خاطرات مردم خواف از دوران تبعید شهید "مدرس" در این شهر # خواف، خبرگزاری جمهوری اسلامی 09/09/84 داخلی.سیاسی. تعدادی از شهروندان خواف که در دوران تبعید ایت الله مدرس در این شهر، با آن شهید ارتباط داشتند در آستانه سالگرد شهادت آن عالم بزرگوار، در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی خاطراتشان را مرور کردند. میرحسن خان تیموری یکی از این افراد گفت: زمانیکه آقای مدرس را به خواف آوردند من نوجوانی بیش نبودم،ایشان رادر ارک امیرقلیچ خان این شهر زندانی کردند، این ارک دارای یک ورودی بود و بیش از 150 نفر ساخلو (سربازان ویژه رضاخان ) از ارک محافظت می کردند. وی افزود: پدرم از بزرگان آن زمان خواف بود و به همین خاطر پس از مدت کوتاهی که از تبعید ایشان گذشت، توانست با آقا تماس برقرار کند و به همین ترتیب یک روز مادرم به من گفت: بیا برای آقا چایی ببر، برای اولین بار که می خواستم نزد آقا بروم و برای اینکه تشریفات را رعایت کنم، چایی را در استکان پایه نقره ای ریختم و بردم، آقا چایی را نخوردند. وی اظهار داشت: پس از آن که استکان چای را برگشت دادند، مجدد به خانه آمدم و چایی را در استکان معمولی ریختم و بردم، آن وقت ایشان پذیرفتند و میل کردند. وی افزود، کم کم خانواده ما مورد اعتماد آقا قرار گرفت و رفت و آمدم نزد ایشان مستمر شد و مادرم برخی مایحتاج همچون غذا، چایی و میوه را تهیه می کرد و من خدمت آقا می بردم. وی در مورد وضعیت مکان حبس شهیدمدرس گفت: اتاق ایشان در قسمت اندرونی ارک بود و درب آن رو به قبله باز می شد که یک فرش نخ نما در وسط خانه پهن بود و یک رختخواب نیز در گوشه ای از آن وجود داشت و ایشان اغلب اوقات رو به قبله زانو می زدند و قرآن تلاوت می کردند. تیموری درباره خصوصیات شهید افزود، آقا نان هرکسی را نمی خوردند و به یک سری مسایل را که فکر می کنم حلالیت آن باشد بسیار مقید بودند و از طرفی غذای مفصل نمی خوردند و کم خوراک بودند و از نظر شخصیتی نیز فردی مصمم و جدی بودند. وی خاطرنشان کرد: دو استوار نظامی که از نگهبانان ایشان بودند، ارادت خاصی به آقا داشتند و بعضی اوقات موفق می شدیم با همکاری این دو نفر آقا را به مجالس روضه خوانی ببریم و تعدادی از افراد سرشناس محلی با آقا مخفیانه دیدار کنند. وی یادآور شد: آخوند غلام احمد قهستانی از علمای برجسته اهل سنت که با آقا روابط نزدیک و مخفیانه داشت، یک روز نزد پدرم آمد و گفت اگر مصلحت است، عده ای از نزدیکان را مسلح کرده و نیروهای نظامی را خلع سلاح کنیم، به مردم هم حکم جهاد بدهیم و آقا را برای رهایی و حفاظت از گزند رژیم به هرات افغانستان منتقل کنیم. پس از این مشورت، زمینه ملاقات مجدد آخوند قهستانی با شهید مدرس فراهم شد و آن بزرگوار با این کار مخالفت کرده و گفته بودند: "من، یک نفر هستم، اگر رضاخان بخواهد مرا بکشد یکنفر را می کشد، ولی اگر مرا فرار دهید، او همه مردم خواف را به خاک و خون می کشد." وی افزود: آخوند قهستانی و شهیدمدرس با هم ارتباط تنگاتنگی داشتند تا حدی که آقا فقط از روغن کنجد و کرباس (نوعی پارچه محلی که در منازل بافته می شد ) ارسالی از طرف این روحانی سنی استفاده می کردند. وی گفت: پس از مدت کوتاهی، رضاخان دستور انتقال آقا را به کاشمر صادر و شبانه ایشان را از خواف به کاشمر منتقل نمود که بعد از چند روز، آقا را به شهادت رساندند. تیموری اظهارداشت: روزی که خبر شهادت آقا به خواف رسید، همه مردم در شهر معترض بودند و می گریستند، در این روز یک استوار به نام اطلسی از بیرجند برای سرکوبی اعتراضات مردمی به خواف آمد و فرماندهی امنیت را بر عهده گرفت. غلامرضا قانعی یکی دیگر از شهروندان خوافی می گوید: شیر، ماست و نان محلی را از خانه ما برای آیه الله مدرس می بردند و بیشتر وقتها، من اینها را به ارک می بردم، سربازان نمی گذاشتند داخل ارک بروم و جلوی در وسایل را می گرفتند، در مدتی که من وسایل را می بردم، می دیدم آقا لباسها و ظروفشان را کنار حوض می شویند و حتی یکبار که توانستم وارد محوطه ارک شوم، دیدم آقا مشغول خواندن قرآن هستند. وی گفت: مادرم برای وسایلی که برای آقا می فرستاد، چوب خط می کرد و هر یک یا دو هفته ماموران می آمدند و حساب و کتاب می کردند. شهید آیت الله سید حسن مدرس از 16 مهر 1306 به "رود" مرکز شهر خواف تبعید و پس از حدود 9 سال حبس، در تاریخ 22 آبان 1316 از خواف به کاشمر انتقال داده شد. خواف با 110 هزار نفر جمعیت در 250 کیلومتری جنوب شرقی مشهد در استان خراسان رضوی قرار دارد. س.ش/663/659