به مناسبت سالروز شهادت نواب صفوی/ جمعیتی فدای اسلام # خبرگزاری جمهوری اسلامی 88/10/27 سیاسی.تاریخی.فدائیان اسلام شهرکرد- آنها یک جمعیت بودند،جمعیتی که جمعیت زایش می کرد، جمعیتی که از بطن برآمده بود، جمعیتی برای اسلام ، جمعیتی فدایی برای اسلام. بعد ازشهریور 1320 و فراگیر شدن حاکمیت استبدادی بلوک غرب و شرق و پس از جنک جهانی دوم در ایران، سودجویانی قلم به مزد، از آزادی سوء استفاده می کردند و از طریق ترویج فرهنک غربی به جان مسلمانان افتاده بودند و درصدد بودند تا آنچه رضاخان از طریق زور قلدری و زروگویی، نتوانسته بود انجام دهد، این مزدوران قلم به دست از طریق قلم و نگارش و با مخدوش نمودن تاریخ اسلام انجام دهند. از جمله آنان احمد کسروی بود که پس از ترک حوزه علمیه، خط معارض و مهاجم علیه اسلام تشیع را دنبال می کرد. او در کتاب شیعی گری به روحانیت، مقدسات اسلامی، پیشوایان مذهب تشیع و امامان و معصوم (ع) حمله می کرد و در باب صوفی گری، بهاییت ، مادی گرایی و تاریخ مشروطیت کتابهایی را نوشت تا به مقدسات دینی و روحانیت حمله کند.
از همین رو جماعتی برخاسته از بطن امت اسلامی دراین زمینه اعلام خطر کردند و برای سرکوب این رفتارهای ضد اسلامی در سرزمین تشیع به پا خواستند. در این میان،نواب صفوی با جذب جوانان مومن می کوشید بر جریانهای انحرافی و دین ستیز که فضای جامعه را آلوده می ساختند، مقابله کند. خطری که آنان از ناحیه کجروی ها نسبت به امور دین و مذهب احساس می کردند ، سبب شد تا نوب صفوی در مقابل اقدامات فرهنگی و اجتماعی مغرضان نسبت به دین بایستند. اندیشه شهید نواب صفوی در اجرای احکام و قوانین اسلام نشان از آن بود که جمعیت فداییان اسلام تنها راه حل مشکلات کشور را در دین جستجو می کرد و با شکل گیری فدائیان اسلام راه مقابله با دین ستیزی نیز برای جوانان متعهد و مسلمان حقیقی فراهم شد. تشکیل جمعیت فدائیان اسلام،ایده ای بزرک در زمان ظاغوتی پهلوی بود و حرکت جمعیت فدائیان اسلام سرآغازی برای مبارزات سیاسی مردم ایران علیه رژیم فساد پهلوی شد. سید مجتبی میرلوحی صفوی معروف به نواب صفوی، از روحانیون مبارز و رهبر جمعیتی به نام فدائیان اسلام ، در سال 1303شمسی در محله خانی آباد نو و در خانواده ای روحانی دیده به جهان گشود. پدرش سید جواد میرلوحی به دنبال صدور قانونلباس های متحدالشکل در سال 1314لباس روحانیت از تن بیرون کردوبه عنوان وکیل دعاوی دادگستری مشغول به خدمت شد، اما پس ازچندی در پی یک مشاجره سخت،سیلی محکمی به صورت علی اکبر داور وزیرعدلیه وقت زد که نتیجه آن گذران محکومیت سه ساله در زندان بود. پدر نواب صفوی چندی پس از گذراندن دوره محکومیت و آزادی از زندان ، دارفانی را وداع گفت و طی این سه سال سید محمود نواب میرلوحی، از بستگان نزدیک سید مجتبی، عهده دار سرپرستی این مبارز شد. سید مجتبی نواب صفوی در هفت سالگی وارد دبستان حکیم نظامی شد سپس در مدرسه صنعتی آلمانی ها به تحصیل ادامه داد و همزمان دریکی از مساجد خانی آباد نو به فراگیری دروس دینی نیز مشغول شد و پس از خروج رضاخان از کشور به فعالیت سیاسی روی آورد. سخنرانی وی علیه دولت قوام السلطنه در 17 آذر 1321 درحالی که 18 سال بیش نداشت نخستین مبارزه او علیه حکومت پهلوی محسوب می شد که در پی این سخنرانی و تهییج دانش آموزان دیگر مدارس و همراهی عده ای از مردم ناراضی ، تظاهراتی در مقابل مجلس شورای ملی علیه قوام برگزار شد که با مداخله و تیراندازی پلیس، دو