تهران - ایرنا - محمد حسین بحرانی جامعه شناس در گفت و گو با ایرنا تاكید كرد كه طبقه ی متوسط به دلیل ناكامی گفتمان عدالت در دولت پیشین و برآورده نشدن خواسته هایش همچون دموكراسی و مشاركت به سمت گفتمان مطرح شده از طرف «حسن روحانی» حركت كرد.

طبقه ی متوسط نقشی برجسته در روند توسعه و تحول یك جامعه دارد. تقویت طبقه ی متوسط بدون شك از اصلی ترین ابزارهای توسعه ی هر كشوری محسوب می شود.

این طبقه با نام های مختلف و تعابیر متفاوتی به كار رفته است و هر كس از دریچه و زاویه یی خاص به آن می نگرد. عده یی از نظر توسعه ی سیاسی آن را موتور محركه ی دموكراسی می دانند و عده یی دیگر از نظر توسعه ی اقتصادی آن را موتور محرك توسعه و تولید می خوانند؛ البته دسته یی هم به نوعی تلفیق در كاركرد این طبقه معتقدند.

برای بررسی اهمیت طبقه ی متوسط در روند توسعه ی ایران و فراز و فرودهای این طبقه در دولت پیشین، با محمدحسین بحرانی مدرس جامعه شناسی در دانشگاه آزاد اسلامی و نویسنده ی كتاب «طبقه متوسط و تحولات سیاسی در ایران معاصر» به گفت و گو نشستیم.

وی در كتابش سعی دارد تا به بررسی و تبیین نقش قشرهای میانی (سنتی و جدید) در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران در فاصله ی سال‎های 1320 تا 1380 بپردازد؛ از این رو تحولات كشور و قشربندی آن را بر اساس ملاك سیاسی، به پنج دوره، از شهریور 1320 تا مرداد 1332، از مرداد 1332 تا خرداد 42، از خرداد 42 تا بهمن 57، از بهمن 57 تا رحلت امام (ره) و از این دوره تا پایان دوره ی نخست ریاست جمهوری «سید محمد خاتمی» در سال 1380، تقسیم می كند.

بحرانی در گفت و گو با ایرنا به مفهوم شناسی طبقه متوسط و نگاه های مختلف به این مساله، اهمیت طبقه متوسط در فرایند توسعه، فراز و نشیب های آن در سال های گذشته و البته چشم انداز پیش رو پرداخت.

در ادامه متن كامل گفت و گوی ایرنا با محمد حسین بحرانی آمده است.



***ایرنا:آقای بحرانی اگر بحث طبقه ی متوسط را از قشر بندی اجتماعی شروع كنیم آیا بین طبقه و قشر تفاوت خاصی وجود دارد یا نه؟

**بحرانی: تعریف قشربندی را می شود بر اساس عوامل مختلف و متعددی انجام داد كه همه ی آنها هم كاربردی هستند؛ برای مثال می توان بر اساس درآمد یا مسایلی مانند یارانه و این كه دهك ها چه وضعیتی دارند و چند دهك مستحق دریافت یارانه هستند، مورد بررسی قرار داد. همچنین قشربندی را بر اساس جنسیت یا سن هم می توان تحلیل كرد. به عقیده ی من طبقات اجتماعی یك گونه یا نوعی قشربندی هستند. برخی جامعه شناسان معتقد به وجود طبقات نیستند و قشر بندی شغلی و منزلتی را مورد پذیرش قرار می دهند؛ مثل «پارسونز» كه «كاركردگرا» است و اعتقادی به طبقات اجتماعی به مفهومی كه چپ ها معتقدند نیست.



