تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۸

تهران- ايرنا- سيدابراهيم نبوي، طنزنويس مطبوعات دوم ‌خردادي، 10 سال پيش از ايران رفت و آنجا به كارش ادامه داد. تا همين چند وقت پيش هم كمتر كسي فكر مي‌كرد او و امثالش حتي بتوانند به بازگشت به كشور فكر كنند اما حالا مدتي است او پايش را در يك كفش كرده كه برمي‌گردم.

پايگاه خبري – تحليلي فرارو نوشت: وقتي او اين تصميمش را علني كرد، مخاطبانش اغلب به اين فكر مي‌كردند كه اين يك اظهارنظر در ادامه طنازي‌هاي آقاي طنزنويس باشد يا نهايتا حرفي كليشه‌اي از روي دلتنگي براي ميهن كه براي آن‌ور آبي‌ها ژست معمولي است. اما حالا او بسيار جدي و برنامه‌ريزي‌شده مي‌گويد اگر برنامه‌هايش رديف شود، به ايران مي‌آيد، حتي اگر از روي همان پله‌ها كت‌بسته به اوين منتقل شود يا گوهردشت.



هفته‌نامه «حاشيه» با اين مقدمه، گفت‌وگوي خود با سيدابراهيم نبوي را منتشر كرده كه مشروح آن در پي مي‌آيد:

*** آقاي نبوي شما 10 سال است از كشور خارج شده‏‌ايد و پيش از آن چند باري متهم و محكوم شده‏‌ايد به‌خاطر نوشته‌هاي‏تان. حالا چرا دوست داريد برگرديد؟

من ده سال قبل براي اينكه يك سالي از ايران بروم از كشور خارج شدم و از همان سال اول قصد بازگشت داشتم و چندين‏ بار براي بازگشت اقدام هم كردم ولي متاسفانه هر بار‌ به‌ قول آقاي خياباني سنگ ما به در بسته خورد. در حقيقت من اين 10 سال را مثل مسافر، منتظر هواپيمايي كه دائم تاخير مي‏‌كند، منتظر ماندم. نه براي ماندن در اينجا برنامه ريختم و نه حتي يك روز براي هميشه‏ ماندن در فرنگ فكر كردم. حالا هم معتقدم بايد برگردم چون هميشه معتقد بودم. فقط فكر مي‏‌كنم الان بهترين وقت و شايد براي من آخرين فرصت باشد. اما درباره اتهام و محكوميت؛ من به‌ طور رسمي دو بار متهم شدم ولي هرگز در هيچ دادگاهي محكوم نشدم يعني تا كنون حكمي عليه من صادر نشده. آقاي مرتضوي فقط شخصا به من گفته كه مي‏‌خواهد به من هشت ماه زندان بدهد كه پنج ماهش را گذراندم ولي حكمش صادر نشده. براي همين من محكوم نيستم بلكه فقط متهمي هستم كه چند بار به دادگاه رفتم. علت اينكه قصد بازگشت دارم اين است كه مي‏‌خواهم به كارهاي ماندگار و اساسي‏‌ام از جمله تحقيقات ادبي درباره تاريخ طنز بپردازم، رمان‏‌ها و داستان‏‌هاي كوتاهم را منتشر كنم و در فضاي فرهنگي داخل ايران زندگي كنم.



*** شما كه آنجا بارها خط‌ قرمزهاي جمهوري اسلامي را رد كرده‏‌ايد، چه طور انتظار داريد از آمدن شما استقبال شود؟ دستگاه امنيتي و قضايي كشور، دست‏‌كم شما را تحت پيگرد قرار مي‏‌دهد. فكر مي‌كنيد دقيقا به چه عناويني متهم شويد؟

