۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۵:۰۸
کد خبر: 81657220
T T
۰ نفر

گردشگري بي هدف، بلاي جان جنگل ابر

۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۵:۰۸
کد خبر: 81657220
گردشگري بي هدف، بلاي جان جنگل ابر

هفته نامه شاهرود پيام يكشنبه اين هفته در شماره 198 خود مقاله اي از'حنيف رضا گلزار' عضو ستاد مردمي حفاظت از طبيعت شاهرود را با عنوان 'گردشگري بي هدف'، بلاي جان جنگل ابر چاپ و منتشر كرد.

در ادامه مقاله گلزار آمده است: خوشبختانه بيش از يك دهه تلاش مدني مردم و سازمان هاي مردم نهاد زيست محيطي به ثمر نشست و جنگل ابر در تاريخ 29 دي ماه سال 93 به دستور رياست محترم جمهور به عنوان 'منطقه حفاظت شده' ارتقاي جايگاه يافت.

اين يعني احداث جاده ابر – شيرين آباد كه بزرگترين تهديد و عامل نابودي اين جنگل بود، باوجود پافشاري بيش از 150 تن از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي كه خواستار احداث اين جاده بودند، منتفي و آفت جاده از پيكر نحيف اين جنگل زيبا زدوده شد.

اما اكنون شاهد ظهور آفات جديدتر و حتي شايد مهلك تر از احداث جاده در جنگل هستيم و آن چيزي نيست مگر 'چراي دام '، 'گردشگري بي هدف' و هجوم گروه هاي به اصطلاح 'فرهنگي – ورزشي آف رود' به اين جنگل زيبا كه اگر چاره اي براي كنترل و مهار اين سه پديده ي خطرناك انديشيده نشود، به دور از هر گونه بزرگنمايي و با در نظر گرفتن خشكسالي هاي اخير كه به طور طبيعي بر زادآوري جنگل اثر بازدارنده دارد، طي دهه آينده شاهد نابودي كامل بخش هاي وسيعي از اين ميراث طبيعي و ملي خواهيم بود.

بد نيست بدانيم كه طبق آخرين گزارش هاي منتشر شده، شاهرود در كنار نيشابور و رفسنجان در گروه سه شهر مرده هيدرولوژيكي كشور قرار گرفته است،

يعني آب هاي زير زميني شاهرود تمام شده و ديگر امكان احيا ندارد و لازم به تذكر نيست كه بخش عمده اي از منابع آب اين شهر و روستاهاي اطرافش و البته هواي دلنشين و با صفايش، مديون وجود جنگل ابر و درختان راست قامت آن است.

بنابراين همه شهروندان بايد نسبت به مقوله حفاظت و صيانت از اين موهبت الهي كه تضمين كننده تداوم حيات در منطقه مي باشد حساس، پرسشگر و البته مهم تر از آن 'كنشگر' باشند.

با توجه به اهمييت موضوع، در اين نوشتار جدي ترين تهديدات تداوم بقاي جنگل ابر به اختصار ارايه خواهد شد.

الف: بلاي گله هاي گوسفند

نزديك به صد سال از تاسيس نهادي كه بايد متولي پاسداري از جنگل هاي كشور باشد مي گذرد، از همان سال هاي نخست تاسيس اين نهاد، يكي از اصلي ترين ماموريت ها و وظايف سازماني محوله به آن، برنامه ريزي براي خروج تدريجي دام از جنگل هاي كشور بود كه البته در بسياري از نقاط موفق يا غير موفق به اجرا در آمد و درصدي از دام هاي موجود از جنگل هاي كشور خارج شدند.

اجراي اين طرح در منطقه شاهرود و بويژه در جنگل ابر باوجود تلاش هاي درخور تقدير مديران و كاركنان گذشته و حال اداره منابع طبيعي و آبخيزداري، با موفقيت كامل روبرو نبوده، (در مورد خروج گله هاي گاو اين طرح با موفقيت كامل اجرا گرديد)، البته نه اينكه مسولين امر دغدغه صيانت از جنگل را نداشته اند.

ولي به هر حال چنين ضرورتي در جنگل ابر هنوز به طور كامل محقق نشده و اكنون كه اين جنگل به كمك سازمان هاي مردم نهاد مورد توجه ويژه عالي ترين مقام اجرايي كشور قرار گرفته، فرصت مناسبي است تا از سوي نهاد هاي مسول، اقداماتي فوري در اين راستا صورت گيرد.

