۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۳:۵۰
کد خبر: 83045064
T T
۰ نفر

منصوري:

ادعا نمي كنيم حكومت پاكان را بنا كرديم

۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۳:۵۰
کد خبر: 83045064
ادعا نمي كنيم حكومت پاكان را بنا كرديم

تهران - ايرنا- جواد منصوري از مبارزان انقلابي عليه رژيم پهلوي مي گويد:من و هيچ كس ديگري ادعا نمي كنيم حكومت پاكان را تشكيل داديم و اگر كسي هم چنين ادعايي كرد آنرا به پاي ندانستن مي گذاريم. اگر الان اختلاس وجود دارد ما از خودمان مي دزديم درحالي كه درگذشته غيرازاينكه از هم مي دزديدند خارجي ها هم هر چه مي خواستند مي خوردند و مابقي را مي بردند.

گروه سياسي ايرنا چندي قبل براي بررسي علل تشكيل و فروپاشي حزب ملل اسلامي (41 -44 خورشيدي) به سراغ «جواد منصوري» يكي از مبارزان عليه دستگاه ستمشاهي رفت اما او به دليل اينكه مسائل مربوط به اين تشكل بارها در رسانه ها گفته شده است خواست درباره مسائل اساسي و مغفول مانده رژيم پهلوي و تاريخ انقلاب مطالبي عنوان شود.
نخستين فرمانده سپاه پاسدارن انقلاب اسلامي مي افزايد: بايد علت و ريشه هاي وقوع انقلاب را بار ديگر بيان كرد چون ناديده گرفتن كارنامه سياه شاه، عوامل و طرفداران رژيم پهلوي را عليه حكومت برآمده از انقلاب مردمي جسورتر كرده است. او معتقد است جواني كه در تجمعات براي پهلوي ها شعار مي دهد به خيانت و جنايات آنها آگاه است ولي مي خواهد با اين كار نارضايتي خود را از وضع اقتصادي نشان دهد.
منصوري 74 ساله در اين گفت و گو سعي كرد نه به عنوان يكي از چهره هاي تاثيرگذار تاريخ معاصر بلكه از جايگاه يك پژوهشگر مركز اسناد انقلاب اسلامي و كارشناس تاريخ به پرسش ها پاسخ دهد. او به مدافعان رژيم پهلوي توصيه مي كند هفت جلد كتاب خاطرات «اسدالله علم» نخست وزير، وزير دربار و از نزديكان شاه را با دقت بخوانند تا با فساد و خيانت هاي پهلوي دوم بيشتر آشنا شوند.
در ادامه مشروح گفت وگو با منصوري را مي خوانيد.

**ايرنا: نخستين مسئوليت شما پس از پيروزي انقلاب اسلامي چه بود؟

منصوري: مردم در مدرسه رفاه در شرايطي كه بازجو، پرونده و زنداني نداشتيم سران رژيم شاه را تحويل ما مي دادند. يقين بدانيد اگر اين افراد را آزاد مي كرديم مردم در خيابان آنها را مي كشتند همانطور كه دو، سه نفر را كشتند مانند سيد جواد ذبيحي موذن و قاري معروف و يا گوينده اخبار آن دوران را همين مردم كشتند. من بازجوي چند تن از آنها بودم. براي آنها پرونده اوليه تشكيل مي داديم اين افراد همين جوري اعدام نشدند بلكه به جرم خود اعتراف كردند مثلا تيمسار رحيمي آخرين فرماندار نظامي تهران پاي برگه اعترافات خود را امضا كرده بود مثلا مي پرسيدم آقاي رحيمي شما دستور حكومت نظامي، تيراندازي و كشتن مردم را داديد و او هم تاييد مي كرد. خود رحيمي گفته بود طبق «طرح هايزر» قرار بود در طول حكومت نظامي (ساعت 16 تا 10 صبح روز بعد) شهرها و براي فرونشاندن اعتراض ها يك ميليون نفر را بكشند!!
امام (ره) براي محاكمه اين افراد در دادگاه انقلاب سه قاضي (رباني شيرازي، سيد محمد خامنه اي و صادق خلخالي) انتخاب كرده بودند. مرحوم خلخالي درباره احكامي كه صادر كرده بود مي گفت در پرونده اي متهم اعتراف كرده بود 50 كيلو هروئين را جابجا و قصد فروشش را داشته و زير برگه بازجويي را امضا كرده است. براي چي اين فرد را در زندان نگهدارم؟ عده اي دوست دارند فقط حرفي زده باشند به نظر شما شاه از جنايات زير مجموعه اش بي خبر بود؟

