مطرح شد و مورد توجه بسیاری از ناظران و تحلیلگران قرار گرفت. رخدادهای چند ماه گذشته سبب شد تا صاحبنظران مسائل سیاسی و اجتماعی هر یك از دریچه نگاه خود به تبیین ریشه ها و پیامدهای ناآرامی ها بپردازند.
در همین پیوند پژوهشگر ایرنا به سراغ زاهد رفت تا نظرات وی را در این خصوص جویا شود.
زاهد دكتری تاریخ در گرایش ایران اسلامی دارد. زاده رشت است، 56 ساله و استادیار واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد. هم تاریخ درس می دهد هم جامعه شناسی سیاسی.
وی از نمایندگان نخستین شورای شهر رشت بوده است. ریاست شورای نویسندگان روزنامه «اعتماد» و عضویت شورای سردبیری این روزنامه و همچنین «همبستگی» و «اعتماد ملی» جزو سوابق روزنامه نگاری زاهد محسوب می شود.
گفت و گوی گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری با این روزنامه نگار و مدرس دانشگاه را در ادامه می خوانیم.

** ایرنا: التهابات و ناآرامی ها در مقاطع و با دلایل گوناگون از خوزستان گرفته تا بازار تهران طی چند ماه اخیر سبب شد تا صاحبنظران مسائل سیاسی و اجتماعی بخش عمده تمركز خود را به تحلیل رخدادهای اخیر معطوف سازند. از دید شما ریشه این وقایع را باید كجا جست وجو كرد؟
زاهد: مسایل اجتماعی و سیاسی به هیچ وجه تك عاملی نیستند یعنی نمی توانیم بگوییم چه عامل مشخصی سبب این وقایع شده است. «بی ثباتی» یا «شورش» در جامعه شناسی سیاسی پدیده قابل مطالعه و مهمی است. در سالیان اخیر كتابهای زیادی هم در ایران در این ارتباط نوشته یا ترجمه شده است. در كتابهایی چون «چرا انسانها شورش می كنند؟» یا «چرا ملتها شكست می خورند؟» تلاش شده تا به این سوالات پاسخ داده شود.
نویسندگانی مانند «ساموئل هانتینگتون» و اشخاصی چون «الكساندردوتوكویل» در سده های گذشته در رابطه با انقلاب فرانسه به بررسی این مساله پرداختند كه چه عواملی باعث بی ثباتی سیاسی و به هم ریختن نظم سازمانی جوامع می شود.
بررسی شورش ها موضوع پژوهشی بسیار جذابی برای كنشگران سیاسی و اجتماعی است چرا كه حكومتها برای ثبات و ماندگاری و ناراضیان برای بی ثباتی و براندازی سعی در آشنایی با مدلهای تبیین شورش ها دارند.
در اینجا پرسش نخست این است كه چرا مردم دست به شورش می زنند؟ دلایل متعددی برای این كار وجود دارد كه نخستین و مهمترین آنها ناامیدی از سازو كارهای قانونی برای پیگیری مطالبات خویش است. دلیل دوم ناامید شدن از كارآمدی روشهای حل منازعه و یاس از پیدا كردن راهكارهای فیصله بخش برای تدبیر امور است. سوم احساس گسترده بی عدالتی درون جامعه شورش كننده است با این توضیح كه معمولا شورشیان از میان حاشیه نشین ها هستند.
