حاشیه نشینان شیراز/ رانده از آنجا، مانده در اینجا (1) # شیراز ، خبرگزاری جمهوری اسلامی 10/8/85 داخلی.اجتماعی.حاشیه نشینی. از : داود میاندهی برای مکان هایی که حاشیه نشینان شیراز در آن سکونت دارند و زندگی را می گذرانند، یافتن نامی که بر شیوه زندگی آنان دلالت کند، چندان آسان نیست.
آبادی،شهرک، روستا، محله ، منطقه و مانند آن واژگانی نیستند که بتوانند بیانگر شیوه زندگی و معیشت آنان باشد. شکل ظاهری محل های سکونت حاشیه نشینان میان روستا، شهرک ، آبادی ، محله و منطقه سرگردان است همانند خود حاشیه نشینان که از محل خود رانده شده اند و در محل کنونی و در حاشیه شهرها، مانده اند و درمانده اند. زندگی در این مکان ها چنان است که یاد سخن یکی از جوانان حاشیه نشین در " شهرک ترافیک " شیراز می افتیم. این جوان که گویی مسخ شده بود،خود را همانند پاره های آجرو بقایای مصالح دور ریخته شده در جایی دور از شهر شیراز، فرض می کرد. جایی که او و دیگر افرادی همچون او زندگی را می گذراندند و محلی برای تخلیه نخاله های ساختمانی بود. این جوان ساکن درشهرترافیک یا شهرک ترافیک، گفت: چند سال پیش ما را از حوالی شیراز مانند نخاله بیرون کردند و در اینجا تخلیه شدیم. شهرک ترافیک یکی ازمحل هایی است که حاشیه نشینان شیراز درآن سکونت دارند.
حاشیه نشینانی که در متن نیستند اما بنا به برخی پندارها،جامعه را احاطه کرده اند و شاید خودشان هم نمی دانند چرادرطول سالهابر شیوه زندگی اسفبارشان همچنان اصرار دارند. خودشان می دانند خصوصیت حاشیه نشینی،شغل های کاذب، بیکاری، بی سوادی، تحمل سرما در زمستان، فقر و دیگر بدبختی هاست اما همچنان ازدیار و آبادی هایشان دل می کنند و به رویای زندگی شهری در" حلبی آباد"ها و شهرک های ترافیک جای گرفته اند. شهرک ترافیک که خانه هایش سقف مطمئن و حتی یک چراغ نفتی ندارد و در چند کیلومتری جنوب شیراز واقع شده است. چند صد متر جلوتر از بازار " شیطون " همانجا که عصرها یا روزهای تعطیل خودروهای دست چندم شیراز خرید و فروش می شود، پشت تپه ای کوچک ، مکانی وجود دارد که ساکنانش آنجا را " شهرک ترافیک " می خوانند. شهرکی که هیچ چیزش به شهرک نمی ماند، به روستا هم نمی ماند حتی به آبادی نیز شبیه نیست اما انسان هایی را در دل خود جای داده است. اینجا را حاشیه کلان شهر شیراز می خوانند، حاشیه ای که چندان نیز در حاشیه قرار نگرفته است زیرا حداقل در هر دقیقه سه خودرو یا کامیون حامل ضایعات و نخاله های مختلف از اینجا می گذرد و انتهایش به ساختمانی مجهز و متعلق به شهرداری شیراز ختم می شود. اهالی ترافیک می گویند درآن ساختمان شیک و مجهز یک نگهبان از شهرداری سکونت دارد و بر نحوه تخلیه ضایعات و نخاله ها نظارت می کند. در کنار همین محل بود که جوان حاشیه نشین ، اهالی را به نخاله تشبیه کرد اما این محل، زباله دان ضایعات است نه انسان ها. هیچکس نمی داند چرا این محل به نام ترافیک و یا شهرک ترافیک مشهور شده است اما احتمال می رود به دلیل تردد بسیار زیاد کامیون هایی که ضایعات ساختمانی و غیر ساختمانی را به آنجا انتقال می دهند و دفن می کنند، از سوی ساکنان به این نام مشهور شده باشد. برای رسیدن به شهرک ترافیک باید از روستای " میانرود" که اینک نام شهرک را زیبنده آن یافته اند، بگذرید و آخرین نقطه این روستا، واقع در جنوب شیراز، جاده ای باریک اما آسفالت است که مارابه شهرک ترافیک می رساند. به نظر نمی رسد این راه برای اهالی "شهرک ترافیک" آسفالت شده باشد چون اهالی این شهرک خودرویی ندارند که نیازمند جاده باشند. در کنار شهرک ترافیک،به سمت محل خرید و فروش خودروهای دست دوم ودست چندم هدایت می شوید که زیر نظر سازمان حمل و نقل و ترافیک شهرداری شیراز فعالیت دارد و برای ورود به آنجا باید دو هزار ریال بپردازید. برای رسیدن به شهرک (روستا) میانرود باید شهرک های کتس بس (مهدی آباد) و کچل آباد (حجت آباد) واقع در بخش جنوبی شهر شیراز را طی کنید و پس از طی مسیر جاده های بنی هاشمی و بخشی ازمحور روستای کرونی و نیز کمربندی شهرک برق، میانرود را در جنوبی ترین نقطه محدوده شهری شیراز بیابید. هیچکس برای رفتن به شهرک ترافیک از طریق روستای میانرود، معطل نمی ماند زیرا از دههاکامیون و خودرویی که به آن سمت در حرکتند، یکی مسافر این شهرک را سوار می کند و احتمالا کرایه ای هم نمی گیرد چون رانندگان می دانند که به غیر از اهالی