تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۳:۵۷

گروه اسناد و اطلاع رساني- نيمه دوم اسفند ماه يادآور بزرگداشت رادمردي از سرزمين قهرمان پرور ايران، سيد جمال الدين اسدآبادي است، مبارزي كه با استعمارگران به ستيز برخاست و در دوران جدايي ها و تفرقه ها، با درايتي وصف ناشدني مسلمانان را براي رهايي از ظلم و استبداد به وحدت و اتحاد فراخواند.

سید جمال الدین اسد آبادی در سال 1217 هجری خورشیدی، در اسدآباد همدان در خانواده ای روحانی پا به عرصه گیتی نهاد. پدر وی سید صفدر و مادرش سكینه بیگم، دختر میرشرف الدین حسینی قاضی بود.

سید جمال الدین از پنج سالگی قرآن و كتاب های فارسی و قواعد عربی را نزد پدر فراگرفت و به خاطر هوش و ذكاوتی كه داشت، با تفسیر قرآن آشنا شد و برای تحصیل به شهرستان قزوین و سپس تهران رفت.

در سال 1228 خورشیدی به نجف عزیمت كرد و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان شیخ مرتضی انصاری در فقه و اصول و ملاحسینقلی درجزینی همدانی در اخلاق و عرفان بهره های علمی و معنوی فراوان برد.

وی بنا به دستور شیخ انصاری، عازم هند شد و در آن جا ضمن آشنایی با علوم جدید، كوشش كرد تا مردم و به ویژه مسلمانان آن دیار را علیه استعمار انگلیس به مبارزه وا دارد، اما به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها پس از یك سال و نیم اقامت در آن دیار، مجبور به ترك آن جا شد و به ممالك عثمانی رفت، اما آنجا نیز با حسادت علمای دربار عثمانی روبه رو شد و ناگزیر به مصر عزیمت كرد.

در مصر توانست یك نهضت فكری ضد استعمار و ضد انگلیس را پایه گذاری كند و تشكیلاتی به نام انجمن مخفی را شكل داد، اما باز هم با فشار انگلستان مجبور به ترك مصر شد.

حركت فكری او توسط شاگردش شیخ محمد عبده دنبال و در سال های بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان شد.

سیدجمال پس از ترك مصر، به هند رفت و از آنجا عازم اروپا شد. در پاریس با همكاری محمد عبده روزنامه 'عروه الوثقی' را منتشر كرد.

چند سال بعد سید به دعوت ناصرالدین شاه به ایران آمد و گمان می كرد كه می تواند با نزدیك شدن به شاه اندیشه های خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود، سید نیز آشكارا شاه را عامل بدبختی های مردم معرفی كرد و ناصرالدین شاه نیز خشمگین و او را از ایران اخراج كرد.

سید جمال بعد از مدتی برای دومین بار به ایران آمد، اما به محض ورود؛ به آستانه حضرت عبدالعظیم در شهر ری تبعید شد و در آن جا با وجود كنترل مأموران به تشكیل جلسات مختلف اقدام و مردم را به قیام علیه بیدادگری های شاه تشویق كرد و شاه نیز كه وجود او را در ایران به زیان خود می دید، دستور داد مجدداً او را در حالی كه به شدت بیمار بود، از ایران اخراج كنند.

سید جمال پس از اخراج از ایران وارد بصره و در آن جا با همكاری یكی از مجتهدین و رهبران قیام مردمی (سید علی اكبر شیرازی) نامه ای به آیت الله العظمی سید حسن شیرازی نوشت و در این نامه ظلم های فراوان شاه به مردم ایران را متذكر شد. برخی معتقدند كه این نامه در صدور فتوای مشهور تحریم تنباكو از جانب آیت الله شیرازی و قیام حاصله از آن، تأثیر بسزایی داشته است.

اسد آبادی با حضور در عراق نقش مهمی در حیات فكری، سیاسی و اسلامی شهرهای شیعه نشین و گسترش تبلیغ در جامعه اسلامی ایفا كرد. او برای علما و محافل فرهنگی سایر شهرهای بزرگ عراق بویژه نجف و كربلا، شخصیتی شناخته شده بود.

همه او را به عنوان رهبر حركت 'تجدید در اسلام' می شناختند و این شناخت را از طریق مطالب منتشره در روزنامه عروه الوثقی و مجله قانون كه در لندن به زبان فارسی منتشر می شد و سید نیز در نشر آن سهیم بود، كسب كرده بودند.

وی مهمترین دردهای جامعه اسلامی را استبداد حكام، جهالت و بی خبری توده مسمانان، عقب ماندن از كاروان علم و تمدن، نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان، دور افتادن آن ها از اسلام نخستین، جدایی و تفرقه میان مسلمانان با عناوین مذهبی و غیر مذهبی و نفوذ استعمار غربی می دانست.

سید درمان این دردها را در مبارزه با خودكامگی مستبدان، مجهز شدن به علوم و فنون جدید، بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافه ها و پیرایه هایی كه به اسلام بسته شده است، ایمان و اعتماد به مكتب، مبارزه با استعمار خارجی، اتحاد مسلمانان ، دمیدن روح جهاد به كالبد نیمه جان جامعه اسلامی و مبارزه با خود باختگی در برابر غرب اعلام می كرد.

از آثار به یادگار مانده از این عالم فرزانه می توان به، تتمه البیان فی تاریخ الافغان، القضا و القدر، اسلام و علم، نیجریه یا ناتورالیسم، الوحده الاسلامیه و الواردات فی سر التجلیات اشاره كرد.

اسدآبادی در اواخر دوران حیاتش در تركیه و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصر الدین شاه قاجار توسط میرزا رضا كرمانی به استامبول رسید، به دستور امپراتور عثمانی، از بیشتر ایرانیان درباره ارتباط سید جمال و میرزا رضا تحقیق به عمل آمد و سرانجام پلیس عثمانی طی گزارشی نوشت:' سیدجمال الدین ایرانی است و میرزا رضا به تحریك او مرتكب قتل شده است.'

سلطان عثمانی از حضور سید جمال به هراس افتاد و دستور قتل او را صادر كرد و سرانجام در 18 اسفند 1275 برابر با نهم مارس 1897میلادی ، او را مسموم كردند و پیكر او را در قبرستان 'مشایخ 'استامبول به خاك سپردند.

بنا به درخواست دولت افغانستان مبنی بر انتقال كالبد او، این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع و پیكر سید جمال‌الدین از استامبول به كابل منتقل و در منطقه علی ‌آباد دفن شد.

اطلاع**9131**1717