سبب چهارم «خود را از جامعه اصلی دور دیدن» است كه این می تواند درباره اقلیت های نژادی، مذهبی، عقیدتی و جنسی صدق كند. یعنی هنگامی كه نیرویی احساس كند در اقلیت مطلق قرار دارد و سرنوشت او با سرنوشت مابقی جامعه قابل جمع نیست. با این توضیح كه گاهی زنان یك جامعه احساس می كنند كه مورد ظلم هستند نظیر آن چیزی كه پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده آمریكا رخ داد. یا برخی اوقات همجنسگرایان در این كشور به نقطه ای می رسند كه شورش می كنند. گاهی جامعه كارگری طغیان می كند. گاهی اقلیت های نژادی به این نقطه می رسند مانند شورشهای ضدآپارتایدی در آفریقای جنوبی. زمانی هم اقلیت های قومی دست به این كار می زنند مانند شورش كردهای عراق.
پنجمین دلیل عدم تطبیق جامعه شورش كننده با مفهوم ملیت است. یعنی شورشی خودش را با دیگران هموطن و سرنوشت خود را با سرنوشت آنها مشترك نمی داند.
سبب عمده آخر هم این است كه شورشیان چیزی برای از دست دادن ندارند و فردای خود را حتی تاریكتر از امروز می دانند. بنابراین برای نجات خود و رهایی از وضعیت موجود، كل قاعده بازی را به هم می زنند.
علاوه بر این 6 عامل اصلی، عوامل فرهنگی مانند ترویج ناشادمانی و همچنین احساس غیرمحترم بودن در وقوع شورش ها دخیلند. وقتی گروه های اجتماعی می بینند كه سیستم حاكم آنها را غیرمحترم می شمرد و خود را ارباب مطلق می پندارد به این علاقمند می شود كه در یك فاصله زمانی روشن، با طرح یك ادبیات واحد، در نظر گرفتن منافع مشترك و از طریق پیوند گروه های همسو به صورت هیات حاكمه چنگ بیاندازند. این گروه ها حتی اگر نتوانند كلیت آن هیات حاكمه را زیر سوال ببرند و آن را براندازند صرفا برای اینكه بگویند ما هستیم پرخاش می كنند. در واقع اعتراض از نظر روانشناسی نوعی واگویه است برای مورد توجه قرار گرفتن و دیده و شنیده شدن.
ما زمانی شروع به فریاد زدن می كنیم كه صدای آراممان شنیده نمی شود. در بُعد كلان تر هم جوامع زمانی پرخاش می كنند كه احساس كنند صدای آرام آنها شنیده نمی شود. در چنین شرایطی گروه های ندیده و نشنیده گرفته شده از سوی حكومت ها دست به خشونت و حتی «وندالیزم» می زنند. وندالیزم در لغت معنای تخریب می دهد. یعنی اینكه شما بین اموال خود و اموال عمومی هیچ حس اشتراكی پیدا نمی كنید بنابراین اگر بتوانید باجه تلفنی را خراب كنید این كار را می كنید، اگر مقدور باشد صندلی یك اتوبوس را سوراخ كنید می كنید و اگر بتوانید به اتومبیل مردم، از ما بهتران و مقامات خط بیندازید حتما چنین خواهید كرد. در واقع فرد وندال در حال برون ریختن خشم های خود از آن جامعه است. مضاف بر اینها عوامل دیگری مثل كم آبی و چالش های محیط زیست هم می توانند به نارضایتی ها دامن بزنند و شورش آفرین باشند.

