تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۰ - ۱۷:۲۰

تهران - چهل و چهارمين سالگرد درگذشت پهلوان نامدار ايران زمين، 'جهان پهلوان غلامرضا تختي' در پيش است و برحسب وظيفه و ارادت به اين شخصيت والاي ورزش اين سرزمين، مطلبي به رشته تحرير درآورديم.

همچنان نیز بر این اعتقادیم كه در ‎ 43سال فقدان اسطوره بزرگ ورزش ایران، مطالب فراوانی در توصیف خصایص و ویژگی‌ های اخلاقی، منش پهلوانی و شخصیت والای جهان پهلوان از سوی عام و خاص گفته شده و یا به رشته تحریر درآمده است.

اما چه كنیم بار دیگر در سالگرد درگذشت این اسطوره جاودانه و همیشگی ورزش، نمی ‌توان در وصف او سخن نگفت و یا مطلبی به رشته تحریر درنیاورد.

حداقل در هر سال برای یك بار هم كه شده بایستی در وصف جهان پهلوان تختی سخن گفت و یا مطلبی نوشت و این یك بار می‌ تواند در آستانه ‎ 17دی ماه هر سال كه سالمرگ وی است، اتفاق بیفتد.

و اما نگاه من به جهان پهلوان تختی، نگاه خاصی است. من تختی را پیش از آنكه در زندگانی پرفراز و نشیب‌اش جستجو كنم، در مرگش می ‌یابم. در مرگ پررمز و رازش. یعنی به اعتقاد من، ابهام و سكوت موجود در مرگ تختی كه همواره موضوعی سوال برانگیز بوده و همچنان هست و این نقطه اوج زیستن و ماندگاری همیشگی اوست.

البته من به دنبال چگونه مردن او نیستم و تا كنون نیز هیچ مستندات قابل اعتمادی مبنی بر چگونه مردن او نیافته ام و گمان هم نمی ‌كنم موضوع دارای اولویتی در تحلیل زندگی جهان پهلوان تختی باشد.

اما به نظر من، هرگونه تحلیل در اندیشه، شخصیت، منش‌ ها و الگوهای رفتاری جهان پهلوان را می‌ توان در رمزآمیزی و پیچیده بودن موضوع رفتنش یافت.

در تنهایی خاص و مظلومیت او، سكوت سنگین و ردپای در ظاهر نگذاشته او كه در روزگاران پایانی زنده بودنش ملاحظه می‌ كنیم.

به اعتقاد من، این سرانجام انسانی است كه در اوج اعتبار، مقبولیت، محبوبیت و جایگاه و وجهه اجتماعی، تلاش می‌ كند مفهوم با عزت زیستن را در زندگانی خود عملی كند.

جهان پهلوان به ویژه در چند سال پایانی عمرش با تمامی وجود سعی كرد شبیه به همه مردم زندگی كند و در عین حال با تمام توان تلاش كرد وجود داشته باشد.

از این رو با تمام وجود برای بودن خود در تضاد میان آدم وارگی و انسان بودن مبارزه كرد.

تختی آنقدر مرد بود كه هر چه داشت، گذاشت و رفت و خداوند به بركت خلوصش، نامش را روز به روز ماندگارتر كرد و همچنان نیز خواهد كرد. در واقع تختی رفت تا برای همیشه جاودانه شود.

و اینگونه است كه من مرگ پررمز و راز او را دوست دارم، چون ده‌ ها پیام نهفته در خود دارد.

پیام نوع دوستی و انسان دوستی، درد آشنایی، گذشت و ایثار، بزرگ منشی، مردانگی و جوانمردی، نه گفتن به ظلم و ستم، غیرت، شجاعت، دلاوری و سلحشوری و در عین حال تنهایی و تنهایی و تنهایی و مظلومیت.

زمانی كه جهان پهلوان تختی درگذشت (‎ 17دی ماه سال ‎(1347

، من یك طفل ‎ 7یا ‎ 8ساله بودم. در همان موقع كنار حوض آبی رنگ وسط حیاط خانه مان، كاغذ پاره‌ای از برگ یكی از روزنامه ‌های آن دوران پیدا كردم كه تصویری از مرگ جهان پهلوان تختی و جنازه او و همچنین مراسم تشییع وی را نشان می‌ داد.

این، تنها خاطره به جای مانده از جهان پهلوان تختی در 43 سال پیش، از لا به لای تاریخ در ذهن من است و نام تختی بعد از آن برای همیشه در ذهن من ماندگار شد.

'جهان پهلوان غلامرضا تختی' در پنجم شهریور ماه سال ‎ 1309در تهران متولد شد و روز ‎ 17دی ماه سال ‎ 1346نیز از دنیا رفت.

او عضو باشگاه پولاد تهران بود.

تختی در دوران كشتی ‌گیری و قهرمانی خود از جوانی تا آغاز میانسالی، با بزرگان كشتی جهان از كشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق (روسی - داغستانی - گرجی - بلاروسی و اوكراینی)، تركیه، بلغارستان، ژاپن، آمریكا، كانادا، مجارستان، لهستان، آلمان غربی سابق، مغولستان، فرانسه و ... مبارزه كرد.

** جهان پهلوان تختی در آیینه خاطرات:

.......................................................