مستضعف، کسی کاری در آنجا ندارد. صبح یکی از روزهای پاییزدر ماه آبان، زمانی که ابرها آهسته آهسته از خواب تابستانه بیدار شده اند و برای بارش عقده های چندین ماهه شان، آسمان را در آغوش خود گرفته بودند، مسیر شهرک ترافیک را در پیش گرفتیم تا درباره زندگی آنان و مشکلاتشان گزارشی تهیه کنیم. ساکنان ترافیک که چندان دل خوشی از خبرنگاران نداشتند ، گرچه ابتدا میل چندانی برای تحویل گرفتن گروه خبری ایرنا بروز ندادند اما وقتی تصور کردند که با سرد شدن هوا و افزون شدن مشکلات زندگی شان، به آنجا رفته ایم تا گزارشی تهیه کنیم و از دردسرهایشان بکاهیم، به پیشواز ما آمدند و از خود و نحوه زندگی در حاشیه تپه های جنوب شیراز بدون حتی سرپناه مطمئنی در برابر سرما برای ما حکایت کردند. انگار پیش از خبرنگاران ایرنا تعدادی خبرنگار دیگر هم به این محل سرزده و گزارش تهیه کرده بودند اما اتفاق خاصی در زندگی آنان رخ نداده بود و این موضوع، اهالی را اندکی نسبت به خبرنگار جماعت، بی میل نشان می داد. بنا به گفته اهالی، حدود 60 خانوار که اغلب با یکدیگر نسبت فامیلی دارند در این محل سکونت گزیده اند، اغلب خانه هایشان به وسیله بلوک و آجر به صورت کاملا غیرفنی وتوسط خود اهالی با سقف هایی کوتاه،موقت و چوبی ساخته شده است.
خانه های این افراد بدون هرگونه دیوارکشی است و هر خانواده تنها یک اتاق دارد که مقابل هر واحد،یک اتاق کوچک به عنوان توالت به چشم می خورد. هیچکدام ازخانه ها حمام ندارد وساکنان گاه تا یکماه وزمانی که فرصت رفتن به حمام های عمومی شیراز ویا حمام اقوامشان در روستاها و شهرک های اطراف را نیابند، مجبورند قید پاکیزگی و بهداشت را بزنند. روبروی هر خانه و در کنار جاده ای که کامیون های حامل نخاله عبور می کنند انبوهی از هیزم تلنبار شده که به گفته "عاطفه"،خانم 18 ساله ای که پارسال ازدواج کرده واکنون یک فرزند چندماهه درگهواره دارد، هیزم هارا برای مقابله با سرمای زمستان انبار کرده اند. عاطفه می گوید که اهالی حتی چراغ نفتی ندارند تا خود را از سرمای سرد زمستان در امان نگه دارند و شب ها با آتش هیزم هایی که در فصل گرما جمع آوری می کنند، خود را گرم می کنند. شوهر عاطفه همانند بسیاری دیگر از مردان این محل روزها به کار جمع آوری ضایعات فلزی و پلاستیکی در شهر شیراز و شهرک های اطراف مشغول است و به زحمت روزی دو هزار تومان درآمد دارد. این مادر جوان می افزاید:اغلب این حاشیه نشینان اصالتا از کوچنشین های فیروزآباد فارس هستند که سال ها پیش به اطراف شیراز مهاجرت کرده اند. خان رضا اسدی، پیرمردی تقریبا 70ساله از دیگر اهالی است که فرزندانش در مراسم عروسی های محلی، ساز و نقاره می زنند،در کنار دو فرزندش و همراه عروس و نوه ها در دو اتاق کوچک آنان زندگی می کند. فرزندان خان رضا برای هرشبانه روز ساز و نقاره زنی در مراسم عروسی 10 هزار تومان می گیرند اما ماهها باید بگذرد تا کسب و کار آنان رونق بگیرد و مخاطب پیدا کند. پیرمرد می گوید: در جوانی مسگر بودم و هم اکنون اگر قوت جسمی ام اجازه دهد به کار جمع آوری پلاستیک و ضایعات می پردازم. جیران، مادر زن خان رضا درخیمه ای آسیب دیده و در تنهایی زندگی می کند که مقابل خیمه دراز کشیده بود و دراندوه، به تنهایی خود می اندیشید. نصرت اسدی، یکی دیگر از اهالی می گوید: شوهرم در نانوایی کار می کرد و مدتی است بیکار شده و برای امرار معاش از برخی نزدیکان مبلغی را امانت گرفته ایم و اکنون مانده ایم چکار کنیم. این خانم جوان که نمی دانست شوهرش تاچه مقطعی تحصیل کرده است، افزود: هیچ مغازه ای در این محل وجود ندارد و برای هر خرید کوچک حتی یک تخم مرغ باید به روستای میانرود و یا شهرک های دیگر برویم. نصرالله آهنگری یکی دیگر از اهالی که در ظرف شستن به همسر حامله اش کمک می کرد،گفت: شهرداری ازما قول گرفته که هیچ اتاق تازه ای اینجا نسازیم و خانه هایمان را توسعه ندهیم. این جوان گفت: چند سال پیش ما را از نزدیکی شیراز مانند نخاله جمع آوری و اینجا تخلیه کردند. وی افزود: چند سال است شهرداری به ما قول داده بخشی از زمین های همین جا را به ما واگذارکند و ما با دلگرمی بهتری نسبت به احداث خانه اقدام نماییم اما اینها همه در حد حرف مانده است. این جوان که ضایعات را جمع آوری می کند و به فروش می رساند اضافه کرد: اگر به ما وام بدهند می توانیم خانه مان را بسازیم و زندگی بهتری داشته باشیم.
