حماسه هاي دفاع مقدس؛ نمايشي افتخارآميز از ايثار رزمندگان

تهران- ايرنا- صلابت و شجاعت ايثارگران در جريان سال هاي دفاع مقدس، مفاهيمي غني و عميق از فرهنگ مقاومت و ايثار را به نسل جوان انتقال داد و فرياد آزادگي و ظلم ناپذيري ايرانيان را در سرتاسر جهان طنين انداز كرد.

به گزارش گروه اطلاع رساني ايرنا؛ ايران با موقعيت ويژه سياسي، جغرافيايي و اقتصادي همواره كانون توجه قدرت هاي بزرگ جهان بوده است و افزايش قدرت دفاعي در كنار ديپلماسي فعال، تنها راه بازدارندگي در برابر دشمنان به شمار مي رود. رزمندگان سلحشور ايران در هشت سال دفاع مقدس با وجود برخي نارسايي هاي تسليحاتي و اطلاعاتي در مقايسه با دشمن، با ايمان و اراده راسخ به مصاف دشمن رفتند و حماسه هايي جاودان آفريدند. در هفته گذشته روزنامه هاي مختلف به منظور نهادينه كردن فرهنگ ايثار و شهادت با انتشار گزارش ها و مطالبي در محورهاي گوناگون به اين مهم پرداختند.

** فرهنگ دفاع مقدس، حامل ارزش هايي والا
جلوه هاي دلاورمردي و ايثار شهيدان در جنگ تحميلي، گفتمان ايثار را در جامعه نهادينه ساخت و به ايرانيان آموخت كه با وجود مشكلات اقتصادي هم مي توان ايستادگي كرد و تسليم زورگويي هاي مستكبران نشد.

روزنامه «جمهوري اسلامي» در گزارشي با عنوان «حديث ولايتمداري و عزت ارتش جمهوري اسلامي در آزادسازي سوسنگرد» نوشت: يكي از وقايع مهم تاريخي، حماسي و حساس دوران هشت سال دفاع مقدس كه با ويژگي هاي خاص خود در روند جنگ تحميلي و دفاع مقدس، آثار و بركات تعيين كننده اي داشت «حماسه آزادسازي سوسنگرد» پايتخت غيرت و مقاومت ميهن، در 26 آبان 1359 است. از جمله حقايقي كه در حماسه آزادسازي سوسنگرد مي درخشد، نقش ارزنده و محوري مقام معظم رهبري مي‌باشد. اسناد، مدارك و شواهد جنگ تحميلي بيانگر آن است كه حماسه سرنوشت ساز آزادسازي سوسنگرد از زمان شكل گيري ايده و طرح عملياتي تا زمان اجرا و سپس شكست دشمن و دفع خطر سقوط شهر اهواز مديون و مرهون اراده و باور عميق مقام معظم رهبري و همراهي شهيد مصطفي چمران با معظم له بوده است.

در بخشي ديگر از اين روزنامه گزارش آمده است: هشت سال دفاع مقدس، گنجينه‌اي ارزشمند و يكي از نقاط عطف در تاريخ معاصر ايران اسلامي و بيانگر مقاومت هشت ساله يك ملّت انقلابي در مقابل دشمني مي‌باشد كه ازسوي همه قدرت‌هاي وقت مورد حمايت پشتيباني بود. تاريخ هشت ساله جنگ تحميلي رژيم بعث عراق عليه ايران به مثابه معدني است كه انتهايي براي آن نمي‌توان تصور كرد. اين مخزن، انباشته از فرهنگ‌هاي مختلفي است كه در اين صحنه، فرصت بروز يافته و جوانان مسلمان ايراني در بالاترين حد ممكن آنها را به منصه ظهور رسانده‌اند.

اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «اجراي زيباترين نمايش زندگي» آورد: شهيد خليل رفيعيان همانند بسياري ازشهداي ديگربراي ما ناشناخته ماند، چه اينكه شهيد فقط براي رضاي خدا و با شناخت از هدفش براه شهادت مي‌رود و لزومي به معرفي خويش و علني شدن شخصيت و مطرح كردن خود نمي‌بيند و چون هدفش خداست تبليغ از خود نمي‌كند و به گفته امام علي(ع) معتقداست كه مي‌فرمايد: «افضل الزهدخفي».