**ایرنا: آیا در این زمینه تقسیم بندی های مشخصی وجود دارد؟
* زاهد: شورش ها دو گونه اند؛ گاهی سرخ هستند. چنین اعتراضاتی خونین است و برای برانداختن نظم موجود صورت می گیرد.
اما گاهی شورش ها سفید رنگند. به این معنا كه وقتی فرد احساس می كند نمی تواند بیرون را تغییر دهد شروع به نابود كردن خود می كند. این خود را نابود كردن می تواند در قالب های گوناگونی تجلی پیدا كند؛ رشد تصوف و رویه های عرفانی، افزایش استفاده از مواد مخدر و روانگردان، نرخ صعودی مصرف مشروبات الكلی، خودكشی و طلاق.

** ایرنا: چه تحلیلی از وضعیت كنونی دارید؟
* زاهد: در ایران شاخص های فرهنگی اعتراض آور وجود دارد. شاخص های اجتماعی هم كم نیست. شاخص های اقتصادی هم فراوان است؛ بیكاری، ناهمسازی در ساز و كارهای اقتصادی، چك های برگشتی و از این قبیل.
در حوزه سیاسی هم وضعیت نابسامان است. امكان گفت و گو بین نیروهای سیاسی داخلی وجود ندارد. كانال دستورات و فرامین یك طرفه است. غالب مقامات فقط مردم را خطاب قرار می دهند و حرف آنان را نمی شنوند. قدرت خدایگانی و مقام ها مقدس شده اند. منصب و قدرت به شدت امتیاز آور شده است یعنی برای صاحبان قدرت امكانات ویژه به همراه می آورد؛ اتومبیل ویژه، خطوط خیابانی ویژه، سفرهای ویژه، حقوق نجومی، املاك نجومی و از این دست موارد. مقامات سیاسی تبدیل به «آدمهای ویژه» شده اند و فرزندانشان هم عنوان« آقازاده» را یدك می كشند.
در چنین جامعه ای صراحت، شفافیت و انتقاد تحمل نمی شود و ریاكاری، نفاق و دروغ گفتن نردبانی برای رسیدن به قدرت است. همچنین نظارت استصوابی افرادی شریف، سالم و دانشمند را حذف می كند. این رویه ویرانگر تبدیل به یك مدل می شود و یك عده این مناسك را نه به خاطر خدمت كردن یا از روی علاقه ذاتی بلكه به عنوان راهی برای كاسبی و بیزینس بر می گزینند. نخبگان اصلی كنار گذاشته می شوند و آدم های دسته چندم و كاسب سر كار می آیند. به عبارتی عناصر اصلی تاثیرگذار كنار گذاشته می شوند و كاریكاتورشان جای آنها می نشیند.
بدیهی است سیستم در این وضعیت و در یك بازه زمانی نه چندان طولانی، ناكارآمدی خود را نشان می دهد. به قول فرانسوی ها بدبختی ها به ندرت تكی می آیند. زمانی شما پول نفت دارید و روابط سیاسی تان با جامعه بین المللی مناسب است. این پول نفت و روابط شما را تا جایی پیش می برد و شما زمان می خرید. اما در نهایت به جایی می رسید كه احساس می كنید تمام ذخایرتان خالی شده است. یك مرتبه آب و آلودگی هوا هم سر می رسد چالش ها در هم تنیده می شود. اینجا است كه شما احساس می كنید جامعه دارد می شكند و دیگر نمی تواند روی پای خود بایستد.
در این باره حكایت تاریخی جالبی وجود دارد. در آغاز دهه 90 میلادی وقتی یك دختر و پسر آلمانی با یك هواپیمای كوچك از آلمان پرواز كردند و در میدان صلح مسكو با موفقیت به زمین نشستند نویسنده ای نوشت «كار شوروی به پایان رسیده است چون این تهاجمی موفق وبسیار نمادین و كاریكاتوری به یك سیستم امنیتی مخوف است.» گاهی وقتها بعضی كنش ها تبدیل به نماد می شود و شما احساس می كنید آن سیستم دیگر قابل اتكا نیست.

** ایرنا: ناآرامی های هر از چند گاه با چه انگیزه و با چه افقی پیش روی معترضان صورت می گیرد؟
* زاهد: هیچ. نیروهای اجتماعی تنها احساس می كنند برای حفاظت از تتمه و باقی مانده زندگی خود باید وضع موجود را به هم ریزند. این نیروها به چه چیزی امیدوار هستند؟ فقط یك چیز: خلاصی از وضعیت موجود.
در این شرایط نیروهای خارجی مخالف نیز باعث افزایش گرفتاری شما می شوند. آمریكا به عنوان قدرت سیاسی و اقتصادی دنیا از برجام كنار می رود و علیه تان فعالیت می كند. همسایگانی دارید كه از شما ناراحتند. برخی از آنها جیب پرپولی هم دارند و مرتب منطقه را علیه شما تحریك می كنند. اسرائیل و سرویس امنیتی به نام موساد هم هست كه انگیزه فراوانی برای فعالیت علیه تان دارد. جنبش های جدایی طلب و افراطی هم كم نیستند كه منتظر فرصتی برای ضربه زدن هستند. در چنین شرایطی پرسشی تعیین كننده وجود دارد و آن اینكه شما چقدر می توانید روی نیروهای اجتماعی تان حساب كنید؟
آیا با آنها طوری رفتار كرده اید كه در وقت بحران انتظار داشته باشید به دادتان برسند؟ با كردها و قومیت هایی مانند عرب و بلوچ چگونه رفتار كرده اید؟ با اقلیت های مذهبی دیگر چه؟
به نظر می رسد ما با آنها درست نبوده است و به اصطلاح وقتی به دیوار سخت می خوریم نمی توانیم روی حمایت آنها حساب باز كنیم.

