روزنامه شرق در سرمقاله اي به قلم علي ربيعي استاد دانشگاه، نوشته است: يك دسته، افرادي هستند كه منتظر سقوط نظام بوده و معتقدند به دليل مخالفت با نظام، هرچه بر سر ايران بيايد نيز اهميتي ندارد. اين افراد حتي با ترامپ هم همسويي و همنوايي ميكنند. چنين افرادي از چارچوب اين بحث خارج هستند.برخي از شبكههاي فارسيزبان هم با ترديد و ابهام و نوعي القاي بيفايدگي اين حركت را تحليل ميكردند. البته اين شبكهها در نشستهاي قبلي گفتوگوي اقتصاددانان و جامعهشناسان با رئيسجمهور هم همين موضع را اتخاذ كرده بودند و ايده ارائهشده از سوي نگارنده به دكتر روحاني براي ديدارهاي منظم با گروههاي اثرگذار جامعه را بيحاصل ناميدند.
دسته ديگر يعني اصولگرايان تندرو –همان كساني كه خود را صاحب انقلاب ميدانند– حتي براي افراد شناختهشده و آزمون پسداده حاضر در نشست اخير هم خطونشان كشيدند. اين محافل كه متأسفانه در بخشهاي مختلف صداوسيما و برخي رسانههاي مكتوب ذينفوذ هستند، حاضرند به هر بهايي شاهد تضعيف و سقوط دولت باشند؛ حتي اگر در اين مسير، ايران هم آسيب ببيند. اين افراد چنان در دايره محدود افراطيگري گرفتار شدهاند كه درك درست از خواست و جهتگيري جامعه را از دست دادهاند. از ديگر سو، يك دسته افراد نااميد با شعار «عبور از دولت» به دنبال پيداكردن وجاهت بوده و تصور ميكنند هرچه تندتر و با نفيانگاري بيشتر عليه كابينه سخن بگويند، «لايك» بيشتري ميگيرند. اين دسته هم بهنوعي با نشست رئيسجمهور با گروههاي مختلف مخالفت كرده و ميكنند.در مجموع، نتيجه همه اين ديدگاهها و جريانات، كوبيدن بر طبل نااميدي و ايجاد شكاف در جامعه بوده است.
به نظر ميرسد در شرايط امروز ايران، تمام گرايشهاي فكري، بايد در كنار هم حضور يابند. تقسيم بر دو شدنها و بيرونكردن عدهاي از دايره نظام، تاكنون هيچ نفعي براي كشور در پي نداشته است. در راستاي مقابله با شرايط تحميلي جنگافروزان آمريكايي، امروز بهترين فرصت براي تجميع همه گروهها و جريانات فكري در كنار هم براي حفظ ايران عزيز است. حضور اصلاحطلبان، اصولگرايان و حتي خانم اعظم طالقاني، الگوي كوچكي از امكان جمعشدن سلايق مختلف و تبادل آرا و نظرات را به نمايش گذاشت. امروز مسئله ما، مسئله ايران است. نگارنده با سالها سابقه پژوهشهاي اجتماعي، فرهنگي، كارگري و امنيت ملي امروز اعتقاد راسخ دارم آمريكاييها در قبال ايران به دنبال حمله نقطهاي، جنگ محدود و جنگ درازمدت نخواهند بود.
اينها درصدد فرسوده و كلنگيكردن ايران و نوعي فروپاشي اجتماعي هستند. مسئله آنها، ايران قدرتمند با ظرفيت انساني مطالبهگر، فهيم و دموكراسيطلب است. بخشي از تفكر آمريكا كه لايههاي آن در «نظريه جنگ تمدنها» نهفته است، امروز در آمريكا حاكميت يافته است. چرا عدهاي نميخواهند بپذيرند كه ترامپيسم حاكم، بر اساس نظريه جنگ تمدنها، حركت خود را سامان داده است؟ مسئله اصلي اين حريان، تمدن ايراني است. آنان سياست تبديلكردن ايران به كشوري شبيه پاكستان كه هيچگاه پتانسيل الگوسازي، گسترش تمدن و دموكراسي بوميشده را نداشته، در نظر دارند. با توجه به آنچه مطرح شد، معتقدم برخلاف شعاري كه ميگويند «اصلاحطلب، اصولگرا، ديگه تمومه ماجرا» نهتنها اصلاحطلبان و اصولگرايان بلكه بايد فرصت حضور و همبستهشدن همه تفكرات از اقوام و مذاهب و گرايشهاي سياسي مختلف در كنار هم فراهم شود. اين رسالت بزرگي است كه دولت امروز بايد به نحوي آن را نمايندگي و دنبال كند.
*منبع: روزنامه شرق،1398،2،24
**گروه اطلاع رساني**1893**9131
تهران- ايرنا-بعد از جلسه رئيسجمهور با فعالان سياسي و چهرههاي اصلي احزاب و تشكلهاي اصلاحطلب و اصولگرا، مواضع گوناگوني در رسانههاي اجتماعي و رسمي و محافل مختلف بيان شد و برخي نيز به نگارنده انتقال پيدا كرد.