استاد شمسعلی طلایه دار هنر بافته های سنتی اصفهان ..................................................
خبرگزاری جمهوری اسلامی 90/01/07 فرهنگی.اصفهان.میراث فرهنگی.زری بافی اصفهان - استاد شمسعلی طلایه دار هنر بافته های سنتی اصفهان با عشق، زحمت ،انتظار وبا همه ظرافت وسختی زری می بافد و عاشق کارش است.
خورشید داشت تارهای زردش را در لا به لای ابرها به سختی نشان می داد که به خانه تاریخی شیخ الاسلام رسیدم و در گوشه این خانه تاریخی که به خانه نساجی اصفهان هم معروف شده اتاقی است که درآن یکی ازماندگارترین چهره های هنر بافته های سنتی اصفهان ،برای بقاء وکمال هنرش،طرح را بانقش ونگار ظریف بر تار وپودپارچه می بافد.
دربین آنهمه ظرافت وزیبایی وصف ناپذیری که برمعماری این بنای تاریخی حاکم است،تمام هنربافته های سنتی اصفهان داشت خودنمایی می کرد.
ظهربود و نسیم عطرآگین تلاوت قرآن وبعدبانک الله اکبر رادیو ،فضارا چنان روحانی کرده واستادمهدی شمسعلی مردعاشق پیشه هنر زری بافی دروسط کارگاهش داشت سیر وسلوک می کرد.
کارگاهش پرازتاریخ بود.گچبریها، درهای چوبی دوطرف کارگاه و طاقچه های قدیمی مرمت شده ،تابلوهاوادوات زری بافی درگوشه وکنار کارگاه برزیبایی آن می افزود.
انعکاس کلاف های رنگارنگ ابریشم، چون قوس و قزحی برتارک هلالی کارگاه نقش بسته بودو ردیف گلدان های شمعدانی کنار پنجره و نور خورشید که گل های قرمزش را نوازش می دادهمه وهمه ازاین حکایت می کردکه این شهشهان زاده اصفهانی چقدر مفتون وشیفته هنرش است.
درمیان آنهمه زیبایی استاد فاخرانه پشت دستگاه نشست و انگشتهای زبروزمخت وپینه بسته اش راچنان درلابه لای تارهای ظریف پنهان می کرد انگاراین پیرپیرهن سپید با موها ومحاسن بلندش درلابه لای تاروپودوصدای دستگاه زری بافی سماع می کرد.
گویی طرح ورنگ ونقش وبافت برای او چهار عنصر اصلی حیات است و با حرکت هر انگشتش رنگها وطرحها جان می گیرند. اومی بافیدوشاگردش گوشواره کشی می کرد و من تلاش های ارزنده این هنرمند پیر را برای احیاء هنرش می دیدم .
این پیر شیدای زری بافی ، از بس با امثال من گفتگو کرده بود می دانست چه بگوید،ازگذشته مخوف این هنر زیبا وظریف یعنی زری بافی برایم گفت وبعد از روز گار پر فراز ونشیب خودش.
او در گفت و گو با خبرنگار ایرنا،زری بافی را پارچه ای گرانبهاو ارزشمند از نیاکان ما دانست ،هنری که جزیی از فرهنگ ملی و یادگاری که میراث کهن فرهنگی درآن رویت است.
ازعلاقه پادشاهان گفت تابی مهری ها،اینکه اشکانیان چطور خانه های خود را با پرده های زری می آراستند ،هخامنشیان به لباسهای زربافت خود افتخار می کردند ،اسکندر مقدونی به لباس زری ایرانی اش که هنر اصیل ایران بود می نازید، در دوره ساسانی بهترین هدیه یک قطعه زری بودودرزمان مغول موردهجوم قرارگرفت وتا نابودی رفت.
من که غرق در سرنوشت زری شده ام با خودم می گویم این معجزه است !چطورهجوم وحشیانه تاتاروکشتارها،این هنر ظریف را ماندگارکرده است ؟ واستاد مهدی شمسعلی بالحظه ای سکوت خیره کننده سرنوشت شوم این هنر بی بدیل راچنان توصیف کرد که می شد عاقبت زندگی مردمانی که با زری خوگرفته اند را دید.
