«در آن هنگام سي تا چهل آسياب بادي در آن دشت ديدند و همين كه چشم دن كيشوت به آنها افتاد به مهتر خود (سانكوپانزا) گفت: بخت، بهتر از آنچه خواست ماست، كارها را روبه راه ميكند. تماشا كن سانكو، هماينك در برابر ما سي ديو بيقواره قد علم كردهاند و من در نظر دارم با همه ايشان نبرد كنم و هر چند تن كه باشند همه را به درك بفرستم. با غنيمتي كه از آنان به چنگ خواهيم آورد كمكم غني خواهيم شد، چه اين خود جنگي بر حق است و پاك كردن جهان از لوث وجود اين دودمان كثيف در پيشگاه خداوند تعالي عبادتي عظيم محسوب خواهد شد. سانكوپانزا پرسيد: كدام ديو؟ اربابش جواب داد: همانها كه تو آنجا با بازوان بلندشان ميبيني، چون در ميان ايشان ديواني هستند كه طول بازوانشان تقريبا به دو فرسنگ ميرسد. سانكو در جواب گفت: احتياط كنيد ارباب، آنچه ما از دور ميبينيم ديوان نيستند بلكه آسيابهاي بادي هستند و آنچه به نظر ما بازو مينمايد پرههاي آسيا است كه چون از وزش باد به حركت در آيد سنگ آسيا را نيز با خود ميگرداند.
دن كيشوت گفت: معلوم است كه تو از ماجراهاي پهلواني سررشته نداري. من به تو ميگويم اينها ديو هستند. اگر ميترسي كنار بكش و در آن دم كه من يك تنه، نبردي بيمانند و هراسانگيز با ايشان آغاز ميكنم، تو دعا بخوان...
دن كيشوت مظهر طبقهاي است كه قدرت و شوكت خود را از دست داده و رو به زوال ميرود، ولي نميتواند اين زوال را باور كند و يا اينكه نميخواهد آن را به روي خود بياورد. همين است كه دن كيشوت نجيبزاده مفلوك ناتوان، شمشير ميبندد و زره ميپوشد و بر اسب تازي سوار ميشود و در عين فقر، مهتر و اسلحهدار نگاه ميدارد و به اين سو و آن سو ميرود و مبارز ميطلبد.» (برگرفته از رمان «دن كيشوت» به قلم «سروانتس» و با ترجمه «محمد قاضي» چاپ انتشارات ثالث)
دن كيشوت روايت ما اما در سال 2009 از فرارسيدن زمان حمله اسرائيلي به ايران در روزنامه واشنگتن پست نوشت، در سال 2015 در نيويورك تايمز چنين توصيه كرد: براي توقف بمب هسته اي، ايران را بمباران كنيد... در سال 2017 در كنفرانس منافقين گفت: سياست آشكار آمريكا بايد سرنگوني حكومت ايران باشد و ما قبل از آغاز سال 2019 در تهران اين رويداد را جشن خواهيم گرفت، قبل از آغاز 2019.... و در سال 2019 بي آنكه روياي جشن براندازي او محقق شده باشد، رسانه ها نوشتند و خواندند كه او از پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) خواسته است تا طرح هاي حمله به ايران را بررسي كند؛ خواسته اي كه جيمز متيس وزير دفاع وقت را هم بهت زده كرد و شواليه اين داستان همچنان در حال صيقل دادن شمشير است.
حالا همه «جان بولتون» را مي شناسند مثل دن كيشوت كه سرشناس بود، بولتون از همه خودش را به عدالت نزديك تر مي بيند مانند دن كيشوت و البته حتي دوستانش هم او را ديوانه مي بينند، حتي 'سگ هار' (لقب جيمز متيس در رسانه هاي آمريكايي)، اما تفاوت هايي هم با دن كيشوت دارد؛ مشاور امنيت ملي آمريكا است هر چند شخص دونالد ترامپ نمي تواند تخيلات جنگ طلبانه مشاورش را هضم كند اما به حرفهايش گوش مي دهد و نيز آرمانش مانند دن كيشوت، دفاع از مظلومان نيست و شايد تعريفش از ستمديدگي و ستمگري، متفاوت است.
