تهران - بیست‌ و هفتم شهریورماه (روز درگذشت استاد شهریار) در حالی به عنوان روز شعر و ادب فارسی در تقویم ها ثبت شده است كه تئاتر ایران با وجود پیشینه كهن فرهنگی در امر ادبیات منثور و منظوم در امر اقتباس از این آثار نتوانسته كارنامه موفقی از خود به جای بگذارد.

در حالت كلی هر اثری در قالب یك رسانه خاص كه براساس اثری در رسانه ای متفاوت شكل می گیرد را اقتباس «Adaptation» گویند. اقتباس های نمایشی را می توان براساس فیلمنامه، رمان، داستان كوتاه، وقایع تاریخی، زندگینامه ها و گاه حتی شعر یا تصنیف ساخت.

قتباس هم می تواند آزاد «Loose Adaptation» باشد و در آن حال و هوای كلی اثر، بخشی از آن، شخصیتی، یا حتی یك عنوان حفظ گردد و هم می تواند كاملاوفادارانه «Loyal Adaptation» باشد و در آن داستان اصلی، شخصیت ها و حتی گفتگوها را تا حد ممكن حفظ كرد.

همیشه این رابطه برگشت ناپذیر بین نویسنده و نمایشنامه نویس وجود داشته كه اثر ادبی در فرآیند تبدیل شدن به اثر نمایشی، به مرتبه نازلتری نزول می كند، نوع نگاه از بالابه پایین نویسندگان ادبیات داستانی به تئاتر و پیامدهای آن هم به نظر اجتناب ناپذیر می آید.



** ادبیات، تكیه گاه محكم هنر نمایش



با همه این گله های تاریخی و حرف و حدیثی كه بدل به جزء لاینفك روند اقتباس ادبی در تئاتر شده، تكیه گاه محكم ادبیات همواره پشتیبان هنر نمایش بوده و تئاتر هم بهره خوبی از این وجه برده است.

وقتی به روند و شیوه های اقتباس ادبی در تئاتر دقت می كنیم، به نظر می آید پیشرفت در همه عرصه های زندگی و به نوعی ورود به عرصه مدرنیته به گونه ای اجتناب ناپذیر بر لایه های مختلف این روند هم تاثیر گذاشته و رویكرد به اقتباس همچنان در حال تغییر و تحول است.

اولین اقتباس های نمایشی از آثار ادبی برجسته در شرایطی صورت گرفتند كه به نظر می آمد تصویر صحنه ای محض بتواند وجه موفقیت یك اثر ادبی را تكمیل كند، بدون آن كه تلاش شود چیزی به آن بیفزاید.

به گفته دیگر نوع تصویر كردن صرف آنچه در كتاب و رمان به رشته تحریر درآمده، نیاز اولیه ای بود كه هنر نمایش و نمایشنامه نویسی باید به آن پاسخ می داد. كمی بعدتر بود كه كاركرد تصویر صحنه ای و چگونگی شیوه های تصویرسازی صحنه ای به كمك آثار نمایشی آمد تا اقتباسی به نوعی جامع تر از یك اثر داستانی ارائه شود؛ اقتباسی كه زبان حال تئاتر باشد و تصویر و روایت تصویری موجود در آن، دخل و تصرفی در محدوده مجاز خود در یك اثر ادبی انجام دهد.

اقتباس ادبی و پیوند آن با تئاتر در ایران تا به امروز بسیار كمرنگ بوده و كمتر نمایشنامه نویسی دستمایه های ادبی را به عنوان مصالح اولیه برای ساختن یك اثر نمایشی موفق و آبرومند به كار برده است.



** گریز كارگردانان از متون ایرانی



طبق گفته پری صابری نویسنده و كارگردان تئاتر، مقوله اقتباس ادبی برای درام، مقوله ای است كه در ایران اصلا بهای درخور شان اش را از سوی تئاتری ها و مسوولان این هنر دریافت نمی كند. این مقوله تا به آن حد از جایگاه خویش دور افتاده است كه در طول این 30 سال كه از انقلاب می گذرد، حتی 30 نمونه تئاتر حرفه ای كه از متون ادبی ما برای صحنه اقتباس شده باشد را نمی توانیم بشماریم.