**ايرنا: بهتر نبود فرصتي داده مي شد عناصر و سران رژيم گذشته خاطرات خود را مي نوشتند تا نسل آينده با فساد و جنايات آن رژيم بيشتر آشنا مي شد؟

منصوري: مردم واقعا نسبت به جنايات رژيم گذشته آگاهي ندارند! يعني اينقدر بي اطلاع هستند؟ طوري كه رضاشاه را خدمتگزار مي دانند! طبق اسناد يك پنجم مملكت توسط رضا شاه چپاول شده بود. وقتي توسط انگليسي ها تبعيد شد اسناد روستاها و زمين هايي كه به زور از مردم گرفته بود بار يك كاميون شده بود به طوريكه «علي دشتي» در مجلس گفت اين دزد را بگيريد و قبل از خروجش تكليف اين اموال را مشخص كنيد. صورتجلسه اين موضوع در مجلس موجود است. كساني كه او را خادم مي دانند از جنايت مسجد گوهرشاد چيزي مي دانند؟ بنياد پهلوي با كدام منبع مالي تاسيس شد؟
در دانشگاه درس انقلاب اسلامي تدريس مي كنم مطلبي مي گويم كه باور نمي كنيد يكي از دانشجويان به من مي گفت، استاد اگر تا فردا صبح توضيح بدهي قانع نمي شوم! اينجا دو نكته را بايد بگويم يكي اينكه اين دانشجو نمي خواهد بفهمد، كه اين را نمي شود كاري كرد و ديگر اينكه، اين دانشجو حرفي دارد كه نمي تواند مطرحش كند و به جايش اين حرف را مي زند.
فردي كه مي گويد رضا شاه روحت شاد، پهلوي اول را قهرمان ملي و خدمتگزار نمي داند او مخالف وضع موجود است و به جاي اينكه عليه مسئولان حرفي بزند سعي مي كند با اين شعارها نارضايتي خود را بيان كند. معتقدم حتي افراد كور مملكت هم مي دانند رضا شاه چكار كرده است، مگر مي شود كسي تو اين مملكت زندگي كرده باشد و نداند اين پدر و پسر چه اقداماتي انجام داده اند.
براي مطالعه خيانت هاي پهلوي، كتاب «خاطرات علم» را بخوانيد. صفحه اي در اين كتاب نيست كه در مورد فساد اخلاقي شاه سخني نگفته باشد.
در جايي از اين كتاب مي نويسد «يكي از معايب ما اين است كه براي مملكت مشكلاتي ايجاد كرديم بعد شاه گفته است چه عيبي كه ما نمي دانيم. عرض كردم احساسات جوانان را ما نمي دانيم گرفتاري خانوادگي و عقده هاي آنها را نمي خواهيم درك كنيم، گفت و شنود با آنها نداريم، وقت هم صرف آنها نمي كنيم آن وقت دشمن با زيركي و هوشياري انگشت روي كوچكترين معايب ما مي گذارد. شاهنشاه ديگر چيزي نگفت قدري فكر كرد و گفت از وضع دانشجويان ايراني در خارج هم كه خبر دارم عين همين مطلب صادق است باز هم چيزي نفرمود و امري صادر نكرد»

