به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، موقعیت مهدی، نخستین فیلم هادی حجازی فر با محوریت ۴ سال پایانی عمر مهدی باکری، بسیار فراتر از انتظار ظاهر شده و تاکنون در رده دومین فیلم محبوب مردمی قرار گرفته است.
موقعیت مهدی در ۶ پرده، موقعیت های مهم زندگی شهید باکری را به تصویر می کشد. فیلم در پناه یک شخصیت پردازی درست، وجوه اخلاقی شهید باکری را به مخاطب شناسانده و پازل قهرمانی او را با یک طراحی درست، در مخاطبش ته نشین می کند.
با توجه به مشاوره محمدحسین مهدویان، قابهای فیلم، شباهت های بسیاری به ایستاده در غبار و در برخی گام ها، حتی فراتر از این فیلم به تصویر کشیده می شود تا موقعیت مهدی در کنار ارزش محتوایی بالای خود، در حوزه اجرا نیز نمره قبولی بالایی دریافت کند.
صرف فیلمهای تراژیک و غم آلود دفاع مقدس به معنای علیه آن بودن نیست
حجازیفر در اولین کار خود نشان داد که سبک سینمای دفاع مقدس را با عمق وجودش حس کرده و بدون اینکه بخواهد در دام شعارزدگی بیافتد و یا از آن سو فیلمی بسازد که ارزش دفاع از میهن و اسلام در محل تردید قرار بگیرد، شکوه تراژیک بخشی غمناک از هشت سال دفاع مقدس را به زیبایی هرچه تمام به تصویر کشیده است. موقعیت مهدی با پردهبندیها، رنگ و نور یکدست، موسیقی بسیار دلنشین، بازیهای خوب و وفادار به واقعیات زندگی برادران باکری و لشکر عاشورا و البته انتخاب آن جنبه از زندگی باکریها و لشکر که در محاصره دشمناند، کار تراژیکی از آب درآمده است اما ضددفاع نیست.
البته داستان زندگی باکریها و برنگشتنشان خود غمآلود است اما حجازیفر که خود آذریزبان است و به فضای شعر و عاطفی آذری علاقه فراوان دارد، با ترکیب این عناصر با هم یک فیلم دفاع مقدسی آذری کاملاً احساسی و تراژیک ساخته که در تاروپود سکانس به سکانس فیلم شکل گرفته است.
فیلمساز این جنبه غمآلود را به صورتی ساخته که از خلال آن درخشش و قداست دفاع مقدس دیده میشود. این همان عنصر ملحوظ در سینمای دفاع مقدس است که در دهه ۶۰ و ۷۰ دیده میشد. صرف فیلمهای تراژیک و غم آلود دفاع مقدس به معنای علیه آن بودن نیست. علاوه بر این سکانسهای زمینگیر کردن تانکها که منجر به عقبنشینی آنها میشود و دفاع از خطوط نبرد از یک سو و همچنین سکانسهای تعهد مهدی نسبت به خانواده برادر شهیدش، انسانیت و عدالت او برای بازگرداندن پیکر شهدا در مقایسه با برادر خودش از سوی دیگر، از مهدی باکری یک قهرمان دفاع مقدس ساخته است.
پرده من مهدی باکری نیستم! که درباره رفاقت دو نوجوان بسیجی فیلم است به عنوان بخش فرعی مکمل داستان لشکر عاشورای آذریزبانها است. تصویر ترکها در سینمای دفاع مقدس خود سوژه یک گزارش مفصل دیگر است اما حجازیفر بطور روشن قصد داشته تا با این بخش ادای دینی به بچههای این لشکر کرده باشد.
نخ اصلی اپیزودهای موقعیت مهدی قوام لازم را ندارد
روایت اپیزودیک می تواند توسط یک فیلمساز به پرده اکران برسد یا اینکه توسط چند فیلمساز که هر کدام یک اپیزود فیلم را کارگردانی کرده اند، ساخته شود اما آنچه مسلم است ارتباط معنایی و میان متنی بین اپیزودها بسیار در این شیوه قابل تامل است که در نهایت این اپیزودها را به یک انسجام و یکدستی برساند.
موقعیت مهدی در کنار ساختار اپیزودیک یک فیلم بیوگرافیک نیز هست و چون به زندگی یکی از فرماندهان جنگ می پردازد، از این رو نیز قابل توجه است تا اثری که به مخاطب عرضه می شود بر مبنای مستندات و زندگی این قهرمان جنگی باشد.
آنچه در مورد موقعیت مهدی ساخته هادی حجازی فر می توان به آن اشاره کرد این است که فیلم اسیر قهرمان پروری کاذب نگشته است و در نشان دادن زوایای شخصیتی کاراکتر اصلی فیلم دچار جو زدگی نشده است و چه خوب است که این اتفاق مبارک نه در کارگردانی رخ داده است و نه در بازی حجازی فر در نقش شهید باکری که اتفاقا شیرین از آب درآمده است. فراموش نکنیم موقعیت مهدی اثری است که می توانست با توجه به مضمون، شدیدا به یک فیلم شعارزده تبدیل شود و همچون آثار مشابه خود چهره ای غلو آمیز از قهرمان روایت خود خلق کند، که خوشبختانه حجازی فر با هوشمندی توانسته است از این آسیب جدی، جان سالم به در ببرد.