**تپانچه جان بولتون و پيام ليندسي گراهام
نشريه پوليتيكو اسپانيا درباره اين نومحافظه كار افراطي نوشته است: بولتون مشاور امنيت ملي آمريكا بزرگترين دشمن ايران به شمار مي رود و نزديكترين دوست اسرائيل. او در ماه جاري ميلادي به تركيه و تل آويو سفر كرد و صرفا با نگاهي نظامي مي خواهد به نزاع با ايران و عزل تركيه برخيزد.
كمي بعد از بازگشت بولتون از تركيه، ترامپ تهديد كرد كه اگر آنكارا به شروط آمريكا (گروه هاي مسلح تحت حمايت آمريكا در سوريه) تن ندهد «اقتصاد آن كشور را نابود خواهد كرد» اما تماس تلفني اردوغان و ترامپ، مواضع هر دو را تا حدي تغيير داد.
شايد به همين دليل بود كه ليندسي گراهام سناتور جمهوريخواه هم حزبي بولتون و ترامپ، روز گذشته در تركيه تلاش كرد از دو دروازه وارد تقابل با بولتون و نگاه جنگ طلبانه اش شود؛ دروازه اول، نشان دادن برهنگي شرم آور بولتون و ترامپ در موضوع قتل جمال خاشقچي و بي واكنشي آنان در قبال دست هاي آلوده وليعهد سعودي بود و دروازه دوم؛ جانبداري گراهام از تركيه در نحوه تعامل در شمال سوريه. شايد سناتور جمهوريخواه مي خواست به دولت آمريكا و به ويژه شخص بولتون بگويد كه نبايد و نمي تواند هميشه و همه جا تپانچه بكشد. البته مواضع گراهام با توجه به فشارهاي همه جانبه بر دولت ترامپ قابل درك است.
گراهام در مقابل بولتون كه بن سلمان را تائيد مي كند گفت به اين نتيجه رسيده است كه «بدون حل مساله وليعهد سعودي، رابطه آمريكا و عربستان سعودي به پيش نخواهد رفت»؛ اظهاري كه ناظران، آن را مقدمه اي براي اعمال فشارهاي جديد بر دولت ترامپ براي كناره گيري محمد بن سلمان از قدرت دانستند، اما اظهار سناتور جمهوري خواه آن هم از خاك تركيه حاوي پيامي هشدارآميز براي كاخ سفيد با اين مضمون بود كه دولت واشنگتن آنقدر پاشنه آشيل آشكار دارد كه سراغ بحران هاي جديد را دست كم در روابط با شركايي مانند تركيه نگيرد.
گراهام همچنين در موضوع خط و نشان كشيدن هاي ترامپ و بولتون براي تركيه در موضوع گروه هاي مورد حمايت آمريكا در سوريه مدعي شد كه به آنكارا حق مي دهد و اينكه گروه مسلح كرد شمال سوريه، مرتبط با تروريست هاي پ.ك.ك (حزب كارگران كردستان) است.
در واقع، نوع موضع گيري تند و خصمانه بولتون و ترامپ عليه تركيه، كساني مانند گراهام را از خود حزب جمهوري خواه به آنكارا كشاند تا با موضع گيري متفاوتي، اقدام به ايجاد موازنه و تعديل مواضع كنند يا به عبارتي آنچه امثال بولتون تخريب كردند را ترميم كنند.
بولتون حتي تعجب دوستان صهيونيست خود را نيز برانگيخته است.
پوليتيكو در اين باره سخنان شائول موفاز وزير دفاع پيشين رژيم صهيونيستي را اين گونه نقل مي كند: بولتون تلاش كرد مرا قانع كند كه اسرائيل بايد بدون اشاره واشنگتن به ايران حمله كند و گفت كه راه حل دو دولت (فلسطيني و يهودي) غير ممكن است.
اين نشريه افزود: بولتون در جايگاه يك ناسيوناليست تندرو، حتي اروپا را نيز دشمن مي داند. او موضوع خروج انگليس از اتحاديه اروپا را بارها ستوده و مخالف سرسخت معاهده ليسبون است و شايد باور كردني نباشد اما او اروپا را نيز «منبع شرارت در سراسر سياره زمين» مي داند...اما رابطه محكمي با سازمان منافقين دارد؛ همان سازماني كه وزارت خارجه آمريكا بارها آن را تروريستي دانسته است.
