بازمانده انفجار هفتم تیر: شبکه گسترده منافقین از بین نرفته است # تهران ، خبرگزاری جمهوری اسلامی 88/04/06 سیاسی.هفتم تیر.منافقین این روزها هنگامی که نگاهی به آشوب ها و شایعه پردازی های کینه توزانه می افکنیم، ناخودآگاه روزهای تلخ و سنگین ترور شخصیت بزرگمرد تاریخ انقلاب اسلامی، شهید مظلوم دکتر بهشتی در خاطرها نقش می بندد. به گزارش ایرنا، جواد منصوری سفیر جمهوری اسلامی ایران در چین و از بازماندگان حادثه تروریستی هفتم تیر 1360 ضمن بیان این مطلب، در مصاحبه با روزنامه جوان خاطراتی را از سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی بازگویی کرده که به شرح زیر می باشد: **شخصیت شهید بهشتی را در مجموع چگونه ارزیابی می کنید؟ بیان ویژگی های شخصیتی شهید بهشتی کار آسانی نیست. از نظر نظم، عمق تفکرات، نوع بینش، مدیریت، قاطعیت و تدبیر انسانی کم نظیر بود. ایشان شخصیتی چند بعدی داشت. هم اهل حوزه بود، هم چهره ای دانشگاهی داشت، هم در امور سیاسی مطرح و هم بر امور فقهی مسلط بود و نه تنها در داخل کشور بلکه در خارج از مرزهای ایران هم چهره ای شناخته شده و معتبر محسوب می شد **با توجه به اینکه جناب عالی آشنایی کافی با عملکرد سازمان مجاهدین دارید، دیدگاه شهید بهشتی را در این باره تحلیل کنید. برای صحبت در مورد دیدگاه ایشان در مقابل منافقین، باید تمامی ابعاد گسترده شخصیت ایشان را در نظر داشت. تا سال 1354 شهید بهشتی موضع خاصی در برابر منافقین نگرفته بود، چون تا آن زمان آنها را دقیقا نمی شناخت و امکان نداشت قاطعانه راجع به آنها صحبت کند. از طرفی جمعی از روحانیون مطرح کشور از مجاهدین خلق حمایت می کردند و طرفدار آنان بودند. **آیا شهید بهشتی در آن اثنا به رگه های التقاط در افکار این گروه پی برده بود؟ هر کس که با مسائل و اعتقادات مارکسیستی تا حدی آشنایی داشت، می توانست رگه های التقاط را در افکار این حزب بشناسد و بفهمد. شهید بهشتی از مسائل مارکسیستی مطلع بود و لذا به افکار انحرافی مجاهدین خلق پی برده بود، اما به دلیل موج مبارزاتی علیه رژیم شاه و از طرفی حمایت برخی از روحانیون از مجاهدین خلق، ایشان تا مدتی به بیان این مسائل نپرداخت. **از چه زمانی روحانیونی که از مجاهدین خلق حمایت می کردند به مخالفت با آنها برخاستند؟ در سال 1354 و مصادف با تغییر ایدئولوژیک مجاهدین، عده ای از روحانیون چون آقای هاشمی رفسنجانی به صراحت جدایی خود را از مجاهدین خلق اعلام کردند. از طرفی کسانی که هنوز در مورد موضع مجاهدین خلق شک داشتند، اعتقادشان به این گروه کم رنک تر شد. در حوالی سال های 56 57 اعضای سازمان مجاهدین خلق در حوزه علمیه و در میان روحانیون جایگاهی نداشتند. **به نظر شما با وجود اینکه در سال 1357 ماهیت سازمان مجاهدین خلق برای همه آشکار شده بود، به چه دلیل هیچ کس به طور علنی به مخالفت با آنها نپرداخت ؟ در سال 1357 به دلیل مبارزه علیه رژیم شاه، حتی کسانی که به عمق تفکرات مجاهدین خلق پی برده بودند، ترجیح می دادند جامعه را علیه آنها نشورانند و ترجیحا آرام و با اعتدال و غیرعلنی با مجاهدین خلق مخالفت کنند. **در آن سال ها شما در مقابل مجاهدین خلق چه موضعی گرفته بودید؟ آن زمان، من، شهید کچویی و شهید لاجوردی اعتقاد داشتیم که مجاهدین گروهی منافق و فرصت طلب هستند که با خارج از کشور در ارتباطند و در نتیجه بهتر است همان زمان با آنها به مخالفت برخیزیم. در اواخر آذرماه سال 1357 از زندان مشهد آزاد و اوایل دی ماه عازم تهران شدم. طی دیداری که با چند تن از بزرگان و رهبران انقلاب داشتم، در این باره با آنها مذاکره کردم. عده ای از آنها از که مدتی با برخی از اعضای منافقین در زندان بودند و شناخت عمیقی نسبت به تفکرات آنها پیدا کرده بودند، با نظرات من موافق بودند. **نخستین بار چه زمانی و به چه دلیلی با شهید بهشتی ملاقات کردید؟ نیمه های دی ماه سال 57 با شهید بهشتی به بحث در مورد چند مساله پرداختم.