موقعیت مهدی اما متاسفانه فیلم کاملی نیست و اپیزودهایش در کنار یکدیگر نتوانسته است آنگونه که باید در نشان دادن چهره اصلی قهرمان فیلم موفق باشند، بیشتر روایتی است برش گونه که برش هایش هم مکمل هم نیستند و آن نخ اصلی ارتباطی بین آنها چندان دوام قوام لازم را ندارد. اساسا در فیلم های بیوگرافیک ما شاهد یک روند شکل گیری و در هم تنیده می باشیم که پله پله با مقاطع حساس و موقعیت های تاثیرگذار زندگی کاراکتر اصلی مواجه میشویم اما موقعیت مهدی روایت اش بریده بریده است و برش هایش در کنار یکدیگر به خوبی چفت و بست نشدهاند.
موقعیت مهدی و موقعیت خوب هادی حجازیفر، در جایگاه کارگردان
فیلم موقعیت مهدی نخستین ساخته سینمایی هادی حجازیفر که اهالی سینماو تلویزیون و تئاتر و مخاطبان، او را به عنوان یک بازیگر مستعد میشناسند، بیش از انتظار جلوه کرد.
اهمیت موقعیت مهدی به دو دلیل است، نخست، اولین فیلم حجازی فر در مقام کارگردان سینما است و دوم، او در فیلم نامه و فیلم کوشیده با وفاداری به رویدادهای دفاع مقدس و مجاهدتهای شهید باکری، گوشههایی از زندگی مبارزاتی و ویژگیهای انسانی و اخلاقی او را به تصویر بکشد.
امتیازهای خوب موقعیت مهدی، بهرغم برخی کاستیها در پژوهش، فیلمنامه، بازیها و کارگردانی، این فیلم را که در بازگو کردن مضمون و محتوای خوب خود، توانا ظاهرشده، قابل احترام و ارزش می کند.
حجازیفر با فیلم خود، شهید مهدی باکری را تخریب نکرده و در حد بضاعت هنریاش، کوشش کرده از او چهرهای مقبول به تصویر بکشد که به توفیق نسبی هم رسیده است. موقعیت مهدی، ازیک سو، موقعیت مهدی باکری را می نمایاند و از سوی دیگر موقعیت خوب هادی حجازیفر را به عنوان کارگردان در سینمای آینده ایران، رقم می زند.
موقعیت مهدی، روایتی شاعرانه از یک فرمانده جنگ
موقعیت مهدی روایتی از یک قهرمان بی نظیر، واقعی و بدون نیاز به خیال پردازی در دوران دفاع مقدس و به دور از صفبندیهای جناحی و سیاسی است که جای جای فیلم مخاطب حس غرور و صداقت را با تمام وجود لمس میکند که بیشک شخصیت والای شهید باکری، جان و رنگی به این فیلم داده است.
هادی حجازی فر روایتی شاعرانه از یک فرمانده جنگ دارد، کار سترگی که در مقام کارگردان، بازیگر و یکی از نویسندگان صورت گرفته و به خوبی از عهده آن برآمده است. سختی کار بیشتر از این موضوع نشأت میگیرد که وقتی فیلمسازی مدیوم ساخت اثر از ابتدای کار برایش مشخص باشد تکلیف خود را بهتر میداند اما این فیلم از ابتدا با نگاه به ساخت یک سریال شکل گرفته و در ادامه تصمیم عوض شده و یک نسخه سینمایی هم از آن استخراج شده است.
در موقعیت مهدی شاهد روایت زندگی دلیر مردی هستیم که شبیه به کسی نیست، رفتار و منش عاشقانهی او با احسان فرزند برادر شهیدش حمید که با سیلی زدن به صورت خود موجب شادی و لبخند او میشود، یادمان تکریم فرزندان شهدا در زمان معاصر توسط حاج قاسم را در ذهن طنین انداز میکند.
یکی از نقاط قابل توجه و مثبت فیلم حجازی فر بازسازی با روح صحنههای نبرد، خاصه جزیره مجنون است که در کنار جلوهای ویژه میدانی و تصویربرداری خلاقانه سبب امتیاز این فیلم شده است و برگ برنده فیلم یعنی بازی هوشمندانه خود کارگردان به عنوان نقش اول از امتیازات برجسته این اثر شده است.
شاه کلید این روایت جایی است که رزمنده جوان آذری زبان برای برگرداندن برادر شهید خود به خط میزند و وقتی با این جمله همرزم دیگر خود مواجه میشود که آقا مهدی برادر خودش معاون لشگر را هم گفت به عقب برنگردانیم میگوید من مهدی باکری نیستم!
آری باکریها کمتر تکرار شدند و اتفاقا فقدان اینچنین روحیهها و باورهای الهی در دهههای اخیر و خاصه بعد از جنگ به شدت در بین مسئولان کشور احساس میشود که در راه خدمت جای هیچ اهمال و منفعت طلبی نیست.
موقعیت مهدی به نیکی نشان میدهد که مردی شایسته، کم حرف و با نگاه هایی عمیق چگونه در بستر سرد و سفرههایی خالی از امکانات و با زخم های فراوان همچون کوهی استوار نمادی بی بدلیل برای یک تاریخ باشد.
نظر شما