تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۰:۰۱
به بهانه جشنواره بین المللی فیلم فجر هنر هفتم آستانه زندگی # خبرگزاری جمهوری اسلامی 88/11/03 فرهنگی.هنری.سینما شهرکرد- - سینما که آمد، پدیده ذهن خلاق آدمی در عرصه هنر لقب گرفت و صنعتی بود تاثیرگذار که هنر هفتم خواندندش. سینما به عنوان یکی از هنرهای مدرن ، به عنوان یک هنر وارداتی در سال های دهه 30 میلادی پا به ایران گذاشت و در 80 سال اخیر فراز و نشیب های فراوانی داشته فراوانی به همراه داشت. سینمای ایران در ابتدا کار خود را با سطحی نگری و فیلم فارسی آغاز کرد و کاربرد فیلم فارسی برای نخستین بار در دهه 40 از سوی برخی از منتقدان سینما به ویژه در بین نویسندگان روزنامه نگار رواج یافت و از آن پس به عنوان یکی از شناسه های سینمای ایران به کار گرفته شد. فیلم فارسیبه صورت یک عنصر لایه نگر، قشرنگر و سطح نگر از سوی برخی از کارگردانان به عنوان یک پدیده سرگرم کننده مطرح شد و رژیم پهلوی برای زدایش فرهنگی بر تولید این نوع از ساختارفیلم های ضد فرهنگی تاکید داشت. منتقدان معتقد بودند در فیلم فارسی تنها شخصیت ها و بازیگران با گویش فارسی صحبت و تکلم می کنند و هیچ نشانه و اثری از فرهنک و تمدن ایران در آن وجود ندارد به همین علت بر ان نام فیلم فارسی قلمداد می کردند. تاجران و بازرگانان ایرانی که به کشورهای مختلف سفر می کردند همراه با واردات چای و قند روغن ، فیلم های خارجی را برای اکران در ایران با خود به تهران می آوردند تا به همراه کراوات و کلاه شاهی و ابزار و اسباب آرایش و مجلات مدل لباس ، آن را در بازار ارایه کنند. کپی برداری از سینمای آمریکا، هند، ترکیه و حتی ایتالیا در فیلم فارسی یک امر متداول در بین کارگردانان شد و شخصیت دختران و پسران روستایی در فیلم فارسی با پوشیدن لباسهای خارجی تبدیل تیپهای غرب زده با کراوات و شلوار جین و موهای بلوند شد. فیلم فارسی در راستای زدودن هویت تاریخی و تمدنی جوانان ایرانی، اصل ظاهر نگری و دنیا محوری را در دستور کار خود داشت و کارگردانان این نوع فیلم ها برای ضربه زدن به هویت دینی جوانان پرده نقره سینمای ایران را بهترین مکان برای اجرای مقاصد شوم خود می دیدند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سینمای ایران یک رویکرد ملی و هویتی به خود گرفت و برخی از اثار ماندگار در ژانرهای مختلف (گونه ) از جمله ژانر دفاع مقدس ، انقلاب محوری و ملودرام های اجتماعی توانست در جایگاه فرهنگی مطلوبی قرار گیرد و حتی نام سینمای ایران را در جشنواره های مختلف طنین انداز کند . سینمای ملی حرکت پویا و فرهنگی ایران اسلامی است که تمدن و فرهنک ایران اسلامی را یاید به جهانیان معرفی کند و انقلاب اسلامی ایران به سینمای هویت دوباره داد و این هنر را در ایران زنده و احیا کرد. از آنجایی که سینما در میان هنرها قدمت زیادی ندارد و هنر هفتم یعنی رشته ای که بعد از شش هنر اصلی بدین نام مفتخر شده بی ارتباط با هنرهای دیگر از جمله نقاشی ، سخنوری و شاعری نمی باشد. اوج روزهای زندگی با سینما در ایران در جشنواره بزرک و ملی فیلم فجر رقم خورد و این جشنواره خط مشی ها و استراتژی ها یک ساله سینما و مخاطب را تعیین کرد. سینما اما بنا بر تعابیر تاویل کنندگان در طبقات دیگر نظری نیز القاب مختلفی به خود گرفت که سینما فلسفی ، سینمای شاعرانه، سینما ماورالطبیعه از جمله ژانرهایی بود که منتقدان و تاویل کنندگان بر نوع مصروف برروی آن گذاشتند. فیلم فلسفه که