من مطلقا انتظار هيچ استقبالي را ندارم. ديوانه كه نيستم. مي‏‌دانم بايد به بسياري از سوالاتي كه مربوط است، پاسخ بدهم و لاجرم در مواردي ممكن است محكوم شوم و در بسياري موارد پاسخ‏‌هايي دارم كه فكر مي‏‌كنم قانع‏‌كننده باشد. به‌ هر حال من ترجيح مي‏‌دهم بعد از ورود، پاسپورتم را تحويل بدهم چون ديگر قصد خروج از ايران را ندارم. به دادگاه يا زندان مي‏‌روم و هر چه بايد مكافات بكشم، مي‏‌كشم و بعدش اگر زنده باشم به زندگي ادامه مي‏‌دهم. من فكر مي‏‌كنم به مواردي مانند تبليغ عليه نظام، اهانت به مسئولان عاليرتبه كشور، اقدام عليه امنيت كشور، همكاري با بيگانگان، همكاري با رسانه‏‌هاي ضد انقلاب و تلاش براي براندازي كشور متهم بشوم. تقريبا به همه مواد 498 تا 500 قانون مجازات اسلامي در برخي موارد مي‏‌دانم كه محكوم خواهم شد ولي در مواردي مانند همكاري با بيگانگان و تلاش براي براندازي طبيعتا محكوم نمي‏‌شوم؛ براي اينكه نكرده‏‌ام ولي به مسئولان كشور توهين كرده‏‌ام، عليه نظام تبليغ كرده‏‌ام و با رسانه‏‌هايي كه ضد انقلاب ناميده مي‏‌شود، همكاري كرده‏‌ام كه طبعا به اين موارد محكوم مي‏‌شوم و تحمل مجازات را هم دارم.



*** اظهارنظرها درباره‌ آنهايي كه تمايل به بازگشت دارند، متفاوت است. گاه از زبان مسئولان چراغ‌سبزهايي داده مي‏‌شود و حتي كميته‏‌اي هم در اين‌باره تشكيل شده. اما جديدا آقاي اژه‏‌اي گفته كه تسامحي به خرج داده نخواهد شد. چه اتفاقي بايد بيفتد تا شما و كساني مانند شما بتوانند برگردند؟

اگر بخواهم منتظر اين بمانم كه چراغ سبزي نشان داده شود، بايد آنقدر بمانم كه علف سبز زير پايم به ريشي كه از فرط انتظار بلند مي‏‌شود، برسد. من نه به تسامح فكر مي‏‌كنم و نه منتظر اتفاقي هستم. كسي من و امثال من را ممنوع‏‌الورود نكرده، به همين دليل طبعا مي‏‌توانم برگردم ولي اصولا منتظر ماندن براي اينكه همه‏ چيز چنان بشود كه فرش قرمز براي امثال من پهن كنند، در تصور من نيست.



من اميدوارم آن مسئولان سياسي كه دوست دارند من و امثال من برگرديم و مي‏‌دانند كه بازگشت ما به نفع فرهنگ و سياست كشور است، آنهايي را كه دوست ندارند ما برگرديم قانع كنند و ما در فشار كمتري به ميهن‏مان بازگرديم. اميدوارم اينقدر عقلانيت باشد كه بدانند يك نويسنده در كشور خودش بيشتر به كار حرفه‏‌اي مي‏‌پردازد و كمتر درگير حواشي سياسي مي‏‌شود. من هم جز انجام چند تحقيق گسترده و منتشر كردنش كاري در ايران ندارم. الان مشكل من در كارهاي اجرايي برگشتن، همان‏‌ها كه معمول است، مثل تحويل خانه و تغييراتي اين‏‌چنين است و البته به پايان رساندن كتاب «كاوشي در طنز ايران» كه كمتر از دو ماه ديگر تمام خواهد شد و الان بيش از پنج جلد آن آماده نشر ديجيتالي است.



