پایان دوگانه اصولگرایی و اصلاح‌طلبی؟-1

تهران- ایرنا- میزگرد دانشجویی «اصولگرایی و اصلاح طلبی» با حضور سعید پهلوان زاده مسئول بسیج دانشگاه تربیت مدرس، كیا محمد صرفی سخنگوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشكی تهران و علیرضا مركزی دبیر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی توسط كانون اندیشه جوان برگزار شد.

به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار گروه دانشگاه ایرنا، در بخش نخست میزگرد «اصولگرایی و اصلاح طلبی» این موضوع بحث می شود كه آیا به پایان دوگانه اصولگرایی/ اصلاح طلبی رسیده ایم؟
بخش نخست این میزگرد از نظرتان می گذرد:

**مجری: ابتدای این مباحثه برای فتح باب، پیش مقدمه و نكات ابتدایی خود را بفرمایید.

** پهلوان زاده: صحبت های خود را با فرمایش حضرت آقا كه در سال 95 در سالگرد رحلت حضرت امام داشتند، آغاز می كنم كه اولین استارت پایان دوگانه اصلاح طلبی و اصولگرایی بود. ایشان می فرمایند ما نه اصلاح طلب داریم نه اصولگرا و نه چنین دوگانه ای وجود دارد بلكه ما در كشور و حداقل در سطح جامعه دو گانه انقلابی و ضد انقلابی داریم. با این تعریف كه ایشان ارائه می كنند مبنا بر این قرار می گیرد كه تمام افراد جامعه اعم از مسئولان، سیاسیون و مردم در چارچوب انقلابی گری تعریف می شوند منتهی با سطوح مختلف. تعریف ایشان باعث می شود كه ما عملاً یك انسجام ملی را داشته باشیم و به خاطر عقاید سیاسی كسی را خارج از محدوده انقلاب و نظام قرار ندهیم.

**مجری: مبنای تمایز و تشخیص انقلابی بودن چیست؟

** پهلوان زاده: باید ببینیم كه یك فرد یا یك جریان، چقدر در گفتار و رفتار خود به مبانی انقلاب نزدیك است. اصل استكبار ستیزی، اصل حفظ استقلال كشور در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، نفی سلطه بیگانگان، آزادی در چارچوب قانون و شرع، اصل عدالت طلبی و اصول دیگر كه مبانی انقلاب را تشكیل می دهند.

یكی از مسائلی كه در دهه گذشته اتفاق افتاد فتنه 88 است و كسانی كه به اسم اصلاح طلب شناخته می شوند مرزبندی خود را هنوز كه هنوز است عمدتاً روشن نكرده‌اند. این باعث می شود كه اینها بعضاً یك مقداری خود به خود و با دست خود از دایره انقلاب خارج شوند. اصلی ترین انتظاری كه ما از جریان اصلاح طلبی این است كه اینها چارچوب خودشان را در برهه های حساس روشن كنند و خط كشی خود با عناصر ضد انقلاب را مشخص كنند تا بتوانیم آنها را راحت تر در چارچوب نظام تعریف كنیم.

** صرفی: بیاییم یك طور دیگر به تیتر پایان اصلاح طلبی و اصولگرایی نگاه كنیم؛ در تاریخ هر وقت یك نهاد قدرتی بوده همیشه دوگانه ای بین كسانی كه دنبال قدرت هستند و كسانی كه مانع آنها می شوند، ایجاد می شود. پس ما با پایان دوگانه اصلاح طلبی و اصولگرایی به این جهت مواجه می شویم كه اصلاح طلبی و اصولگرایی حالا یك معنا می دهند.

ما در اول انقلاب یك واقعه مهم داریم مثل تسخیر سفارت آمریكا به دست دانشجویان پیرو خط امام؛ اتفاقی كه اصلی ترین مرزبندی بین جریان انقلابی و ضد انقلاب است. این واقعه اولین دوگانه انقلاب را شكل داده است. این دوگانه سازی در اینجا ختم نمی شود و ما به مرور با این پدیده مواجه می شویم كه جریان های مختلف توسط جریان انقلابی تر منزوی می شوند، از بدنه انقلاب جدا و حذف می شوند.