برادرخليل رفيعيان درسال 1341 چشم به جهان گشود وي در فروردين 1362 به پيروي از سنت الهي و معصومين ازدواج نمود ولي عاشق دلخسته ودل سوخته كه تحمل دوري از كربلاي ايران را نداشت حنظله وار با پشت پا زدن به تمامي وابستگي‌هاي مادي ودنيوي براي كسب رضايت‌الله عازم ديار عاشقان شد و در 13 مرداد 1362 در عمليات والفجر2 دعوت حق را لبيك گفته و با پيكري خونين و مظلومانه با صورتي والا و سيرتي نوراني بسوي معبودش شتافت.

روزنامه «ايران» با درج عنوان «عرشه‌هايي كه در حكم خاكريز جهاد بودند» با نگاهي به كارنامه نيروي دريايي ارتش در دوران دفاع مقدس به انگيزه سالروز عمليات مرواريد، نوشت: نوع ساختار جغرافيايي درياي عمان و خليج فارس و همچنين طرح‌هاي توسعه بنادر و اسكله‌هاي جنوبي كشور و راه‌هاي زميني منتهي به آنها در دهه 50 هجري شمسي، موجب شده بود تا عمده توان كشور در امر بارگيري و تخليه كشتي‌هاي تجاري معطوف به بنادر امام خميني(ره)، خرمشهر و آبادان شود. با آغاز جنگ تحميلي، بخش اعظم كشتي‌هاي داخل اروند‌رود چه در كنار اسكله‌ها و چه در لنگرگاه‌ها مورد اصابت تيرهاي مستقيم نيروهاي بعثي قرار گرفته و غرق يا به گل نشستند و از آن جايي كه بخش عمده نيازهاي كشور عموماً از طريق بنادر جنوبي قيد شده تأمين مي‌گرديد، عمده تلاش تأمين مايحتاج و ارزاق عمومي ضروري كشور با توجه به شرايط بنادر خرمشهر و آبادان روي بندر امام خميني(ره) متمركز شد.

جام جم در گزارشي با عنوان «با نامه مقام معظم رهبري دستور بني‌صدر لغو شد» در گفت وگو با سرهنگ جانباز خسرو جهاني آورد: جنگ ما تمام نشده است. آن چيزي كه ما را همانند عمليات آزادسازي سوسنگرد به پيروزي مي‌رساند اتحاد در مقابل دشمن، ولايتمداري ايستادگي در جنگ نرم و اقتصادي بيگانگان است. به‌عنوان دانشجوي دانشكده افسري جز اولين گروه‌هايي بوديم كه براي عمليات آزادسازي سوسنگرد به‌فرمان امام خميني(ره) عازم منطقه شديم. وقتي براي گرفتن ليسانس وارد دانشكده افسري شدم ستوان دوم بودم. اين را هم بگويم كه يك روز مانده بود كه به درجه ستوان يكمي نائل شوم كه جنگ تحميلي آغاز شد.

اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان ««گورهاي جفير» سند دروغ صدام در حمايت از عرب‌هاي ايراني» به نقل از امير سرتيپ دوم بازنشسته «رضا رمضاني» نوشت: شكست حصر سوسنگرد توسط نيروهاي مردمي و قواي مسلح جمهوري اسلامي ايران يك ضربه مهلك استراتژيك به صدام و رژيم بعث عراق وارد آورد.

خلبان شكاري بمب‌افكن ارتش جمهوري اسلامي ايران، پيرامون آزادسازي شهر استراتژيك سوسنگرد در 1359 گفت: هر مرحله يا هر زمان جنگ يك داستان و يك شرح ماوقع و يك مقدمه و يك مؤخره دارد؛ در مورد سوسنگرد هم همين‌طور است. فتح سوسنگرد به‌نوعي روي مختصات منطقه عملياتي بستان- سوسنگرد و اهواز قابل‌بررسي است. در اصل سه محور فوق يكي از جبهه‌هايي بود كه عراق براي محاصره يا ورود به شهرهاي بزرگ خوزستان بازكرده بود.

