تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۸۶ - ۰۰:۰۱
" یلدا " بهانه ای برای یکی شدند ...................................................
تهران بزرگ، خبرگزاری جمهوری اسلامی 29/09/86 داخلی.اجتماعی.مناسبت.یلدا.
آن روزها شب یلدا رنگ و بوی دیگری داشت، عطر صفا و صمیمیت در پس هر خانه ای به مشام می رسید.
یکرنگی و صداقت الفبای صفا و صمیمیت ها بود و شب یلدا بهانه ای بود برای یکی شدن.
" یلدا " بهانه ای بود که همه وهمه، بزرگترها و کوچکترها دور کرسی حلقه بزنند، گل بگویند و گل بشنوند.
حتی درخت خانه مادربزرگ هم شاخ و برگ دیگری داشت و عطر صداقت و محبت در لابه لای شاخه و برگ های آخرین روز پاییز به مشام می رسید.
صدای صفا و صمیمیت طنین گوش نواز و موزونی بود که هر مخاطبی را به سوی خود فرا می خواند.
آری "یلدا"، "یلدای" دیگری بود و "یلداییان"، "یلداییان" دیگری بودند.
یاد آن روزها بخیر، روزهایی که به خاطره پیوست، از آن روزها سال های بسیاری نگذشته است، اما گویا از آن صمیمیت ها بسیار فاصله گرفته ایم.
گویا همین دیروز بود که همسایگان نوید آمدن یلدا را درپس گوش یکدیگر زمزمه می کردند و چنین شبی را به یکدیگر تبریک می گفتند.
شبی که با سپری شدنش نوید طلوع خورشیدی دیگری را می داد، طلوعی که همیشه برای ایرانیان عزیز بود.
شب یلدای ایرانی زبانزد جهانیان بود، شبی که محبت و یکرنگی به اوج خود می رسید و کینه ها از دلها بیرون می رفت و جای خود رابه دوست داشتن می داد.
شرق شناسان و مورخان معتقدند ایرانیان بیش از یک هزار سال شب یلدا، آخرین شب پاییز را به امید طلوع خورشیدی دیگر تا سپیده دم بیدار می مانند و "امید" را اینگونه معنا می کردند.
آری ایرانیان اینگونه اندوه و غیبت خورشید را تحمل می کردند تا تاریکی و سرما آن ها را تضعیف نکند، چرا که ایرانیان "خورشید" را بسیار مقدس دانسته و از تاریکی برحذر بودند.
شب "یلدا" نزدایرانیان باستان و اقوام دیگر چنان زیبا و دوست داشتنی بود که این سنت دیرینه به قلمرو رومیان نیز راه یافت و آن ها چنین شبی را "ساتورن" خواندند و این جشن را به پا داشتند.
ایرانیان باستان روزپس ازشب یلدا را(اول دی ماه )"خورروز" و یا "دی گان" می نامیدند و در این روز فقط استراحت می کردند.
آری چنین روز وشبی چنان برای ایرانیان مقدس بود که هیچ فعالیتی نمی کردند تا مبادا دچار گناهی شوند چرا که روز تولد خورشید برایشان بسیارمقدس بود.
"دی گان" روزبشارت شکست تاریکی و ظلمت و طلوع روشنایی، گرمی و امید بود، همان شکست کینه و دشمنی و پیروزی محبت، صفا و صمیمیت، آری ایرانیان صفا و صمیمیت هایشان را جشن می گرفتند.
واژه "یلدا" به معنای زایش وتولد از زمان ساسانیان که متمایل به استفاده از خط سریانی (الفبای از راست به چپ) شده بودند، کاربرد یافت.
ایرانیان پیش ازآیین زرتشت دارای کیش میترایی بودند و مهر ومیترا راخدای خورشید می دانستند، شب و تاریکی را نماد "اهریمن" و روز و روشنایی را نماد "اهورامزدا" می دانستند و این چنین بود که شب یلدا برای آن ها معنا یافت.
ازآن روزهاچنین شبی در آیین ایرانی دستخوش تغییرات بسیاری شد، در ایران باستان چنین شبی فقیر و غنی لباس های ساده می پوشیدند چرا که معتقد بودند همه مردم یکسان هستند و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، از تنقلاتی که درطول یکسال انبار کرده بودند استفاده می کردند و دور آتش حلقه می زدند.
