تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۰ - ۱۱:۵۶

تهران - فيزيك و چهره خاص برخي بازيگران سينما، نقش بسزايي در جسارت بخشيدن به كارگردانان جهت ارائه نقش هاي متفاوت به آنها و خلق شخصيت هاي گوناگون سينمايي داشته است.

مل گیبسون را می توان از جمله معدود بازیگرانی برشمرد كه به خاطر همین ویژگی یگانه، طی فعالیت های حرفه ای خود بازی در نقش های تاریخی، وسترن، جاده ای، پلیسی، درام و ... را تجربه كرده است.

'مل جرارد گیبسون' روز سوم ژانویه سال 1956 میلادی در نیویورك به دنیا آمد. پدرش سوزنبان قطار با اصلیتی استرالیایی و مادرش(آن) ایرلندی - آمریكایی بود.

وی كه ششمین فرزند از خانواده ای 13 نفره است، بازیگری را در انستیتوی ملی هنرهای زیبا و دانشگاه نیوساوت ولز سیدنی استرالیا آموخت و نخستین بار در سال 1977 میلادی با فیلم 'شهر تابستانی' پا به عرصه سینما گذاشت.

اما نقشی كه گیبسون را به شهرت رساند، فیلم جاده ای 'مكس دیوانه' بود.

قسمت نخست این فیلم در سال 1979 میلادی ساخته شد و گیبسون در آن نقش اصلی را ایفا كرد.

این فیلم استرالیایی كه در گونه جاده ای و تخیلی ساخته شد، با وجود هزینه اندك بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت و فروش نجومی آن زمینه را برای ساخت قسمت دوم آن فراهم كرد.

پس از موفقیت این دو فیلم، بازی در كنار فیلم 'گالیپولی'(1981)، پای گیبسون را به هالیوود باز كرد و موفقیت های تجاری بسیاری را برای او به ارمغان آورد.

'دوران خطرناك زیستن' ساخته 'پیتر ویر' یكی از بهترین نقش آفرینی های دوران بازیگری او را با خود دارد كه كمتر از دیگر كارهای او دیده شده است.

مجموعه فیلم های پرفروش 'اسلحه مرگبار' كه بعدها مرجع بسیاری از فیلم های اینچنینی شد، گیبسون را به ستاره ای پولساز برای هالیوود تبدیل كرده و دستمزدهای كلانی را برای او رقم زد.

وی در این فیلم در كنار 'دنی گلاور' سیاهپوست، زوج مناسبی را شكل دادند كه به ماجراهای پلیسی فیلم رگه هایی از كمدی بخشیده است.

فروش فوق العاده فیلم فوق موجبات تولید قسمت های بعدی را فراهم ساخت و گیبسون را در زمره پولسازترین بازیگران هالیوود در ابتدای دهه 90 میلادی تبدیل كرد.

اما وی در كنار فیلم هایی از این دست در فیلم هایی از جنس دیگر نیز حضور یافت كه برای مثال می توان به 'هملت' اشاره كرد كه نقش وسوسه انگیز هملت را برایش به ارمغان آورد.

با همه اینها تلاش گیبسون برای خلق هملتی متفاوت ناكام ماند و در زمره ضعیف ترین نمونه های سینمایی این اثر جاودان قرار گرفت.

گیبسون در سال 1993 برای نخستین بار با فیلم 'مرد بدون چهره' روی صندلی كارگردانی قرار گرفت كه اتفاقا با موفقیت نسبی نیز روبرو شد.

فیلم درباره پسر 12 ساله ایست كه برای ورود به مدرسه نظامی با مشكل روبروست و برای بهبود ضعف خود در این باب به سراغ 'مك لئود'(مردی كه صورتش در حادثه ای فرم وحشتناكی پیدا كرده) می رود و دوستی عمیقی میان آنها شكل می گیرد.

'ماوریك' ساخته 'ریچارد دانر' نخستین تجربه گیبسون در سینمای وسترن است كه البته رگه هایی از كمدی بدان اضافه شده است.

فیلمی به شدت سرگرم كننده كه با بهره گیری از تمامی نشانه های آشنای سینمای وسترن ساخته شده است كه به همین خاطر نیز با فروشی مناسب مواجه شد.