*** به‏ تازگي گفته‏‌ايد برنامه اخيرتان در استراليا آخرين استندآپ كمدي خارج از ايران‏تان خواهد بود و حتي گفته‏‌ايد تا آخر آبان برمي‏‌گرديد. يعني واقعا در يكي از همين روزهاي آينده شما از پله‌هاي هواپيما در فرودگاه تهران پياده مي‏‌شويد؟ از اينجا كسي مشخصا به شما گفته مي‏‌توانيد بياييد و درواقع قضيه را رديف كرده است؟ اگر نه با چه پشت‏گرمي و پيش‌بيني‌هايي مي‌آييد؟

اصولا قصدم اين نيست كه در شرايط خوب و مساعد برگردم بلكه قصدم اين است كه برگردم. در ايران دستيابي به يك توافق يا مثلا امان‏‌نامه يا تضمين موضوع بيهوده‏‌اي است. اصولا چه كسي مي‏‌تواند به من تضمين بدهد؟ مگر چنين تضميني وجود دارد؟ مگر كساني كه با تضمين آمده‏‌اند، بي‏ مشكل بوده‏‌اند؟ من نه تضميني گرفته‏‌ام و نه براي آن تلاش كرده‏‌ام. علتش هم اين است كه كسي نمي‏‌تواند تضمين بدهد. اين اصلا خوب نيست كه هيچ قدرت متمركزي نباشد كه شما از او تضمين بخواهيد ولي به‌ هر حال چه بهشت ايراني باشد و چه جهنم ايراني، در هر حال ايراني است. يك روز قيف نيست، يك روز قير نيست و يك روز مسئولي كه به شما تضمين داده، بي‏ خبر براي گردش رفته چالوس! نه، من هيچ تضميني از كسي نگرفته‏‌ام و بنا هم نداشتم بگيرم. تنها چيزي كه زمانم را تعيين مي‏‌كند، كارهاي عملي و اجرايي است كه پيش از بازگشت بايد بكنم كه فعلا مشغول آنها هستم.



*** از همين الان با مخالفت‌ها و موافقت‌هايي در باب اين بازگشت مواجه شده‏‌ايد. اين دو دسته چه كساني هستند و درباره بازگشت شما چه فكري مي‏‌كنند؟

موافقان بسيارند، اغلب آنهايي كه اميد به اصلاح و بهبود وضع كشور دارند و دوست دارند ايران بهتر شود. نظر آنها را عملا و صريحا و به‌طور مستقيم شنيده‏‌ام. تقريبا مي‏‌توانم بگويم موج بسيار خوبي در مورد تصميم من وجود داشته. مخالفان هم غالبا از افرادي هستند كه يا به‌ خاطر علاقه شخصي به من مي‏‌گويند نرو چون با خطر مواجه مي‏‌شوي يا دچار اضطراب هستند كه طبيعتا همه‏‌شان فقط مي‏‌گويند امروز نرو و دو ماه ديگر برو. هيچ‏كدام معتقد نيستند بايد بمانم تا همه‏ چيز عوض شود. اما دو گروه هستند كه به‌ طور كلي مخالف بازگشت من و امثال من به ايران هستند؛ يك گروه از آنها تندروهاي داخلي هستند كه مي‏‌خواهند سر به تن من و امثال من نباشد، آنها از بازگشت من ناراحت نمي‏‌شوند، آنها از اينكه مردم تصور كنند وضع كشور چنان تغيير كرده كه فلاني هم به ايران برگشته، ناراحت‏ هستند. آنها دوست دارند وضع به همين منوال بماند، وضعي كه نمي‏‌تواند به همين منوال بماند. آنها كشور را به بن‏‌بست، خطر جنگ، تحريم، گراني، كاهش ارزش پول و بن‏‌بست‏‌هاي سياسي كشانده‏‌اند و با همه اشتباهات‏شان مي‏‌خواهند همين وضع را حفظ كنند. اين افراد دوست داشتند احمدي‏‌نژاد باقي مي‏‌ماند، ايران با آمريكا مي‏‌جنگيد و اصلا روحاني رئيس‏‌جمهور نمي‏‌شد و البته گروه ديگري هم با بازگشت من مخالفند و آنها نيروهاي برانداز بيرون هستند. از نظر آنان كه مي‏‌خواهند وضع ايران را تلخ و سياه و نكبت و بد نشان بدهند و هر خبر اميدواركننده‌اي باعث مي‏‌شود يك‏ هفته كهير بزنند، رفتن من به ايران دكانشان را تخته مي‏‌كند. آنها كارشناسان ايران هستند كه هر چه وضع ايران سياه‏‌تر باشد به نفع آنهاست و مي‏‌دانند اگر من و امثال من برگرديم به اين راحتي نمي‏‌توانند وضع كشور را بدتر از آنچه هست، نشان بدهند.