این در شرایطی است كه منابع ادبی كه در اختیار ما ایرانی ها قرار دارد از هر حیث توانایی تبدیل شدن به انواع گونه های نمایشی از حماسی تا عاطفی و تراژدی تا كمدی را به صورت بالقوه در بطن خود دارند. اما این سوال وجود دارد كه چرا این كارگردانان كه از جدایی تئاتر و ادبیات ایران شاكی هستند، خود به سراغ متون ادبی نمی روند؟ چرا نمایشنامه نویسان ما از اقتباس های ادبی گریزان هستند؟



** مقصر كیست؟ هنرمند یا ادبیات؟



براساس گفته های محمود عزیزی نویسنده و كارگردان نمایش، ادبیات كهن ما بیشتر توصیفی است تا تصویری، اما می توان با گرفتن ایده كلی براساس آن دست به خلق نمایشنامه زد. اقتباس نمایشی از آثار ادبی كهن هم كاری بسیار حساس و نیازمند پشتوانه مطالعاتی قوی است.

تئاتر و نمایش از همان روزهای آغازینش، وامدار ادبیات كلاسیك و در ادامه وامدار ادبیات نو گردید و پس از آن در تعاملی پویا با آن قرار گرفت. همواره چه از منظر غنای محتوایی و چه به لحاظ ساختار روایتی، نمایشنامه وابستگی تردیدناپذیری به عناصر برجسته ادبیات از جمله قصه و داستان و شخصیت پردازی داشته است. از همین روست كه برجسته ترین آثار تاریخ نمایش، همواره اقتباس های درخشان از ادبیات بوده اند.



** غنای گنجینه های ادب فارسی برای نمایش



سیدحسین فدایی حسین می گوید: باید بپذیریم كه اقتباس به نفع تئاتر ما است. همیشه تاسف خورده ایم كه چرا كارگردان های نمایش ما داستان های غنی موجود در گنجینه متون ادبی ما را به اثر نمایشی تبدیل نمی كنند. آیا این به عدم شناخت كارگردانان ما از ادبیات بازمی گردد؟ ارتباط تئاتر و ادبیات، یك ارتباط تنگاتنگ است و منبع هر دو، در واقع یك چیز است. یعنی نمی شود كه نمایشگر ادبیات را نشناسد.

بحث عدم شناخت مقوله ادبیات داستانی توسط نمایشنامه نویسان و كارگردانان تئاتر ایران نیز یكی از آسیب های بزرگی است كه سبب شده مقوله اقتباس ادبی در ایران به چنین سیر نزولی هدایت شود. دكتر جابر عناصری، نویسنده و پژوهشگر نمایش در این زمینه معتقد است كه متاسفانه نمایش ما به داستان بی اعتناست؛ به عبارت دیگر باید بگویم تئاتر داستان گوی ما به ادبیات داستانی بی توجهی كرده است.

بسیاری از كارگردانان نمایش كه عموما بعد از انقلاب به عرصه تئاتر وارد شده اند، تمایل خیلی زیادی دارند كه خودشان نویسنده آثارشان باشند. در واقع، خودشان مولف نمایش ها محسوب می شوند. به نظر می رسد كه بسیاری از این كارگردانان نگران این هستند كه اگر از نمایشنامه فرد دیگری استفاده یا از كتابی اقتباس كنند، مولف آن نمایش به حساب نمی آیند.

آثار ادبی، پشتوانه ای قوی و موثر برای تئاتر ایران بوده و هست و اقتباس از آنها برای نوشتن نمایشنامه ها می تواند بسیار به قوت آثار هنر نمایش یاری رساند

در این میان یكی از مولفه هایی كه می تواند در بازپروری مقوله اقتباس ادبی در ایران یاری رسان جامعه تئاتری باشد، توجه به سرمایه های تئاتر آینده كشور یا همان دانشجویان امروزی است؛ چرا كه رسالت دانشكده های تئاتری، آموزش و پرورش هنرمندان و تزریق آن به بدنه حیات نمایش در كشور است.



** جای خالی واحد درس اقتباس ادبی در دانشگاه ها



شهرام زرگر مدیر گروه تئاتر دانشكده سینما و تئاتر لزوم بازنگری شرح درس های رشته ادبیات نمایشی برای حفظ و احیای سنت اقتباس ادبی را ضروری می داند و همچنین با تاكید به این نكته اساسی اشاره كرده كه باید مسوولان و متولیان نظام آموزش عالی با برگزاری جلسات هماهنگ شده با اساتید هنر نمایش بخصوص نمایشنامه نویسان به شرح درس مناسب با اهداف روند آموزش صحیح دانشجویان ادبیات نمایشی همت گمارند.