***ایرنا: اهمیت بحث طبقات را در چه می دانید؟ چرا بحث از طبقات نقشی ویژه در حوزه ی جامعه شناسی دارد؟

**بحرانی: بحث طبقات به نظر من جدی است و حتی برخی جامعه شناسان از دید قدرت به طبقات نگاه كرده اند. «وبر» و «ماركس» كه هر دو از استوانه های جامعه شناسی هستند معتقدند كه طبقه وجود دارد. «دارندورف» از جامعه شناسان قرن بیستمی است كه معتقد است طبقه دیگر به آن مفهوم ماركسی - تضاد طبقاتی- وجود ندارد. وی از جمله جامعه شناسانی محسوب می شود كه از تضاد اجتماعی به كاركردگرایی مهاجرت می كنند و معتقدند كه این هم مثل بقیه ی امور اجتماعی كاركرد دارد. بعدها می بینیم جامعه شناسی مثل گیدنز استدلال می كند كه نظر دارندورف درست نیست؛ زیرا تا زمانی كه جامعه ی سرمایه داری حاكم است طبقات هم وجود دارد. حتی در بحث ها و آثار «افلاطون» و «ارسطو» مساله ی طبقه مطرح بوده است.



*** ایرنا: با این تفاسیر می توانید تاریخچه ی مختصری از مفهوم طبقه ی متوسط در جامعه مدرن ارایه كنید؟

**بحرانی: بحث از طبقه در جامعه ی جدید از انقلاب صنعتی شكل می گیرد و جدی می شود. انقلاب صنعتی در اواسط قرن هجدهم یا در واقع سال (1760م ) با اختراع ماشین بخار، یك تحول عظیمی در نظام تولید جامعه بوجود می آورد و تا پیش از آن تولید بیشتر كارگاهی یا خانگی بوده است. اما با انقلاب صنعتی تولید ماشینی شكل گرفت و اینك انبوهی از كارگران در كنار هم در كارخانه های صنعتی كار می كنند و با نابرابری و فشاری كه بر طبقه ی كارگر می آید، بحث طبقه و شكاف طبقاتی مطرح می شود. ماركس در قرن نوزدهم به طور جدی اساس كارش را بر مساله ی مبارزه ی طبقاتی می گذارد. چند دهه ی بعد، وبر تحولاتی در نظریه ی ماركس می دهد و معتقد است كه بحث قشربندی جامعه مساله ی توزیع قدرت است. وی قدرت اقتصادی جامعه را به طبقات، قدرت اجتماعی را به منزلت و شوون اجتماعی (گروه هایی كه در صدد رسیدن به قدرت هستند) را به احزاب تقسیم بندی می كند.



***ایرنا: در واقع شما معتقدید در بحث قشر بندی و طبقات از یك عاملی بودن «ماركسی» به سمت چند عاملی «وبری» پیش می رویم؟

**بحرانی: بله! وبر معتقد است كه ماركس به مساله ی مراتب توجه نكرده است. البته وبر درست می گوید؛ زیرا در جامعه ی ما پیش از سرمایه داری بیش از آن كه طبقه مطرح باشد، منزلت و مراتب مطرح بوده است. بعد از وبر و ماركس، «بوردیو» نیز به این مساله پرداخت كه من در تنظیم چارچوب نظری كتابم از او بهره گرفته ام. او ماركس را نقد یا به روز رسانی كرد و معتقد است سرمایه، فقط سرمایه ی اقتصادی نیست. وی علاوه بر سرمایه ی اقتصادی از سرمایه ی فرهنگی و سرمایه ی نمادین هم سخن به میان می آورد.



***ایرنا: با توجه به آنچه فرمودید در نگاه بوردیو، طبقه ی متوسط از كدامیك از سرمایه های اقتصادی، فرهنگی و نمادین بیشترین بهره را می برد؟