*** اگر برگرديد، چطور مي‌توانيد نوشته‌ها و مواضعتان را با ساز و كارهاي اينجا هماهنگ كنيد؟

همانطور كه بقيه نويسندگان مي‏‌كنند. من كه در فرنگ متولد نشده‏‌ام؛ من در فاصله سال‌هاي 1368 تا 1383، يعني يك سال پس از خروجم از ايران، 46 عنوان كتاب در كشور چاپ كردم و اتاق به اتاق وزارت ارشاد را مي‏‌شناسم. آخرين كتابي كه از من چاپ اولش در ايران درآمد، رمان «مجنون و ليلي» بود كه يك سال پس از خروج از ايران نوشته بودم. آخرين كتابي هم كه با زندگينامه‏‌ام و نمونه آثارم در ايران چاپ شد در سال 1391 بوده. كتاب‏‌هاي من همين الان هم در بعضي كتابفروشي‏‌ها هست. چاپ پنجم، ششم، هفتم و هشتم بعضي از كتاب‏‌ها در چهار پنج سال گذشته منتشر شده و اصولا اغلب كتاب‏‌هاي من ربطي به سياست ندارد. 60‏ درصد كتاب‏‌هاي من، مطلقا به سياست ربط ندارد. كتابي مانند گزيده «لطايف‏‌الطوايف» يا «ملانصرالدين» يا «تهرانجلس» اصلا سياسي نيست.

من در هر حال ضمن اينكه به‌ طور دائمي تلاش مي‏‌كنم فضاي نشر را بازتر كنم ولي به قاعده موجود احترام مي‏‌گذارم. بعيد مي‏‌دانم اگر حتي به ايران هم برنگردم، از 70 كتابي كه در داخل و بيرون نوشته‏‌ام، حداكثر ممكن است 10 كتاب امروز قابل چاپ نباشد. به‌ هر حال من براي انتشار آن 60 كتاب مي‏‌كوشم.



*** شما مرتبا به صفحه فيس‌بوك آقاي ظريف مي‏‌رويد و برايش كامنت مي‏‌گذاريد. از ديگر مسئولان چه كسي اگر صفحه شخصي در فيس‌بوك داشته باشد، دوست داريد با او گفت‌وگو كنيد؟

من مرتبا به صفحه فيس‌بوك آقاي ظريف نمي‏‌روم، هر دو روز يك بار مي‏‌روم ولي شايد اين ديده‏ شدن نوشته‏‌هايم در آنجا به مورد پسند قرار گرفتن كامنت‏‌هايم كه بعضي تا 2500 لايك هم مي‏‌خورد، برگردد. اتفاقا علت اينكه من آقاي ظريف و شخصيتش را دوست دارم، ربطي به امروز ندارد. من همه آن گروه از ديپلمات‏‌هاي باهوش و حامي منافع ملي كشور را از 20 سال قبل هم دوست داشتم و با خيلي از آنها سال‌ها از نزديك رفيق بودم. من حداقل سه سال مديركل آقاي آخوندي وزير مسكن در وزارت كشور بودم، با علي جنتي دو سال در صداوسيما همكار بوديم و خيلي از همكلاسي‏‌هاي من وزراي كابينه فعلي و حتي قبلي‏‌اند. آقاي وحيدي هم‏‌دانشگاهي من بود، آقايان توفيقي و معين نيز هم‏‌دانشگاهي من بودند. من كه از مريخ به بلژيك هبوط نكردم، من سال‌ها در ايران كار كرده‏‌ام. حاشيه نروم؛ البته دوست‌ داشتم آقاي جنتي هم صفحه‏‌اي داشت و مي‏‌شد به او نظر خودم و افرادي مثل خودم را بگويم. البته مطمئنم خيلي از اين دوستان، نوشته‏‌هاي من را مي‏‌خوانند. صفحه خود من 130 هزار عضو دارد و بسياري از مسئولان از نظرات من مطلع هستند.