به ایشان گفتم که انتشار روزنامه اقدامی ضروری است. به اعتقاد من نیروهای انقلاب نیاز به اطلاع رسانی داشتند و تا آن زمان کسی چنین پیشنهادی نداده بود. شاید علت این امر آن بود که تصور می کردند پیاده کردن این طرح عملی نیست. شهید بهشتی با نظر من موافقت کرد و گفت: -برو و این کار را بکن. من هم پشتیبانی می کنم. آدم هم خواستی به تو معرفی می کنم.< مقدمات کار فراهم شد و با سفارش شهید بهشتی حجت الاسلام دین پرور به یاری ما آمد. مشغول راه اندازی روزنامه بودیم که انقلاب شد و جریان شکل دیگری به خود گرفت. **آیا با شهید بهشتی درباره مواضع مجاهدین خلق هم بحث می کردید؟ بله. به شهید بهشتی گفته بودم که از سال 1350 با مطالعه جزوات آنها متوجه انحرافات اعتقادی آنها شده و مخالف نظراتشان بودم. چون ناسالم بودن آن جریان برای من امری بدیهی بود. آن روزها محمد مفیدی هم با من در شورای مرکزی حزب الله فعالیت می کرد. **پاسخ شهید بهشتی در مقابل دیدگاه شما چه بود؟ به خاطر دارم در حین صحبت با شهید بهشتی در مورد مجاهدین خلق به ایشان گفتم: -اگر به من بگویید مسعود رجوی پرورشگاه یا مهدکودکی را به آتش کشیده است، باور می کنم، چون او به هیچ چیز اعتقاد ندارد و تنها به رسیدن به مسند قدرت فکر می کند. ما باید از پیشروی این جریانات بترسیم و به ظاهر آنها نگاه نکنیم. شهید بهشتی وقتی اعتقاد راسخ و اصرار مرا در مخالفت با سازمان مجاهدین خلق دید، گفت:-شما در زندان با یکدیگر اصطحکاک داشته اید و از هم ناراحت هستید. معلوم نیست آن قدر که شما فکر می کنید آنها بد باشند.< گفتم: -برای من محرز است که اینها بسیار خطرناک هستند. به ویژه از روی قرائنی فکر می کنم با سازمان های جاسوسی خارجی هم مرتبط هستند و ممکن است در داخل کشور، مجری اهداف آنها باشند. < شهید بهشتی معتقد بود که به دلیل تغییری که در شرایط مجاهدین خلق به وجود آمده، آنها دیگر نمی توانند به روش گذشته خود ادامه دهند. از طرفی به دلیل مساعد نبودن جو جامعه بهتر است برای افشای ماهیت آنها شتاب به خرج ندهیم. **همکاری جدی شما با شهید بهشتی چگونه آغاز شد؟ شهید بهشتی به من به عنوان یکی از مبارزانی که در زندان هم بوده است، عنایت خاصی داشت و به همین دلیل از من دعوت کرد تا به عنوان یکی از 30 نفر اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی فعالیت کنم و من هم دعوت ایشان را پذیرفتم. **آیا در حزب جمهوری اسلامی از منافقان سخنی به میان می آمد؟ بله. یکی - دو بار در این باره بحثهایی مطرح شد. در آن میان شهید آیت درباره خطرناک بودن جریان های این گروه با چنان شور و حرارتی صحبت می کرد که تعجب مرا برانگیخت و از خود می پرسیدم که ایشان به چه دلیل با این شور و هیجان علیه منافقان صحبت می کند. ** به نظر شما علت چه بود و ایشان این اطلاعات را چگونه کسب کرده بود؟ افراد زیادی مثل من به ماهیت ذاتی این گروه پی برده بودند، ولی حرارت و شور شهید آیت در بیان مخالفت خود با این سازمان قابل توجه و شاخص بود. البته شهید آیت اصولا در ابراز اعتقاداتش هیجان خاصی داشت. دقیقا نمی دانم که او توانسته بود از چه منبعی به این اطلاعات دست یابد، ولی تصور می کنم نوشته های منافقین را خوانده بود و چون بسیار انسان دقیقی بود، متوجه انحرافات آنها شده بود. ** آیا مقابله با منافقان به توصیه شهید بهشتی انجام شد؟ خیر. بحث مقابله با منافقین ابتدا در شورای فرماندهی سپاه، کمیته مرکزی انقلاب اسلامی و شاید هم شورای انقلاب مطرح گردید. ولی به ما مصوبه ای داده نشده بود. نخست بر مبنای مبارزه با جریان های ضدانقلابی بحث خلع سلاح کردن آنها را مطرح کردیم. منافقین در این زمینه بسیار مقاومت کردند و حتی از آیت الله طالقانی خواستند که مانع از این امر شود. البته با وجودی که منافقین بسیار به کمک آیت الله طالقانی در این باره امیدوار بودند، ایشان هیچ کمکی به آنها نکرد. ** ماجرای دستگیری سعادتی و واکنش شهید بهشتی در مقابل این ماجرا چه بود؟ بعد از اینکه ماجرای دستگیری سعادتی و چگونگی ارتباط سازمان مجاهدین خلق با سفارت شوروی به اعضای شورای مرکزی حزب گزارش داده شد، شهید بهشتی حساسیت خاصی نسبت به این خبر نشان داد و خطر جدی را احساس کرد. در این میان منافقین با جار و جنجال سعی کردند نشان دهند که پرونده سعادتی، جاسوسی نیست. ولی شهید بهشتی بی توجه به این فشارها، خواستار رسیدگی جدی در مورد این پرونده شد. یعنی شهید بهشتی از دستگاه قضایی خواست که تمامی جنبه های فعالیتی این فرد را شناسایی کند؟ آن زمان شهید بهشتی هنوز در دستگاه قضایی به طور رسمی مسوولیت نداشت و در شورای انقلاب مشغول فعالیت بود، ولی دوستان در دستگاه قضایی از نظرات و مشورت های ایشان استفاده می کردند. در این میان شهید بهشتی به برخورد جدی با این پرونده اصرار داشت، بالاخص که بلافاصله چهار روز بعد از دستگیری سعادتی، آیت الله مطهری به شهادت رسید. مسلما اکثریت قریب به اتفاق به نقش داشتن سازمان مجاهدین خلق در به شهادت رساندن آیت الله مطهری معتقد بودند. ** آیا از گروه فرقان شناختی وجود داشت ؟ هنوز نه. حداقل اینکه کسی این گروه را به عنوان گروهی تروریستی نمی شناخت . از آنجا که مجاهدین خلق شهید مطهری را بزرک ترین تئوریسین می دانستند، دشمنی دیرینه و عمیقی با علما، مراجع و به ویژه شهید مطهری داشتند. آنها در زندان خواندن آثار شهید مطهری را تحریم کرده بودند. از طرفی فاصله چهار روزه بین دستگیری سعادتی و شهادت آیت الله مطهری باعث شده بود که رابطه میان این دو ماجرا آشکار شود، به همین خاطر ما فورا دست به کار شدیم و رسما درگیریمان با منافقین شروع شد. سپاه و کمیته، دستگیری و خلع سلاح مجاهدین خلق را آغاز کردند و مراکز مربوط به آنها را در تصرف خود درآوردند. ** به چه دلیل ماجرای اعدام سعادتی تا سال 60 طول کشید؟ پرونده سعادتی بسیار سنگین و جرمش قطعی و محرز بود. به نظر من باید او را بدون توجه به جوسازی های منافقین در همان سال 58 اعدام می کردند تا همه بدانند که نظام جمهوری اسلامی در مقابل جاسوس ها قاطعیت به خرج می دهد. حتی در مورد عباس امیرانتظام هم نباید ملاحظه می شد، چون مساله جاسوسی او قطعی بود. گاهی اوقات از دستگاهی خبر یا سندی منتشر می شود که به نظر من کار همین شبکه ناشناخته نفوذی است. ** از طیف گسترده دوستان و نیز دشمنان شهید بهشتی چه تحلیلی دارید؟ شهید بهشتی بعد از انقلاب دوستان و دشمنان زیادی داشت. مبارزان سال های 40 ، نیروهای خط امام و نیروهای اصیل مردمی، دوستان وی بودند. سه گروه هم با شهید بهشتی مخالفت می کردند. اولین گروه تعدادی از روحانیون بودند که از بهمن ماه سال 1357 با انتخاب وی در شورای انقلاب، به مخالفت برخاستند، چون به عضویت شورای انقلاب درنیامده بودند و ریاست این مجموعه و پست های مهم دیگر به آنها داده نشد. شهید بهشتی به دلیل قدرت تحلیل بالایی که داشت ، قادر بود افراد مختلفی را از قشرها و طیف های گوناگون جامعه جذب خود کند. از طرفی جایگاه بالای ایشان در شورای انقلاب و به عهده داشتن مسوولیت