** ایرنا: برخی كارشناسان می گویند پس از انتخابات ریاست جمهوری پارسال و شور و هیجان و امیدواری آن دوره، محقق نشدن انتظارات سبب بروز اعتراضات شد؟
* زاهد: همین طور است. ببینید شما دولتی دارید كه 24 میلیون نفر با هزار امید و آرزو به آن رای داده اند. رییس جمهوری هم در كمپین ها و مبارزات انتخاباتی از «ژان ژاك روسو» آزاداندیش تر به نظر می رسید و مطالبات اجتماعی را مرتب بالا برد. ایشان مطالباتی را در آن ایام بیان كرد كه حتی خیلی از اصلاح طلبان هم جرات به زبان آوردن آنها را نداشتند. چینش كابینه و انتخاب ها و حرفهای بعدی روحانی اما سبب نارضایتی بسیاری از طرفدارانش شد.
استفاده از تیم مشاوران ضعیف و افرادی كه به طور روشن و واضح پیام مطالبات مردم را دریافت نكرده اند و همچنین واكنش های كند دولت در مقابل مسائلی كه به فوریت نیاز داشت امید ایام انتخابات جامعه را به دلسردی تبدیل كرد.
در این گیر و دار تندروهای داخلی فارغ از درك اینكه ما در چه وضعیتی به سر می بریم، با تخریب دولت، سنگ اندازی و كارشكنی سعی در ناتوانمند نشان دادن دولت كردند. به عبارتی یك پیوند نانوشته و نامقدسی بین افراطیون داخلی و تندروهای خارجی ایجاد شد كه هدف آن زمین زدن دولت روحانی بود.
تندروهای داخلی با ایجاد مزاحمت های مالی، ارزی و سیاسی برای روحانی و كابینه اش جامعه را به شدت از آینده ناامید كردند. در ادامه آنهایی كه احساس می كردند چیزی برای از دست دادن ندارند دست به شورش زدند. آنانی هم كه حس كردند این شورش ها می تواند برای كشور خطرناك باشد به این اعتراضات خیابانی نپیوستند. بخشی بزرگی از دسته دوم كه 70 درصد جمعیت كشور را تشكیل می دهد بر اساس نظرسنجی های معتبر با مطالبات همدلی كردند و این یك معنای روشن و صریح دارد: عمق و گستره وسیع نارضایتی در جامعه.

** ایرنا : گویا شما در تحلیلی كه چند ماه قبل از وقوع ناآرامی های دی ماه نوشته بودید بروز آن را پیش بینی كرده بودید؟
* زاهد: بله. من مرداد ماه 96 مطلبی را در اختیار سایت «باران» متعلق به آقای سیدمحمد خاتمی گذاشتم و در آن پیش بینی كردم كه به زودی آشوب های اجتماعی و سیاسی در كشور آغاز می شود. هر چند این تحلیل در بهمن ماه 96 از سوی این پایگاه رسانه ای منتشر شد ولی در مقدمه مطلب قید شد كه 6 ماه قبل به دست موسسه باران رسیده است.
در این تحلیل گفته بودم نگرانم كه در آشوب های قریب الوقوع حتی دیگر صدای آقای خاتمی هم شنیده نشود و جامعه از او هم تبعیت نكند. پیش بینی كرده بودم كه اصلاح طلبان به شدت اعتبار سیاسی و اجتماعی خود را از دست خواهند داد و همین اتفاق نیز افتاد.
الان شاهدیم كه منزلت اجتماعی و سیاسی ما اصلاح طلبان با چه شدت بالایی آسیب دیده است. البته تخریب جریان اصلاح طلب از سوی رسانه هایی چون «بی بی سی فارسی»، «من و تو» و «ایران اینترنشنال» هم در این رابطه موثر بود. این رسانه ها آنقدر كه خاتمی و اصلاح طلبان را مورد تهاجم قرار دادند كلیت حاكمیت را زیر سوال نبردند.
به تازگی در مصاحبه ای كه با یكی از سایت های داخلی داشتم گفتم اصلاح طلبان آخرین سنگر نظام جمهوری اسلامی هستند و این چنین نخواهد بود كه مردمی كه از جریان اصلاح طلبی ناامید شده اند سراغ جناح رقیب بروند بلكه مایوس شدن مردم از اصلاح طلبان به طور قطع فضا را تند و رادیكال تر می كند. جا دارد اینجا یادی از مرحوم مهندس بازرگان كنیم كه مرداد 42 خطاب به دادگاه نظامی گفت ما آخرین گروهی هستیم كه با شما به زبان مسالمت آمیز و قانونی حرف می زنیم. همین طور هم شد و پس از محاكمه ایشان و دوستانشان، جنبش های چریكی مسلحانه در ایران شروع شد.

** ایرنا: اشاره كردید كه 70 درصد جامعه به خاطر احساس خطر از اعتراض خیابانی دوری جستند. منظورتان از خطر چیست؟
* زاهد: آنها نگران همین تحركات تجزیه طلبانه ای هستند كه در برخی مرزهای كشور جریان دارد و از سوی عوامل خارجی نیز تقویت و تحریك می شود.
از دیدگاه نظری و عملی امكان تجزیه ایران در صورت براندازی نظام سیاسی وجود دارد. اما معتقدم در غیر این صورت هم خطر تجزیه را باید جدی گرفت. كافی است به مساله كم آبی ویرانگر اغلب استان های ایران توجه كنید.