**ايرنا: فرح در كتاب خاطراتش به اشتباهات رژيم پهلوي اذعان مي كند...

منصوري: اين مطالب را الان مي گويد آن زمان كه نمي گفت. وقتي در مورد علل سقوط پهلوي از او سوال مي كنند مي گويد ما خيانت كرديم. اصلا تمام خدمات اين خاندان را در عدد سه ضرب كنيد مثلا 10هزار كيلومتر راه آهن ساختند آن را 30 هزار كيلومتر كنيد 10 دانشگاه ساخته شده را به عدد 30 تبديل كنيد ... بگوئيد اين به اصطلاح خدمات در چه جهتي بود؟ در جهت منافع آمريكا و انگليس، چون آنها تصميم گيرنده و برنامه ريز اصلي بودند. علم مي نويسد، نامه دستورات نيكسون را به شاه دادم او هر كدام را به شكلي توجيه كرد. علم مي گويد، «قربان! شما كه مي دانيد شيشه عمر ما دست آنها است براي چي مي گوييد اينطور و آنطوري شود؟ بعد شاه به او مي گويد به هر چيزي كه آنها خواسته اند عمل كن.»
آمريكايي ها دانشگاه را نه براي خدمت به اين مملكت، بلكه براي تربيت كردن مديران وابسته به خودشان تاسيس كردند. هدف از تشكيل شعبه مطالعات مديريت دانشگاه « هاروارد» (امام صادق فعلي) در ايران تربيت مدير براي كشور بود يعني به جاي بردن ايراني ها به آمريكا، مدرسان هاروارد را به اينجا مي آوردند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي رئيس سازمان سيا مي گويد، آنچه كه در ايران مي گذرد يك واقعه مهم و فوق العاده نيست بلكه اتفاقي عجيب و باورنكردني است زيرا ما به گونه اي ايران را ساخته بوديم كه قرار بود براي هميشه در آنجا باشيم نمي دانيم چطور از دست ما رفت. چطور آنها راست مي گويند ولي مني كه سال ها در زندان شاه بودم دروغ مي گويم. موزه عبرت را ديده ايد، كميته مشترك ضد خرابكاري از خدمات آنها بوده است؟

**ايرنا: عناصر وابسته به دستگاه سلطنت و برخي چپ هاي زنداني در دوران پهلوي منكر شكنجه زندانيان و مدعي هستند ساواك زنداني را از لحظه بازداشت به مدت 24ساعت شكنجه مي كرد تا محل اختفاء همدستان خود را لو دهد.

منصوري: دروغ مي گويند، به والله كساني را داشته ايم سه سال زير شكنجه بوده اند. براي موضوعي هر روز او را مي خواستند و شكنجه مي كردند.

**ايرنا: شما در سال 44 بازداشت شديد.

منصوري: بار اول از 44 تا 48 و بار دوم از سال 51 تا وقوع انقلاب اسلامي بازداشتم كردند. بار اول اطلاعات شهرباني دستگيرم كرد و بار دوم من را به كميته مشترك ضد خرابكاري بردند. بايد ببينيم سلطنت طلب ها، بي بي سي و شبكه هاي خارج از كشور چقدر به حرف هاي ما اعتقاد دارند. مي گويم اين حكومت خيانت ها و جنايت هاي زيادي مرتكب شد همين الان سرنوشت برخي مبارزان پيش از انقلاب در ابهام است و اثري از آنها نيست حتي جنازه آنها پيدا نشده است.
مي دانيد چرا نسل جوان حرف هاي ما را باور نمي كنند؟ به نظرم حرف هاي ما را باور مي كنند منتها چون مساله و مشكلي دارند نمي خواهند آن را تاييد كنند و تلاش دارند ما را ناديده بگيرند. به من مي گويند به زندان رفتيد كه چه شود؟ انقلاب كرديد كه چه كار كنيد؟ يا چرا وضع به اين شكل است؟ به آنها مي گويم آن زمان آمريكايي ها مملكت را اداره مي كردند. مي گويند الان هم بيايند اداره كنند! آنها اينطور با ما صحبت مي كنند براي آنها استقلال معنايي ندارد مي دانيد چرا؟ چون استقلال مساله آنها نيست ولي اگر تحت حكومت پهلوي زندگي مي كردند معني وابستگي را متوجه مي شدند. جوانان امروز فقط به فكر حل مشكل اقتصادي و فرهنگي خودشان هستند اين مساله اصلي و جدي است.

