۴ دی ۱۳۹۸، ۱۹:۲۲
کد خبر: 83608546
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

من یک سرخدارم

۴ دی ۱۳۹۸، ۱۹:۲۲
کد خبر: 83608546
من یک سرخدارم

تهران- ایرنا- این روزها دست از قطع درختان قدیمی ترین جنگل جهان برداشته ایم، برای خود با راه جاودانگی در پیش گرفته ایم، امروز می دانیم که هر کدام از ما ایرانی ها، یک سرخداریم.

سرخدار نام با ارزشترین درخت جهان است که ایران صاحب جنگلی از نماد جاودانگی است، جنگلی با درختان بیش از سه هزار سال عمر.

این بخشی از محتوای جشنواره ای بود که چهارم دی ماه در محل سالن همایش ستاد توان افزایی و حمایت از سمن های شهرداری تهران در قالب «روستایی شو» برگزار شد.

برای شرکت در این جشنواره که به همت کانون توسعه کارآفرینی روستایی اندیشه پویا «تکرا» برگزار شد، از میان ۱۰۰ روستایی و دهیار کارآفرین، ۴۰ روستایی، دهیار و روستای موفق در زمینه خلاقیت و نوآوری انتخاب شدند که از آن میان ۱۰ نفر منتخب به بیان داستان موفقیت روستای خود پرداختند.

در ابتدای این برنامه فهام دبیر علمی جشنواره روستایی شو این موضوع را یادآورشد که روستاها استعداد بالا و پتانسیل گسترده برای رشد و نوآوری دارند، و منشا بروز خلاقیت و نوآوری هستند و متناسب با شرایط زیست بوم می توانند ارزش آفرینی کند.

وی این مطلب را نیز اعلام کرد که این باور ما را بر آن داشت که به سمت جشنواره «روستایی شو» سوق یابیم، جشنواره ای که در سه بخش دهیار, روستا و روستایی نوآور تعریف شد و از شهریور امسال آغاز به کار کرد.

فهام ادامه داد: ابتدا ۱۰۰ اثر به دبیرخانه این جشنواره ارسال شد که ۴۰ اثر حایز شرایط بودند و در نهایت ۱۰ اثر شامل ۶ اثر دهیاری، ۲ اثر روستا و ۲ اثر روستایی نوآور انتخاب شدند.

سامورایی خشمگین

نخستین دهیاری که از میان ۱۰ منتخب بالای تریبون رفت تا داستان موفقیتش را در روستای «دهنه سرشیجان» استان گیلان تعریف کند، محمد علی مولایی بود.

مولایی ماجرای موفقیت این روستا را از ورود یک ژاپنی اخمو معروف به سامورایی خشمگین میدانست و در ادامه این داستان گفت که تعجب سامورایی از تولید دوغ محلی تعجب کرده بود، این ایده را در ذهن من پروراند که چرا از این توانمندی های بومی برای معرفی روستا به عنوان مرکز گردشگری استفاده نکنم.

وی با اشاره به آب و هوای جلگه ای و وجود طبیعت بکر در روستای دهنه سرشیجان، از علاقه سالمندان این روستا به احیای سنت های قدیمی روستا خبر داد، سنت هایی که می توانست برای گردشگران داخلی و خارجی جذابیت و تازگی بالایی داشته باشد.

این روستایی کارآفرین به نیاز روستای دهنه سرشیجان را برای قرارگرفتن در مسیر توسعه و پیشرفت  به برنامه ریزی اشاره کرد و گفت: ما می خواستیم به اقتصاد پایدار با حفاظت محیط زیست برسیم که رسیده ام، اکنون گردشگران در این منطقه علاوه بر استفاده از آب و هوای دلنشین، می توانند از خانه های درختی، خانه تماشای پرندگان و برکه ماهیگیری و تماشای آیین های سنتی روستا لذت ببرند.

وی به این رویداد هم اشاره کرد که امروز نه فقط کسی از این روستا مهاجرت نمی کند، بلکه آنانی هم که رفته اند، دوست دارند برگردند.