**بحرانی: بوردیو فضای اجتماعی را بر اساس تمایز بین انسان ها و گروه ها بر اساس میزان سرمایه تحلیل می كند. برای مثال اگر یك محور مختصات را بصورت(X،Y) در نظر بگیریم و بعد نقطه یی را مد نظر قرار دهیم و بگوییم كه چه میزان از فضایی را اشغال كرده است؛ آنگاه در می یابیم گروه ها و انسان هایی كه در این فضا نزدیك هم قرار می گیرند، یك مشابهت هایی با هم دارند؛ بویژه در «مصرف» مثل اینكه چه غذایی و نوشابه یی می خورند، فیلمی كه می بینند، موسیقیی كه گوش می دهند به هم شباهت پیدا می كنند. بوردیو معتقد است در مرتبه ی بعدی این ها در موضع گیری سیاسی نیز مانند هم عمل می كنند. در این فضا كسانی مثل مدیران شركت های بزرگ، بانكداران و .. در بالا، گروهی مانند معلمان، دبیران، مهندسان و... در میانه و كشاورزان و كارگران نیز در پایین قرار می گیرند. با این تفاسیر در واقع سه طبقه ی اصلی را می شود در فضای فكری بوردیو پیدا كرد كه به دیدگاه های وبر و گیدنز شباهت پیدا می كند، هر دوی این ها معتقدند كه ماركس طبقه ی متوسط را جدی نگرفته است.



***ایرنا: برگردیم به طبقه ی متوسط در ایران. اساس دوگانه ی قدیم و جدید در ایران چه نمودی دارد؟

**بحرانی: طبقه ی متوسط قدیم همان گونه كه از اسمش برمی آید همیشه بوده است و در وسط موقعیت های اجتماعی و اقتصادی قرار می گیرد كه شامل پیشه وران و كسبه می شود؛ یا در واقع كسانی هستند كه سرمایه دار به مفهوم استثمار كننده نیستند؛ از طرفی استثمار هم نمی شوند. این ها را طبقه ی متوسط قدیم سنتی یا «خرده بورژوازی» می نامند. طبقه ی متوسط جدید همانگونه كه از اسمش بر می آید نسبت به آنها جدید است. هر چقدر جامعه به سمت مدرن شدن پیش می رود دارای موقعیتی بیشتر می شود؛ به خاطر اینكه این ها كارگزاران تحول جامعه هستند.



***ایرنا: شما در كتابتان چگونه گفتمان را از دل یك طبقه بیرون می كشید و تقسیم بندی ادواری می كنید؟

**بحرانی: من در این كتاب آورده ام، اینكه گفته شود هر گفتمانی برای یك قشر و طبقه است، درست نیست؛ زیرا در عمل ما می بینیم كه نمی شود این گونه به آن پرداخت. بنابراین ما نمی توانیم بگوییم چه دیدگاهی برای كدام طبقه است؛ شاید بصورت تئوریك بتوانیم بگوییم ولی در عمل نشدنی است. برای مثال «برینگتون مور» می گوید كه تمام جنبش های دهقانی و كارگری، كمونیستی است؛ در صورتی كه آلمان با آنكه طبقه ی كارگر قوی داشته هیچوقت كمونیست نشده است. در واقع زمانی یك گفتمان عمومیت پیدا می كند كه مطلوبیت داشته باشد. یعنی دال های خود شامل آزادی و عدالت را طوری تعریف كند كه توده ی مردم آن را درك كند.



***ایرنا: نقش روشنفكران در طبقه ی متوسط جدید در ایران را چگونه ارزیابی می كنید؟

**بحرانی: از همان اوایلی كه طبقه ی متوسط جدید در ایران در حال رشد بود، هم زمان دیدگاه های ماركسیستی و چپ وارد ایران می شود و تا حدودی هم تاثیر زیادی بر طبقه ی كارگر جامعه می گذارد. جالب است كه بعدها دیدگاه های چپ و حتی دموكراسی خواه به روشنفكرها یا طبقه ی متوسط جامعه محدود می شود. حتی می بینیم روشنفكران مذهبی همچون شریعتی، بازرگان و طالقانی نقش مهمی را در جامعه ایفا می كنند؛ بویژه شریعتی كه با دادن سویه یی ایدیولوژیك به مذهب شیعه توانست اثر گذاری فراوانی بر طبقه ی متوسط بگذارد. بعد از انقلاب هم شهید مفتح با طرح بحث وحدت حوزه و دانشگاه، پیوند بین دانشگاه( طبقه ی متوسط جدید) و حوزه (طبقه ی متوسط قدیم) را پیگیری می كند.