حالا شب یلدا یا همان بلندترین شب سال، تعریفی است که از شب چله شنیده ایم و سال های متمادی سنت های ویژه آن را به جا آورده ایم.
شب یلداهایی که مادربزرگ ها قصه می گفتند، نوادگان، آجیل خوران به آن گوش می سپردند و با شوخی های مادر بزرگ، قهقه سر می دادند.
شب یلدا،از دیرباز جایگاهی ویژه در فرهنگ عامه مردم ایران زمین داشته و با شادی، تفریح، شب چره و شب زنده داری به صبح رسیده است.
افراد خانواده در شب یلدا، دور هم گرد می آیند و باخوردن شیرینی و آجیل و میوه های تابستانی یاد ایامی که به شیرینی گذرانده اند را پاس می دارند.
دراین میان، تهرانی ها همپای مردم دیگر شهرها با به تصویر کشیدن آداب و رسوم خاص خود در حال تدارک مقدمات برگزاری مراسم شب یلدا هستند، آیینی که از تهران قدیم با کوچه های باریک و خانه های کاه گلی تاکنون ادامه یافته است.
مراسم شب یلدا در تهران قدیم از چنان شکوه و عظمتی برخوردار بوده که این روزها باوجود کمرنک شدن بسیاری از رسوم،در میان خانواده ها همچنان پابرجا و محکم باقی مانده است.
یلدای تهران قدیم بامیوه های تازه فصل پاییز، میوه های خشک شده تابستان، آجیل مخصوص، شیرینی و هندوانه به صبح می رسید.
تهرانی های قدیم که درهمه اعیاد خود سنت حسنه جمع شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور می داشتند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع می شدند، در شب یلدا نیز به کرامت بزرگان می پرداختند.
از سنت های یلدای تهران، صرف میوه های تابستانی از جمله هندوانه است که در کنارآجیل شب یلدا که ترکیب آن نشانی از اعتقاد و تجربه اهالی تهران قدیم به خواص گوناگون میوه های خشک شده دارد، لحظات شادی را به وجود می آورد.
در تهران قدیم، به هنگام فرا رسیدن شب یلدا، مجمع هایی از هفت آجیل و شب چره که به شکل مخروط درآمده بود، دوطرف بازار سرپوشیده را زینت می داد و فریادهای حاجی آجیل فروش، همگان را متوجه "یلدا" این شب به یادماندنی می- کرد.
در نخستین شب آغاز فصل سرما، یک برش هندوانه دانه شکری سرخ خنک کننده جگر عطش گرفته تابستان که از سر چاقوی پدربزرگ دنیادیده می گرفتی تو را به پایان سردی و سیاهی مطمئن می کرد.
دیدن زمین سپیدپوش بیرون از اتاق، صدای نرم ریزش برف وقصه ننه سرما، لذت گرمای کرسی مادربزرگ را تا مغز استخوان می چشاند.
آن زمان ها، طعم قیسی و برگه زردآلو، شکستن انواع تخمه که در فرهنگ مردم ایران به نشانه شادمانی است وتخم مرغهایی که دردل آتش کرسی پخته شده بود، لحظاتی لبالب شور و شعف را به خانه تهرانی ها می آورد.
هنوز هم در برخی محلات تهران و در میان آن خانواده هایی که به حفظ رسوم و سنن پایبندی بیشتری دارند،رسم "شب چله ای" بردن برای دختری که تازه نامزد شده رعایت می شود.
سینی پر ازمغز گردو، بادام شور، تخمه، بادام زمینی و توت خشک، قواره ای پارچه، قدری میوه که البته هندوانه در میان آنها خودنمایی می کند، اینهااز طرف مادر شوهر آینده است.
البته هدایایی دیگر نیز از سوی سایر اعضای خانواده داماد به خانه عروس فرستاده می شود تا نویدی برزندگی گرم و پرامید آینده برای دخترجوان باشد.
امروز نیز باآنکه سنت های ایرانی درحال فراموشی است، تهران رنگ و بوی یلدا به خود گرفته و مغازه داران با تبلیغات مختلف، ذهن مغشوش شهروندان را معطوف به آیینی می کنند که برگزاری آن، نشانی جز پایبندی به ارزش ها و کرامات انسانی ندارد.ک/4 تهرام/7257/7245/1064/587 شماره 313 ساعت 14:56 تمام