قنات میراث پدرانم

محمد هاشم پاکیزه دهیار نوآور روستای قاسم آباد همدان نفر دومی بود که داستان موفقت روستایش را تعریف کرد، روستایی با قنات ۱۵۰۰ ساله.

وی ابتدای سخنانش به تاریخچه تشکیل روستاها و توسعه آنها به شهرها اشاره کرد و مهمترین مشکل اغلب روستاهای کنونی را مساله تامین آب و استفاده نادرست از منابع آبی که منتج به شکل گیری فروچاله ها و مهاجرت به شهرها شده است، برشمرد.

پاکیزه به ایده جوانان این روستا برای جلوگیری از مهاجرت و اشتغالزایی برای اهالی با احیای قنات قدیمی روستا اشاره کرد، قناتی که در حین لایروبی و جستجو در خصوص پیشنیه آن، تاریخ ۱۵۰۰ ساله خود را نمایان ساخت.

این دهیار نوآور این موضوع را هم گفت که از فرصتی که می خواستیم برای نجات کشاورزی در روستایمان استفاده کنیم، برای ثبت فرهنگی آن هم بهره گرفتیم و یک جاذبه گردشگری برای آن ایجاد کردیم.

وی اعلام کرد: اکنون با همین فرصت ها، ۴۰۰ هکتار زمین و هویت فرهنگی روستایمان زنده شده است.

عروس روستا

خدیجه سعیدپور روستایی نوآور از روستای گول(برکه) سلیمان آباد آذربایجان غربی ابتدای سخنانش گفت که من روستایی نبودم، اما روستایی شدم، وقتی که با مردی از اهل همین سرزمین ازدواج کردم.

ایده کارآفرینی سعیدپور از بافت پرده با کمترین امکانات و با سرمایه ۲۴۰ هزار تومان یارانه خانواده اش آغاز شد، برای نصب پرده ها از همسرش کمک گرفت تا آنجا که همسرش کار شرکت را رها کرد و دوشادوش زن خانه مشغول کار شد.

کار پرده دوزی خدیجه چنان رونق گرفت که در روستا هیچ خانه ای بدون پرده نماند، همین موضوع موجب شد که فکر دوخت و بافت لباس هم به فکر وی برسد، کاری که به تدریج برای انجام آن از سایر زنان روستا هم کمک گرفت و این شد آغاز کارآفرینی این زن.

خدیجه از رونق کارش با دوخت پرچم در عرصه ملی، تولید گلیم و در نهایت بافت نخستین عرق گیر ماشین در ایران سخن گفت و به گلایه های مادر شوهر برای به هم ریختن ساختار روستا اشاره کرد.

خانه ای برای سیمرغ

چهارمین داستان این جشنواره از آن فاطمه خواجه دانشجویی روستایی بود که به نمایندگی از اهالی روستای قلعه «قاف» بالا در استان گلستان بود، روستایی که می خواست خود را برای سکونت سیمرغ آماده کند.

خواجه ابتدا این موضوع را مطرح کرد که سیمرغ در هر مکانی حاضر به سکونت نیست، باید روستا را تمیز بودن محیط، خوب و مهربان بودن مردم و اشتغال آنان مناسب می کردیم، کاری که با امکانات اولیه روستا و مشارکت روستاییان در نهایت به سرانجام رسید و سیمرغ گردشگری در قلعه قاف بالا سکونت گزید.

این روستایی به وقوع سیلاب فروردین امسال و به هم ریختن این روستا برای استقبال از گردشگران اشاره کرد و افزود: با تمام این مشکلات، مردم کمر همت بستند و بار دیگر قلعه قاف بالا مقصد گردشگری شد.

روستایی نوآور بعدی محبوبه رحیمی بود که استرس گرفت و سخنرانی خود را به زمان دیگری موکول کرد.

هنری که در تنور می سوخت

فاطمه ذاکریان روستایی نوآور روستای خراشاد خراسان جنوبی داستان خود را اینگونه شروع کرد که تا کلاس پنجم در روستا زندگی می کردم و بعد از آن برای ۲۵ سال آنجا را ترک کردم، جایی که دلم همیشه برایش پر می کشید و هوای برگشت داشت.