**ايرنا: برخي افراد مانند پسر شاه بدون توجه به گذشته، به تازگي دايه مهربانتر از مادر شدند...

منصوري : رضا پهلوي به چه حقي بايد در مورد ايران سخن بگويد چون پسر شاه بوده به خود اجازه مي دهد اظهار نظر كند؟ او مدعي است بايد به ايران بر گردد و سلطنت كند! يعني باور دارد كه مردم به سلطنت روي خوش نشان داده و بعد خاندان پهلوي را برگزيده و به سراغ او مي روند؟ اصلا تو به چه دليلي بايد بر مردم حكومت كني؟ چون در خانواده پهلوي به دنيا آمدي و بدون شايستگي و توانايي، خود را لايق حكومت مي داني!

**ايرنا: پس از بحث و جدل ها در خصوص سهم ايران از رژيم حقوقي خزر، پسرشاه در توييتي از حفظ منافع ملي و تماميت ارضي سخن گفته است بي آنكه از برخي خيانت هاي پدرش مانند واگذاري بحرين سخني بگويد.

منصوري: اين خيانت ها مختص به واگذاري بحرين در سال 1349 نيست. اسناد زيادي از برباد دادن بخش هايي از خاك ايران در زمان شاه وجود دارد، مانند واگذاري ارتفاعات آرارات به تركيه، ارتفاعات ميمك به عراق، بخشي از بلوچستان به پاكستان، آب رود هيرمند به افغان ها، طوري كه زابل ما را نابود كرد و اشك علم را در آورد. او به شاه مي گويد چرا گوشت پاره تن ما را مي بريد و به افغان ها مي دهيد؟ علم در تاريخ هفدهم خردادماه سال 1356 در خاطراتش مي نويسد: «چند دقيقه اي شرفياب بودم و مرخص شدم دِماغ كار هم نداشتم ديشب تا صبح بيدار بودم چون وقت خواب، چشمم به خبر مبادله اسناد هيرمند بين وزير خارجه و سفير افغانستان افتاد آن چنان ناراحت شدم كه با قرص خواب هم خواب سنگين چند ساعته بر چشمم نيامد. به محض اينكه اندكي به هوش مي آمدم اين كابوس مرا در خود فرو مي برد. مدتي راه رفتم ... فكر كردم چندين دفعه استعفا از خدمت نوشتم پاره كردم. فكر مي كردم كار گذشته را استعفا دوا نمي كند جز آنكه باري بر دوش شاهنشاه بيافزايم و ناراحتش كنم. نتيجه ديگري به دست نمي آمد تير از شصت گذشته و ديگر هيچ. هزار بار به نعيم خان سفير وقت افغانستان درود و به دولت وقت ايران لعنت فرستادم. مرديكه عين شير آمد و تهديد كرد اگر مي خواهيد كمك ما را در گرو آب هيرمند نگه داريد ما كمك نمي خواهيم. اين بدبختها آنقدر از چپ گرايي افغانستان ترسيدند كه همه شرايط را قبول كردند بالاخره ديشب ضربه آخر را زدند كسي چه مي داند شايد هم از اربابان نامرئي دستور ارتكاب اين خيانت را داشتند. به هرحال به شاهنشاه و كشور خيانت بزرگي شد كه ديگر جبران پذير نيست. به حدي بد خواب بودم كه به دفتر كار خودم هم نرفتم يكسره به سراغ يار و شراب رفتم مدتي شراب خوردم و گريه كردم او (يار) ندانست كه چرا گريه مي كنم چون مرا منقلب يافته بود او هم گريه كرد. البته اين خيانت تا 10-15 سال ديگر ظاهر مي شود كه من مرده ام ولي مثل اين است كه يك قطعه از گوشت بدن مرا بريده و پيش چشم من جلوي سگ انداخته اند»
علم اين خاطراتش را نوشته و آن را به بانكي در سوئيس سپرده و هزينه نگهداريش را داده و گفته است 10 سال پس از مرگ من اين دست نوشته ها را به همسرم يا دكتر علينقي عاليخاني (وزير اقتصاد كابينه علم، منصور و هويدا) بدهيد. خاطرات علم توسط دخترش براي تنظيم به عاليخاني داده شد و متن اصلي آن هم برمبناي دست خط ها و نامه هاي علم نوشته شده است.