اهالی این شهرک، آب لوله کشی و نیز برق دارند که می گویند برقشان ضعیف است و توان روشن کردن تلویزیون و یا در برخی خانه ها ویدیوها را ندارد. وی از وضعیت نامناسب بهداشت و وجود حشرات وحیوانات درنده وخطرناک مانند گرک و مار در محل سکونت گلایه مندی کرد وگفت: اهالی اگر از وضعیت مالی خوبی برخوردار بودند، دلیلی بر زندگی دراینجا نبود، نمی دانیم چرا هیچکس به فکر ما نیست. زهرا حدادی یکی دیگر از اهالی نیز گفت: پنج سال از سکونت ما در این محل می گذرد اما به غیر از تمام کامیون هایی که روزانه ضایعات را در این محل تخلیه می کنند، حتی یکی ازمقامات و مسوولان را در اینجا به چشم ندیده ایم تا درد ما را ببیند و چاره ای بیاندیشد. خانه های این افراد در دو ردیف رو به شمال احداث شده و فاضلاب آنهااز پشت خانه ها درحوالی زمینی کوچک که کودکان برای بازی برگزیده اند، درگودالی جمع می شود که محلی برای ایجاد بوی نامطبوع و وضعیت نامناسب بهداشتی است. حامدبهدادی از نوجوانان شهرک ترافیک باچشمانی سبزوموهایی زردرنک، پیراهن و کتانی هایی پاره پاره 14 سال دارد و می گوید که کلاس اول راهنمایی را در مدرسه روستای میان رود سپری می کند. او تمام مدت تهیه گزارش،خبرنگارایرنا را همراهی کرد و ضمن هدایت خبرنگار به سمت کپرها و اتاقک های چوبی نامطمئن که بایک مبل شکسته دردرون، خانه ای برای اهالی محسوب می شدند،از وضعیت نامناسب تحصیل کودکان این محل و سایر ناهنجاری های اینجا نقل کرد. حامد اظهار داشت:سرویس مدرسه برخی کودکان دبستانی توسط بهزیستی یا مدرسه تهیه شده اما ما بزرک ترها باید خودمان به روستای میانرود برویم که برای بازگشتن وقتی که هوا تاریک است با مشکل مواجه می شویم. وی گفت:چند سال پیش یکی از کودکان را به بهانه رساندن به خانه سوارکردند و معلوم نشد کجا بردند و بعضی مواقع سوء استفاده های دیگری نیز ازکودکان در این مسیر می شود. یکی دیگر ازنوجوانان این شهرک به برخی موارد که ازآن به آسیب های اجتماعی تعبیر می شود همچون طلاق اشاره کردوفقر منجر به تن دان به هر کاری را یادآور شد. وی افزود:برخی زنان این شهرک به دلیل فقر و برای امرار معاش از اینجا به شیراز می روند و با تن فروشی درآمد نسبتا خوبی را کسب می کنند. اهالی شهرک ترافیک، تنها حاشیه نشینان شیراز نیستند بلکه این نوع زندگی حاشیه نشینی در سایر نقاط شهر نیز وجود دارد. ما نیزبه دنبال سایرمناطق رفتیم،مناطقی که شیراز آنان را در طول سال های گذشته ودرقالب شهرک و روستاهای اطراف درخودبلعیده است اما نتوانسته هضمشان کند و هنوز تعریف حاشیه و حاشیه نشینی بر آنان مصداق دارد. ادامه دارد... 2805/515/
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۸۵ - ۰۰:۰۱