برخواسته از فلسفه فیلم است یا به تعبیر فیلم متافیزیکی یا فیلم های معناگرا نیز در سالهای اخیر در ایران رواج یافت و فلسفه فیلم زیرشاخه ای از اصالت زیبایی شناسی یا فلسفه هنر است که درباره ماهیت فیلم به عنوان یک رسانه هنری مورد بحث قرار گرفته و فلسفه فیلم رویکردی تئوریک به فیلم دارد که از آن به عنوان یک شکل هنری پرسشگری یاد می شود. در نگاه فلسفه فیلم، موضوعات اخلاقی در فیلم ها به پرسش هایی درباره کردار انسانی می پردازند و فلسفه فیلم به چگونگی پرداخت این مسائل در فیلم و چگونگی تاثیر آنها در بینندگان و چگونگی بیان شکل هنری آنها می پردازد. همچنین سینمای مولف به عنوان یک ژانر پذیرفته شد و آن را مقابل سینمای بدنه یا سینمای گیشه و سینمای درآمد زا و تجاری قرار دادند که ایده کارگردان مولف نخستین بار از سوی فرانسوا تروفو از چهره های شاخص سینمای موج نو فرانسه، مطرح می شود و او از این اصطلاح برای خرده گیری بر روند فیلمسازی مبتنی بر اقتباس از شاه کارهای ادبی که بعدها باب شد استفاده کرد. تروفو تنها فیلم هایی را هنری می دانست که درآن کارگردان با نوشتن فیلمنامه و هدایت بازیگران، کنترل کامل را بر روند ساخت فیلم دارا است. تئوری مولف نقش کسانی چون بازیگران، فیلمنامه نویسان، آهنگسازان و کارگردان های هنری را که به فیلم و تولید آن کمک های شایانی می کنند بی اهمیت جلوه می دادو در این نظریه قصد پیش رو نهادن گونه جدیدی از فیلمسازی را مد نظر داشت و نظریه پردازان بعد از وی تبصره های نظریه اش را نادیده گرفتند. فیلم ذهن تئوری فلسفه دیگری است که از سوی منتقدان بر برخی آثار بصری سینمایی نهاده شده و آنها بر این عقیده اند که فیلم ذهن درباره هستی شناسی فیلم بحث و گفت و گو می کند و خاستگاه تصاویر و اصواتی که انسان ها تجربه می کنند در این نگاه به فیلم مورد بحث قرار می گیرد. آنان معتقدند که فیلم ذهن، شرح تجربی فیلم نیست، بلکه فهم ادراکی کنش ها و وقایع فیلم است و فیلم ذهن تاثیری خارجی و پردازش استعاری از روایتی نامرئی نمی باشد و این روایت در ذات داستان فلیم نهفته است. براساس این نظریه در فیلم ذهن، آفرینش دنیای فیلم به شکل فهرست وار ابتدایی از انسان ها و اجزای قابل بازشناختی و طرح و بازتصویر کردن این دنیای فیلم مورد نظر است. در کنار این مباحث نگاه ایرانی اسلامی به فیلم و سینما نیز باعث ایجاد سینمایی ملی در ایران قد علم کند که در این نگاه سینمایی به یک اثر هنری ، تمدن عظیم ایرانی اسلامی مد نظر فیلم سازان قرار گرفته و روایتی از تمدن سازی سینمای ایرانی است. با این حال سینمای ایران در ژانرهای متافیزیکی و فلسفی در سطح جشنواره های جهان همواره صاحب کلاس و عنوان بوده و این نشان می دهد که با حذف برخی از سیاه نمایی های سینمایی که مختص دهه 70 می باشد و به نوعی سینمای جشنواره گرا لقب گرفت. سینمای دفاع مقدس در سال های مختلف همواره نقش مهمی در عرصه هنرهای بصری ایران داشته و پاره ای از این فیلم ها ، همواره مورد تایید قرار گرفته که این گونه از سینمای ایران نیز که خاص و ذات خود سینمای ایران است، می تواند در جهان نقش آفرینی داشته باشد. در فیلم فجر مخاطبان و منتقدان در کنار هم نشستند و در تعیین و اثر بخشی یک فیلم همواره نقش ایفا کرده اند و خاصیت جشنواره فیلم فجر نیز به دلیل رویکرد بازشناسی اصالتی و مفهومی در کنار عناصر تکنیکی و فنی بوده است. رویکرد منتقدان به سینمای معناگرا و سینمای ماورالطبیعه ایران همواه رویکردی نشانه شناختی