نیكوست در این نوشتار به ذكر یك خاطره از پدرم كه از دوستان جهان پهلوان تختی بود و یك خاطره از 'الكساندر مدوید' قهرمان نامدار و افسانه‌ای سنگین وزن كشتی آزاد جهان و بازی ‌های المپیك از اتحاد جماهیر شوروی سابق كه شخصا برای اینجانب نقل كرده اند، بپردازم.

و اما یكی از خاطره ‌های پدرم از جهان پهلوان تختی:

مسابقه ‌های كشتی آزاد قهرمانی جهان در سال ‎52) 1959

سال پیش) در استادیوم ثریای سابق (شهید حیدرنیای فعلی) در خیابان حافظ تهران برگزار می‌ شد و دو نفر تا پای فینال پیش رفتند.

'جهان پهلوان غلامرضا تختی' از ایران و 'پتكو سیراكوف' از بلغارستان (سیراكوف همانی است كه بلغارها به نام او، چندین سال است یك جام بین‌ المللی در كشور خود گذاشته اند).

سیراكوف عجیب بارانداز می ‌كرد و تبحر خاصی در اجرای این فن داشت. من قبل از شروع مسابقه، تختی را ماساژ می ‌دادم و به او گفتم مواظب فن بارانداز سیراكوف باشد چرا كه بسیار خطرناك است.

كشتی شروع شد. تختی یك بار زیر گرفت و سیراكوف را خاك كرد و پایش را سگك قرار داد. ولی سیراكوف روی سگك تختی بدل كرد و ناگهان سرپا ایستاد! كشتی بار دیگر شروع شد و تختی بار دیگر زیر گرفت و حریف صاحب نام بلغاری را خاك كرد و باز هم رفت توی سگك پای سیراكوف. دقیقه دوم یا سوم كشتی بود كه فشار سگك خوفناك تختی موجب ناراحتی شدید سیراكوف شد. سیراكوف با دست اشاره به پایش كرد و تختی او را رها كرد و از جا بلند شد!

فریاد تماشاگران بلند شد كه چرا تختی این كار را كرده است. اما نتیجه این گذشت و انسان دوستی تختی این بود كه 'پتكو سیراكوف' بلغاری، منتظر رای داور نشد و خودش دست تختی را به عنوان كشتی گیر برنده، بلند كرد.

عمل جهان پهلوان تختی چنان سیراكوف را تحت تاثیر قرار داد كه خودش دست تختی را بلند كرد.

** خاطره الكساندر مدوید از جهان پهلوان تختی:

مدوید می‌ گفت، مشكل‌ ترین مبارزات من در دوران قهرمانی، در برابر غلامرضا تختی از ایران بود.

'ویلفرد دیتریش' از آلمان غربی سابق كشتی‌ گیری بود كه با داشتن مایه ‌های كشتی فرنگی، همواره حریف خود را مورد هجوم ناگهانی قرار می ‌داد.

اما كشتی گیران بلغاری به خصوص در سنگین وزن، همیشه نیرومند و خطرناك بودند كه از جمله آنها می ‌توان به 'پتكو سیراكوف' و 'سعید مصطفی اف' اشاره كرد.

اما غلامرضا تختی از همه آنها برای من خطرناك تر بود. زیرا او كشتی گیر بزرگی بود كه با زیر و بم كشتی به خوبی آشنا بود.

مدوید می ‌گفت، به هنگام مسابقه ‌های قهرمانی جهان در سال ‎ 1962 در تولیدو آمریكا، زانوی من دچار ضرب خوردگی شد. پزشك تیم ملی شوروی سابق، زانوبند را باز كرده و مشغول تزریق آمپول مسكن بود. در همین لحظه، تختی كه از كنار كشتی گیران تیم ملی شوروی سابق می‌ گذشت، همه چیز را دید.

یكی از مربیان تیم ملی اتحاد جماهیر شوروی سابق به من - الكساندر مدوید - گفت: او متوجه شده و در مسابقه به پای مصدوم تو می‌ پیچد.

اما در هنگام كشتی گرفتن، تختی اصلا به پای مصدوم من دست نزد.

هر دو خسته شده بودیم و باید اذعان كنم تختی با اینكه هفت سال از من بزرگ تر بود، ولی بیش از من جنبش و تحرك داشت. آن واقعه را تا آخر عمر به یاد خواهم داشت.

مدوید می‌ گفت، من آن كشتی را با یك امتیاز به تختی واگذار كردم و او برنده میدان شد. این اولین مبارزه من با تختی بود.

** كلكسیون افتخارات جهان پهلوان تختی:

.............................................................

سال ‎ :1951مسابقه ‌های جهانی هلسینكی فنلاند، مدال نقره.

سال ‎ :1952بازی‌ های المپیك هلسینكی فنلاند، مدال نقره.

سال ‎ :1955جشنواره جهانی ورشو لهستان، مدال نقره.

سال ‎ :1956بازی‌ های المپیك ملبورن استرالیا، مدال طلا.

سال ‎ :1958مسابقه‌ های جهانی صوفیه بلغارستان، مدال نقره.

سال ‎ :1958بازی ‌های آسیایی توكیو ژاپن، مدال طلا.

سال ‎ :1959مسابقه‌ های جهانی تهران - ایران، مدال طلا.

سال ‎ :1960بازی‌ های المپیك رم ایتالیا، مدال نقره.

سال ‎ :1961مسابقه‌ های جهانی یوكوهاما ژاپن، مدال طلا.

سال ‎ :1962مسابقه ‌های جهانی تولیدو آمریكا، مدال نقره.

گزارش: از ناصر انصافی مقدم.