** ایرنا: عوامل خارجی چه نقشی در شكل گیری و گسترش اعتراضات دارند؟
* زاهد: توجه داشته باشید كه عربستان و اسرائیل با وجود «ایران بزرگ» راحت نیستند. آنها اگر بتوانند ایران بزرگ (ایران فعلی) را تكه تكه كنند حتما این كار را خواهند كرد. برایشان هم فرق نمی كند در ایران سلطنت طلبان روی كار باشند یا هر نظام دیگری زیرا به این نتیجه رسیده اند یك ایران بزرگ می تواند امواجی ایجاد كند كه سراسر خاورمیانه را به لرزه درآورد. ایران بزرگ بزرگترین رقیب منطقه ای عربستان است.
اسرائیل هم در این رابطه فوق العاده ذینفع است. عراق، لیبی و سوریه كه روزگاری در خط مقدم مبارزه با اسرائیل بودند اكنون سال ها است درگیر جنگ یا بحران های شدید داخلی شده اند و در عمل از خط مقدم خارج شده اند. تنها ایران در خط مقدم جبهه مبارزه باقی مانده است.
هر چند به نظرم عربستان هم اشتباه می كند. «محمد بن سلمان» یك جانشین جاه طلب و ندانم كار است كه این چنین خود را به اسرائیل نزدیك می كند. عربستان سعودی كشوری نیست كه بتواند طی 50 سال آینده متحد استراتژیك اسرائیل بماند. كشورهای اسلامی به طور ذاتی با اسرائیل مشكل دارند و این فقط مختص اعراب مسلمان نیست. مسلمانان تركیه و اندونزی هم نگاه مثبتی به اسرائیل ندارند. دلیلی كه احمدی نژاد فردی محبوب در كشورهای اسلامی منطقه بود حرف های ضد اسرائیلی بود كه بر زبان می آورد.
دولت های مسلمان اگر چه به دلیل پروتكلهای بین المللی یا دیپلماتیك در تلاشند كه مواضع ضداسرائیلی نگیرند اما مردم این كشورها واقعا از اسرائیل متنفرند. البته موج نفرت از اسرائیل منحصر به ملل اسلامی نیست. همین الان هم بسیاری از نویسندگان اروپایی متهم به اندیشه های یهودی ستیز هستند. رفتار بسیار فاشیستی و ضدانسانی اسرائیل از این رژیم وجهه ای نامحبوب در عرصه بین المللی ساخته است.
سیاسیون دنیا نیز در رفتار با اسرائیل به نوعی تقیه و ظاهرسازی می كنند. شاهد بودیم كه یك بار وقتی میكروفن «باراك اوباما» و «فرانسوا اولاند» سهوا باز مانده بود، اولاند به نتانیاهو ناسزا گفت و گفت: من وقتی او را می بینم كهیر می زنم.
اوباما هم پاسخ داده بود: تو سالی یك بار او را می بینی. من باید چه كنم كه هر هفته مجبورم با او سر و كله بزنم. خبرنگاران هم این حرف ها را ضبط و منتشر كردند. منتهی مقامات سیاسی حفظ ظاهر می كنند ولی در ملاقاتهای خصوصی شان طور دیگری می گویند.
ادبیات اروپایی ها نیز به نوعی ضدصهیونیستی است. برای نمونه كارهای لئو تولستوی نویسنده روس و ویلیام شكسپیر انگلیسی را ببینید. در سده گذشته قوم یهود از سوی تزارهای روسیه و «آدولف هیتلر» آلمانی با حمایت طیف هایی از مردم سركوب شدند ولی چوبش را مسلمانان خوردند. البته ما هم با هولوكاست و ظلم به یهودی ها مخالفیم.
هر چند الان عربستان و اسرائیل یك دشمن مشترك به نام ایران دارند ولی خود عربستان نیز به خاطر قدرت و وسعتش یك تهدید بزرگ علیه اسرائیل است و بن سلمان به این واقعیت بی توجه است.

** ایرنا : به وضعیت داخل برگردیم. سوالی این روزها مطرح است كه آیا آمریكا نگران مسائلی چون دموكراسی و حقوق بشر و وضع نامطلوب اقتصادی مردم ایران است یا اینكه سنگ خود را به سینه می زند؟
* زاهد: از نظر من حتما گزینه دوم صحیح است. متاسفانه حاكمیت راه های اصلاح را بسته است وگرنه حرفهای مداخله جویانه ترامپ ابدا خریداری نداشت.
بر اساس عمری فعالیت جامعه شناسانه، روزنامه نگارانه و سیاسی می گویم اگر ایرانی ها سر دوراهی اصلاح درون سیستمی و دگرگونی قرار گیرند به طور قطع راه اول را كه كم هزینه تر است برمی گزینند.