باید با این قبیل كارهای كارشناسانه و برگزاری همایش ها و سمینارهایی با محوریت اقتباس در آثار نمایشی به یاری نویسندگان جوان بشتابیم و این صنعت نوشتاری را به هنرمندان بزرگ یادآوری كنیم تا در راستای تلاش برای حفظ فرهنگ، ادب و هویت ایرانی تلاش درخور شاءنی انجام داده باشیم.

با فراموشی این قبیل آثار و عدم میل نویسندگان برای پرداخت صحنه ای داستان های ادبی ایرانی، ما سهم بزرگی از فرهنگ و هویت خود را به عنوان یك ایرانی از دست می دهیم و این می تواند در آینده ضربه جبران ناپذیری بر بدنه فرهنگی كشور وارد سازد كه بازسازی آن به بیش از زمانی كه ما آن را از دست داده ایم نیازمند است و حتی ممكن است بازیابی آن زمان از دست رفته هیچ گاه میسر نگردد.

از طرف دیگر همان تلاش های نصفه نیمه ای كه در ایران در برخی از آثار صحنه شاهد هستیم كه اثر خود را با عنایت به رمانی و یا داستانی و یا یكی از ذخایر ادبی غنی ایران خلق كرده اند نیز از ابتدایی ترین اصول روند اقتباس ادبی هم در خلق آن اثر استفاده نكرده اند.



** اقتباس یا سرقت ادبی



فرزان سجودی نویسنده و پژوهشگر هنر نمایش در ارتباط با این بی توجهی نمایشنامه نویسان ایرانی در زمان اقتباس ادبی برای خلق اثرشان به نكته خوبی اشاره كرده است و آن این مساله است كه، مقوله اقتباس ادبی در ایران، مقوله مهجور و فراموش شده ای است.

در ایران اقتباس ادبی با كپی برداری در نسبت تعریفی مساوی به سر می برد و این در حالی است كه یك اقتباس نمایشی را تنها وقتی می توان به راستی هنرمندانه دانست كه شگردهای بیان ادبی را با ابزارهای بیان تئاتری جانشین نماییم. به عبارت دیگر به جای كپی سازی یا مصور كردن اثر، باید تلاش كنیم كه آن نمایش و اقتباس را طوری به اجرا در بیاوریم تا یكپارچگی تئاتریكال خود را حفظ كند.

اگرچه تئاتر، همیشه در ذات خود، در به تصویر كشیدن آثار ادبی، نمی تواند به طور كامل وفادارانه عمل كند و بیشتر نمایش های اقتباسی در قیاس با اصل خود ضعیف بوده اند، اما اگر نمایش های موفق را جدا از ادبیات و با توانایی و ظرفیت تئاتر نگاه كنیم، در تئاتر دنیا با نمونه های موفقی در این زمینه روبه رو هستیم.



** تفاوت معنی شناختی ماهیت ادبیات با درام



به اعتقاد محمد شهبا استاد دانشگاه و مترجم آثار نمایشی، ذات تئاتر با ادبیات متفاوت است. ادبیات می تواند تنها دستمایه خوبی برای خلق یك اثر خوب نمایشی باشد.

با وجود تمام این گفته ها و نظریات اما این سوال وجود دارد كه چرا نمایشنامه نویسان، هنرمندان و پژوهشگران هنر نمایش در ایران كه از جدایی تئاتر و ادبیات شاكی هستند، خود به سراغ متون ادبی نمی روند؟ چرا نمایشنامه نویسان ما از اقتباس های ادبی گریزان هستند؟

به نظر نمی آید پاسخ به این سوالات لااقل برای كسی كه ولو آشنایی مختصری با ساختار هنر نمایش امروز ایران دارد، چندان دشوار باشد. به هرحال این فقره دوری نمایشنامه های تئاتر ایران از ادبیات نیز از اساس و بنیاد سیستم تولید آن منشاء می گیرد و به همان ساختار های غیراستاندارد موسسات آموزشی اش و بحث همیشگی عدم حمایت دولت از این هنر، بازمی گردد.

هم كارگردانان و هم نمایشنامه نویسان ما حتما تشخیص می دهند كه آثار ادبی، پشتوانه ای قوی و موثر برای تئاتر ایران بوده و هست و اقتباس از آنها برای نوشتن نمایشنامه ها می تواند بسیار به قوت آثار هنر نمایش یاری رساند. ولی آن كه سرنخ تولید و تهیه را در بدنه تئاتر كشور به دست دارد، اگرچه ممكن است به این واقعیت باور هم داشته باشد ولی حاضر نیست برایش هزینه كند.

از: امین خرمی

فراهنگ(5)**9266 ** 1418