روزنامه ابتكار در سرمقاله اي به قلم بهروز بنيادي، آورده است: تصاويري كه ناتواني و استيصال و آسيبپذيري ما و شهرهاي ما را در مقابل بحران نشان ميدهند.سيل يا زلزله، بحرانهاي شديد اقتصادي يا سياسي فرقي نميكند، ما هميشه در مقابل بحران غافلگير ميشويم. حال آن كه بحران، جزو طبيعت جغرافياي ايران است اما تنها چيزي كه نزد مديران ما پيدا نميشود آمادگي براي مواجهه با بحران است.
روزها و ماهها و سالها است كارشناسان درباره وقوع انواع و اقسام بحرانها هشدار ميدهند، اما اين هشدارها در هيچ سطحي جدي گرفته نميشود و زماني كه بحران پديد ميآيد همچون كلافي سردرگم ميشويم و بحراني بدتر ايجاد ميكنيم! آنچنان كه در درگيري رئيسجمهور و سپاه شاهد بوديم! اساس تصميمات ما در اين مواقع، مبتني بر شتابزدگي، سهلانگاري و اشتباههاي محاسباتي است و اين مهم حاصل توسعهنيافتگي ماست.
در اين جا ميتوان بحثي را مطرح كرد و آن، اقبال شديد مردم به خريد زمين و ساختوساز است. اين اقبال شديد ناشي از اقتصاد بيمار و البته نشانه توسعهنيافتگي جامعه ايراني است.
اگر رشد اقتصادي و فرهنگي متوازني ميداشتيم جامعه در چندين حوزه سرمايهگذاري ميكرد و در زمينههاي متعددي كسب درآمد ميكرد. به جرئت ميتوان ادعا كرد يكي از دلايل ساختوسازهاي بياساس و بيرويه كه منجر به كوهخواري و زمينخواري و نتيجتاً در سيل اخير موجب فاجعه شده است همين عدم رشد متوازن اقتصادي و هجوم تمام اقشار جامعه به سوي ملك و زمين و خانه و ويلاسازي بوده است.
بايد فرصتهاي پويايي فراهم كرد تا مردم و دولتها به جاي سرمايهگذاري روي زمين، به حوزههاي ديگري رو بياورند كه سازگار با اقليم و جغرافيا و مناسبات سرزميني ايران باشد.
اگر اقتصاد و نظام توسعه در اين سالها روندي طبيعي ميداشت، قطعا چنين حجم ويرانگري از ساختوساز به وجود نميآمد. اگر ايران دچار موج ناگهاني افزايش جمعيت و تغيير شتابزده الگوي زندگي نميشد، جمعيت امروز به حدي نميرسيد كه ظرف فضايي ايران پر شود. شهرهاي شلوغ، متراكم و بههمريختهاي كه موجب به جان آمدن آدميان شدهاند.
اگر اقتصاد ما سروساماني ميداشت كارخانهداران و پزشكان و هنرمندان همه بسازبفروش نميشدند، قطعا ارتفاعات پرخطر شمال و شمالغرب تهران به شكل بمب ساعتي درنميآمدند، جنگلهاي شمال تبديل به كارگاه ويلاسازي نميشدند، مسيل كناره دروازه قرآن شيراز با نخاله ساختماني پر نميشد و...
علاوه بر اين معضل وخيم، بايد به پروژههايي اشاره كنيم كه كاملا غيرعلمي و بياساس ساخته شده است. همچون ساخت غيراصولي راهآهن بندر تركمن – اينچهبرون در امتداد ساحل، بدون داشتن آبگذر، امري كه باعث شد آب باران به سمت دريا نرود و پشت راهآهن گير كند . در واقع راهآهن مانند سد در برابر جريان آب عمل كرد و آب به سمت بالا يعني آققلا حركت كرد و خاك را اشباع كرد و باعث باتلاقيشدن زمين شد. اگر آب پشتِ سد وشمگير را هم براي نجات ساير شهرها تخليه كرده باشند خود به حجم آب پشت راهآهن افزوده شده است؟
چندماه طول خواهد كشيد كه شهر به حالت عادي برگردد و زندگي مردم سامان پيدا كند؟
مسلما با افزايش دما و اشباع و ماندگاري آب حتما شيوع بيماريهاي عفوني در منطقه اتفاق خواهد افتاد. براي جلوگيري از اين اتفاق و شيوع فاجعه بعدي بايد مردم از منطقه خارج شوند و در مكاني ديگر اسكان يابند.(متاسفانه اين شاهكار مهندسي در حال شيوع است. در باند جديد جاده سمنان به تهران نيز شاهديم كه به جاي آبگذر، از خاكريز استفاده كرده اند!).