***ایرنا: مهمترین ویژگی مشتركی كه طبقه ی متوسط در ایران دارند كدام است؟

**بحرانی: تبدیل به طبقه شدن یك گروه اجتماعی در مبارزه است. هنگامی كه وارد مبارزه می شود، طبقه می شود و بدون مبارزه یك قشر یا گروه اجتماعی است. البته مبارزه شكل های مختلفی دارد و منظور ما مبارزه به معنای منفی آن نیست. برای نمونه تشكیل یك حزب سیاسی هم نوعی مبارزه است. به نظرم تبدیل شدن از قشر به یك طبقه می تواند ویژگی مشترك طبقه ی متوسط باشد.



***ایرنا: رفتار شناسی طبقه ی متوسط در ایران امروز بویژه از دهه 80 به بعد را به چه نحوی می بینید؟ یا در واقع طبقه متوسط در ایران الان كجا ایستاده است؟

**بحرانی: باید بگویم تقسیم بندی هایی كه در كتابم ارایه كرده ام تا سال 80 را در بر می گیرد و قرار است در چاپ بعدی تا سال 85 را به آن اضافه كنم. به نظر می رسد در این دهه انتقال از طبقه ی متوسط سنتی به جدید بیشتر شده است؛ بویژه اینكه بعضی از فعالیت هایی كه جزء خرده بورژوازی می تواند محسوب شود، پیشرفت داشته است. برای نمونه پیشه ور كه جزء طبقه ی متوسط سنتی محسوب می شد بدلیل این كه شغلش عرضه ی محصولات فناوری اطلاعات (IT) است به نوعی قرابتی با طبقه ی متوسط جدید پیدا می كند؛ این مخلوط شدن همانی است كه گیدنز می گوید كه نمی شود بین طبقات خط كشید و آنها را از هم جدا كرد.



***ایرنا: با توجه به آنچه گیدنز می گوید، آیا طبقه ی متوسط در ایران دارای نقطه ی ثقل است یا حالت ژله یی داشته و در پی چسبندگی بین طبقات بوده است؟

**بحرانی: باید بگویم طبقه ی متوسط مجموعه یی از قشرهای ناهمگن و بصورت طیف است. من معتقدم طبقه ی متوسط در ایران بیشتر حالت ژله یی دارد و در نوسان بین طبقه ی فرادست و فرودست قرار دارد. برای نمونه بیشتر دانشجویان تا زمانی كه دانشجو هستند بدلیل اینكه دنبال روشنفكران هستند، فیلم می بینند، روزنامه می خوانند و پای سخنرانی ها می نشینند، به طبقه ی متوسط جدید نزدیكترند، اما زمانی كه از تحصیل فراغت پیدا كرده و مشغول به كاری می شوند به طور معمول با توجه به شغلشان دچار تغییر طبقاتی می شوند و به طبقه ی پایین یا بالا می چسبند.



***ایرنا: در سال 1384 دولت اصلاحات جای خود را به دولت موسوم به عدالت داد، وضعیت طبقه ی متوسط در این تغییر چگونه ارزیابی می شود؟

**بحرانی: به نظر من این همان مبارزه ی طبقاتی است. من در كتابم طبقه ی متوسط را به سه قسمت تقسیم كرده ام؛ قشرهای بالایی، میانی و پایینی. برای نمونه یك بهیار یا معلم با یك حقوق محدود، كارگر محسوب می شود و قشرهای پایینی طبقه ی متوسط به حساب می آیند ولی پزشكان و وكیلان گرایش به طبقه ی متوسط بالایی دارند و قشرهای میانی شامل روشنفكران و دانشجویان و ... است. به نظر می رسد در سال 76 این قشرمیانی توانستند یك گروه زیادی را با خود همراه كنند و بخشی از كارمندان و طبقه ی متوسط را جذب گفتمان خود كند. پس از آن گفتمان عدالت مطرح شد و توانست قشرهای پایینی طبقه ی متوسط را جذب گفتمان خود كند، اما مساله ی عدالت حل نشد و نتوانست موفق شود.



