به بهانه سالروز شهادت هفتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت # تهران ، خبرگزاری جمهوری اسلامی 88/04/27 فرهنگی.شهادت.امام موسی کاظم (ع) بیست و پنجم ماه رجب، سالروز شهادت هفتمین ستاره تابناک آسمان امامت، ولایت و هدایت حضرت امام موسی کاظم (ع)، رادمرد عالم اسلام و اسطوره صبر و پایداری در راه حق است. امام موسی کاظم علیهالسلام، نهمین گل از شاخسار عصمت است که در سال 128 هجری قمری در سرزمین ابواء در نزدیکی شهر مدینه از مادری به نام حمیده متولد شده و جهان را به نور حضور خود منور ساخت. آن حضرت در سال 148 هجری در 20 سالگی پس از شهادت جانسوز پدر بزرگوار خود حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام ردای امامت را برتن کرد و در مدت 35 سال امامت آن امام همام که سرشار از فشارها و آزار حاکمان جابرپیشه آن زمان بود، همواره هدایتگر امت بود. کاظم، فروبرنده خشم : حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام پیشوای هفتم مسلمانان به القابی چون کاظم، صالح، صابر و امین لقب یافته بود، ولی مشهورترین لقب ایشان کاظم، یعنی فروبرنده خشم است. ظلم و ستمی که در زمان خلافت حاکمان عباسی بر آن حضرت رفت، بسی بیشتر و سخت از آن است که در قلم آید، ولی آن امام همام در کنار تحمل همه این مرارت ها، صبر پیشه کرد، خشم خود را فروبرد و با دشمنان با بردباری رفتار نمود و بدین جهت، به کاظم شهرت یافت. آغاز امامت شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام در زمان خلافت منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی و به فرمان او واقع شد، پس از شهادت آن امام بزرگوار، فرزندش امام موسی کاظم علیهالسلام به امامت رسید و از همان روزهای آغازین امامت با ستمگری و دشمنیهای این خلیفه سیاه دل عباسی روبرو شد، ولی آن امام با منش هوشیارانه و حکیمانه، به رسالت بزرک و الهی خود پرداخت و 35 سال، بار امامت را در آن دوران اختناق و خفقان بر دوش کشید. طول دوران امامت و ولایت آن حضرت مصادف با خلفای مکار بنی عباس به نام های منصور محمد مشهور به مهدی، هادی و هارون الرشید بود و در تمام این سال ها با روش های مختلف در مقابل این حکام ستم پیشه و ظالم ایستادگی کرد. امام هفتم شیعیان ابتدا با درکی عمیق از اوضاع آن روز جامعه مسلمین از هرگونه اقدام تحریک آمیز علیه دستگاه حکومتی جبار و ستمگر منصور پرهیز و تلاش کرد تا حرکت علمی را که به وسیله پدر بزرگوارش امام صادق علیه السلام به اوج خود رسیده بود، ادامه دهد و توانست حوزه علمی وسیع و اثرگذاری را تشکیل داده و به تربیت شاگردان و شیعیان بپردازد. سیدبن طاووس این محدث و عالم بزرک شیعه در این باره اظهار می دارد: عده زیادی از یاران و خواص شیعیان موسی بن جعفر علیه السلام و رجال خاندان هاشمی در محضرش گردآمدند و سخنان و پاسخ های آن حضرت به پرسش های حاضران را ثبت نموده و هر حکمی که در هر مساله ای از آن حضرت صادر می شد، ضبط می کردند. ابن حجر هیتمی، دانشمند و محدث شهیر اهل سنت نیز در این باره می نویسد: موسی بن جعفر(ع) وارث علوم و دانش پدر و فضل و کمال او بود، وی در سایه عفو و گذشت و بردباری فوق العاده ای که از خود نشان داد، کاظم لقب یافت و در عصر او هیچکس در معارف الهیه و دانش و بخشش به جایگاه او نمی رسید. در این میان حکومت بنی عباس می دانست که برای بقای خود باید جایگاهی معنوی در میان مردم برای خود دست و پا کند و از این نفوذ معنوی در دل ها برای ادامه حکومت ننگین خود سوء