بعدتر این دوگانه سازی به درون نیروهای انقلابی كشیده می شود و دوگانه چپ و راست اسلامی بروز پیدا می كند. امام هم مخالفتی با این دوگانه نمی كند و خصوصاً در ماجرای انشعاب تعدادی از روحانیون از جامعه روحانیت مبارز امام نظر مثبت خود را اعلام می كند و بعدتر در انتخابات مجلس سوم كه این خط كشی ها پر رنگ تر می شود امام باز هم صحبت از میزان رای ملت است می كند. حرف حضرت امام این بود كه هر كس با قانون اساسی جمهوری اسلامی مخالفت دارد و در این راه دست به عملیات مسلحانه و تروریستی می زند جایی در جمهوری اسلامی ندارد. اما در اختلاف ها، تضارب آراء و تفاوت نگرش هایی كه بین جریان های مختلفی كه به اصول پایبند هستند، وجود دارد، نه تنها موضعی برای حذف آنها نمی گیرند بلكه آنها را می پذیرند.

همانطور كه حضرت آقا هم در تفسیری كه دوست ما از «انقلابی » دادند، برای همه جا انداخته اند كه نیروها چه اصلاح طلب باشند و چه اصولگرا در بدنه انقلاب به حساب می‌آیند. اما آن چیزی كه رخ داده این است كه رفته رفته این دوگانه ها، بر مبناهای جدیدی بروز می كند. یك زمان می شود دوگانه چپ اسلامی/ راست اسلامی و یك زمان دیگر اصلاح طلب و اصولگرا.

همه اینها در بزنگاه های تاریخی رخ می دهند. مثلاً می بینیم كسانی كه متعلق به جناح چپ بودند، دیدگاه های تندی نسبت به آقای رفسنجانی داشتند، اما اكنون ایشان یكی از نمادهای جریان اصلاح‎طلبی هستند. می خواهم بگویم این تغییر گفتمان ها در جریان ها هم وجود داشته است. بعد از وقایع 88 یك عده ای از اصلاح طلبان منزوی شدند و كسانی كه امروز به این نام فعالیت می كنند تراز نیستند. از حضور خیلی از اصلاح طلبان ممانعت می شود به طور مثال در انتخابات مجلس گذشته. اصلاح طلبان تراز و ممیزه حذف شدند و كسانی كه در حاكمیت حضور دارند تفاوت چندانی با اصولگرایان ندارند. به این معنا پایانی بر اصلاح طلبی و اصولگرایی است كه در حاكمیت حضور دارند.

** مركزی: اجازه بدهید من با چند تا تعریف شروع كنم، در كشورهای دیگر بیشتر از مفهوم جریان ، ما با حزب روبرو هستیم. در ایران نمی توانیم چنین چیزی را تعریف كنیم زیرا بیش از 200 حزب در ایران داریم كه از تعریف حزب خارج می شوند. ما در خارج می دانیم اگر فلان حزب بیاید اقتصاد را آزاد و اگر حزب دیگر بیاید دولتی خواهد كرد. عملاً جریان هایی كه در ایران حضور دارند جریان هم نیستند چون اصول و مبانی مشخصی و متمایزی ندارند و اصلاح طلبان و اصولگرایان در بزنگاه ها معمولاً هم نظر هستند و تفاوتی ندارند كه این موضوع را در مصوبات مهم مجلس می بینیم. اگر خوش بینانه نگاه كنیم به این معناست كه جناح های مختلف كشور انقلابی و به فكر منافع كشور هستند و اگر بدبینانه نگاه كنیم به این معناست كه باندهای قدرت و ثروتی وجود دارند كه آنها تعیین كننده هستند.