او رمز ماندگاری این منسوج کهن را دردوره صفویه دانست وقتی هنربه اوج می رسدزری بافی هم دوباره جان می گیردوشاه عباس صفوی،اصفهان رامرکزکارگاه های زری بافی اش قرار می دهدوهنرمندان زری باف در آنجا جمع می شوند.
دردوره پهلوی دوباره این هنر روبه خاموشی می رود وچه هنرمندانی که پنهانی در زیر زمین ها،زری بافی را حفظ کردند.
زری داشت با سرنوشت استاد شمسعلی پیوند می خورد. که سریع از جایش برخاست . دستهایش رابرروی صورتش کشیدانگار می خواست خستگی اش راپنهان کند، چند قدمی راه رفت .
صورتش حس غمگینی به خود گرفت وآن را وقتی قطره اشکی از گوشه چشمش سرازیر شد احساس کردم و از حرفهای استاد فهمیدم در سال 1329 زمانی که زری هنوز مخفیانه در زیر زمین ها بافته می شد از همان کودکی مفتون دستگاه زری بافی می شود.
استاد می گوید:زمانی که دوران بازی های کودکانه ام بود ،همبازی هایم را به سختی می دیدم چون مجبور بودم درکناردستگاه باشم وچه لذت بخش بودپایان کار روزانه و رفتن به کوچه.
مهدی شمسعلی وقتی 9سالش تمام می شوددیگر دستگاه زری بافی برایش وسیله بازی نیست کار با دستگاه زری بافی را از همان دوران شروع می کندوظرافت وجذبه زری رادرکناراستادمهدی پورنقشبندوپدرش استادحسن شمسعلی وبرادرش استاد وهاب شمسعلی فرا می گیرد.
آن زمان هنرمندان زری باف دستبافته های خود را درزیرزمین هاومخفیانه خلق می کردند و استادهم درکناربقیه هنرمندان طرحهای سفارشی و محرمانه رامی بافدوبقول خودش زمانی که باید با همبازیهایش بازی کند،برای آن دستبافته هایش که حاصل نقش آفرینی دستهای معصومانه اش بود.روزی10 تومان دستمزد می گیرد.
درهمین کارگاه های زیرزمینی کم کم مهدی شمسعلی هنرمندواقعی می شود و فردی که همیشه برایش ناشناس بود،طرح ونقش ومواداولیه راتهیه می کردواوبهمراه استادش می بافت. بعدازپایان کارطرح ونقشه توسط صاحب کاردرکارگاهها نابودمی شدوسرانجام این منسوج ظریف باارزش توسط همان صاحب کاربانمای کهنه تاریخی در آنسوی آبها به فروش می رفت .با برداشته شدن حصارهای مخفیانه از چهره این منسوج زربافت با آنهمه پیشینه تاریخی ارزش ذاتی اش هویدا شد.
استادبعدازگذراندن دوره سربازی بدنبال ترویج این هنرمی رود.باافتتاح هنرستان هنرهای زیبا دراصفهان،هنر زری بافی هم توسط او حیات دوباره می یابد ولی با بازنشستگی اش ، یادگیری این هنر ضعیف و ضعیف ترمی شودوسه سالی است دیگراززری بافی درهنرستان هنرهای زیبا هم خبری نیست.
اوآرام وبی تشویش درکارگاه راه می رود، خودش را درلابه لای تاروپودهای زرد وسفید ظریف پنهان می کندو می گوید هرچه زمانه جلو می رود مردم سعی می کنند حرفه ای انتخاب کنند که زحمت کم ودرآمد بسیار داشته باشد.
بازار زری بافی ازهمان وقتی که بافندگی دراصفهان مکانیکی شد وکارخانه ها پاگرفتندازبین رفت .زمانی تیمچه ها ومحله هایی مثل شهشهان بافندگی دستی را درآغوش خودپرورش می داد.اماالان تا چشم کار می کند همه تریکو فروشی شده است.
