تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۸۹ - ۰۰:۰۱
کربلا منتظر ما است، بیا تا برویم ..................................................
تهران ، خبرگزاری جمهوری اسلامی 89/09/20 دین.عاشورا.حسینجانی.انزلی بندرانزلی - محرم که فرا می رسد، مرثیه ماندگار جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم / کربلا منتظر ماست بیا تا برویم، فضای بسیاری از شهرهای کشور را در بر می گیرد.
مرثیه ای که یک شاعر عاشق اهل بیت در انزلی سرود و همچون جویباری زلال به دلهای سوخته از عطش غم حسین و یارانش راه پیدا کرد.
ابوالقاسم حسینجانی شاعر عاشورایی که از کودکی از مشرب عشق به حسین و خاندانش نوشیده بود، مشکی از این عشق را در قالب شعر بر دوش گرفت تا به تشنگان، جرعه ای بنوشاند و این چنین بود که این شعر ماندگار شکل گرفت : جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم کربلا منتظر ماست بیا تا برویم ایستاده است به تفسیر قیامت زینب آن سوی واقعه پیداست بیا تا برویم حسینجانی می گوید: هرکس به دلیلی به دنیا آمده و ماموریت خاصی دارد و من فکر می کنم در این دنبا هستم که بتوانم عاشورا را منتشر کنم.
این شاعر اهل بیت می افزاید: من با حسین، ابوالفضل، زینب و علی (ع) زندگی کرده ام و کوشیده ام آنها را درک کنم.
وی روز شنبه به خبرنگار ایرنا توضیح داد: من حتی اگر به سراغ قرآن هم می روم نه به دلیل ثوابش است، بلکه به دلیل درک و تعریف زندگی و راهنمایی گرفتن از آن است.
او عاشورا را مرکز زندگی می داند و می افزاید: حسین اصلا نیامده بجنگد، حسین آمده است که همه را زنده کند،حسین آمده آن جریان زندگی را دوباره به مسیر اصلی و عادلانه خودش بازگرداند.
شما ببینید در روز عاشورا که همه در فکر این هستند که چه کسی را بکشند، حسین (ع) دائم در حال صحبت کردن و دعوت به خیر و حق است و دقیقا در جنگ دارد کار فرهنگی انجام می دهد.
حسینجانی که کتاب حسین احیاگر آدم و شهادت اگر نبود و فراسوی خیال خاکیان را مستقیم در خصوص امام حسین ( ع) و قیام ماندگارش نوشته در کتاب شهادت اگر نبود در خصوص حسین ( ع) سرور آزادگان می نویسد: کار تو، نبش قبرهای هر روزه ی مردم بود؟ قبرهای روزمرگی و عافیت طلبی و عادت، قبرهای سر به زیری و سکوت و سلامت، قبرهای بیعت کردن و به روی خود نیاوردن از مدینه به مکه که در آمدی بر سر چهارراه اطلاعاتی اسلام چهار ماه، انتظار کشیدی که همه مردم جمع شوند، و درست در همان وقتی که همه آمدند، تو شروع کردی به بیرون رفتن ! و این یعنی: آب زدن بر چشم های خواب آلودهء ساده بین، در هم شکستن قبرستان های بسته بندی شبانه روزی، فرو پاشاندن دیوهای دروغ و دورویی، و گسستن بند از دست و پای نگاه و حرکت بنده های خدا ، برای خوب دیدن و رها شدن و به خدای خود پیوستن...
حسینجانی در کتاب حسین احیاگر آدم می گوید: درد آفتاب ، تنها از همین سایه های بی مایه ای بود که ابرهای سیاه و ناپایدار بر او می افکند، سوختن و آتش گرفتن خورشید از داغ مسئولیت و تکلیف مبارکی است که در جان دارد و آب شدنش به خاطر آفتابی شدن ذهن و زبان و زندگی است.
این شاعر و پژوهشگر امور دینی یادآور شد: عاشورا فرهنگ خشونت و ماشین جنگ و ستیز نیست بلکه تشکیلاتی برای روشنگری و روشن شدن بایدها و نبایدهاست .
ابوالقاسم حسینجانی سال 1328 در بندر انزلی متولد شد، وی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه شد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته مهندسی برق از دانشکده فنی دانشگاه تبریز گردید.
حسینجانی علاوه بر سرودن شعر، در حوزه ترجمه از زبانهای عربی و انگلیسی نیز فعالیت دارد و در رشته تخصصی خویش آثاری را به زبان فارسی ترجمه کرده است.
در پیشینه وی می توان به مواردی همچون: عضو شورای انقلاب اسلامی گیلان، نخستین فرماندار و نماینده منتخب بندر انزلی، سردبیری ماهنامه ارتباطات، عضو هیئت داوران جشنواره های ادبی کشور، مسئول شورای آموزشی بنیاد نهج البلاغه، مدیر کل پست منطقه 17تهران و پست تصویری کشور نیز اشاره کرد.
بی مرگ، مثل صنوبر؟ مقدمه ای بر شیطان ؟ اگر شهادت نبود؟ حسین، احیاگر آدم ؟ در اقلیم خویشتن ؟ چفیه های چاک چاک ؟ سمت صمیمانه حیات ؟ فراسوی خیال خاکیان ؟ عشق کبریت نیست که بی خطرش را بسازند، دور بهار را سیم خاردار نمی توان کشید و مقالات متعدد در خصوص فرهنگ عاشورا ، شعر و ادبیات از وی تاکنون منتشر شده است. ک/3 620/604/508 شماره 036 ساعت 11:14 تمام