** مجری: من از این قسمت مهمان های برنامه را دعوت می كنم به تخاطب یكدیگر اما اجازه بدهید یك سوال را هم مطرح كنم؛ یكی از عناصر حكمرانی خوب وجود احزاب در یك نظام سیاسی است. اگر معتقد باشیم كه به افول اصلاح طلبی و اصولگرایی نزدیك می شویم خلاء وجود احزاب را چگونه می توانیم پركنیم؟ حزب گرایی باعث شفافیت، افشارگری سیاسی و غیره، می شود و پویایی سیاسی را به وجود می آورد. چه راهكاری برای این وضعیت پیشنهاد می دهید؟

** پهلوان زاده: در بحث اینكه اصلاً آیا نیازی هست كه حزبی تشكیل شود و خلاء آن آیا احساس می شود باید تدقیق كنیم. آیا نیاز به تشكیل حزب واحدی مثل جمهوری اسلامی یا بعضی كشورها كه تك حزبی هستند، وجود دارد؟ آیا نیاز به تشكیل دو حزب عمده مثل آمریكا یا تكثر راهگشاست؟ بعد از دو جریان اصلاح طلبی و اصولگرایی و اعتدالگرایی به عنوان جریان سوم ما در جمهوری اسلامی باز هم شاهد دو جریانی هستیم كه در درون نظام حضور دارند و احزابی كه برآمده از این دو جریان هستند؛ یك جریان ملتزم به مبانی انقلاب و ولایت فقیه به طور تام و جریان دیگری كه تعاریف خاص خود را از این اصول دارد.

باید ببینیم بعد از انقلاب احزاب چه سیری را طی كرده اند و چقدر به معنای واقعی حزب بوده اند و چقدر فقط در زمان انتخابات ظهور و بروز داشته اند. احزابی كه بدنه مردمی دارند و اساسنامه، مرامنامه و برنامه مشخصی دارند و به آن پایبند هستند و نه فقط اصول سیاسی بلكه در حوزه های دیگر هم خط خود را مشخص می كنند، شاید بتوانند مانند برخی كشورها دولت در سایه را تشكیل دهند، در بحث شفافیت، توسعه و پیشرفت خیلی به كشور كمك خواهند كرد و حتی در مقاطعی می توانند مكمل دولت مستقر باشند. اگر به این سمت پیش برویم كه احزاب قدرتمند، كارآمد و شناسنامه دار، كه صرفاً در مقطع انتخابات فعال نباشند و فقط كار سیاسی نكنند و برنامه متفاوت از گذشته برای مجلس، شوراهای شهر و ریاست جمهوری داشته باشند و تكرار نكنند و با ادعاهای صرفاً شعاری و پوپولیستی فعالیت نكنند، بسیار مفید خواهد بود.

** صرفی: جریان اصلاح طلبی به صورت سنتی قبل از 88، با دو حزب، جبهه مشاركت و سازمان مجاهدین انقلاب، شناخته می شد. ما می بینیم بعد از وقایع 88 این دو حزب منحل می شوند و برای همین امروز نمی توانیم صحبت از این بكنیم كه تكرار كردن ها اشتباه است و نباید پوپولیست باشند. به خاطر اینكه دو حزب اصلی كه مدت ها تلاش كردند بدنه جذب و برنامه تدوین كنند، منحل می شوند و جز بسیج توده‌ای برای پیشبرد اهداف چاره‌ای نمی ماند. اگر از پوپولیسم شكایت داریم باید بگذاریم احزاب فعالیت كنند. بسیاری از احزاب هستند كه تشكیل شدند و تلاش دارند سابقه آن دو حزب را الگوی خود قرار دهند، اما با كارشكنی مواجه می شوند. ما هم معتقدیم «تكرار می كنم» راهكار درست و جامعه مدنی محور نیست، اما اگر تا زمانی نگاهی به وقایع 88 نداشته باشیم نمی توانیم راه حل را پیدا كنیم؛ یك جریان را از بدنه حاكمیت جدا كردند و این خواستی بود كه حاكمیت برای یك دست شدن خود داشت.

نكته دیگر هم این است كه به نظر می رسد كه آقای پهلوان زاده از حزبی دفاع می كنند كه توسط نخبگان تشكیل شود كه من مخالفم؛ یك سری طبقات یا پایگاه هایی از مردم داریم كه خواسته های مشخص سیاسی و اقتصادی دارند، ابتدا اصناف و سپس ائتلاف اصناف و در نهایت احزاب شكل می گیرند در این صورت نیرو وتوان عملیاتی این احزاب می شوند نخبگان سیاسی ای كه همراه خواسته های آن دسته از مردم هستند.
ادامه دارد
**9221**1601**