گروه اسناد و اطلاع رساني- شهيدان هماره فانوس و چراغ راه هدايت هستند؛ شهيد مصطفي رداني پور، روحاني و طلبه اي كه در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل منادي حقيقت بود و در وصاياي آخرين، هم درسها و هم سنگران خود را به تزكيه و كسب علم بيشتر، هدايت، ارشاد و پياده كردن احكام نوراني اسلام در جامعه توصيه مي كند.

مقام شهادت اوج بندگی و سیر و سلوك در عالم معنی است و ما خاكیان محجوب چه می دانیم كه این ارتزاق عند رب الشهدا چه است؟ امام خمینی(ره)

هرازگاهی چند از آنانی بنویسیم كه عشق را در مسیر رسیدن به معبود یافتند و این راه را به سبكی بال پرندگان طی كردند. آنان كه روشنی اندیشه پاك شان در دل تاریكی های زمان، مسیر هدایت و سخن شان پاسخ همه سوالات بی جواب است. دفتر پژوهش و بررسی های خبری به منظور پاسداشت مقام شهید با ارائه سلسله گزارشهای یادنامه سخن عشق همراه می شود با عاشقان حقیقی كه معرفت الهی را به حق درك كردند.

و امروز همراه با شهید مصطفی ردانی پور

مصطفی ردانی پور در 1337 هجری خورشیدی در منطقه‌ پشت مسجد امام در شهر اصفهان و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش از راه كارگری و مادرش از طریق قالی‌بافی امرار معاش می كردند.

سخت‌كوشی و تلاش، با زندگی مصطفی عجین شده بود، به طوری كه با كار در مغازه‌ كفاشی خانواده اش را در تامین مخارج زندگی یاری می كرد. او با مشورت یكی از روحانیون محل سكونتش، به تحصیل علوم دینی در حوزه‌ علمیه اصفهان پرداخت.

سپس برای بهره‌مندی از محضر فضلا و اندیشمندان بزرگ، راهی شهر قم شد و در مدرسه‌ حقانی این شهر به تحصیل خود ادامه داد.

حدود شش سال مشغول كسب علوم دینی بود؛ با اوج گرفتن اعتراض ها و تظاهرات مردم علیه حكومت پهلوی، وی با تمام وجود در جهت ارشاد و هدایت مردم وارد صحنه شد و از هر فرصتی برای تبلیغ استفاده می كرد و با سفر به مناطق محروم كهكیلویه و بویراحمد و یاسوج، در سازماندهی و هدایت حركت خروشان مردم مسلمان آن نواحی، نقش بسزایی داشت.

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشكیل سپاه پاسداران، شهید ردانی‌پور با عضویت در شورای فرماندهی سپاه یاسوج، فعالیت‌های همه جانبه‌ خود را آغاز كرد. او با بهره‌گیری از دانش و علوم حوزوی خود، همه تلاش و همتش را برای ارایه‌ خدمات فرهنگی به آن منطقه محروم به كار بست.

وی كه بخاطر شرایط حساس انقلاب اسلامی، دو سال از حوزه و درس جدا شده بود، با واگذاری مسوولیت، به حوزه علمیه بازگشت تا بر بنیه علمی و دینی خود بیفزاید.

هنوز چند ماهی از بازگشت او به قم نگذشته بود كه حركت های ضد‌انقلاب در كردستان و بعضی از مناطق كشور شروع شد. او با وجود اینكه در دروس حوزوی پیشرفت‌های قابل توجهی كرده بود، به منظور مقابله با جریانات منحرف و آگاهی‌بخشی به مردم و بازگرداندن امنیت و ثبات كردستان، عازم این خطه از كشور شد. یك سال تمام به همراه نیروهای جان بر كف و رزمنده برای سركوبی اشرار و نابودی ضدانقلاب و برملا كردن توطئه آنان تلاش و فعالیت كرد.