روزنامه «كيهان» در مطلبي با انتشار عنوان «از دوره‌هاي چريكي در فلسطين تا فرماندهي گروه دستمال سرخ‌ها» آورد: شهيد علي‌اصغر وصالي طهراني‌فرد‌(معروف به اصغر وصالي) در 1329 در منطقه دولاب تهران به دنيا آمد. در 1359 وارد تشكيلات نوپاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد و از بنيانگذاران اصلي بخش اطلاعات سپاه شد و مدتي نيز فرماندهي بخش اطلاعات خارجي را برعهده گرفت. وي با گردان تحت امرش در سخت‌ترين جبهه‌هاي غرب كشور خوش درخشيد نيروهاي تحت امر او به دليل بستن دستمال سرخ بر گردن‌هايشان به «گروه دستمال سرخ‌ها» شهرت داشتند. حوالي ظهر عاشورا 1359 علي‌اصغر در تنگه حاجيان از ناحيه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مصادف با چهلمين روز شهادت برادرش اسماعيل به شهادت رسيد.

اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «منافقان را هم به توبه دعوت مي‌كرد» نوشت: شهيد محمد مسيبي در 1347 ديده به جهان گشود و در 9 اسفند 1364 در 17 سالگي شربت شهادت را نوشيد. ورزشكار و قوي بود. در عمليات والفجر 8، نگهبان بيمارستان حضرت زهرا(س) بود كه هواپيماهاي عراقي بيمارستان را بمباران كردند. از ناحيه پاي چپ و سر و گردن به شدت مجروح شد تا خواستند او را به عقب ببرند مجددا هواپيماها، منطقه را بمباران شيميايي كردند و امدادگران نتوانستند او را به عقب ببرند و يا حتي ماسك به او بزنند، لذا به علت استشمام گازهاي شيميايي و خونريزي زياد در همان بيمارستان به شهادت رسيد.

روزنامه «كيهان» در گزارشي با عنوان «تعطيلات برايش معني نداشت» آورد: شهيد سيدحسن موسوي در 1344 به دنيا آمد و در 13 آبان 1362 در منطقه عملياتي والفجر4 به شهادت رسيد. او با مطالعه و شركت در جلسات مذهبي سطح معلومات خود را بالا مي‌برد. در مسابقات قرآن و كلاس‌هاي عقيدتي نيز شركت مي‌كرد. در جلسات كه مي‌رفت هميشه حاضرجواب بود. وقتي حاج آقا موسوي سوالي مي‌كرد يكي از كساني كه هميشه جواب مي‌داد سيدحسن بود. تعطيلات تابستان 61 بود. ولي براي سيدحسن تعطيلات معني نداشت. همراه با تعدادي ديگر از دانش‌آموزان انجمن اسلامي دبيرستان از طرف بسيج براي كمك‌رساني به مردم عازم روستاهاي كويري خوروبيابانك شد و تعطيلات را در آنجا فعاليت مي‌كرد. سال بعد هم به همراه تعداد زيادي از برادران خود به منطقه محروم و مستضعف سميرم عازم شد و حدود 2 ماه در آنجا فعاليت نمود تا جايي كه مسئوليت بسيج يكي از روستاها را به عهده گرفت.

روزنامه «جوان» با انعكاس عنوان «شهري كه 3 بار محاصره شد» نوشت: سوسنگرد شهري در استان خوزستان است كه نامش با نام‌هاي بزرگي همراه است. شهيدان علي غيور اصلي، حبيب شريفي، علي تجلايي، مصطفي چمران و... همگي رزمندگان بزرگي بودند كه در روند مقاومت يا آزادسازي چند باره اين شهر، نقش مهمي ايفا كرده‌اند. سوسنگرد يك‌بار به اشغال دشمن درآمد و 2 بار نيز محاصره شد. هر بار يكي از نام‌هايي كه آورده شد، حماسه‌ها خلق كردند و نام سوسنگرد را در دفتر تاريخ دفاع مقدس جاودانه ساختند.

اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «آزادي سوسنگرد فتح‌الفتوحي براي عمليات بزرگ بعدي بود» با نگاهي به روند آزادسازي سوسنگرد در 26 آبان 1359 در گفت ‌وگو با كاظم پديدار از رزمندگان حاضر در شهر آورد: آزادسازي سوسنگرد در 26 آبان 1359 به يكي از نقاط عطف در تاريخ دفاع مقدس بدل شد. عملياتي كه به كليد موفقيت در عمليات‌هاي بزرگ بعدي تبديل شد و رزمندگان و فرماندهان از جبهه سوسنگرد تجربيات گرانبهاي زيادي كسب كردند. فرمان تاريخي امام خميني (ره) مبني بر آزادسازي سوسنگرد و پيگيري‌هاي مقام معظم رهبري از مهم‌ترين نكات در آزادسازي اين شهر است. دكتر حبيب‌الله پديدار معروف به حاج كاظم از نيرو‌هاي كازروني حاضر در جبهه سوسنگرد بود كه اتفاقات آن روز‌ها را به خوبي به ياد دارد.

روزنامه «جوان» همچنين در گزارشي با عنوان «زياد به جبهه مي‌رفتند و كم به مرخصي مي‌آمدند» نوشت: شهيدان حجت‌الله (اصغر) و اكبر صابري هر 2 تربيت‌يافته دامان مادري بودند كه خيلي زود شريك زندگي‌اش را از دست داد و مجبور شد هفت فرزند يتيمش را به تنهايي بزرگ كند. اشتغال مادر شهيدان در يك بيمارستان باعث شد تا حجت‌الله، اولين شهيد خانواده، شغل بهياري را انتخاب كند. همان شغلي كه او را به جبهه كشاند و در عمليات طريق‌القدس به عنوان يك بهيار به شهادت رسيد. اكبر پسر كوچك خانواده هم اسلحه برادر بزرگ‌تر را به دست گرفت و در 25 مرداد 1364 در 22 سالگي در شمال فكه به شهادت رسيد.

اين روزنامه در گزارشي با عنوان «پدرم حكم كرد با شهيد زارعي رفاقت كنم» آورد: شهيد آويني در خصوص آدم‌هاي جنگ جمله زيبايي داشت. مي‌گفت: «ما از اين موهبت برخوردار بوديم كه انسان ديديم. ما يافتيم آنچه را كه ديگران نيافتند.» اين انسان‌ها كه در دفاع مقدس و در قالب رزمنده‌هاي جنگ رخ نشان دادند، فرشته‌هايي دست‌نيافتني نبودند، آدم‌هايي بودند از جنس خودمان كه ايمان و اعتقادشان از آن‌ها ستارگاني آسماني ساخت. رزمندگاني كه بايد سيره و منششان، چون گنجينه‌هايي معنوي براي بشريت حفظ شود. شهيد جعفرعلي زارعي، يكي از همين انسان‌هاي جنگ است. جواني كارگرزاده كه از كودكي طعم سختي و كار در خانه خان‌هاي منطقه را تجربه كرد و گوهر وجودش در كوره سختي‌ها آبديده شد.

روزنامه «اطلاعات» در گزارشي با درج عنوان «چگونگي شكست حصر سوسنگرد از زبان رهبر معظم انقلاب» در گفت وگو با خسرو جهاني سرهنگ بازنشسته پدافند هوايي، نوشت: 6 مهر 1359 به دنبال تهاجم گسترده رژيم بعث عراق به كشورمان، سوسنگرد به اشغال ارتش عراق درآمد. سه روز بعد رزمندگان دلاور سپاه پاسداران اهواز با حمايت نيروهايي از لشكر 92 زرهي ارتش و سلحشوران ژاندارمري و نيروهاي مردمي، سوسنگرد را آزاد كردند و عناصر خائن موسوم به جبهه التحرير وابسته به خلق عرب كه در جريان سقوط شهر و طي دوره اشغال، عراق را ياري كردند، دستگير و اعدام شدند.