** ايرنا: آقاي دكتر، برخي افراد بر مبناي انگاره اي اشتباه مدعي هستند اگر انقلاب نمي شد وضع بهتر بود ...

منصوري : بايد بگويند اين استدلال را برمبناي كدام ادله مطرح مي كنند و چطور تداوم حكومت فاسد پهلوي را به نفع ايران مي دانند؟ فرض مي گيريم ادله اي آوردند و اثبات كردند. در حكومت وابسته شاه، نه تنها تصميم گيرنده اصلي آمريكايي ها بودند بلكه با تصويب قانون كاپيتولاسيون (مصونيت اتباع آمريكايي در ايران) عملا حاكميت حقوقي مملكت از دست رفت. اين قانون ذلت بار تا لحظه انقلاب اسلامي پا برجا بود و شوراي انقلاب در فروردين 58 آن را لغو كرد.
دليل مهمتر اينكه كشورهايي كه زير يوغ آمريكا هستند وضع شان خوب است؟ مي خواهيد امارات، عربستان و بحرين را بگوئيد، به چه دليل اين كشورها وضعشان از ما بهتر است؟ پيشرفتي كرده اند يا با پول نفت آسمانخراش و اماكن تفريحي ساخته اند. اين زرق و برق ها نشانه توسعه است؟ آمريكا براي ايستادن مقابل ايران به اين كشورها امكانات و تسهيلات داده است. همان كاري كه با شبه جزيره كره كردند و كره جنوبي را مقابل كره شمالي قرار دادند يا ژاپن را برابر شوروي و آلمان غربي را مقابل آلمان شرقي علم كردند. همين شيخ نشينان خليج فارس با پول نفت خودشان عليه ما دشمني مي كنند. سخني از علم نقل كنم. او پس از درخواست اسلحه و حمايت بيشتر از آمريكايي ها، در خاطراتش خطاب به سفير آمريكا مي نويسد، «ما تنها كشوري در دنيا هستيم با پول خودمان با هر قيمتي كه مي گوييد اسلحه مي خريم تا از منافع شما در منطقه دفاع كنيم.»
مي دانيد در زمان شاه چند شهرستان و روستا به بهداشت، آب، برق، راه، مدرسه و دانشگاه دسترسي داشت؟ من اين چيزها را جزو دستاوردهاي انقلاب نمي دانم بلكه دستاورد بزرگ انقلاب را استقلال و ايستادگي مقابل قدرت هاي بزرگ مي دانم.

** ايرنا: گويا شاه در اثناي انقلاب اسلامي به جاي پذيرفتن ماهيت اعتراض هاي مردمي عليه خودش، سفير انگليس را فراخوانده و از او علت اين وقايع را جويا شده بود.