با شروع جنگ تحمیلی، به همراه عده‌ای از همرزمان خود عازم جبهه های جنوب شد؛ او در حالی كه سلاح بر دوش داشت، با برگزاری مستمر جلسات دعا و مجالس وعظ و ارشاد به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان و افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی آنان همت گمارد و در حقیقت می‌توان او را یكی از منادیان به حق در جبهه‌ها نامید.

وی در عملیات شكست حصر‌ آبادان و طریق‌القدس كه در جریان آن مناطق وسیعی از سرزمین اسلامی از چنگال اشغالگران رهایی یافت، با سمت فرماندهی گردان فعالانه انجام وظیفه كرد و در هر دو عملیات یاد شده مجروح شد. اما پس از مداوای اولیه، بلافاصله در حالی كه هنوز بهبودی كامل نیافته بود به جبهه بازگشت.

سردار رشید اسلام شهید ردانی‌پور هماره در عملیات‌ها حضوری فعال داشت، او در عملیات فتح‌المبین از ناحیه دست بشدت مجروح شد؛ اما با وجود جراحت عمیق برای شركت در عملیات بیت‌المقدس به جبهه بازگشت. پس از آن در عملیات رمضان، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را بر عهده گرفت. این امر شگفتی فرماندهان نظامی را از اینكه یك روحانی فرماندهی سه لشكر را عهده‌دار است و با لباس روحانی وارد جلسات نظامی می‌شود و به طرح و توجیه نقشه‌ها می‌پردازد را برمی‌انگیخت.

او در عملیات محرم، والفجر 1 و والفجر 2 شركت داشت و تا لحظه‌ شهادت هرگز جبهه را ترك نكرد.

سرانجام این روحانی عارف و فرمانده‌ شجاع در 15مرداد 1362 در عملیات والفجر 2، عاشقانه ردای شهادت را برتن كرد و به وصال محبوب رسید.

این شهید آزاده در بخشی از وصیتنامه خویش آورده است:

'...سپاس خداوندی را كه انور جلال او از افق عقول بندگانش تابان است و خواسته اش از زبان گویای كتاب و سنت نمایان. خدایی كه دوستان خود را از دلبستگی به دنیای فریب كار رهانید و به شادی های گوناگونشان رساند و اما شما ای روحانیون و طلاب عزیز همان طور كه امام فرمودند تزكیه و تعلم را پیشه خود سازید و جوانان عزیز اسلام را هادی باشید و در آغوش هدایت الهی جای بگیرید. كار شما بهترین كاراست همان كار پیغمبر و ائمه معصومین است. هدایت و ارشاد و اداره جامعه اسلامی و پیاده كردن احكام نورانی اسلام...موانع زیاد است و با صبر و استقامت راه انبیاء را ادامه دهید كه امروز جوانان ما با ریختن خونشان موانع راه را برداشتند و برمی دارند و ما در قیامت در پیشگاه خداوند تبارك و تعالی عذری نداریم و البته این حرف من با هم درسها و هم سنگران خودم است. نه به بزرگان كه سخن گفتن در مقابلشان بی ادبی است. آنان مربی ما هستند و ما شاگرد آنان.

و شما ای پاسدار عزیز و جوان برومند كه هدفتان مقدس است و راهتان روشن و حركت تان حماسه آفرین است. چون هجرت تان آغاز بر هجرتها بود و خون سرخ تان پیام آور هدف تان و سرهای بریده و بدن های قطعه قطعه شده شما نشانگر مظلومیت تان است. دست از دامان امام زمان و نوكرانش نكشید كه اینان عمال اسلامند و اسلام اصیل راباید از امثال غفاری ها، سعیدی ها، مطهری ها، بهشتی ها، صدوقی ها، مدنی ها، دستغیبی ها و امثالهم گرفت.

بدانید اسلام منهای روحانیت اسلام نیست و این سد دشمن شكن را نگذارید بشكند...'

اطلاع**2059**9131