در حال حاضر تعداد زيادي 'گوسفندسرا' در مناطق مختلف جنگل ابر وجود دارد كه در گذشته (آغاز استقرار در جنگل)، تا شعاع چند صد متري از آن، جنگل پاكتراشي شده است. اين اقدام به اين جهت صورت گرفته كه با حذف درختان چند صد ساله جنگلي، نور بيشتري به سطح خاك تابيده و در نتيجه علوفه بيشتري براي تعليف گوسفندان فراهم آيد.

از سوي ديگر شاهد سرزني بسياري از درختان تنومند و مسن جنگل با هدف تامين علوفه، سوخت و يا چوب لازم براي حصاركشي اطراف گوسفند سرا هستيم، مشكل اما به همين جا ختم نمي شود،بزرگترين آسيب، حضور خود دام در عرصه جنگل است.

موضوع را با ارايه مثالي ساده براي شهروندان تبيين مي كنم، اين بار كه به جنگل ابر رفتيد با دقت بيشتري به اطراف خود بنگريد، براي مثال درختان تنومند و مسن بلوط اوري يا ماكرانترا را خواهيد ديد ولي زير درخت يا اطراف آن هيچ خبري از نهال هاي جوان يك ساله، دوساله يا چند ساله نيست! به نظر شما مشكل كجاست؟

آيا اين درختان تنومند توان توليد بذر و زادآوري و تداوم نسل خود را از دست داده اند؟ بي شك چنين نيست، پاسخ اين است كه هر يك از اين درختان سالانه هزاران بذر سالم و بارور توليد مي كنند.

بذر ها بر اساس نظم موجود در ساختار طبيعت به سطح خاك فرو مي افتند و با آغاز خزان پاييزي زير برگ هاي همان درخت مدفون مي شوند و در بهار سال بعد صدها نهال جوان در اطراف همان درخت مي رويد.

ولي متاسفانه عبور تنها يك گله گوسفند از محدوده رويش اين نهال هاي جوان كافيست تا آن همه تلاش طبيعت را براي تداوم بقاي خود، خط بطلان كشد. موضوعي كه سالهاست در جنگل ابر و البته بسياري ديگر از جنگل هاي كشور به دليل حضور دام رخ مي دهد.

يعني هر سال جنگل براي توالي نسل خود تلاش مي كند ولي گله هاي گوسفند اين تلاش را نافرجام مي سازند، نتيجه اين مي شود كه ديگر در جنگل نهال جواني باقي نمي ماند كه بتواند پس از سپري شدن عمر مفيد درختان تنومند و از بين رفتن طبيعي آن ها جايگزين گردد.

متاسفانه بسياري از بخش هاي جنگل ابر سال هاست درگير چنين معضلي است و در واقع درختان تنومندي كه امروز در جنگل ابر مي بينيم، به زودي و با رسيدن به سن دير زيستي از بين خواهند رفت.

چرا كه درخت هم مانند همه موجودات زنده، زندگي ابدي ندارد و روزي خواهد مرد، يعني فرزندان من و شما بخش هايي از جنگل ابر را كه امروز ما مي بينيم، از زيبايي آن لذت مي بريم، از سايه آن استفاده مي كنيم و ... را نخواهند ديد.

مشكل دامداري هاي سنتي در جنگل ابر به همين جا ختم نمي شود، در بسياري موارد مشاهده شده كه گله دار ها از نبود امكانات ادارات و نهاد هاي مرتبط سوء استفاده كرده و حتي گله هاي خود را وارد مناطق ممنوعه مي نمايند يا به عبارت ديگر 'قرق شكني' مي كنند.

تلاش هاي شبانه روزي جنگل بانان و قرق بانان اداره منابع طبيعي و آبخيزداري شهرستان هم متاسفانه به دليل كمي امكانات و نيرو، به تنهايي جوابگوي سطح گسترده عرصه هاي تحت مديريت اين اداره نيست.

شايد براي خواننده اين مطلب غير قابل باور باشد كه در حال حاضر كل جنگل ابر، قطري، اولنگ و ... تنها با حضور 2 قرق بان نظارت و كنترل مي گردد آن هم با دو دستگاع موتور سيكلت معمولي كه شايد ديگر بسياري از جوانان حتي در داخل شهر هم تمايلي به استفاده از آن نداشته باشند... حقوق و دستمزد و ... كه جاي خود.

همان صحبت نشود براي حفظ 'آبروي' سازمان معظم و صد ساله جنگل ها، مراتع و آبخيزداري كشور بهتر است...