استفاده کند، از همین رو همواره قرابت خود را با خاندان رسالت به رخ می کشیدند، زیرا بنی عباس از نسل عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر اسلام (ص ) بودند و از این انتساب در جهت منافع خویش بهره برداری تبلیغاتی می کردند. اما این شیوه فریبکارانه هرگز نمی توانست آنان را به مقصد برساند، زیرا مردم شاهد تناقض و تعارض میان گفتار و ظاهرسازی و تبلیغات ریاکارانه حکومت با اعمال و رفتار آنان نسبت به جامعه بودند و در کنار روشنگری های امام کاظم علیه السلام این رفتارهای دوگانه هرگز پشت پرده نمی ماند. این مساله در دوره حکومت هارون الرشید بیش از پیش مطرح بود و از این رو هارون با هر وسیله ای تلاش می کرد نفوذ و جایگاه معنوی امام علیه السلام را در جامعه مسلمین تخریب کند و به همین دلیل بارها آن حضرت را زندانی کرد، اما غافل از اینکه امام بر دلهای مردم حکومت می کند و از این روست که هر ضمیر پاکی را مجذوب و مطیع خویش می ساخت. هارون تصمیم داشت تا فرزندش امین را به عنوان جانشین و ولیعهد خویش معرفی کند و در این راه امام کاظم علیه السلام را مزاحم کار خود می دید، زیرا همه مردم و بزرگان به فضیلت، علم، شایستگی و جایگاه والای امام آگاه بودند و جانشینی فرزند هارون هیچگونه توجیه عقلانی و دینی نداشت و به همین سبب هارون اقدامات خود را علیه حضرت امام کاظم (ع) شدت بخشید. در میان خلفای عباسی، هارون و مامون از علم و دانش بهره می بردند و جایگاه علمی این دو خلیفه مزور و مکار باعث شد تا برخی نسبت به این همه جنایت شک و تردید کنند، در اینجا بود که ائمه معصومین (ع) در جهت پرده برداری از این چهره دروغین و رسواسازی دشمنان نقش آفرینی می کردند. ذکر دو مورد از احتجاجات و مناظرات امام موسی بن جعفر علیه السلام و هارون الرشید می تواند اقدامات ناشایست دستگاه حکومتی علیه امام را بیشتر روشن سازد. هارون نه تنها می کوشید انتساب بنی عباس به خاندان رسالت را مستمسکی برای اهدافش قرار دهد، بلکه تلاش می کرد پیامبرزادگی ائمه معصومین را نیز زیر سوال ببرد. هارون روزی به موسی بن جعفر علیه السلام می گوید: شما چگونه ادعا می کنید فرزند پیامبرید، در حالی که در حقیقت فرزندان علی هستید، زیرا هرکس به جد پدری خود منسوب است، نه جد مادری ؟ حضرت در پاسخ وی آیات 85 و 86 سوره انعام را قرائت فرمود که خداوند در آن می فرماید: ... و از نژاد ابراهیم، داوود، سلیمان، ایوب و.... و نیز زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همگی از نیکان و شایستگانند، هدایت نمودیم. آنگاه حضرت رو به هارون فرمود: در این آیه عیسی از فرزندان پیامبران بزرک پیشین شمرده شده است در صورتیکه او پدر نداشت و تنها از طریق مادرش منسوب به پیامبران بود، بنابر حکم این آیه، فرزندان دختری نیز فرزند محسوب می شوند و ما نیز به واسطه مادرمان فاطمه (س ) فرزند پیامبر محسوب می شویم. هارون که در زیرکی زبانزد بود در برابر این استدلال روشن هیچ جوابی نداشت و تنها سکوت کرد، لذا اینگونه امام معصوم که معدن علم لدنی و حکمت الهی خوانده می شود در مقابل جهل مطلق ایستاد. امام کاظم علیه السلام اگرچه همواره با نیرنک های دشمنان مواجه بود و بخش قابل توجهی از دوران امامت خویش را در زندان های حکومت جائر بنی عباس بسر برد، اما در چنین شرایطی نیز هدایت و زعامت معنوی جامعه را رها نکرد و در نهایت در اوج مظلومیت در سال 183 هجری قمری به دستور هارون الرشید خلیفه ملعون عباسی به شهادت رسید.ک/4 7389 / 614 / 1645