*** براي آقاي ظريف نوشته‏‌ايد به آنهايي كه پشت مجموعه‌ دولت ايستاده‏‌اند، فكر كند. فكر مي‏‌كنيد همين كه شما جزو كمپين‏‌هاي تحريم انتخابات نبوديد و از آقاي روحاني حمايت كرديد، مي‏‌تواند دليلي كافي براي بازگشتتان باشد؟

البته كه نه. دولت ايران كه دولت يك حزب نيست. دولت ايران در هر حال بايد براي هر ايراني كه در جهان، خودخواسته يا ناخواسته رفته است، راه را باز كند كه بتواند به كشورش برگردد يا سفر كند. ما كه تبعيدي نيستيم. ما بايد حق داشته باشيم به ايران برگرديم و البته اگر خطايي هم كرده‏‌ايم، مجازات مي‏‌شويم. منافع ملي حكم مي‏‌كند ايرانياني كه بيرون ايران زندگي مي‏‌كنند يا به كشور خودشان برگردند يا بتوانند به آن رفت‏ و آمد داشته باشند. من در هر كشوري كه دوست داشته باشم، همين امروز مي‏‌توانم به‌ عنوان يك نخبه ادبي مليت بگيرم ولي من دوست دارم مليت ايراني خودم را حفظ كنم و به اين افتخار مي‏‌كنم. نه فقط من بلكه كساني كه انتخابات را تحريم كردند هم بايد حق بازگشت داشته باشند. مگر تعدادي كه انتخابات را در داخل كشور تحريم كردند كم بودند؟ ولي ما ايستاديم و از مردم خواستيم در انتخابات شركت كنند و بالاخره هم دولت عاقل و مدبري را روي كار آورديم. من هيچ‌ طلبي از كسي ندارم. من حتي اگر بدانم بازگشتم به ايران به روند فعاليت دولت روحاني لطمه مي‏‌زند و او به‌ خاطر بازگشت افرادي مثل من تاوان مي‏‌دهد، بازگشتم را به تاخير مي‏‌اندازم. براي من اصلاح كشور مهم‌تر از سرنوشت فردي خودم است. الان هم گمانم اين است كه بازگشت من و امثال من به نفع كشور است وگرنه كدام ديوانه‏‌اي خودش را در معرض خطر قرار مي‏‌دهد، به‏ خصوص آدمي كه اهل دعوا هم نيست؟



*** چرا دوست نداريد آنجا بمانيد؟ آنجا كه فعاليت رسانه‏‌اي‏‌تان را داريد. مگر آنجا چه كمبودي داريد؟

من براي زندگي در بيرون ايران مطلقا مشكل ندارم. نه مشكل حقوقي، نه مشكل كاري و نه مشكل مالي. در ايران هميشه هشتمان گرو 9 بود، اينجا هم همانطور است. خيلي هم كشور خوبي است و دائم هم سفر مي‏‌روم. آزادي و كار و فعاليت اجتماعي و فرهنگي را كه در اينجا هست دوست دارم ولي من مي‏‌خواهم همه اينها را در كشور خودم داشته باشم. من دوست دارم فعاليت رسانه‏‌اي‏‌ام در محيطي باشد كه زبان مادري‏‌ام در آن به گوشم شنيده شود. اين نعمت بزرگي است كه صداي دور و برتان فارسي باشد. مشكل من اين است كه مي‏‌خواهم در محيط زبان فارسي زندگي كنم. همان رنج‌هايي را كه مردم مي‏‌كشند، بكشم و در همان شادي‏‌هايي كه از آن بهره مي‏‌برند، شريك باشم. مطمئنم در اين هشت سال بلاهايي بر سر اقتصاد و جامعه ايران آمده اما من و امثال من مي‏‌توانيم براي بهتر شدن اوضاع كمك كنيم.