زاکریان از بازگشت خود به روستا سخن گفت و یادآورشد که بعد از ورودم به روستا، مدیر تعاونی روستایی شدم، جایی که هیچ آشنایی با آن نداشتم، اما دغدغه اینکه باید کاری برای خراشاد انجام دهد، مرا به فکر زنده کردن هنر پارچه بافی این محل انداخت.

این روستایی نوآور ادامه داد: برای زنده کردن این هنر سنتی و بومی سراغ دستگاه‌های پارچه بافی رفتم که از فرط بی توجهی وسیله نان پزی پای تنور ها شده بودند، چرخ هایی که باید از تنور بیرون می آمدند و می شدند عصای دست روستاییان.

این فکر زاکریان شکلی عملیاتی هم به خود گرت و اکنون محصولات تولیدی آن با کفیت قابل توجهی در سطح کشور عرضه می شود.

این روستایی که موقع تعریف کردن داستان موفقیت خود با یادآور دستگاه های پارچه بافی داخل تنورها، بغظش گرفت، گفت: ابتدا فقط در حد تولید حوله دست و حمام بود، از مردم ایده گرفتیم و کار را توسعه دادیم و نخستین موسسه توربافی روستایی کشور را ثبت کردیم.

وی این را هم خاطرنشان کرد: به دنبال ورود گردشگران جمعه بازار و بعد از آن هم خانه بومگردی راه اندازی کردیم، اکنون خراشاد در فهرست میراث ملی به ثبت رسیده است و در تلاشیم تا در فهرست میراث جهانی هم ثبت شود.

مثل گوجینو پشت هم هستیم

زهرا مهدی آبادی تکابی روستایی نوآور روستای شفیع آباد کرمان با همان لهجه شیرین کرمانی اش، ابتدا از «گوجینو»یی سخن گفت که برای بافت آن با حصیر، دستانی قوی نیاز است، هنری که مادران سرزمینش به آن مسلط هستند و پس از آن به تعریف داستان موفقیتشان در شفیع آباد پرداخت و تاکید کرد: برای موفقت باید مثل گوجینو محکم و قوی بود و پشت هم ایستاد.

به گفته زهرا، روزی چند تسهیلگر به روستای شفیع آباد می آیند تا مسیر کارآفرینی را برای روستاییان نشان دهند، ابتدای مسیر مردان عرصه را خالی می کنند و در نهایت ۶ نفر می مانند، ۶ نفری که متوجه می شوند برای موفقیت باید از خانه ها بیرون بیایند و بخواهند که دیده شوند، ۶ نفری که فقط پته دوزی بلد بودند نه گوجینو.

این روستایی نوآور گفت: برای شروع فقط نفری ۲۰ هزار تومان آوردیم و با آن مواد اولیه خریدیم، اما وقتی در راه موفقیت قدم گذاشتیم که یاد گرفتیم به کمک دوربین کارها، تولیدات و نیازمندی هایمان را نشان دهیم.

مهدی آبادی تکابی اضافه کرد: برای آنکه حالمان بهتر شود، تصمیم گرفتیم در کنار تولید محصولات پته دوزی شده، قنات روستا را احیا کنیم، دو سال با چرخ دستی روستا کار کردیم و بعد از آن با مشارکت زنان شفیع آباد، بالابر برقی خریدیم و در نهایت قنات را زنده کردیم، قناتی که کمک کرد تا زنان نیز در امور روستا مشارکت کنند و نقش آفرینی داشته باشند.

زهرا این را هم گفت که امروز خودمان تسهیلگریم و می خواهیم حال دل بقیه روستاییان را هم خوب کنیم و این حال خوب را مدیون پدران و مادرانی هستیم که به ما اجازه دادند از خانه ها بیرون بیاییم.