ب: بلاي گردشگري بي هدف

راستش را بخواهيد وقتي از واژه 'گردشگر' براي اين تيتر استفاده كردم، به خودم خنديدم ولي چاره اي نيست. دست كم دايره ادبي اينجانب چنان گسترده نيست كه واژه ديگري به عنوان جايگزين برايش بيابم.

اصولا گردشگر به فردي اطلاق مي گردد كه با آگاهي و مطالعه قبلي در مورد منطقه اي خاص و براي بازديد ميداني با هدف تكميل اطلاعات تئوري خود و با رعايت ضوابط خاصي به منطقه مورد نظر ورود مي كند، بازديد خود را بدون كوچكترين اثر مخربي انجام مي دهد، در صورت تمايل عكس و فيلم تهييه مي كند و سرانجام منطقه را به همان حالتي كه بوده و بدون برجاي گذاردن كوچكترين اثري از خود ترك مي كند.

گردشگري امروز ابعاد گسترده اي يافته. براي مثال 'گردشگري درماني' يكي از اين موارد است، به دليل پيشرفت هايي كه در بخش پزشكي داشته ايم امروز بسياري از مردم بويژه اعراب حاشيه خليج فارس براي درمان به كشور ما مي آيند.

به اين افراد 'گردشگر درماني' مي گويند. اين گردشگران با مطالعه قبلي مكان مناسب درمان خود را انتخاب كرده، هزينه هاي درمان را پرداخته، و پس از درمان و دريافت خدمات مورد نظر بدون آنكه بيمارستان محل درمان خود را مورد هجمه و تخريب قرار دهد به كشور خود باز مي گردند.

براي مثال تاكنون گزارش نشده كه يك فرد گردشگر درماني پس از درمان موفق و يا حتي درمان ناموفق خود در هنگام خروج از بيمارستان، شيشه ها را شكسته باشد و يا حتي كپسول اكسيژن را با ميخ سوراخ كرده باشد و يا صفحه نمايش نوار قلب و يا لامپ هاي كم مصرف را با خود برده باشد... گردشگري طبيعي و تاريخي در كشور ما اما اينگونه نيست.

به تخت جمشيد كه مي رويم ناگهان بر اساس اوضاع جوي! و وجد ناشي از آن همه هنر، لطافت، ظرافت، فلسفه و تمدن، ناگهان روح هنر سنگ نگاري در ما دميده مي شود و با سيخي يا ميخي نام خود را بر در و ديوار بقاياي كاخ هاي باشكوه آن مي نگاريم.

چرا راه دور مي رويم، اين بار كه به مجموعه تاريخي بايزيد بسطام رفتيد، بازديد دقيق تري از 'دالان اولجايتو' داشته باشيد، اسامي نيمي از مردم منطقه را با جزييات كامل مثلا اينكه آن روز ناهار چه خورده اند و شام كجا و با كي قرار دارند و ... را حتما بر در و ديوار خواهيد يافت! گردشگري طبيعي ما هم چنين است.

به جنگل كه وارد مي شويم درختي را نشانه مي رويم ، با خودرو شخصي خود به هر سختي و مشقت ممكن، حتي به قيمت پياده شده جلوبندي خودرويي كه شايد هنوز نيمي از اقساط آن را هم نپرداخته ايم! به زير درخت مورد هدف مي رويم. طي اين مسير تعداد زيادي نهال جوان را زير چرخ هاي خودرو خود له مي كنيم.

خاك جنگل را مي كوبيم، با تبر به جان شاخه هاي درخت مي افتيم ، در زير شاخه هاي درخت و البته روي ريشه هاي آن آتش مي افروزيم، حجم عظيمي زباله توليد مي كنيم كه آن را هم در ازاي لطف و مهرباني جنگل، سخاوتمندانه تقديم به طبيعت مي كنيم و در بسياري موارد بدون آنكه آتش افروخته را كامل خاموش كنيم منطقه را ترك مي كنيم.

بد نيست بدانيد در همين سه روز تعطيلات چندين مورد آتش سوزي موردي در جنگل ابر گزارش شده كه در يكي از اين موارد اعضاي سازمان هاي مردم نهاد با حضور به موقع خود از ايجاد فاجعه اي جدي جلوگيري كردند.

