به گزارش ایرنا، کافی است ۱۲۰ کیلومتر از تبریز دور شده و در ۵ کیلومتری شهرستان مراغه به روستای "ورجوی" وارد شوید که هنوز پس از گذشت ۳۱ سال از خاموشی صدای جنگ بین ایران و عراق و پایان هشت سال دفاع مقدس، بوی عطر شهدا در این روستای ۳ هزار و ۳۰۰ نفری به مشام می رسد و همه چیز رنگ و بوی ایثار و شهادت دارد.
روستای ورجوی طی هشت سال دفاع مقدس که تنها حدود ۲ هزار نفر جمعیت داشت، تعداد ۶۳ شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرده و از این حیث تعداد شهید به نسبت جمعیت، رتبه نخست کشور را همچون مدالی پر نقش و نگار به خود اختصاص داده است که افتخاری برای آذربایجان و مردم ولائی و بابصیرت این خطه تا ابد خواهد ماند.
با وجود اینکه سال ها از پایان جنگ تحمیلی گذشته است، اما اهالی این روستا با روحیه ای شاد و خستگی ناپذیر و با همان شور و شوق جهادی آن دوران به زندگی روستایی خود ادامه می دهند و امروز نه در سنگر جبهه و جنگ که در سنگر اقتصاد و کشاورزی همان مسیر عزت و شرف را می پیمایند.
در حال حاضر اهالی روستای ورجوی که جمعیت آن به بیش از ۳ هزار نفر رسیده است به شغل دامداری، باغبانی و کشاورزی مشغول بوده و بر اثر تلاش های آنها این روستا اکنون به یکی از مراکز مهم و اصلی تولید محصول انگور در آذربایجان شرقی تبدیل شده است.
روستای ورجوی امروز با ۲ سمبل شهید و انگور شناخته می شود که نشان از عزم و اراده جهادی اهالی آن در عرصه های مختلف در دفاع از کیان آب و خاک ایران اسلامی دارد.
اهالی این روستا نه تنها در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس که از سال های قبل از انقلاب نیز در مبارزات مردمی علیه رژیم ستم شاهی خضور داشته و فعال بودند، به گونه ای که اطلاعیهها و نوارهای سخنرانی امام راحل را بین مردم توزیع می کردند و ۲ زندانی سیاسی آن دوران هم اکنون در این روستا ساکن بوده و به شغل باغداری مشغول هستند.
مردم انقلابی این روستا از همان روزهای اول جنگ تحمیلی پای منبر روحانی روستا به نام سیدرضا پاکدل که در مسجد امام صادق معروف به بالامچید (مسجد کوچک) می نشستند و با تشویق ها و راهنمایی ها او جوانان روستایی به جبهه رفته و در عملیاتهای مختلف حضور فعال داشتند.
در سفر به این روستای زیبا و دیدنی به سراغ دهیار رفته و درباره شرایط آن و وضعیت مردم سئوال کردیم.
امیر خلیلپور می گوید: طبق آمار سال ۱۳۹۵ جمعیت روستای ورجوی سه هزار و ۳۰۰ نفر در قالب یک هزار خانوار است.
وی ادامه می دهد: این روستا دارای ۵ مدرسه با مهدکودک، ۶ باب مسجد و ۳ حسینیه بوده و از حدود ۶ سال قبل نیز صاحب کتابخانه عمومی شده است.
خلیلپور با اشاره به اینکه بیشتر جوانان روستای ورجوی دارای مدارک تحصیلاتی دانشگاهی هستند و جوان بیسواد در این روستا وجود ندارد، شفل غالب آنها زراعت و باغداری، دامداری و قالی بافی اعلام و اضافه می کند: در اطراف روستا نیز کارخانههای زیادی از جمله صنایع مربوط به تولید مفتول، پنجره پی وی سی، در و پنجره وجود دارد که جوانان زیادی را مشغول به کار کرده است.
وی امکانات روستای ورجوی را مناسب می خواند و اضافه می کند: بر همین اساس مهاجرت در روستا بسیار کم اتفاق میافتد و جوانان ورجویی با وجود تحصیلات عالی در روستا مانده و با مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا به شغل دامداری و قالی بافی مشغول هستند.
خلیل پور، جمعیت روستا در زمان جنگ را حدود ۲ هزار نفر اعلام و یادآوری می کند: مجموع شهدای ورجوی تعداد ۶۳ شهید است و علاوه بر آن ۵۷ نفر جانباز و چهار آزاده دوران دفاع مقدس نیز برگ زرین این دوران به شمار می روند.
به گفته وی روستای ورجوی در طول دوران ۸ سال دفاع مقدس ۸۰۰ رزمنده داشته است که آماری بسیار جالب و خیره کننده نسبت به جمعیت در نوع خود است.
خلیل پور، کم سن و سال ترین شهید روستای ورجوی را "حسن عزیزی" با ۱۵ سال سن اعلام می کند و ادامه می دهد: کهن سال ترین شهید این روستا نیز "ابراهیم اقبالی" با ۵۷ سال سن است که در دوران دفاع مقدس همراه با پسرش جان خود را فدای میهن اسلامی کردند.