** آثار جنگ تحميلي، روايتگر ايثار و شهادت
آثار و خاطرات دوران دفاع مقدس روايتگر هشت سال مقاومت، مردان و زناني است كه با دست خالي در برابر دشمنان تا دندان مسلح با ايثار و از خودگذشتگي براي حفظ ارزش هاي مقدس خود مبارزه كردند.

روزنامه «دنياي اقتصاد» با درج عنوان «برادرانم! بايد دليرانه جلوي جنازه‌ام قدم بزنيد» با اشاره به وصيت نامه شهيد «رحيم عزيزي» نوشت: برادرهايم؛ بايد دليرانه جلوي جنازه‌ام قدم بزنيد و با مشت‌هاي گره كرده خودتان بر دهان ياوه گويان بزنيد. شهيد «رحيم عزيزي» يكي از شهداي هشت سال دوران دفاع مقدس است. در فرازهايي از وصيت‌نامه اين شهيد بزرگوار آمده است: اگر من رفتم امام را كه داريد؛ به او افتخار كنيد كه چنين رهبري داريم. برادرهايم؛ بايد دليرانه جلوي جنازه ام قدم بزنيد و با مشت‌هاي گره كرده خودتان بر دهان ياوه گويان بزنيد و نه اينكه گريه كنيد براي اينكه دشمن از گريه كردن شما سوء استفاده مي‌كند.

روزنامه «رسالت» در گزارشي با عنوان «كتاب امدادگر كجايي، بيان ناگفته‌هايي از امدادگران بي‌ادعاست» آورد: كتاب «امدادگر كجايي» يكي از آثار تازه منتشرشده مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس به نويسندگي معصومه رامهرمزي است. كه راوي داستان علي عچرش يكي از امدادگران فعال و بي‌ادعا در زمان جنگ تحميلي است. معصومه رامهرمزي در خصوص چرايي نگارش كتاب «امدادگر كجايي» گفت: 14ساله بودم كه به‌عنوان امدادگر حبه در بيمارستان‌هاي جنوب كشور حضور داشتم و از نزديك شاهد زحمات و تلاش امدادگران در جنگ بودم، كتاب «امدادگر كجايي» در راستاي تحقيقات، پژوهش‌ها و كارهايي است كه براي جنگ انجام مي‌دادم.

اين روزنامه با درج عنوان «توليد نمايش عروسكي دهكده هاپوخان توسط انجمن تئاترانقلاب ودفاع مقدس» نوشت: نمايش عروسكي «دهكده هاپوخان» توسط انجمن تئاترانقلاب و دفاع مقدس و به كارگرداني حسين عالم بخش توليد شد. جواد تمدني مدير روابط عمومي انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس گفت: با توجه به تصميمات شوراي سياست گذاري انجمن و طبق نظر مساعد مدير عامل انجمن آقاي سليماني به منظور ورود به عرصه تئاتركودك و نوجوان و القا مفاهيم مناسب و ارزشي متناسب با اين قشر، مقدمات توليد نمايش دهكده هاپوخان در انجمن تئاترانقلاب ودفاع مقدس را فراهم كرديم و ان‌شاء الله از اول آذر ماه و همزمان با آغاز هفته بسيج اجراي اين اثر با مشاركت سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران در فرهنگسراي گلستان آغاز خواهد شد.

روزنامه «جمهوري اسلامي» با انتشار عنوان «مسئوليت سنگيني در حوزه فرهنگي برعهده روابط عمومي‌ها است» آورد: شصت و هشتمين گردهمايي انجمن فرهنگي روابط عمومي استان اصفهان 22 آبان جاري به ميزباني ذوب آهن اصفهان با حضور حميدرضا فولادگر نماينده مردم اصفهان در مجلس شوراي اسلامي، يزدي زاده مديرعامل ذوب آهن و جمعي از مديران روابط عمومي‌هاي سازمان‌ها و ادارات دولتي و غير دولتي استان برگزار شد.