از قشم تا آلمان، دانمارک و مصر

۳۱ سال دارد و صاحب چهار فرزند است، اهل روستای نغاشه قشم، عالیه سفاری روستایی نوآوری که نخواست هنر شلوار بندری در همان حال و روز به اغما رفته خود بماند و از آن برای تولید کیف و کفش و لباس استفاده کرد.

عالیه سفاری که به گفته خودش به صنایع دستی علاقه فراوان داشت، در نهایت با کمک دختر دایی اش موفق به دریافت کارت تولید صنایع دستی شد و به دنبال کار آموزش خود و ۳۵ زن در حوزه شلوار بندری و به روز رسانی این صنایع دستی را ؛از کرد.

به گفته وی امروز محصولات تولیدی این شرکت تعاونی روستایی به کشورهای مختلف از جمله دانمارک، مصر و آلمان صادر می شود و در نمایشگاه های بین المللی داخلی و خارجی به نمایش در می آید، چون محصولات تولیدی آن مورد نیاز مشتریان و آمیخته با هنر بومی نغاشه قشم است.

ما همه سرخداریم

داستان بعدی روستای موفق به فرهاد مسعودی پسری که لباس نظامی در مراسم حاضر شده بود رسید، مردی که خود را جنگلبان معرفی کرد، نماینده روستای نوآور سیاه رودبار گلستان.

فرهاد در مورد لباسش گفت: ما حنگلبان ها محیط بان نیستیم کارمان جلوگیری از قاچاق درخت و آسیب به منابع طبیعی است.

فرهاد ابتدا تصویر گردنبند و قلیانی چوبی را نشان داد و سپس از درختی صحبت کرد که از عصر یخبندان جان سالم به در برده، سه تا چهار هزار سال عمر می کند و به صورت تک و توک در جاهای مختلف دنیا به غیر از ایران پیدا می شود و ایران صاحب تنها جنگل چندهزار سال سرخدار جهان است درختی که از آن می توان داروی درمان سرطان تولید کرد.

این جنگلبان از روزهایی مبارزه با قاچاق چیان که اقدام به قطع سرخدار می کردند، گفت و سپس به این اشاره کرد: کسانی که سرخدار را قطع می کردند یا آگاهی لازم را در مورد اهمیت این درختان نداشتند، یا فاقد درآمد بودند یا با این جنگل ها خصومت داشتند.

فرهاد راه چاره مقابله با قطع درختانیکه قدمتشان بیش از تخت جمشید است را ایجاد فرصت های اشتغال با بهره گیری از ظرفیت های گردشگری روستای محل سکونت خود اعلام کرد، کاری که با حفاظت از محیط زیست و جنگل سه هزار ساله سرخدار می توانست پیایدار و درآمد زا باشد.

نماینده روستای نوآور سیاه رودبار به جلب مشارکت اهالی روستا در احیای نمد و عروسک سنتی روستا و راه اندازی خانه های بومگردی اشاره کرد و موفقیت امروز را ثمره کنار گذاشتن غرور ها و منیت ها برای دستیابی به منافع جمعی برشمرد و تاکید کرد: من یک سرخدارم.

زلزله ای که مردم در روستا به پا کردند

حمیدرضا حسینی مقدم نماینده روستای نوآور «اصفهک» خراسان جنوبی به وقوع زلزله ای در روستایشان اشاره کرد، حادثه ای که کل زندگی روستاییان را متحول ساخت و آنان را راهی خانه هایی جدید کرد.

حسینی مقدم به نگرانی اهالی روستا از تبدیل شدن خرابه های روستای قبلی به محل خلافکاران اشاره کرد و افزود: با هم فکری اهالی اقدام به راه اندازی ایستگاه گردشگری کردیم و به تدریج پای گردشگران به این روستا باز و پای خلافکاران کوتاه شد.

وی به آشنایی با یک معمار چیرده دست صاحب نام تهرانی اشاره کرد، آشنایی که منجر به احیای بافت قدیمی روستا و مرمت خانه های سنتی آن و در نهایت راه اندازی چندین خانه بومگردی شد.