بوده و این نشانه شناسی درباره فیلم نیز کارکردی فلسفی به خود گرفته و آنچه به خصوص برای فیلسوفان، برخلاف بسیاری از مطالعات فیلم، اهمیت دارد جایگاه فیلم در پس زمینه بیش سنت هاست و تامل آن در باب هنر می باشد. فلسفه فیلم ، مطالعه فیلم به عنوان اندیشیدن را پیش گرفت و تئوری هستی فیلم و فرم فیلم، هر دو را در برمی گیرد که در برخی از آثار تجربی و داستانی معناگرای فیلم های ایرانی بروز و ظهور داشته است. فلسفه فیلم زیرشاخه ای از زیبایی شناسی یا فلسفه هنر است که درباره ماهیت فیلم به عنوان یک رسانه هنری تامل می کند و فلسفه فیلم رویکردی تئوریک به هستی فیلم دارد که از آن به عنوان یک شکل هنری پرسش می کند. هوگو مونستربرک نخستین فیلسوفی که به نوشتن کتابی درباره فیلم دست زد و تلاش کرد فیلم را از طریق ادوات فنی ای که برای روایت کردن به کار می گرفت، از دیگر هنرها متمایز کند. فلاش بک ها، کلوزآپها (نمای نزدیک ) و تدوین ها نمونه هایی از این دست هستند که فیلمسازان برای روایت کردن موضوع فیلم های خود به خدمت گرفته و می گیرند و تئاتر از آنها بی نصیب است. فیلم ها به خاطر استفاده از این اسباب از تئاتر جدا و خود شکل هنری مستقلی پیدا کردند و بینندگان فیلم قادر شدند به کارکرد این تکنیک ها در روایت کردن یک موضوع ذهنی تاریخی پی ببرند. ابزار سینما به تدریج عینیت بخش فرآیندهای ذهنی در مخاطبان شدند به گونه ای که نمای نزدیک (کلوزآپ) عینیت یافته ، کارکرد مغز در تمرکز کردن روی یک شی را برای مخاطب تداعی کرد و مخاطبان به طور طبیعی پی بردند که این ابزارهای سینمایی چگونه عمل می کنند، چون خود با فعالیت مغز خویش آشنا یی داشتند. تئوریسین های کلاسیک در توضیح ماهیت فیلم راه را اشتباه پیمودند و آنان فیلم را به خاطر تکیه بر مولفه عکاسی رسانه در ذات و اصل خود، هنری واقع گرا عنوان کردند و اندیشیدن در هنر سینما را چندان دلخواه مخاطب نمی دانستند. فیلم های تلویزیونی به دلیل ماهیت تله فیلمی و ویدئوی هرگز نتواسنتند ذائقه مخاطب را در برابر شناخت گرایی سینمایی تغییر دهند و سریال ها و تله فیلم ها تنها جنبه سرگرمی و رفع کننده خستگی مخاطب از کار روزانه تلقی شدند. نگاه فیلم فلسفه به بروز تعمق و تفکر مخاطب در ادراک بشری، باعث شد فیلم های معناگرا در سینما حیات هنری داشته باشند و این معناگرایی در سینمای ایران برخواسته از آموزه های دینی در بالاترین سطح قرار گرفت و این معناگرای در سینمای ایران زندگی روزانه مخاطب شد. در حالی که سینمای تجاری جهان از جمله هالیوود در آمریکا و بالیوود در هند به صورت آگاهانه و خودساخته به رویکرد انسان گرایانه (اومانیستی ) روی آوردند در آن سو میدان، سینمای ایران با پردازش هنرمندانه راه معناگرایی و فلسفی را پیش گرفت و به عنوان یک سبک خوش ساختار در جشنواره های مطرح دنیا خودنمایی کرد. نظریه پردازان پراگماتیسم در هنر در برخورد با فیلم های ایرانی چاره ای جز پذیرش کارکردها و مولفه های فلسفی و هنری ایرانی نداشتند و در توصیف گزارش ذهنی خود به بیان تصویری جامع از حکمت اسلامی پرداختند و اذهان کردن فیلم فلسفه ایران در تقابل با علوم طبیعی از پتانسیل و قوه سرشاری برخوردار است. اینک فیلم های تمدن ساز در ایران رویکردی متافیزیکی و معناگرایانه دارد ، به همین دلیل جنبش فلسفی پست مدرنیسم و نظریه مرک مولف (نویسنده ) بر روی سینمای ایران تاثیری نگذاشت و مخاطب با اقتباس از آموزه های دینی به ادراک از سینمای معناگرای ایران پرداخته است.