** ایرنا: چرا؟
* زاهد: سال 1382 در یكی از كتابهایم توضیح دادم كه چرا جنبش هایی كه از طریق خیابان می خواهند نظم سیاسی مستقر را بر هم زنند و حكومت دیگری را جایگزین كنند ابتر و ناقص می مانند. نظم موجود طی زمان به وجود آمده و نمی توان نظمی جدید را طی چند سال جایگزین آن كرد. ضمن اینكه شورش های خیابانی بستری برای فعالیت گروه های فرودست اجتماعی است كه حاضرند همه امكانات موجود را برای رسیدن به قدرت نابود كنند.
در آن كتاب توضیح دادم كه تقریبا دستاورد انقلاب های سیاسی كمتر از هزینه ای بوده است كه به جامعه شان تحمیل كرده اند اما جنبش های رفرمیستی و اصلاح طلبانه اگر چه طولانی مدت و حوصله سر بر هستند ولی تاثیرات ماندگار و عمیق تری دارند. شخصا با وقوع هر دگرگونی مخالفم.

** ایرنا : انجام اصلاحات در ایران را تا چه حد ضروری می دانید؟
* زاهد: آن قدر ضروری كه معتقدم اگر به صورت آنی و حداكثر طی یكسال آینده دست به اصلاحاتی ساختاری و جدی نزنیم با چالش هایی جدی در زمینه ماندگاری و ثبات جغرافیایی ایران مواجه خواهیم شد. چون قرار است به عنوان یك معلم دانشگاه آن چیزهایی را كه مفید می دانم برای جلوگیری از وقوع چنین رخدادی بیان كنم می گویم كه الان ما شبیه شناگری هستیم كه پالتوی سنگینی پوشیده و در یك رود خروشان گیر افتاده است. چاره ای نداریم جز اینكه پالتوی كرخ كننده و دست و پاگیر خود را دور بیندازیم و متناسب با نیازهای روز جامعه خود را متحول كنیم.
تمام تئوری هایی كه طی چهل سال گذشته و از طریق آنها موفق به اداره كشور شده ایم امروز به بن بست عملی خورده است. با نظام انتخاباتی فعلی نمی توان مدیران كارآمد را به سیستم حكومتی تزریق كرد. با سیستم قضایی فعلی نمی توان به رستگاری رسید. نظام رسانه ای كنونی كشور هم ویران كننده است نه سازنده. از سویی نمی توان زنان را با ساختن و پخش فیلم هایی در تكریم زنان خانه دار خانه نشین كرد و از حضور جدی آنها در مناسبات و ساختار سیاسی كشور جلوگیری كرد. این مدل ها دیگر جوابگو نیست.
از این رو می گویم اگر تن به اصلاحات اساسی ندهیم دوام نمی آوریم. هر چند در هیات حاكمه نگرانی هایی را پس از وقوع ناآرامی های خیابانی اخیر می بینم اما نشانه ای از اینكه آنها خطر فروپاشی را جدی تلقی كنند مشاهده نمی كنم. اما اگر بپرسید كه آیا كشور ظرفیت انجام تغییرات لازم را دارد پاسخ من به این سوال مثبت است. مثالی بزنم، دهه ها پیش وقتی «سلطان قابوس» پادشاه عمان موفق به جمع كردن شورش ظفار شد «یوسف بن علوی» از رهبران ظفار را كه سالها در زندان به سر می برد احضار كرد. او از بن علوی پرسید كه چرا به سیستم حكومتی من معترضید و مشكلتان با حكومت چیست؟
بن علوی فهرستی از اشكالات را پیش روی سلطان قابوس گذاشت و راه حل نیز ارائه كرد. واكنش سلطان قابوس اما طرد و عتاب نبود بلكه گفت: من از فردا شما را به عنوان مسوول منصوب می كنم تا بیایید و برنامه هایتان را اجرا كنید. همین طور هم شد. یعنی سلطان قابوس مخالفان خود را وارد سیستم كرد و به آنها امكان اصلاح نظام را داد و الان هم دهه ها است پابرجا است.
در مورد چین هم مائو كشورش را به قحطی كامل رساند به طوری كه نیمی از چینی ها گرسنه و بسیاری شان رو به موت بودند. نگرش و جهان بینی مائو در خصوص مفهوم انسان و تكنولوژی با دیدگاه بسیاری از دوستانش از جمله «دنگ شائوپینگ» تفاوت داشت. در 1979 كه دنگ قدرت رسید تصمیم گرفت برای ماندگاری حكومت نظام را دو سیستمی كند؛ هم سوسیالیستی و هم سرمایه داری. او مناطق آزاد تجاری را راه انداخت، سرمایه گذاری خارجی را و بساط انقلاب فرهنگی را نیز جمع كرد. همچنین گزینش های ایدئولوژیك را صرفا به برخی انتخابها محصور كرد.
ما با حفظ ولایت فقیه و جایگاه و منزلت آن می توانیم دست به تغییرات راهبردی بزنیم كه كشور را از خمودی و بن بست خارج كند. با دیوار كشیدن دور خودمان حتی اگر آزادانه روزی دومیلیون بشكه نفت هم صادر كنیم نمی توان نیازهای اقتصادی كشور را برطرف كرد. البته معتقدم نظر هیچ كدام از مقامات عالی نظام دیوار كشیدن دور خودمان نیست ولی سیاست های متناقض همدیگر را خنثی می كند. نمی توان آنقدر مذاكره كرد تا برجام منعقد شود و بعد موشك پرانی كرد و جلوی اجرای درست این معاهده را گرفت.
نمی توان مدام به دنیا پیام های متناقض داد. حتی اگر در آمریكا «دونالد ترامپ» هم سركار نمی آمد و «هیلاری كلینتون» رییس جمهور شد با این مسیری كه تندروها در پیش گرفته بودند باز هم برجام زمین می خورد. ما یا قصد كار كردن با دنیا را داریم یا نداریم. شتر سواری دولا دولا جواب نمی دهد.