حسینی مقدم ادامه داد: در کنار این ساخت و سازها، به احیای حمام قدیمی خزینه روستا و مناسب سازی آن برای استفاده گردشگران پرداختیم، رستورانی با غذاهای محلی به پا و جشنواره های مختلفی از جمله برای بازی های بومی و محلی برگزار کردیم.

چق و چق صدا میاد
محبوبه رحیمی روستایی نوآور روستای ایراج اصفهان از تلاشش برای یافتن کار و در نهایت روی آوردن برای زنده کردن هنر سنتی مادرش کرباس بافی سخن گفت.
داستان محبوبه اینگونه بود که برای زنده و تولید کردن کرباس بافی تحقیق و برنامه ریزی را کافی نمی بیند و با وام ۱۰ میلیون تومانی دریافتی از صندوق کارآفرینی امید، کارگاه تولید کرباس را به راه می اندازد.
محبوبه راه آموزش زنان روستایی را در پیش می گیرد، خانه های بومی روستایی را زنده می کند و بار دیگر زنان و دختران روستا را به هنری علاقه مند می سازد که می رفت تا با تولید صنعتی محصول به فراموشی سپرده شود.
محبوبه به راه اندازی گالری محصولات تولیدی در این روستا در خانه های قدیمی ایراج اشاره کرد و گفت: این روزها حتی فرصتی را فراهم کردیم که گردشگران داخلی و خارجی بتوانند روند کرباس بافی را تجربه کنند و این برای آنان لذت بخش است.
این روستایی نوآور ادامه داد: زمانی وقتی از کوچه های ایراج صدای چق چق می آمد، همه می دانستند که زنی در حال کرباس بافی است، امروز همه کوچه های ایراج صدای چق چق می دهند، نام برندی که برای محصولات تولیدی این روستا انتخاب شده است.
وقتی فرصت ها شناخته می شود
مهدی کاظمی رییس سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی از ایده برگزاری این جشنواره سخن گفت و افزود: بحث نوآوری لزوما ایده یا اختراع جدید نیست معرفی همین محصولاتی که روستاییان دارند به روش جدید است.
وی یادآورشد: برای نوآوری به فضای اجتماعی جدید نیاز دارید و این فضا در روستا ابتدای راه در اختیار روستاییان قرار دارد، لذا معضل ان روستا شناخته شده و بعد نوآوری و کارآفرینی شده است.
کاظمی ادامه داد: روستایی های نوآور و خلاق نیاز به ارتباط با دانشگاهیان خلاق ما دارند و اتفاقا دانشجویان ما هم نیاز به محیط جدید دارند تا به آن امید و انگیزه برسند.
جشنواره ای به رنگ روستایی بودن
بنفشه بابایی دبیر جشنواره روستایی شو در پایان ضمن اعلام اینکه این جشنواره برای نمایش روستا نیست و برای روستایی شدن است، گفت: این رویداد حاصل دغدغه هایی بوده که دوستانمان به روستا داشته اند، می خواستیم تا روستا محیطی شاداب و پر از انگیزه باشد از همین رو حرکتمان برای ظرفیت سازی در جامعه روستایی است.
بابایی جشنواره روستایی شو را فرزند انجمن تکرا معرفی کرد و افزود: امروز هر وقت که سراغ روستا می رویم یک نگاه پر از نشاط و حرکت و خواستن و تلاش بی وقفه نیست و مردم عادی جامعه هنوز یک نگاه محدود نسبت به روستا دارند در حالی که نمی توان کسی را پیدا کرد که اصل و نسبش به روستا بر نگردد.
وی اظهارداشت: برای همین شروع به طراحی جشنواره روستایی شو با اهدافی خاص کردیم اینکه نوآوری های روستایی در معرض دید باشد و دانش کهن بومی که می توانند معرف المان هایی برای حفظ محیط زیست باشند را به نمایش گذاشته شود.
مهمترین نکته قابل توجه در میان ایده روستاییان و روستاهای موفق، حرکت به سمت فعالیت در حوزه هایی بود که در آن برای حفظ محیط زیست و احیای فرهنگ بومی تلاش می شد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha