نعمتالله فاضلي عضو هيأت علمي پژوهشگاه علومانساني و مطالعات فرهنگي در يادداشتي در روزنامه ايران، نوشته است: كار فرهنگ در زندگي اجتماعي چيزي جز ايجاد پيوند در حوزههاي مختلف سياسي، اجتماعي و اقتصادي نيست. از اين رو، در موقعيت كنوني كه جامعه و حاكميت ايران با مناقشات بينالمللي و چالشهاي بزرگ اقتصادي مواجه شده است، «فرهنگ» ميتواند اولويت اصلي سياستهاي دولت باشد.
در اين فضا، بايد به اين پرسش پاسخ داد كه فرهنگ چگونه ميتواند به ايجاد تعامل ميان حوزههاي مختلف تحقق ببخشد؟ مهمترين راهبرد دولت در اين فضا ميتواند تلاش براي ارتقاء و اعتلاي سطح اعتماد و سرمايه اجتماعي باشد. در جامعه امروز ايران، مجموعه «چالشها و تنشهاي ساختاري» در حوزههاي مختلف رخ داده و شكل گرفته است كه خود باعث فروريزي يا فرسايش اعتماد و سرمايه اجتماعي شده است. چالشها و شكافهاي جنسيتي، قوميتي، ديني، زباني و نسلي در نتيجه فشارها و چالشهاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي در حال فعال شدن و پيوستن به يكديگر هستند. يكي از پيامدها و نشانههاي اين درهم تنيدگي و فعال شدن شكافهاي مختلف، كاهش اعتماد و سرمايه اجتماعي در سطوح مختلف است.
بنابراين، پرسش اصلي اين است كه چگونه ميتوان حداقل از افزايش روند فرسايش اعتماد و سرمايه اجتماعي جلوگيري كرد؟ و در وجهي ايدهآلتر چگونه ميتوان ساز و كارهايي را براي ارتقاي اعتماد و سرمايهاجتماعي انجام داد؟ اين پرسش را محققان متعدد تاكنون مطالعه كرده و پاسخ دادهاند. ميخواهم در اينجا پاسخي تا حدودي تازه بدهم. حاكميت و دولت بايد تلاش كند تا شهروندان احساس كنند آبروي آنان ريخته نميشود و همچنين آنان ميتوانند آبروداري كنند. اين راهبردها را در ادامه تبيين ميكنم؛يكي از مسألههاي مهم و ناگفته در جامعه ايران مسأله «آبروي اجتماعي» است. واقعيت اين است كه رضايت از زندگي در جامعه ايران وابستگي تام و تمام به سرمايه نماديني بهنام «آبروي اجتماعي» افراد دارد.
منظور از آبروي اجتماعي عبارت است از درك و فهم شهروندان از موقعيت و منزلت خودشان در جامعه و توانايي آنان براي شكل دادن حداقلي از احترام و كرامت انساني . ما انسانها بويژه مردم ايران به مقوله «آبرو» حساس هستيم. هر يك از ما نياز عاطفي و اجتماعي شديد به اين داريم كه توسط دوستان، اقوام، آشنايان و همچنين سازمانها و نهادها «محترم شمرده شويم». آبرو همواره به مثابه مقوله بنيادي براي انسان ايراني مطرح بوده است.
اما در دهههاي اخير مقوله آبروي اجتماعي در ايران با بحران روبهرو شده است؛ تا زماني كه سرمايههاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي به سرمايه نمادين يعني آبرو تبديل نشود و فرد نتواند از طريق منزلت و جايگاهي كه بهدست آورده، احترام اصيل و واقعي كسب كند، ساير سرمايههاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي نميتوانند رضايت خاطر او را جلب كنند. در دهههاي اخير اگر چه حجم سرمايههاي مادي (اجتماعي، سياسي و اقتصادي) افراد و جامعه افزايش يافته است، اما ساز و كارهاي تبديل اين سرمايهها به سرمايه نمادين بشدت با نوعي انسداد و كندي روبهرو بوده است. با توجه به اين مسأله و در اين فضا، دولت و حاكميت بايد چه ساز و كاري را در دوسال آينده پيش روي خود داشته باشد؟
دولت و حاكميت در دو سال آينده بايد تلاش كند تا در مرحله اول تمام ساز و كارهاي اداري، سياسي و اجتماعي كه به نوعي آبروي اجتماعي افراد و شهروندان را خدشهدار ميكنند، از ميان بردارد؛ ساز و كارهايي مانند متهم كردن گروههاي اجتماعي به سكولار، غربزده يا بيگانه يا ساز و كارهايي كه شهروندان را در نوعي گفتمان سياسي به «خودي و غيرخودي» تبديل ميكند.
دوم اينكه، دولت و حاكميت به راهكارهاي فرهنگي و اجتماعي بينديشد كه طي آن شهروندان نوعي مجال براي دستيافتن به «موقعيت آبرومند در زندگي روزمره» خود را داشته باشند؛ منظور من از موقعيت آبرومند،هم دست يافتن به حداقلي از امكانات معاش براي تأمين نيازهاي بقا و نيازهاي اوليه است و هم دست يافتن به امكانها و فرصتهايي كه افراد از طريق آن متناسب با جايگاه اجتماعيشان به نيازهاي ثانوي و اصيل نيز دسترسي پيدا كنند. توجه به خواستههاي گوناگون اقوام، مهاجران، اقليتهاي قومي و مذهبي و گروههاي اجتماعي مانند زنان همه ميتواند خواستههايي در مسير دست يافتن به زندگي آبرومند باشد. مهمترين نياز اين گروه به رسميت شناخته شدن و داشتن حق خودبيانگري است. هيچ چيز به اندازه نداشتن حق خودبيانگري، احساس آبروزدايي از انسان را خلق نميكند.
*منبع: روزنامه ايران،1398،2،29
**گروه اطلاع رساني**1893**9131
تهران- ايرنا- اولويت دولت را ميتوان در مقولات مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي طبقهبندي كرد. اما شايد بتوان از منظر فرهنگي، راهبردي را بيان كرد كه به نوعي همه مقولات سياسي، اقتصادي و اجتماعي را نيز دربر بگيرد و ميان آنها پيوند برقرار ميكند.