نفر شهید شدند. این حادثه اثر عمیقی در شخصیت سید مجتبی گذاشت و او را در راه مبارزه با حکومت پهلوی مصمم تر ساخت. در 1322 سید مجتبی نواب صفوی به استخدام شرکت نفت درآمد و پس از مدت کوتاهی به آبادان منتقل شد و مدتی بعد برخورد شدیدی از سوی یکی از متخصصان انگلیسی شرکت نفت با یکی از کارگران صورت گرفت که به دنبال آن، نواب کارگران را به اعتراض و اجرای قصاص دعوت کرد. بادخالت پلیس و نیروهای نظامی، اعتراضات سرکوب شد و نواب نیز فرار کرد و شبانه به وسیله قایق از آبادان به سوی بصره و سپس نجف روانه شد و برای امرار معاش به ساخت و فروش عطر روی آورد. سید مجتبی نواب صفوی در مدرسه قوام نجف اقامت کرد و از همان روزهای نخست، دوستی و رابطه نزدیکی با علامه امینی،که در یکی از حجره های فوقانی مدرسه، کتابخانه ای تاسیس کرده و در حال تالیف اثر مشهور خود الغدیر بود ، برقرار کرد و فقه و اصول و تفسیر را از استادانی همچون علامه امینی، حاج آقا حسین قمی و آقا شیخ محمد تهرانی آموخت. نواب صفوی در نجف یکی از آثار احمد کسروی را که در آن به یکی از امامان معصوم (ع) توهین شده بود مطالعه کرد و چون برخی از مراجع نجف کسروی را مرتد دانستند، از این رو به ایران بازگشت تا کسروی را از آن کار باز دارد نواب صفوی پس از چند جلسه بحث و گفتگو با کسروی، او را عنصری بی دین معرفی کرد و درمرحله بعد به کمک حاج سراج انصاری، شیخ قاسم اسلامی، شیخ مهدی شریعتمداری و جمع دیگری از فضلا و نویسندگان تهران جمعیت مبارزه با بی دینی را تشکیل داد. امااین جمعیت با وجود تماسها و مذاکرات متعددنتوانست کسروی را ازدین ستیزی و اغفال جوانان بازدارد،به همین دلیل نواب صفوی پس از آنکه در آخرین ملاقات خود با کسروی، توسط او و گروه مسلح همراهش تهدید شد، تصمیم به مقابله با ارتداد کسروی گرفت. نواب، پس از آزادی از زندان که به دنبال اجرای حکم شرعی ارتداد کسروی دستگیر شده بود، با صدور بیانیه ای جمعیت فدائیان اسلام را تشکیل داد و موجودیت آن را اعلام کرد. نواب در اعلامیه فدائیان اسلام، برادری، استقامت و اتحاد را خط کلی جنبش فدائیان اسلام عنوان کرد ورسیدن به حاکمیت اسلام و قرآن را هدف اصلی جنبش ؟ و شهادت و انتقام و قصاص را روش اصلی مبارزاتی این جمعیت دانست. نخستین اقدام این جمعیت، ترور مجدد کسروی در 20 اسفند 1324 بود که به کشته شدن این فرد مرتد انجامید. پس از این واقعه، نواب مخفیانه تهران را به قصد نجف ترک کرد و در آنجا از مراجع و علما خواست تا برای آزادی قاتلان کسروی تلاش کنند که بر اثر تلاش های وی، آنان نیز پس از مدتی از زندان آزاد شدند. به دنبال اعلام تشکیل دولت اسرائیل توسط سازمان ملل متحد در 1327ش.، نفرت و انزجار عمومی سراسر جهان اسلام از جمله ایران را فراگرفت و به دعوت آیت الله کاشانی در روز جمعه 31 اردیبهشت 1327 اجتماع اعتراض آمیز بزرگی در مسجد سلطانی آن زمان برگزار شد که در آن آیت الله کاشانی و نواب صفوی شرکت داشتند. فدائیان اسلام نیز با ثبت نام از نیروهای داوطلب، پنج هزار نفر را برای اعزام به فلسطین و نبرد با اشغالگران بسیج کردند که دولت وقت مانع اعزام آنان به اراضی اشغالی شد. نواب صفوی در 27 خرداد 1327 بانی تظاهرات عظیمی علیه دولت عبدالحسین هژیر بود. این تظاهرات به فاصله چهار روز پس از به قدرت رسیدن هژیر به وقوع پیوست و تظاهرکنندگان، نمایندگانی را که به هژیر رای داده بودند، مذمت کردند و خواستار عزل او شدند. در 14 آبان 1328، عبدالحسین هژیر که نقش اصلی را در تقلب انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی داشت، توسط فدائیان اسلام کشته شد و رژیم که یکی ازمهره های اصلی اش راازدست داده بود و خود را درمقابل عملیات فدائیان اسلام بشدت آسیب پذیر می دید، ناگزیر عقب نشینی کرد و انتخابات دوره شانزدهم را در فضای آزاد دوباره برگزار کرد که آیت الله کاشانی به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد و پس از چند ماه تبعید در لبنان به وطن بازگشت. در اردیبهشت ماه 1329 جنازه رضاشاه به ایران منتقل شد و قرار بود جنازه در قم دفن شود، اما با مخالفت پیگیر نواب صفوی و دیگر یارانش، رژیم ناگزیر از این کار منصرف شد و جسد او را در شهرری دفن کرد. در تیر 1329 سپهبد علی رزم آرا به نخست وزیری رسید که هدف از انتصاب او نادیده گرفتن جنبش ملی شدن صنعت نفت و به تصویب رساندن لایحه گس ـ گلشائیان بود. این لایحه از طرف کمیسیون نفت مجلس شورای ملی رد شد و آیت الله کاشانی نیز طی بیانیه ای بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت تاکید کرد، اما رزم آرا و اکثریت نمایندگان مجلس همچنان در برابر تصویب ملی شدن صنعت نفت مقاومت می کردند. نواب صفوب و فدائیان اسلام برای مقابله با این وطن فروشی، رزم آرا را در روز 16 اسفند ترور کردند. پس از این اقدام، رژیم شاه و اکثریت نمایندگان مجلس که بشدت مرعوب شده بودند چاره ای جز عقب نشینی در برابر خواست اکثریت مردم نیافتند از این رو مجلس شورای ملی، پس از ماهها کشمکش سرانجام لایحه ملی شدن صنعت نفت را در کمتر از دو هفته بعد از قتل رزم آرا، تصویب کرد. ترور رزم آرا، راه را برای ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری مصدق در 15 اردیبهشت 1330 هموار کرد، اما بلافاصله فدائیان اسلام دستگیر شدند و نواب صفوی نیز در تیرماه 1330، کمتر سه ماه بعد از نخست وزیری دکتر مصدق، دستگیر و زندانی شد. پس از ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری دکتر مصدق، بتدریج روابط میان فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی کاهش یافت و نواب صفوی در این مقطع با چاپ و انتشار جزوه ای تحت عنوانراهنمای حقایقوبا شعارالاسلام یعلو و لایعلی علیه اهداف،اصول و شیوه های سیاسی و برنامه حکومت اسلامی مورد نظر خود را که در حقیقت منشور فدائیان اسلام بود، منتشر کرد. نواب صفوی در شهریور 1332 به دعوت سید قطب از رهبران اخوان المسلمین برای شرکت درکنگره اسلامی قدسعازم بیت المقدس شد و در آن کنگره سخنان پرشوری ایراد کرد و مسلمانان را به وحدت برای آزادسازی سرزمین فلسطین فراخواند. نواب صفوی در این سفر از عراق،سوریه و لبنان بازدید کرد و در شهر صور لبنان با شرف الدین عاملی ونیز یاسر عرفات ملاقات و عرفات را برای نجات فلسطین و مبارزه با اسرائیل تهییج کرد که بعدها عرفات در خاطراتش از نواب صفوی به نیکی یاد نمود و او را آغازگر مقابله فلسطین با اسرائیل خواند. نواب صفوی در دانشگاه الازهر مصری سخنرانی تندی کرد که با استقبال دانشجویان همراه شد و اندکی بعد جمعیت اخوان المسلمین توسط دولت مصر غیرقانونی اعلام شد. پس از کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332، همه دستاوردهای نهضت ملی برباد رفت و وابستگی اقتصادی و سیاسی یکی پس از دیگری با انعقاد پیمان های گوناگون، توسط رژیم کودتاگر پهلوی شدت یافت. پیمان بغداد کشورهای منطقه را به عنوان سپر امنیتی و نظامی آمریکا و