** ایرنا: نامه اخیر تعدادی از اصلاح طلبان شاخص درباره لزوم انجام رفراندوم درباره مسائلی چون بودن یا نبودن نظارت استصوابی، بحث رد صلاحیت ها را این بار در ایامی غیر از روزهای انتخابات بر سر زبان انداخت. ارزیابی شما چیست؟
* زاهد: با اطمینان كامل به عرضتان می رسانم كه با وجود نظارت استصوابی هیچ گونه اصلاح اساسی ممكن نیست و این گونه نظارت در عمل عدم موفقیت خود را نشان داده است. شاهد كنونی اش هم اتفاقات اخیر جلسه استیضاح وزیر كار بود كه نشان داد برخی نمایندگان كه از زیر تیغ نظارت استصوابی رد شده اند از معیارهای ارزشی، اسلامی و سیاسی به دورند. تعیین صلاحیت داوطلبان انتخابات جمهوری اسلامی باید در اختیار نهادهای چهارگانه نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، سازمان ثبت احوال و دادستانی باشد و به صورت كاملا روشن و قانونی انجام گیرد.
متاسفانه استعلام وزارت اطلاعات مبنا قرار نمی گیرد و به جای آن به تحقیق از مسجد محل استناد و بدون هیچ سند و مدركی صلاحیت داوطلبان رد می شود. وقتی هجده هزار ناظر از سوی یك نهاد به كار گرفته و یك سال به آنها حقوق داده شود تا طی چندهفته صلاحیت داوطلبان را بررسی كنند و استعلام نهادهای چهارگانه احراز صلاحیت مبنای كار قرار نمی گیرد طبیعی است نمی توان افراد كارآمد و شایسته را وارد سیستم كرد.

** ایرنا: به ناآرامی ها بازگردیم. محبوبیت اصلاح طلبان پس از وقایع اخیر تا حد زیادی از دست رفت. از نظر شما چرا اینگونه شد؟
* زاهد: چون اصلاح طلبان پاسخ مناسبی به مطالبات جامعه ندادند پس از شورش های دی ماه پارسال به شدت پایگاه اجتماعی شان را از دست دادند. علاوه بر این آنها از دولتی حمایت كردند كه آنچنان كه باید با مسائل جدی كشور مواجهه نكرد. اصلاح طلبان سرنوشت خود را به سرنوشت دولت روحانی گره زدند و مردم هم آنها را مسوول ناكامی های این دولت می دانند.