من دوست دارم در همان شهر دودآلود، با مردماني كه سريع عصباني مي‏‌شوند، با قيمت‏‌هاي دائما متغير زندگي كنم. من از سال 1383 در خانه‏‌اي زندگي مي‏‌كنم با يك اجاره‏‌نامه 9 ساله به 700 يورو، الان هم اجاره‌خانه همان 700 يورو است. درآمد من هم در اين سال‌ها كما بيش دو هزار يورو بوده. من 9 سال است كه در سايت «روزآنلاين» كار مي‏‌كنم و حقوقم در اين سال‌ها تغيير نكرده. منظورم اين است كه من هيچ مشكلي اينجا ندارم. اينجا همه‌ چيز خوب است ولي من دوست دارم در كشور خودم باشم. اين خيلي عادي است.



*** شما در آنجا ملاحظاتي را كه برخي داشته‏‌اند و مثلا همه پل‏‌ها را پشت‌ سرشان خراب نكرده‏‌اند، نداشته‌ايد. مگر پلي پشت‌ سرتان مانده؟

ببينيد! مساله خيلي روشن است. من در اين سال‌ها هيچ فعاليت غيرعلني نداشتم. همه خوبي‏‌ها و بدي‏‌هاي من منتشر شده. براي بازگشت به ايران تنها كاري كه بايد بكنم، اين است كه يك بليت بخرم، سوار هواپيما بشوم و به ايران برگردم. اينكه پلي مانده يا نه، كاملا به شرايط من و مسائلي برمي‏‌گردد كه قطعا داوراني آن را داوري خواهند كرد. آقاي محسني‌ اژه‏‌اي كه نمي‏‌تواند به من بگويد به كشور برنگرد چون ما دستگيرت مي‏‌كنيم. اين كار ايشان از نظر قانوني كمك به مجرم است. ايشان بايد به من بگويد زودتر بيا تا مجازاتت كنيم. مساله پيچيده نيست. مثلا دادستان معتقد است من بايد سه سال بروم زندان، من هم آماده‏‌ام سه سال بروم زندان. ايشان كه نمي‏‌تواند مانع زندان‏ رفتن من شود. اصلا من معني اين تهديد‏ها را نمي‏‌فهمم. مقام قضايي كه حق ندارد مانع اجراي عدالت بشود. من هم كه خودم حاضرم بيايم و محاكمه بشوم. اينجا چه كسي ناراضي است؟ پل‌هاي پشت‌ سر من زياد است. مهم‏‌ترينش اينكه خودم مي‏‌خواهم بيايم.



*** گفته‏‌ايد مي‏‌خواهيد برگرديد چون آنجا خيلي چيزها ياد گرفته‏‌ايد و جامعه مي‏‌تواند از تجربه‏‌هاي شما استفاده كند. جامعه ايران دقيقا از كدام تجربه شما مي‏‌تواند استفاده كند؟

تجربه‏‌هاي فراواني هست؛ نظم در كار، ساختن بنيادهاي فرهنگي، تداوم در توليد فرهنگي، توليد اثر براي ميليون‏‌ها ايراني در سراسر جهان كه نياز به آثاري به زبان فارسي دارند، بيان تجربه مهاجرت به‌ طور واقعي و معكوس‏‌كردن روند گريز نخبگان و از همه مهم‌تر جدا كردن عواطف و احساسات در همكاري كه معمولا ما ايرانيان در آن ناتوانيم. من بيش از هر چيز كار بدون حاشيه، توليد منظم و ضرورت كنار گذاشتن تنبلي تاريخي را كه مثل سم، روح‌ و جان و فرهنگ‏مان را مي‏‌خورد، جزو اين تجربيات مي‏‌دانم. در اين سال‌ها آموخته‏‌ام چگونه بايد تجربه‏‌هاي‏مان را مكتوب كنيم و قابل مصرف بسازيم تا دائما اشتباهاتمان را تكرار نكنيم. آموخته‏‌ام كه چگونه به‌ جاي ويران‏ كردن دائمي و ساختن بناهاي تازه همان كه داريم را بازسازي كنيم. همه اينها تجربه‏‌هاي گراني است كه به‌ نظرم بايد من و بسياري مانند من به جامعه منتقل كنند.

سيام(1)**9129