**آيا بولتون خاورميانه را مي شناسد؟
مساله اول در رويكرد دولت آمريكا را «تسفي بارئيل» شرق شناس صهيونيست در روزنامه «هاآرتض» چنين تشريح مي كند كه منابع سياسي و امنيتي در واشنگتن و تل آويو مي گويند سياست آمريكا عليه ايران مستلزم مصالحه اي داخلي بين كشورهاي عربي، اقناع عراق به كاهش روابط با تهران، راندن لبنان به سوي مشاركت حزب الله در حكومت (خلع سلاح مقاوت در لبنان)، بررسي هر آن چيزي كه به جنگ يمن خاتمه دهد و قانع كردن تركيه به جدا شدن از ايران است اما اين موارد، امكان محقق شدن ندارد و تحقق اين اهداف، جز با تغيير همه سران عرب امكان پذير نيست.
بارئيل سياست ترامپ را در سرتاسر خاورميانه «آشفته» و «مضطرب» مي بيند و بر اين باور است كه نشست ضد ايراني ورشو در ماه آينده نيز تلاشي براي زنده نگه داشتن ضديت با تهران بعد از شكست تهديدها و فشارها درباره مذاكرات جديد هسته اي يا محدود كردن برنامه هاي موشكي بالستيك ايران خواهد بود.
تحليلگر نشريه صهيونيستي بازگشت برخي كشورهاي عربي به ترميم روابط با سوريه براي دور كردن دمشق از ايران را نيز فرآيندي ناقص و متناقض مي داند. او با اشاره به شرط آمريكايي ها براي بازسازي نكردن سوريه تا پيش از خروج نيروهاي ايراني مي پرسد: اگر عربستان سعودي به بشار اسد در بازسازي كشور كمك كند آيا كمك هاي ايران به نظام سوريه قطع خواهد شد؟ تناقض ديگر اينكه چرا دولت ترامپ درباره بازگشايي سفارتخانه هاي بحرين و امارات در دمشق سكوت كرده و اگر آن گونه كه نمايندگان اين كشورها گفته اند هدفشان دور كردن نظام سوريه از جمهوري اسلامي ايران است- تفسيري كه واشنگتن هم آن را پذيرفته است- چرا اين كشورها با همين هدف، (انزواي ايران) اقدام به احياي روابط خود با قطر نمي كنند؟
وي مي افزايد: اولويت هايي در منطقه وجود دارند كه با اولويت هاي واشنگتن سازگار نيست و ترامپ بايد به خودمعترض باشد زيرا شركايش در خليج فارس، توييت او را درباره تصميم به خروج نيروهاي آمريكايي از سوريه فراموش نمي كنند.
بولتون در چنين فضاي غبارآلود منطقه اي به تقابل با ايران مبادرت كرده است.
مساله دوم اين است كه بولتون در سراب تفتيده خاورميانه، چيزهايي متفاوت مي بيند. از نگاه دن كيشوتي بولتون، آسياب هاي بادي كه سنگ هاي سنگين را با وزش نسيمي مي گردانند و استخوان ها را نيز در هم مي كوبند، «ديوهايي با بازوان بلند» هستند كه بايد به جنگ شان برود و شايد شركاي ماسه اي به زانو درآمده آمريكا در يمن، سوريه، لبنان و سودان را نيز سربازان تازه نفس خط مقدم نبرد جديد مي داند؛ نبردي كه ورق آن، مدت هاست برگشته است.
شبد**9241**1010
تهران-ايرنا- روايت دن كيشوت الهام بخش بسياري از متفكراني است كه مي خواهند فرزند زمانه خويش باشند تا آنجا كه «جرج سانتايانا» فيلسوف اسپانيايي ميگويد: اكثر انسان ها يا همچون «سانكوپانزا» به حقيقت ميانديشند و آرماني ندارند، يا همچون «دن كيشوت»، آرماني دارند اما ديوانه اند.