دو سال بعد یعنی در سال 1995 میلادی دومین اثر سینمایی خود را با عنوان 'شجاع دل' روانه اكران كرد كه هم از سوی مخاطب عام و هم از طرف منتقدان با استقبال مواجه شد.

فیلمی حماسی با محوریت قهرمانی به نام 'ویلیام والاس' كه در اسكاتلند قرن سیزدهم میلادی علیه سلطه انگلیسی ها به پاخواسته و سرآخر نیز جانش را در این راه از دست می دهد.

'شجاع دل' به لحاظ فنی كیفیت چشمگیری داشت به گونه ای كه توجه اعضای آكادمی اسكار را به خود جلب كرد و اسكارهای بسیاری از جمله بهترین فیلم و كارگردانی را نصیبش ساخت.

در سال های پایانی دهه 90 در فیلم حادثه ای 'بازپرداخت' ایفای نقش كرد و نشان داد كه همچنان مهره قابل اعتنایی برای استودیوهای هالیوودی است.

در یك دهه اخیر گیبسون بیشتر فعالیت های خود را معطوف به كارگردانی كرده و تا حدودی از بازیگری كناره گرفته است.

'مصائب مسیح'، 'آپوكالیپتو' و 'لبه تاریكی' از شاخص ترین كارهای او در این بازه زمانی بوده اند كه تنها در آخری علاوه بركارگردانی، ایفای نقش اصلی را نیز برعهده داشته است.

'مصائب مسیح' اثری خوش ساخت درباره روزهای پایانی زندگی حضرت عیسی مسیح(ع) است كه به شكل استادانه ای روایت شده است.

فیلم كه با استقبال خوب مخاطبان و منتقدان روبه رو شد، از سوی برخی از جوامع یهودی به علت نگرش ضد یهودی گیبسون مورد انتقاد قرار گرفت.

با این همه تلاش آنان برای عدم اكران فیلم در بسیاری از كشورهای اروپایی ناكام ماند و به فروش حیرت انگیز ششصد میلیون دلاری دست یافت.

وی در 'آپوكالیپتو' به سراغ قوم 'مایا' رفته و داستانی عاشقانه را در متن جامعه ای خشن و بدوی روایت كرده است. فیلمی تاثیرگذار در رابطه با قومی كه بومیان آمریكا را تشكیل داده و در گذر زمان به نابودی كشیده شده اند.

گیبسون در این فیلم لحنی حماسی همراه با ریتمی تند و پرتنش را برای روایت قصه اش انتخاب كرد كه به مذاق تماشاگران خوش نشسته است.

فصول نفسگیر تعقیب و گریز شخصیت های فیلم فوق العاده از كار درآمده است كه تا مدتها از ذهن نمی رود.

فیلم كه در جنگل های ایالت وراكروز مكزیك فیلمبرداری شده در قبال بودجه چهل میلیون دلاری اش با فروشی سه برابر آن مواجه شد.

گیبسون در دو سه سال اخیر با دو فیلم 'لبه تاریكی' و 'سگ آبی' ساخته جودی فاستر بازگشت نسبتا موفقیت آمیزی به عرصه بازیگری داشت كه در اولی در نقش پدری میانسال كه دخترش را در توطئه ای از دست داده، حضوری درخشان داشته است.

اوج بازی او را در صحنه پایانی فیلم كه در نهایت به كشته شدنش ختم می شود، می توان مشاهده كرد.

اما 'سگ آبی' را می توان بهترین نقش آفرینی او در یك دهه اخیر به حساب آورد كه شخصیت یاد شده را روی لبه ای باریك از عقل و جنون نگهداشته است.

بخش عمده ای از بار فیلم روی دوش اوست كه گیبسون به خوبی از عهده انجام آن برآمده و كیفیت ویژه ای به فیلم بخشیده است.

البته در كنار این دو فیلم باید به صداپیشگی او در فیلم 'مری و مكس' اشاره كرد كه نشان داد گیبسون در این كار نیز مهارت هایی دارد.

فراهنگ ** 1983 ** 1071