سام آتشنشان جوانی است که در پی یک حادثه توامان آتش سوزی و گروگانگیری، به نجات گروگانها می پردازد و سپس بنا به اتفاقاتی به مدت پنج سال کشور را ترک می کند. در بازگشت به وطن همسر خارجی اش ربوده می شود و سام به ناچار وارد ماجراهایی می شود که پنج سال پیش بخاطر همان ها ترک وطن کرده بود.
حضرت حافظ علیه الرحمه غزلی دارد که با این بیت شروع می شود:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند
این غزل ادامه پیدا می کند تا جایی که حضرتش تاکید می فرماید:
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند
سالیان سال حضور ما در سینمای رسانهها تجاربی را برایم به همراه داشت. اینکه اهالی رسانه اگر فیلمی به مذاقشان خوش نیاید چند بار در اواسط فیلم شروع به کف زدن میکنند و این یک علامت خطر است برای تیم سازنده فیلم. اگرچه در چند سال اخیر به هزار و یک دلیل دیگر حال و حوصلهای برای اهالی رسانه باقی نمانده بود که اینگونه به ضعف یک فیلم انتقاد کنند اما اکران لایه های دروغ در سینمای رسانه ها یک شگفتی ویژه بود.
سوت زدن های مکرر، هو کردن های پیاپی و کف زدن های مستمر پالسهای بسیار بدی را برای لایه های دروغ مخابره کرد.
یادمان نرود که شعار تبلیغاتی فیلم این بود: تنها فیلم اکشن جشنواره فیلم فجر! خب پس سازندگان از همان ابتدا تکلیف خود را با مخاطب روشن کرده اند که قرار است فیلمی اکشن را به تماشا بنشینند. اما واقعیت این است که با تعریفی که از فیلم اکشن (البته اکشن های خارجی) سراغ داریم هیچگونه نمی توانیم با این اکشن ایرانی کنار بیاییم.
چرا که بر اساس شناخت و دیده های ما ژانر اکشن یک سری قواعد و ویژگیهایی میبایست داشته باشد که لایه های دروغ را با چند من چسب هم نمی توان به این قواعد و ویژگی ها چسباند. مگر اینکه به این باور برسیم که نوعی از اکشن در سینما وجود دارد که مختص به کشور خودمان است و به آن اکشن ایرانی می گویند!؟
متاسفانه دست گروه سازنده لایه های دروغ در همه زمینه ها خالی است از فیلمنامه بگیر تا تدوین تا بازی ها تا موسیقی تا فیلمبرداری تا جلوه های ویژه تا کارگردانی فیلمنامه ای که حفره های متعددی دارد با بازیگری که اصلا ویژگی های قهرمان را (آنهم قهرمان فیلم اکشن) را دارا نیست تا ساختار باسمه ای و مواردی از این دست که ما را با اثری بغایت ضعیف مواجه می کند.
اثری که نه به عنوان اکشن قابل دفاع است و نه بعنوان محصول مشترک. اگر واقعا قرار است محصول مشترک ما چنین فیلم هایی باشد همان بهتر که اصلا عطای محصول مشترک را به لقایش ببخشیم و کلا بیخیال این ماجرای محصول مشترک بشویم.
به هر حال بنظر می رسد یکی از گاف های بزرگ هیات انتخاب جشنواره چهلم انتخاب فیلمی در بخش مسابقه جشنواره بوده است که صرفا قابل نمایش در سینماهای درجه چندم است. ضمن اینکه باید به این نکته هم قدری بیندیشیم که آیا حضور و مشارکت بنیاد فارابی با هر میزان مشارکت عامل موثری برای انتخاب چنین فیلمی در بخش نهایی جشنواره بوده یا اینکه داوران موقع انتخاب فیلم یاد شده حواسشان جای دیگری بوده؟ یا اینکه اگر ۲۰ فیلم برگزیده جشنواره ما متشکل از فیلمهایی مثل لایه های دروغ است، آیا سایر فیلم هایی که از قافله جشنواره جا مانده اند به مراتب بسیار بدتر از لایه های دروغ بوده اند؟ پاسخ به این سئوالات را اگر مسئولان هم ندهند، زمان مشخص خواهد ساخت.
نظر شما