گردشگري ما در جنگل ابر و البته همه جنگل هاي كشور چنين است! حال قضاوت كنيد چه واژه اي بايد جايگزين 'گردشگر' كرد؟

بر اساس گزارش هاي غير رسمي طي تعطيلات سه روزه اخير 5000 نفر گردشگر! در قالب تورهاي گردشگري، تنها از شهر تهران وارد جنگل ابر شدند، بر اساس گفته هاي يكي از معتمدين روستاي ابر، يكي از تورها به تنهايي 600 نفر گردشگر! با خود آورده بود! قطع به يقين همين تعداد هم از خود شاهرود و علي آباد و ... براي گذران روزهاي گرم خرداد به جنگل سرازير شدند.

پرسش اينجاست؛ ظرفيت گردشگري جنگل ابر طي 3 روز چند نفر است؟ آيا بينهايت است؟! آيا به صرف اينكه در ورودي جنگل از هر دستگاه خودرو مبلغي دريافت كنيم مي توانيم ادعا داشته باشيم كه 'بحث گردشگري جنگل ابر را مديريت مي كنيم؟'آيا اصولا اعتقادي به 'ظرفيت' جنگل براي پذيرش گردشگر داريم؟!

تصور كنيد اكنون كه جاده اي آسفالته و مناسب براي دسترسي به جنگل ابر وجود ندارد وضعيت چنين است، اگر روزي جاده مورد نظر احداث و در نتيجه دسترسي آسان به اعماق اين جنگل امكان پذير مي شد با چه بحران هايي روبرو بوديم.

به نظر نگارنده، آسيبي كه امروز 'گردشگري افسارگسيخته' به طبيعت جنگل ابر وارد مي سازد، دست كمي از آسيب احداث جاده در جنگل ندارد، از معضلات اجتماعي – فرهنگي هجوم گردشگران غير بومي كه بارها داد از نهاد مردم غيرتمند ابر برآورده و مي رود تا به تدريج بافت فرهنگي اين مردم با اصالت را مورد هجمه قرار دهد سخن نمي گويم.

فقط اميدوارم اينطور نشود كه خداي ناكرده جنگل ابرِ شهر معلمان دين و اخلاق، به بهانه جذب گردشگر! طي سال هاي پيش رو به حيات خلوت 'فرهنگي – اخلاقي' عده اي معلوم الحال تبديل و در سطح كشور شهره شود...

سازمان هاي مردم نهاد زيست محيطي شاهرود، با قاطعيت و بدون كوچكترين شبهه اي، با چنين شيوه گردشگري در جنگل ابر كه جز خسران هاي زيست محيطي و فرهنگي – اخلاقي به 'زيست بوم' و 'مردم منطقه' و متزلزل ساختن اركان 'امنيت اخلاقي' جامعه حاصل ديگري ندارد مخالفند.

به نظر مي رسد وقت آن رسيده تا با تشكيل كارگروهي در فرمانداري ويژه و با حضور كارشناسان اداره منابع طبيعي، گردشگري، نيروي انتظامي و البته حضور نماينده گان سازمان هاي مردم نهاد، ظرفيتي معين براي ورود بازديد كننده آن هم تحت نظارت هاي ويژه به جنگل ابر تعريف شده و به تورهاي شهر تهران كه بيشترين جمعيت ورودي به ابر را به خود اختصاص داده اند ابلاغ گردد و از آن پس از ورود بيشتر از ظرفيت تعريف شده جمعيت به جنگل ابر با جديت جلوگيري گردد.

همچنين ضروريست با ساماندهي اساسي گردشگري، ورود هرگونه خودرو شخصي به جنگل ابر ممنوع گردد. براي اجراي اين مهم مي توان از چندين دستگاه ميني بوس و البته با دريافت هزينه هاي آن از علاقمندان به ديدار جنگل ابر استفاده كرد.

در هر ميني بوس يك يا دو نفر راهنماي آگاه كه صلاحيت آن ها به تاييد اداره گردشگري رسيده حضور داشته باشند، بازديدكنندگان را از مسيرهاي مشخص به مقصد مورد نظر راهنمايي كنند، توضيحات لازم را طي مسير ارايه نمايند.

آتش را كنترل شده بيافروزند، زباله هاي توليد شده گروه خود را با كمك خود اعضا جمع آوري كنند و در هنگام خروج تحويل نمايند، از آسيب به درختان و درختچه ها و پوشش گياهي جلوگيري كنند و البته نظارت بر رعايت مسايل اخلاقي و فرهنگي نيز كه به جاي خود بايد در اولويت اساسي باشد... اين روش نه رويا پردازيست، نه اروپايي است، نه آمريكايي است و نه مريخي و نه كهكشاني!.