مديرعامل ذوب آهن گفت: در 8 سال دفاع مقدس خون‌هاي بسيار زيادي براي حفظ اين فرهنگ نثار شد تا اهداف انقلاب را بتوانيم به نتيجه برسانيم. منصورسعيدزاده نائب رئيس انجمن فرهنگي روابط عمومي استان اصفهان تصريح كرد: شهيد خزايي كه دومين سال از شهادت او مي‌گذرد از بدنه روابط عمومي بوده را نبايد فراموش كرد.

** مدافعان حرم و حديث ايستادگي
در هنگامه اي كه تمايلات مادي و دنيوي بر ارزش هاي انساني غلبه يافته است، ايثارگري انسان هايي وارسته‌ كه به عشق اسلام از خود مي گذرند و براي رضايت معبود به مصاف تكفيريان مي روند، قابل تقدير است.

روزنامه «خراسان» با بازتاب عنوان «يادبود 3 لاله زينبي» نوشت: دومين سالگرد شهادت سه شهيد مدافع حرم «حسين هريري»، «جواد جهاني» و «محمد حسين بشيري» با حضور مردم ولايتمدار مشهد و جمعي از مسئولان در مسجد امام سجاد (ع) مشهد مقدس برگزار شد. شهيداني كه 2 سال قبل همراه با يكديگر مشغول پاك سازي يكي از مناطق حلب بودند و دست تقدير جام شهادت را به آنان نوشاند تا راهي آسمان شوند. حجت الاسلام و المسلمين «پناهيان» سخنران اين مراسم بود و «ميثم مطيعي» ذاكر اهل بيت(ع) نيز با نوحه سرايي و ذكر مصيبت، ياد و خاطره شهداي مدافع حرم را در دل ها زنده كرد.

روزنامه «ايران» در مطلبي با عنوان «گلشن جان» به قلم سميه كاظمي حسنوند آورد: احمد توي سنگر نشسته بود. از شكاف سنگچين ديوار دفترچه‌اي بيرون آورد و با مداد كوچكش شروع به نوشتن كرد: گلشن جان سلام، اگر از احوالات من جويا باشي، ملالي نيست جز دلتنگي براي تو، كه آن هم بزودي ميسر مي‌شود. حالا كه دارم براي تو مي‌نويسم، ما در ارتفاعات تدمر هستيم. سنگرمان در بلندترين نقطه كوه است. يوسف جان هم كنارم خوابيده. چند روز پيش شهر تدمر را از دست داعشي‌ها بيرون آورديم. بعد از تدمر به رقه مي‌رويم....

در ادامه مي خوانيم: احمد فشار چيزي را پشت گردنش حس كرد. لوله يك تفنگ به پوست سرش چسبيده بود. بعد چند مرد سياهپوش اطرافش را محاصره كردند. احمد دست و پايش شل شد و دفترچه و مداد از دستش افتاد. يكي از مردها پشت تيربار نشست. مرد سياهپوش ديگري از مسير سنگلاخي بالا آمد. احمد سر بريده يوسف را توي دست مرد ديد كه خون روي ريش تنك‌اش پاشيده بود و قطره قطره روي زمين مي‌ريخت. چشم‌هاي يوسف نيمه باز بود. احمد دوباره صداي قوش را شنيد كه توي كوه پيچيد!

روزنامه «كيهان» در گزارشي «داستان فرمانده‌اي را مي‌نويسم كه به قلب داعش نفوذ كرد» در گفت وگو با مهدي صفري نويسنده رمان «ابدي» نوشت: نوروز سال 91 بود. بعد از سال تحويل، از حرم امام رضا(ع) بيرون آمديم و در بين جمعيت، عبارتي توجه من را جلب كرد. ديدم روي پلاكاردهايي عنوان «شهيد مدافع حرم» نوشته شده است. اولين بار آنجا بود كه با اين عبارت آشنا شدم. برايم سؤال بود كه اصلا مدافع حرم چيست. به همين دليل شروع به تحقيق درباره اين موضوع كردم.

پژوهشم**1699**2059**9131