** ایرنا : پرسشی دیگر درباره عملكرد اصلاح طلبان وجود دارد. پس از طرح شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» سوالی مطرح شد و آن اینكه چرا اصلاح طلبان طی دو دهه اخیر موفق نشدند همه گروه های تحول خواه اجتماعی را زیر چتر خود قرار دهند؟
* زاهد: بله. ما اصلاح طلبان نتوانستیم همه گروه های جامعه از جمله زنان و اقلیت های قومی و مذهبی را زیر چتر حمایت و پوشش خود قرار دهیم. علتش هم این است كه به دلیل ساخت ایدئولوژیكی كه بر تشكیلات اصلاح طلبان حاكم است قدرت هضم و همراهی با مطالبات این گروه ها برای اصلاح طلبان وجود ندارد. اصلاح طلبان ملاحظاتی را با حكومت و برخی نهادهای اجتماعی مورد حمایت خود دارند كه با وجود آن ها نمی توان همه این گروه ها را زیر یك سقف جا داد.
البته این را هم بگویم كه برای آقای خاتمی و برخی اصلاح طلبان حمایت از حقوق اهل سنت یك اصل است ولی پافشاری لازم را هم ندارند. مثلا در انتخابات تهران ما یك نامزد اهل سنت را در لیست خود قرار دادیم ولی حمایت لازم را از ایشان نكردیم و با فشار نهادهای خاص مجبور به كنار گذاشتن وی از لیست شدیم.
باید بگویم ما اصلاح طلبان نتوانستیم از مطالبات برابری طلبانه برخی گروه های فكری یا قومیت ها حمایت كنیم. همچنین مرز بندی ظریفی بین اصلاح طلبان و جریان ملی - مذهبی وجود دارد. البته اصلاح طلبان شاید در یك جبهه گسترده بتوانند با این گروه ها اقدامات مشتركی را انجام دهند یا از نظر ایدئولوژی با یكدیگر همپوشانی داشته باشند ولی قادر نیستند همه گروه های تحول خواه و نوگرای جامعه را زیر چتر خود قرار دهند.
اما همه توپ ها هم در زمین اصلاح طلبان نیست. چرا كه اصلاح طلبی یك مرام سیاسی مشخص است و جنبش های برابری طلبی مانند جنبش های فمینیستی، حركت هایی اجتماعی هستند. ما همه بشریت را نمی توانیم زیر چتر اصلاح طلبی خود قرار دهیم. اصلاح طلبی چنین قابلیتی را ندارد و این ها جنبش ها و پویش های اجتماعی هستند با اسم و رسم و شناسنامه مشخص خودشان.
اما اگر از جنبه سیاسی بخواهیم به این چتر اشاره كنیم طرح شعاری مثل «ایران برای همه ایرانیان» به منزله شعار كلیدی «حزب مشاركت» به معنای دفاع از حقوق شهروندی برابر و نشانه ای از اراده اصلاح طلبان برای گستردن این چتر بود. آقای خاتمی تا حد قابل توجهی شعار ایران برای همه ایرانیان را محقق كرد. برگزاری انتخابات شوراها نمونه روشنی از این بود كه می توان اداره مناطق سنی نشین را به خود اهل سنت واگذار كرد.
مجلس ششم هم نمونه روشن دیگری از تعهد آقای خاتمی و اصلاح طلبان به این شعار سیاسی بود اما باید در نظر داشت كه طرح یك شعار یا ایده سیاسی به معنای انطباق كامل آن با ساختارهای موجود نیست. ضمن اینكه یادتان باشد ما در چه منطقه ای زندگی می كنیم و از چه تاریخی برخورداریم. طبعا اگر خاتمی می توانست این شعار را در همه حوزه ها محقق كند كه ما الان وضعمان مثل كشور سوئیس بود. مهم جهت گیری های ایشان در راستای رسیدن به این شعار بود كه به نظر من تا حد زیادی موفق بود.

** ایرنا : پرسش آخر هم به عملكرد جریان اصلاح طلب برمی گردد. جریان اصلاح طلب آیا از اراده لازم را برای پیگیری و انعكاس مطالبات مردم دارا است؟
* زاهد: چنین اراده ای به صورت جامع در جبهه اصلاحات وجود ندارد. هر چند بخش هایی از اصلاح طلبان و چهره های سیاسی و تئوریك آنها به ضرورت این امر آگاهند اما به دلیل تنوع در رنگهایی كه جریان اصلاح طلبی را شكل می دهد تا رسیدن به یك راهكار مشخص فاصله دارند. برای همین حاصل همه تلاش های ما بیانیه ای شد كه آقای خاتمی در 15 محور ارائه داد. ما با رسیدن به وضعیت ایده آل درون جبهه اصلاحات فاصله زیادی داریم و نبود اراده ای منسجم و واحد برای پیگیری مطالبات جامعه؛ ایراد درستی است كه به اصلاح طلبان گرفته می شود.
گفت و گو از: ناصر غضنفری
پژوهش** 3081**9279
۰ نفر