منصوري: پس از كودتاي 28 مرداد تضاد منافع آمريكا و انگليس در ايران به تدريج بالا مي رود و كار به جايي مي رسد كه شاه تمام حاكميت و موجوديت خودش را در حمايت آمريكايي ها مي ديد و به همين دليل گاهي با انگليسي ها اختلاف پيدا مي كرد.
به تازگي «صادق زيباكلام» در مناظره با «مجيد تفرشي» گفته است، انگليس روحش از كودتاي رضاخان بي خبر بود. آيا اين حرف منطقي است؟ دهها سند وجود دارد كه خود انگليسي ها به انجام كودتا اعتراف كرده اند. خود آنها گفته اند رضاشاه را آورديم و روزي هم كه به دردمان نخورد بيرونش كرديم. زماني در پخش زنده راديو «گفت وگو» با همين آقاي زيباكلام مناظره اي داشتم. او مي گفت، در 28 مرداد 1332 كودتايي رخ نداد و آمريكايي ها كاري نكردند. اين حرف را كمونيست ها زدند و شما تحت تاثير كمونيست ها اين حرف ها را مي زنيد. به او گفتم علاوه بر صدها و شايد هزاران سند درباره كودتا، حداقل دو كتاب در اين خصوص وجود دارد «شير و عقاب» نوشته «جيمز بيل» و «شكست شاهانه» اثر «ماروين زوينس» كه در آن به انجام كودتا اعتراف كرده اند. آنها مي گويند انقلاب سال 1979 نتيجه كودتا بوده است. مي دانيد در پاسخ چه گفت؟ گفت آنها هم مثل شما «يك مشت بي سواد» هستند با اين فرد چگونه مي شود بحث كرد؟ او هم اكنون مدافع شاه شده است آدمي كه نمي خواهد موضوعي را بپذيرد از ساختمان پنج طبقه به پايين پرتابش كنيد از خواب بيدار نمي شود.
هم اكنون دو جريان در ايران به طور كامل رودروي يكديگر هستند يك جريان مي گويد ما به استقلال، اسلام و مسلمانان كاري نداريم بايد زندگي كنيم و هر چيزي كه اين زندگي را به خطر مي اندازد كنار بگذاريم. گروه ديگر به راه اسلام و امام حسين (ع) باور دارند و مي گويند بگذاريد ما را بكشند اما زير بار ذلت نمي رويم. چند روز پيش خانم «فائزه هاشمي» به صراحت گفته است دين را بايد از حكومت جدا كرد تا مسائل ما حل شود!
بسياري در پي آزادي به معناي بي بند و باري، رفاه، لذت، تعامل و احترام جهاني هستند اما اين خواسته ها مشروط هستند به چه قيمتي مي خواهيد به اين موارد برسيد؟ چرا امام حسين (ع) با يزيد كنار نيامد، اگر كنار مي آمد زندگي خوبي نداشت؟ روي اين موضوعات بايد فكر كرد.

** ايرنا: پس از انقلاب به استقلال بيشتر از آزادي بها داده نشد؟ نسل اول انقلاب روي استقلال خيلي تاكيد دارند چون دوران شاه را ديده اند اما جوانان در پي آزادي بيشتر هستند.
منصوري: جوانان در پي آزادي به معناي خاص هستند چون استقلال دارند. دشمنان ما به صراحت مي گويند جمهوري اسلامي حكومتي مستقل است. اما در خصوص آزادي اين سوال را مطرح مي كنم آيا در كشور آزادي نيست؟ آيا در سايت ها و روزنامه ها هر چي دلشان مي خواهند نمي نويسند؟ آزادي كه الان داريم با دوران پهلوي قابل مقايسه نيست. پدر من در سال 1345 سوار تاكسي شده بود و به مناسبتي گفته بود شاه هركاري دوست دارد در مملكت مي كند و...، راننده تاكسي پدرم را تحويل ساواك داده بود! الان در تاكسي ها به صغير و كبير مملكت فحش مي دهند. اصلا نمي توانيم وضعيت فعلي را با گذشته مقايسه كنيم. آقاي مرواريد روي منبر گفته بود اگر مي خواهيد آقاي خميني (ره) را دستگير كنيد حداقل دليل بازداشتش را بگويد. همين سخنان باعث دستگيري او شد. آن دوران تهيه و مطالعه يك كتاب به راحتي ميسر نبود. يك جلسه آزاد برگزار نمي شد. الان بيش از 200 حزب رسمي در كشور داريم در زمان شاه يك حزب رستاخيز وجود داشت. سوال هايي كه مي كنيد بسيار خوب است ولي نسل جوان ما با اين پاسخ ها قانع نمي شود مي دانيد چرا؟ چون مساله آنها شغل، ازدواج و مسكن است.
من و هيچ كس ديگري ادعا نمي كنيم حكومت پاكان را تشكيل داده ايم و اگر كسي هم چنين ادعايي كرد آنرا به پاي ندانستن مي گذاريم. اگر الان اختلاس وجود دارد ما از خودمان مي دزديم در حالي كه در گذشته غير از اينكه از هم مي دزديدند خارجي ها هم يك سفره بلندي در مملكت پهن كرده بودند و هر چه مي خواستند مي خوردند و مابقي را مي بردند. شما داستان كنسرسيوم نفت را مي دانيد؟ پس از كودتا تشكيلاتي مركب از آمريكا، انگليس و چند شركت اروپايي تاسيس شد. از زمان اجرا تا وقوع انقلاب (25 سال) حتي يك ايراني از جمله شاه نمي داند آنها چه مقدار نفت از مملكت خارج كردند چون يك نفر از عوامل استخراج تا انتقال نفت، ايراني نبود. مي آمدند به سازمان برنامه و بودجه مي گفتند روز گذشته مثلا 3 ميليون بشكه نفت صادر كرديم ولي به ازاي آن پولي نمي دادند. يك آمريكايي مشاور رئيس سازمان برنامه و بودجه و خود رئيس سازمان هم يك صهيونيست به اسم «ابتهاج» بود اين دو نفر براي پول نفت برنامه ريزي مي كردند و دولت ايران كاره اي نبود.
اگر از اين جلسات 100 ساعت ديگر هم بگذاريم باز هم ديده نمي شود. جوانان نخست بايد بدانند كه چرا انقلاب شد بعد بيايم درباره اتفاقات پس از انقلاب سخن بگوئيم. بايد پرونده انقلاب و پس از انقلاب را جدا كنيم. مي دانيد اسدالله علم انگليسي بود او در جايي با شاه درمورد گرفتاري هاي مملكت مي گويد، اين دولت (هويدا) كه بر سر كار است يك مشت آمريكاييِ بهاييِ فراماسونر هستند آنها مملكت را دارند به نابودي مي كشانند. شاه مي گويد بايد چه كار كرد؟ علم در پاسخ مي گويد مي دانم اين دولت كار را به آنجايي مي رساند كه «نه از تاك نشاني مي ماند و نه از تاكنشان» شاه مي گويد يعني مردم مي گويند ما خائن بوديم؟