***ایرنا: خیلی ها معتقدند طبقه ی متوسط در 8 سال گذشته ضعیف شده است. نظر شما در این باره چیست؟

**بحرانی: به نظر من طبقه ی متوسط به پایین به دلایل اقتصادی به دنبال امیدی بود كه در زندگی اش تغییر ایجاد شود. هواداری از گفتمان عدالت هم در این راستا بود. اما اینكه آیا در این 8 سال چقدر موفق بوده است را انتخابات اخیر نشان داد. طبقه ی متوسط بدلیل برآورده نشدن خواسته هایش همچون دموكراسی و مشاركت به دنبال شعار دیگری كه مطرح شد حركت كرد.



***ایرنا: برخی كارشناسان معتقدند كه طبقه ی متوسط بدلیل افزایش میزان تحصیلات و بهره بردن از فناوری های نو در حال گسترش است، نظر شما در این باره چیست؟

**بحرانی: اینجا بحث ویژگی های دوگانه مطرح می شود و اینكه بین طبقات نمی شود خطی كشید و دست به جداسازی زد. طبقه ی متوسط وقتی به زندگی اش نگاه می كند خود را طبقه ی محروم می بیند. از طرفی دیگر وقتی موقعیت شغلی و كارش را مد نظر قرار می دهد خود را از طبقات بالا می پندارد. بدین سبب است كه در وضعیت های مختلف مواضع متفاوتی می گیرد. اما درباره ی اینكه طبقه متوسط رو به افزایش است یا نه، معتقدم افزایشی هم اگر باشد شكلی است تا محتوایی.



***ایرنا:به نظر شما طبقه ی متوسط چه نقشی می تواند در برنامه ی ششم توسعه داشته باشد؟ بدین سبب شما اولویت مندی توسعه را در چه می بینید؟

**بحرانی: متخصصان و جامعه شناسان توسعه نقش بسیار زیادی برای طبقه ی متوسط در جهت توسعه ی كشورهای در حال توسعه قایلند و تجربه هم تا حدودی این مساله را تایید می كند. در واقع كنش دولت ها به خودی خود طبقه ی متوسط را چاق می كند و افزایش روند شهرنشینی به گسترش طبقه ی متوسط جدید دامن می زند. به نظر من توسعه ی انسانی كه شامل بهداشت، آموزش، امید به زندگی و... است را باید در اولویت قرار داد؛ زیرا بحث عدالت و آزادی را باهم در بر می گیرد.

به نظر می رسد دیدگاه نوسازی كه روند خطی را پی می گیرد نگاهی تك عاملی دارد و تبدیل به توسعه ی توسعه نیافتگی می شود؛ در ادامه دیدگاه وابستگی بوسیله ی «گوندر فرانك» و دیدگاه نظام جهانی بوسیله ی «والرشتاین» مطرح می شود. اما اندیشمندان به این نتیجه رسیده اند كه اگر توسعه ی انسانی صورت بگیرد جامعه به توسعه ی پایدار می رسد.



***ایرنا: با توجه به اینكه تولید و سرمایه گذاری در توسعه امر مهمی است چرا طبقه ی متوسط در ایران میل به مصرف گرایی و اعتیاد به خرید دارد؟

**بحرانی: از مشكلات و آفت های جامعه ی ما بویژه طبقه ی متوسط، مصرف گرایی است. یكی از راه های توسعه ی اقتصادی این است كه بتوانیم بخشی از سرمایه ها را سرمایه گذاری كنیم تا در مدار توسعه و پیشرفت قرار بگیریم. البته هرچند اشخاصی همچون«روستو» معتقدند كه مصرف انبوه باعث توسعه می شود اما باید یادآور شد كه ابتدا باید به تولید انبوه رسیده باشیم و سپس به سمت مصرف حركت كنیم.

*گروه پژوهش های خبری

پژوهشم**م.س**2054