وی با اشاره به اینکه اهالی روستای ورجوی تعداد ۴ مورد برادران شهید در تاریخ دفاع مقدس ثبت کرده اند، می افزاید: شهیدان "نورالدین و شمس الدین مقدم"، شهیدان "علی و شهریار نوین"، شهیدان "جواد و صمد پاشانژاد"، شهیدان "مقصود و سهراب حسین نژاد" دو برادر شهید این روستا هستند.
خلیل پور اضافه می کند: همچنین شهیدان "حسین و غلامحسن رجب زاده " و شهیدان "عادل و علی ذاکری " نیز دو پسر عموی شهید ورجوی هستند.
به گفته وی از مجموع شهدای روستای ورجوی ۷۰ درصد شهدای بسیجی، ۱۵ درصد شهدای سپاهی و ۱۵ درصد نیز شهدای ارتشی بودند.
دهیار ورجوی درخصوص ثبت و ضبط روستای ورجوی به عنوان پرشهید ترین روستای ایران، می گوید: بعد از اینکه روستای فردو در قم به شهر تبدیل شد، روستایی به نام میغان در سمنان رتبه اول بیشترین تعداد شهدا را کسب کرد اما روستای ورجوی به نسبت جمعیت در مقام اول تعداد شهدا قرار دارد.
خلیل پور علت تعداد زیاد شهدا در این روستا را چنین توصیف می کند: یک روحانی به نام سیدرضا پاکدل، از اهالی روستا که دوره حوزوی خود را قبل از انقلاب گذرانده بود، در سال های شروع جنگ تحمیلی به گونهای جوانان را تربیت میکرد که هر کسی پای منبر او مینشست، راهی جبهه ها میشد و حتی برادرزاده او نیز به عنوان پیک مخصوص شهید مهدی باکری فعالیت میکرد.
وی به تاریخی بودن روستای ورجوی اشاره می کند و می افزاید: این روستا دارای یک معبد تاریخی به نام مهر است که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد.
خلیلپور کشاورزی ورجوی را غنی و محصول اصلی آنرا انگور عنوان می کند.
وی چالش اصلی روستای ورجوی را آب شُرب می داند و ادامه می دهد: ما از لحاظ کمیت در آب مشکلی نداریم، بلکه کیفیت مشکل اصلی ماست که با توسعه روستا به دلیل فرسودگی شبکه با ترکیدگی لولهها و رسوب فراوان روبهرو هستیم و نیاز به منبع جدید داریم.
خلیل پور می گوید: اهالی این روستا در این روزهای سخت اقتصادی نیز دست از جهاد نکشیده و ۲ رزمنده مدافع حرم نیز از این روستا داریم که یکی از این افراد جزو رزمندگان عملیات آزادسازی منطقه خانطومان در سوریه است که جزو گروه ۵۷ نفره شناسایی این منطقه بود.
با راهنمایی دهیار روستا ابتدا به سراغ یکی از شیرزنان رزمنده دوران دفاع مقدس می رویم که نامش " فاطمه جلیل پور" و متولد سال ۱۳۴۱ است و از ۱۸ سالگی تجربه حضور در جبهه های حق علیه باطل را دارد.
وی می گوید: هنوز ۱۸ ساله بودم که همراه مادر به مناطق جنگی در دزفول و اندیمشک رفته و چند ماهی را در این شهرها زیر بمباران و موشک باران ارتش عراق به رزمنده ها کمک می کردم.
جلیل پور با اشاره به اینکه در جبهه ها اقدام به بسته بندی اقلام و شستشوی پتوی رزمندگان می کردیم، اضافه می کند: در ان دوران سخت و پیچیده همراه همسر مهدی باکری بودم و به شستشوی پتوها می پرداختیم و یک روز که در سد دز ساکن بودیم ، آنقدر پتو برای شستشو آورده بودند هر کدام در آن روز ۱۰۰ تخته پتوی رزمندگان را شستیم و در همان محل ۱۲۰ بانو همراه ما بودند.
وی از همکاری سه ساله خود با کمیته امداد امام خمینی در دوخت و دوز و تهیه لباس برای رزمندگان نیز خبر می دهد.
جلیل پور، دلیل رفتنش به جبهه را علاقه مندی به آرمان های انقلاب اسلامی و شهدا و جهاد در راه خدا برای دفاع از آب و خاک کشور اسلامی بیان می کند.
وی با بیان اینکه بعد از جنگ آموزش های امدادی دیده و الان هم آماده برای اعزام به مناطق سیل و زلزله زده در صورت وقوع حوادث غیرمترقبه است، می گوید: در این شرایط کرونایی هم ما عقب ننشسته ایم و با دوختن ماسک در خانه به یاری مردم آمده ایم.
این بانوی رزمنده هم اکنون خانه دار بوده، دارای ۳ فرزند است که همگی ازدواج کرده اند و به دلیل کلنگی بودن خانه اش در محل روستا و دیده شدن مار در خانه، به صورت موقت در شهر مراغه مستاجر است.
"یعقوب شریفلو " یکی دیگرداز ساکنان روستای ورجوی است که نقش مهمی در مبارزات دوران قبل و دفاع مقدس پس از انقلاب اسلامی داشته است.