** ايرنا: پس از بازداشت اعضاي حزب ملل اسلامي بسياري از مراجع چون آيت الله ميلاني، حكيم و حتي شخصيت انديشمندي چون «ژان پل سارتر» در پيام هايي به شاه خواستار آزادي اعضا آن شدند، اين افراد براي آزادي يا تخفيف مجازات ساير زنداني ها پيام مي دادند؟

منصوري : بيشتر 55 عضو اين تشكل سياسي جوان و محصل بودند و ديگر اينكه بسياري كار ما را قلباً قبول داشتند نكته ديگر اينكه بيشتر زندانيان سياسي كه محكوم مي شدند اروپايي ها و برخي از علما خواستار آزادي يا تخفيف مجازات آنها مي شدند. مثلا در جريان بازداشت آيت الله طالقاني و اعضاي نهضت آزادي بسياري از علما پيام دادند اين قضيه منحصر به اعضاي حزب ملل اسلامي نبود. وقتي آقاي بجنوردي محكوم به اعدام شد برخي از دوستان در اروپا پيش سارتر رفتند خواستند نامه اي به شاه بنويسد.

** ايرنا: تحول شخصيتي «موسوي بجنوردي» رهبر حزب ملل اسلامي از جواني انقلابي به شخصيتي فرهنگي چگونه رخ داد؟ او هم اكنون رئيس مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامي است.

منصوري: در آن شرايط موسوي بجنوردي فكر مي كرد بايد اين كار را انجام دهد و الان معتقد به كار فرهنگي است

**ايرنا: و سخن پاياني...

منصوري : تا وقتي مردم دليل واقعي وقوع انقلاب اسلامي را درك نكنند و دشمن از اين بي اطلاعي سوء استفاده مي كند و بر اين مملكت خسارت هاي جبران ناپذيري وارد مي كند اگر مردم بفهمند دستاوردهاي واقعي انقلاب چه بوده است و قدر آن را بدانند دشمن هيچ كاري نمي تواند بكند.
سيام**3202