تاریخ انتشار: ۴ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۰۰

تهران - امام حسين(ع) غروب تاسوعا و پس از آنكه از طرف دشمن مهلت داده شد، پس از نماز مغرب در ميان افراد بني هاشم و ياران خويش قرار گرفته و اين خطابه را ايراد كردند: 'خدا را به بهترين وجه ستايش كرده و در شدايد و آسايش و رنج و رفاه مقابل نعمت هايش سپاسگزارم.'

خدایا! تو را مي ستایم كه بر ما كرامت بخشیدي و قرآن را به ما آموختي و به دین و آیین مان آشنا ساختي و بر ما گوش(حق شنو) و چشم(حق بین) و قلب(روشن) عطا فرموده اي و از گروه مشرك و خدانشناس قرار ندادي.

اما بعد: من اصحاب و یاراني بهتر از یاران خود ندیده ام و اهل بیت و خانداني با وفاتر و صدیق تر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزاي خیر دهد.

آنگاه فرمود: جدم رسول خدا(ص) خبر داده بود كه من به عراق فرا خوانده مي شوم و در محلي به نام 'عمورا' و یا 'كربلا' فرود آمده و در همانجا به شهادت مي رسم و اینك وقت این شهادت رسیده است، به اعتقاد من همین فردا، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد كرد. و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه مي دهم كه از این سیاهي شب استفاده كرده و هریك از شما دست یكي از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوي آبادي و شهر خویش حركت كند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران كاري نخواهند داشت، خداوند به همه شما جزاي خیر و پاداش نیك عنایت كند.



** آخرین آزمایش

حسین بن علي(ع) كه در طول راه از مدینه تا كربلا و در مواقع مختلف، شهادت خویش را اعلام كرده بود و براي یارانش اجازه مرخصي داده و بیعت را از آنان برداشته بود، در شب عاشورا و براي آخرین بار نیز این موضوع را با صراحت مطرح كرد كه هنگام شهادت فرا رسیده است و من بیعت خود را از شما برداشتم، از این تاریكي شب استفاده كنید و راه شهر و دیار خویش را پیش بگیرید.

و این پیشنهاد در واقع آخرین آزمایش بود از سوي حسین بن علي(ع) و نتیجه این آزمایش، عكس العمل یاران آن حضرت بود كه هریك با بیان خاص، وفاداري خود را نسبت به آن حضرت و استقامت و پایداري خویش تا آخرین قطره خون اعلام داشتند و بدین گونه از این آزمایش روسفید و سرافراز بیرون آمدند.

چند تن از این یاران با وفا و اهل بیت صدیق و با صفا، هر یك پاسخی عرضه داشت؛ نخستین كسي كه پس از سخنراني امام(ع) لب به سخن گشود برادرش عباس بن علي(ع) بود.

او چنین گفت: 'خدا چنین روزي را نیاورد كه ما تو را بگذاریم و به سوي شهر خود برگردیم.'

سپس سایر افراد بني هاشم در تعقیب گفتار حضرت ابوالفضل(ع) در همین زمینه سخناني گفتند كه امام نگاهي به فرزندان عقیل كرد و چنین گفت: 'كشته شدن مسلم براي شما بس است، من به شما اجازه دادم بروید.'

آنان در پاسخ امام چنین گفتند: در این صورت اگر از ما سووال شود كه چرا دست از مولا و پیشواي خود برداشتید چه بگوییم؟ نه، به خدا سوگند! هیچگاه چنین كاري را انجام نخواهیم داد بلكه ثروت و جان و فرزندانمان را فداي راه تو كرده و تا آخرین مرحله در ركاب تو جنگ خواهیم كرد.

یكي دیگر از این سخنگویان، 'مسلم بن عوسجه' بود كه چنین گفت: ما چگونه دست از یاري تو برداریم؟ در این صورت در پیشگاه خدا چه عذري خواهیم داشت؟ به خدا سوگند! من از تو جدا نمي گردم تا با نیزه خود سینه دشمنان تو را بشكافم و تا شمشیر در دست من است با آنان بجنگم و اگر هیچ سلاحي نداشتم با سنگ و كلوخ به جنگشان مي روم تا جان به جان آفرین تسلیم كنم.

آنگاه كه حسین بن علي(ع) این عكس العمل متقابل را از افراد بني هاشم و صحابه و یارانش دید و آن كلمات و جملاتي كه دلیل بر آگاهي و احساس مسوولیت و وفاداري آنان نسبت به مقام امامت است به سمع آن حضرت رسید، ضمن اینكه آنان را با این جمله دعا مي كرد 'خدا به همه شما پاداش نیك عنایت كند'، به طور قاطعانه و صریح چنین فرمود: 'من فردا كشته خواهم شد و همه شما و حتي قاسم و عبدالله شیرخوار نیز با من كشته خواهند شد.'

همه یاران آن حضرت با شنیدن این بیان یك صدا چنین گفتند: ما نیز به خداي بزرگ سپاسگزاریم كه به وسیله یاري تو، به ما كرامت و با كشته شدن در ركاب تو بر ما عزت و شرافت بخشید، اي فرزند پیامبر! آیا ما نباید خشنود باشیم از اینكه در بهشت با تو هستیم.



** شعر امام حسین(ع) و وصیت آن حضرت

در شب عاشورا از امام سجاد(ع) نقل شده است: در شب عاشورا پدرم در میان خیمه با چند تن از یارانش نشسته بود و 'جون' غلام ابوذر مشغول اصلاح شمشیر امام(ع) بود آن حضرت به این اشعار مترنم و متمثل شد: 'اي دنیا! اف بر دوستي تو كه صبحگاهان و عصرگاهان چقدر از دوستان و خواهانت را به كشتن مي دهي كه به عوض قناعت نورزي و همانا كارها به خداي بزرگ محول است و هر زنده اي سالك این راه.'

امام سجاد(ع) مي فرماید: من از این اشعار به هدف امام كه خبر مرگ و اعلان شهادت بود پي بردم و چشمانم پر از اشك شد، اما از گریه خودداري كردم، اما عمه ام زینب(س) كه در كنار بستر من نشسته بود با شنیدن این اشعار و با متفرق شدن یاران امام، خود را به خیمه آن حضرت رسانید و گفت: واي بر من! اي كاش مرده بودم و چنین روزي را نمي دیدم ، اي یادگار گذشتگانم و اي پناهگاه بازماندگانم گویا همه عزیزانم را امروز از دست داده ام كه این پیشامد، مصیبت پدرم علي و مادرم زهرا و برادرم حسن(ع) را زنده كرد.

امام حسین(ع) به زینب كبري(س) تسلي داده و به صبر و شكیبایي توصیه كرد و چنین گفت: 'خواهر! راه صبر و شكیبایي را در پیش بگیر و بدان كه همه مردم دنیا مي میرند و آنانكه در آسمان ها هستند زنده نمي مانند، همه موجودات از بین رفتني هستند، مگر خداي بزرگ كه دنیا را با قدرت خویش آفریده است و همه مردم را مبعوث و زنده خواهد كرد و اوست خداي یكتا. پدر و مادرم و برادرم حسن بهتر از من بودند كه همه به جهان دیگر شتافتند و من و آنان و همه مسلمانان باید از رسول خدا(ص) پیروي كنیم كه او نیز به جهان بقا شتافت.'

سپس فرمود: 'خواهرم ام كلثوم! فاطمه! رباب! پس از مرگ من گریبان چاك نكنید و صورت خود را نخراشید و سخني كه از شما شایسته نیست بر زبان نرانید.'

فراهنگ (2) ** 1883 **1569