او که در سال پیروزی انقلاب اسلامی ۲۰ ساله داشت، درباره نوع مبارزات خود می گوید: در سال ۱۳۵۵ در اصفهان به خدمت سربازی رفته بودم و هر موقع که از اصفهان می آمدم، نوارهای صوتی و اعلامیه های امام خمینی (ره ) را با خود به مراغه و روستای ورجوی می آوردم.
شریفلو دامه می دهد: در آخرین سفر خود قبل از پایان خدمت سربازی به ورجوی توسط ساواک دستگیر شدم که حتی خاطرات این رویداد در کتاب اسناد ساواک نیز درج شده است و با اینکه نتوانسته بودند ثابت کنند که اسناد و نوارها برای من است ولی حکم اعدام برایم صادر کرده بودند.
شریفلو با تاکید بر اینکه همگی ما اهالی روستا دوست داشتیم در راه امام شهید شویم و عاشق امام بودیم، با صدای بغض آلود، اضافه می کند: شب قبل از اجرای حکم اعدام، من شروع به خواندن دعای حرز حضرت فاطمه (س) کردم و به ایشان متوسل شدم و صبح در شهر شلوغی پیش آمد و در این شلوغی ها ما را از زندان فراری دادند.
وی به نقش مهم روحانی روستا در انقلابی بودن مردم اشاره می کند و می گوید: قبل از پیروزی انقلاب اسلامی من در جلسات قرآن و پای منبر سیدرضا پاکدل می نشستم و از این روحانی مشهور ورجوی همچون سایر اهالی تاثیر پذیرفته ام.
شریفلو یادآور می شود: بعد از انقلاب اسلامی ابتدا در جهاد سازندگی به مدت ۶ ماه خدمت کردم اما به دلیل علاقه شدیدم به آموزش و پرورش و تربیت نسل آینده، وارد شغل شریف معلمی شدم و بعد از بازنشستگی نیز الان به باغداری در روستا مشغول هستم.
بعد از خداحافظی از این مبارز دوران انقلاب اسلامی به سراغ یکی از پدران و مادران شهید دوران هشت سال دفاع مقدس رفتم.
" علی رجب زاده " پدر شهید حسن رجب زاده می گوید: پنج فرزند دارم و حسن سومین فرزندم بود.
وی با بیان اینکه حسن وقتی ۱۵ سال داشت در سال ۱۳۶۱ به صورت داوطلبانه از طریق بسیج به جبهه اعزام شد، می گوید: در سال ۱۳۶۲ که فقط ۱۶ سال داشت مفقودالاثر شد و با توجه به این موضوع خبرهای متفاوتی از او می دادند؛ عدهای می گفتند شهید شده، برخی می گفتند اسیر شده است و سالها منتظر و چشم به راه پسرم بودم تا اینکه بعد از ۹ سال به سال ۱۳۷۰ بقایای پیکرش را آوردند.
رجب زاده با بیان اینکه ابتدا شغل کشاورزی داشته اما با توجه به کهولت سن بازنشسته شده و در حال حاضر صرفا" از محل حقوق دریافتی از بنیاد شهید امرار معاش می کند، ادامه می دهد: نزدیک ۳۰ سال از شهادت فرزندمان می گذرد؛ با توجه به هدف شهدا که دفاع از دین، ایمان و خاک وطن بود افتخار می کنیم و شکرگزار خدای متعال هستیم.
وی در پاسخ به این پرسش که چه انتظاری از مسئولان دارد، می گوید: در صورت امکان تقاضای تجدید نظر در حکم حقوقی فرزند شهیدم را دارم چون حداقل حقوق را می پردازند و تفاوت فاحشی بین حقوق شهدا وجود دارد که دلیل آن به رسمی و غیررسمی بودن، متاهل و مجرد بودن و میزان تحصیلات بر می گردد.
مادر شهید رجب زاده نیز در این گفت وگو ، اظهار می کند: وقتی کارکنان بنیاد شهید خبر شهادت پسرم را آوردند بسیار متاثر و ناراحت شدیم، لیکن با توجه به اینکه انجام وظیفه بود و فرزندم کاملا" داوطلبانه برای دفاع از دین و وطن اعزام شده بود با توکل بر خدا صبر کردم و راضی به رضای خداوند رحمان هستیم.
به گزارش ایرنا، ۳۱ شهریور ماه همزمان با شروع تجاوز رژیم بعث عراق به خاک کشورمان در سال ۱۳۵۹ ، تا ۶ مهر ماه به عنوان هفته گرامیداشت دفاع مقدس در تقویم ایران نامگذاری شده است.
آذربایجان شرقی در طی دروان دفاع مقدس تعداد ۹ هزار و ۸۳۹ شهید، ۲۳ هزار و ۹۷۵ جانباز و یک هزار و ۹۰۶ آزاده تقدیم اسلام و انقلاب کرده است که به ترتیب ۴/۳۳ درصد از شهدا، ۴/۵ درصد جانبازان و ۴/۴ درصد آزادههای کل کشور را شامل می شود.
نظر شما