در كشور خودمان در بسياري نقاط از جمله 'كليبر آذربايجان' و 'ابيانه' و بسياري نقاط ديگر سالهاست كه اجرا مي شود، گردشگران هم پس از مدتي خود را با اين روش قانونمند و علمي بازديد از طبيعت وفق داده اند.

گردشگري پايدار و اصولي چنين است، از جمله مزاياي اين روش آن است كه علاوه بر كاهش چشمگير آسيب به طبيعت و فرهنگ بومي منطقه، مي توان بخشي از درآمد كلاني كه اكنون تنها به جيب شركت هاي تورگردان شهرهاي ديگر مي رود را صرف اشتغال زايي براي جوانان بومي منطقه و حفاظت بيشتر از جنگل كرد.

براي مثال طرح احياي جنگل هاي مخروبه ابر با وجود ايجاد قرق و حتي حفر گودال هاي كاشت نهال هاي جنگلي از سوي اداره منابع طبيعي و آبخيزداري شاهرود، طي سال گذشته تنها به دليل عدم تامين اعتبار به سرانجام نرسيد.

با اعمال مديريت مالي صحيح و شفاف بر درآمدهاي كلان جذب شده از سوي گردشگران در ورودي جنگل ابر، مي توان بخشي از اين درآمد را به اتمام چنين طرح هاي حياتي اختصاص داد و يا براي خريد تجهيزات كنترل آتش سوزي در جنگل و يا ارتقاي امكانات قرق بانان و حتي به كار گيري و استخدام محيط يار و جنگل يار و ... هزينه كرد.

وقتي شهروندان هزينه كرد براي حفاظت و تداوم بقاي جنگل را مشاهده نمايند، هزينه ورود به جنگل را با دل و جان خواهند پرداخت، اگر جنگل ابر درآمدي دارد، انصاف حكم مي كند دست كم بخشي از آن براي خودش هزينه شود...

پ: بلاي آف رود

اين بلاي اخير از جمله بلاياي نوظهور درافتاده به جان جنگل ابر است، امروز وقتي به جنگل ابر مي روي ديگر آسايش و امنيت نداري... عده اي جوان ماجراجو كه اكثريت آنها از قشر خاصي از شهروندان محسوب مي شوند، تحت عنوان 'باشگاه فرهنگي ورزشي' و بدون اطلاع از حجم آسيب گسترده اي كه به جنگل وارد مي كنند مدام از اين تپه و آن تپه بالا و پايين مي روند... صداي گوشخراش موزيك و البته صداي دلخراش غرش موتورهاي چند سيلندر اين خودروهاي شاسي بلند در بسياري موارد غير قابل تحمل است.

در موارد بسياري مشاهده شده كه حتي حصارهاي فلزي قرق هاي منابع طبيعي را در هم نورديده و با اقدامات نمايشي و تيك آف و ... حجم عزيمي از خاك و پوشش گياهي جنگل را به اين سو و آن سو پرتاب مي كنند.

حال شما جستجو كنيد و اگر حتي رگه هايي از فرهنگ! و ورزش!! در اين مورد يافتيد حقير را هم در جريان بگذاريد.

اينها از جمله بلايايي هستند كه ناجوانمردانه به جان ميراث كهن جنگل ابر درافتاده اند. جنگلي كه اين سال ها با مشكل خشكسالي و كاهش نزولات آسماني دست و پنجه نرم مي كند.

اگر امروز به داد جنگل ابر نرسيم، فردا پشيمان و نادم خواهيم بود... به صرف اعلام 'منطقه حفاظت شده' و توقف احداث جاده در جنگل ابر، اين جنگل از گزند آسيب هاي برشمرده شده حفظ نخواهد شد.

فراموش نكنيم كه همه ما در قبال آنچه كه در اطرافمان مي گذرد مسول هستيم. همه ما وظيفه داريم تا با جنگل بانان و قرق بانان اداره منابع طبيعي و آبخيزداري و محيط بانان اداره حفاظت محيط زيست شهرمان همكاري و ارتباط نزديك داشته باشيم و هرگونه قانون شكني و آسيب احتمالي برخي شهروندان ناآگاه را براي حفاظت از ثروت هاي طبيعي و ملي به موقع اطلاع دهيم. شماره رايگان 1504 را به خاطر بسپاريد... ك1

2047/