شما برويد صورتجلسه كميسيون ماده 215 راهآهن بندر تركمن - اينچهبرون در سال 89 - 88 را بررسي كنيد. كارشناسان معتقد بودند اين راهآهن نبايد ساخته شود و ساخت اين راهآهن اقتصادي نيست. اما مسئله مهمتر نحوه و كيفيت ساخت اين راهآهن است كه با يك سيل، منطقه را به باتلاق تبديل كرده است و بايد وزراي صمت پاسخ دهند كه تاكنون با ساختن اين راهآهن چه حجمي از كالا منتقل شده؟ و با چه توجيه فني راهآهن را بدون پل و آبراهه ساختهاند؟
از نهادهاي نظارتي مانند سازمان بازرسي بايد بخواهيم از سازمان برنامه درباره صورتجلسه كميسيون ماده 215 سوال كنند و ببينند چه كساني اين طرح را توجيه و تصويب كردهاند و چگونه اين طرح تاييد كميسيون 215 را گرفته است؟
**خشكشدن درياچه اروميه
افزايش بيرويه ساخت سدها در حوزه درياچه و همچنين افزايش سطح زيرِ كشت و فزوني چاههاي كشاورزي و تغيير باغات انگور به سيب حتما بر روي خشكشدن درياچه نقش داشته است اما مهمترين دليل خشكشدن درياچه اروميه؛ ساخت جاده ميانگذر بوده كه جريان آب بالادست و پاييندست را قطع كرده و سطح درياچه را به دو قسمت تقسيم كرده است. در ساختن اين جاده متاسفانه در قسمت ابتدا و انتها با ريختن خاك و سنگ به جاي ساختن پل هوايي، موجب تقسيمشدن درياچه و قطعشدن جريان آب بالادست و پاييندست شدهاند و به علت كمعمقبودن درياچه در قسمت پاييندست، اين بخش سريعتر از قسمت بالادست خشك شده است.
متاسفانه ناديدهگرفتن عواقب زيستمحيطي در ساخت پروژههاي عمراني موجب افزايش هزينههاي ديگر و بعضا باعث خسارتهاي جبرانناپذير شده است.
راه نجات، چيزي جز بازگشت به مدار عقلانيت نيست؛ عقلانيتي كه همه جنبههاي توسعه را در نظر بگيرد و اين واقعيت را بپذيرد كه چارهاي جز كنترل جمعيت و بازكردن گرههاي كور اقتصادي نداريم. بايد به هر نحوي، جامعه ايران را از دام اقتصاد تكبعدي (ساختوساز و خريدوفروش زمين و خانه) رها كرد. بايد فرصتهاي تازهاي فراهم كرد تا مردم و دولتها به جاي سرمايهگذاري بر روي زمين، به حوزههاي ديگري روي بياورند.
بر ما مسئولان است كه تصاوير تكاندهنده سيل را با دقت بيشتري نگاه كنيم و كارنامه مديريتي و تصميمگيريهايمان را بررسي كنيم. ببينيم كه كار بياساس و سهلانگارانه چه بر سر مردم و سرمايههاي ما ميآورد. كاش قوه قضاييه شعبهاي ويژه اختصاص دهد كه بدون كمترين مماشاتي به كارنامه مديراني رسيدگي كند كه طرحها و تصميماتشان اينگونه فاجعه آفريده است و اين همه انسانهاي بيگناه را در گرداب بلا فرو برده است. بايد اين پند حكيمانه شيخ اجل، سعدي شيرازي را آويزه گوشمان كنيم:
سرِ چشمه شايد گرفتن به بيل
چو پر شد نشايد گرفتن به پيل!
*منبع: روزنامه ابتكار، 1398،1،20
**گروه اطلاع رساني**1893**9131
![فراتر از بحران فراتر از بحران](https://img9.irna.ir/old/Image/1398/13980120/83270324/N83270324-72949513.jpg)
تهران- ايرنا- ايرانيان سال جديد را غمانگيز آغاز كردند. امسال يكي از سينهاي هفتسين ما سيل بود، سيلي بيرحم و خانمانسوز! عكسها و فيلمهاي سيل شيراز، لرستان، خوزستان، ايلام و گلستان، تكاندهندهترين تصاويري بود كه دل هر انساني را به درد ميآورد.