این هنرمند اصفهانی از دست های هنر آفرین زربافت گفت: هنرمندانی چون حاج مهدی پورنقشبند،حسن شمسعلی،محمدعلی امین الرعایا،ناصرزالیار،یدالله پورعطا،رجبعلی تاج میر ریاحی،سید قلعهواستاد فداکار که اکنون تنهایاد ونامشان در تاریخ هنر نساجی باقی مانده است .
اماامروزتعدادهنرمندان زربافت شاید به اندازه انگشتان دست هم نباشد.
او می گوید روزگاری زری عروس مجالس بودوعموم مردم ازآن استفاده می بردند.
دوران صفویه چه زیبابودوقتی زنان باچادرنمازی ازجنس زری نمازمی خواندندوحتی لباس اشراف وپادشاهان هم ازآن بی نصیب نبود،اکنون زری جنبه تزئینی یافته وانگاربی اشتیاقی مردم هم به همین خاطر است .
وقتی صحبت ازبی میلی ها وبی علاقگی ها ی نسل جدید شد.برق امید چنان در رخسار استادتداعی گردیدکه با لحنی قوی اماآرام گفت:قرارنیست زری تنها بماند.افرادی پیدامی شوندتااین هنررا ماندگارکنند.
استادنقشه یکی ازآثارش راکه جلد قرآن کریم بود نشان داد، نقشه زیبا ولی خود اثرازنقشه زیباتر بود.نام مبارک الله دروسط قرارداشت وچه صلوات هایی که دورتادور آن توسط استاد وشاگردش نقش بسته شده بود.
او با بیان اینکه هنر زری بافی زحمت می طلبد وخانمها متحمل زحمت هستند ،گفت:این منسوج درخشان باارزش دراصفهان توسط سه خانم ودرکارگاه های شخصی ومیراث فرهنگی بافته می شود وتنهامرد هنرمندی که در کنارم شاگردی کرداکنون در شهرضا برای بقاء هنرش ، زری می بافد.
اومی گویدزری بافی زحمت بسیارداردودرآمدکم .حتی در بازار هم مورد بی مهری قرارگرفته است .بااینکه ارزش این پارچه هم به اندازه طلایی است که مردم می پسندند.
از طلای 24 عیار گرفته تاابریشم ونقره که مواد اولیه زری بافی است وطی مراحلی طلاونقره به نخ تبدیل شده وبه دور ابریشم پیچیده می شود.
استادشمسعلی درحین بافتن شیوه کار را تشریح کردوگفت:کاربادونفرشروع می شود.یکی بالای دستگاه می نشیندکه گوشواره کش نامیده می شودونقش راایجاد می کند ،استادکه پشت دستگاه اثر را خلق می کند .
اثر نفیس وپر نقش ونگارش را می بینم که چطور با تعصب به آن می نگرد، ناگهان تاری پاره می شود واو با صمغ درخت وپیله ابریشم آن را ترمیم می کند واین اثر بدیع که حاصل احساس واندیشه اوست . چهره می گشاید .
درکناراستاد ،ادوات زری بافی هم کار می کنند؟چرخ ماسوره پیچ کارش بازکردن کلاف ابریشم است،وزنه های آویزان به دستگاه تعادل چله را برقرار می کندوکلک گوشواره کش نخ ها را جابجا می کند.
اوکه نگران آینده شاگردانش هست در حالیکه کلک گوشواره کش راازلابه لای تارهاحرکت می دهدومی گویدزری می مانداگرخدابخواهد . تااین ساعت هم خدا خواسته است که این هنر حفظ شود .
اگرمیراث فرهنگی ،هنرمندان جوان این هنراصیل ایرانی راتامین کندانگارازهنر زری بافی حمایت کرده است.
او که دغدغه فروش آثارش راداشت تابلوهای روی دیوار را نشانه گرفت و با معرفی آنها قصدفروششان را داشت و می گفت در صورت فروش قصددارم، یک سفربه مکه بروم حالا تاکی بنشینم مشتری به سراغش بیایدخدا می داند.
نه من می دانم چه کسی خریداراست ونه مشتری می داند من فروشنده ام.
7141/1042 شماره 136 ساعت 16:41 تمام