روزهای تابستان داغ ایرانشهر رو به پایان بود و آیتالله خامنهای پس از اتمام دوران تبعید باروبنه را جمع كردند تا دوباره به شهر مادری مشهد برگردند.
ماه محرم هرسال برای نهضت اسلامی فرصت مناسبی برای نشر تبیین و ترویج ابعاد ظلمستیزانهی قیام امام حسین علیهالسلام بود. دوماه تا شروع ماه محرم باقی مانده بود و این فرصت مغتنمی بود تا ایشان دوباره به جمع دوستان و یارانش در مشهد بپیوندد و با هم برای استفاده از فرصت ماه محرم و پرشورتر شدن مبارزه با رژیم برنامهریزی كنند. این در حالی بود كه با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در 1 آبان 56 سرعت و شدت مبارزات مردم و نهضت مبارزه با رژیم شاه تندتر شده بود و خبر از محرمی متفاوت و پرشورتر میداد.
اولین روز مهرماه، آخرین روز تبعید آیتالله خامنهای در ایرانشهر بود و ایشان پس از توقفی كوتاه در یزد و تهران راهی مشهد شدند. با استقرار آقای خامنهای در مشهد، مسجد كرامت هم كه پایگاه چندین ساله او و یارانش از جمله حجج اسلام سیدعبدالكریم هاشمینژاد و عباس واعظ طبسی بود مجدداً رونق گرفت و به كانون هماهنگی مردم و علما در جریان مبارزه تبدیل شد.
پیام امام خمینی و فراگیرشدن مبارزه
محرم در پیش بود و مردم و علما در تدارك برنامهریزی برای پیش بردن مبارزات در این ماه بودند كه امام خمینی رحمهالله پیام معروف «پیروزی خون بر شمشیر» را صادر و بر فراگیرشدن مبارزهی مردم تأكید میكنند: «اكنون كه ماه محرم چون شمشیر الهی در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطبای محترم و شیعیان عالیمقام سیدالشهداء - علیه الصلوة والسلام - است، باید حد اعلای استفاده از آن را بنمایند، و با اتكا به قدرت الهی، ریشههای باقیمانده این درخت ستمكاری و خیانت را قطع نمایند؛ كه ماه محرم، ماه شكست قدرتهای یزیدی و حیلههای شیطانی است. مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان كه مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حكومت اسلامی بر حكومت طاغوت است، هر چه باشكوهتر و فشردهتر برپا شود، و بیرقهای خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود. خطبای محترم و گویندگان عزیز، بیش از پیش به تكلیف الهی خود كه افشاگری جرایم رژیم است عمل فرمایند، و خود را در پیشگاه خداوند تعالی و ولی عصر -عجلاللهتعالیفرجهالشریف - سرافراز و رو سفید نمایند.
پس از صدور پیام امام خمینی رحمهالله، آیتالله خامنهای به همراه شهید هاشمینژاد به بجنورد، شیروان و قوچان سفركرده و هماهنگیهای لازم با مبارزین و روحانیون مبارز این شهرها را انجام میدهند. با آغاز ماه محرم، آقایان خامنهای، هاشمینژاد و طبسی هرشب درمدرسه نواب منبر میرفتند. «راهپیماییها هر روز از اطراف مدرسه نواب و مسجد كرامت شروع میشد. در این مسجد هم مراسمی منعقد میشد. [در تظاهرات] هر پارچهنوشتهای را دو نفر در دست میگرفتند و پشت آن انبوهی از مردم... [حركت میكرد.] در پایان راهپیماییها من، آقای طبسی و آقای هاشمینژاد سخنرانی میكردیم؛ و گاهی یكی یا دو نفر از ما سه نفر. سخنهایی كه بر زبانم جاری میشد، خودم را مبهوت میكرد. [انگار] هر چیزی از اراده ما خارج است.»
كشتار در بیمارستان
دههی اول محرم در سراسر كشور و مشهد با مراسمها و تظاهرات پرشور مردم همراه بود كه باعث خشم رژیم شاه شده بود. دانشجویان دانشگاه پزشكی مشهد نیز كه كادر بیمارستانهای شهر بودند با انقلابیون هماهنگ شده بودند و این هماهنگی باعث پیشرفت مبارزات مردم شده بود.
صبح روز پنجشنبه 23 آذر- دوازدهم محرم- عدهای با در دست داشتن تصاویر شاه و سنگ و اسلحه وارد بیمارستان امام رضا علیهالسلام -كه كنار دانشگاه قرار داشت- شده و به بخشهای مختلف آن حمله كرده و حاضرین را به رگبار میبندند. پزشكان و پرستاران و دانشجویان حاضر در برابر آنها مقاومت كرده و آنها از بیمارستان خارج میشوند. پس از خروج آنها، سربازها با اسلحههای كالیبر50 از اطراف به بیمارستان تیراندازی میكنند. روز قبل نیز حمله مشابهی به بیمارستان «ششبهمن» صورت گرفته بود، بیمارستانی كه مدتی قبل نامش توسط مردم به «هفده شهریور» تغییر كرده بود.
«با یك وانت نیسان به طرف بیمارستان امام رضا علیهالسلام آمده بودند؛ یك عده چماقدار كه شهربانی مشهد استخدامشان كرده بود؛ بهشان پول داده بود تا حدود ساعت 8:30 از شهربانی راه بیافتند و به بیمارستان امام رضا علیهالسلام حمله كنند. بیمارستان امام رضا علیهالسلام هم آنوقتها خیلی فعال بود؛ هم دانشجوهایش، هم دكترهایش. اعلامیه پخش میكردند و درگیر مسائل مبارزه بودند... چماقدارها از خیابان «بهار» وارد بیمارستان امام رضا علیهالسلام شدند. ریختند توی بخش كودكان بیمارستان كه نزدیك خیابان بهار است و جنایتهای عجیبی كردند. سِرمها را از دست بچهها كشیدند؛ بچهای را پرت كردند و كشتند و ... این جریانها مربوط به حدود ساعت 9 تا 10 بود.»
آیتالله خامنهای كه همراه با سایر روحانیون ومبارزین در جلسه روضه منزل یكی از علماء حضور داشت تلفنی از ماجرا مطلع شده و ضمن مشورت با سایر علما، تصمیم میگیرند برای متوقف كردن حملات به بیمارستان بروند. «ما در مجلس روضه بودیم و من را پاي تلفن خواستند، من رفتم تلفن را جواب دادم و من دیدم از بیمارستان است و چند نفر از دوست و آشنا و غیر آشنا از آن طرف خط دارند با كمال دستپاچگي و سراسیمگي ميگویند حمله كردند، زدند، كشتند و به داد برسید ... بچههاي شیرخوار را زده بودند. من آمدم آقاي طبسي را صدا زدم آمدیم این اطاق، عدهاي از علما در آن اطاق جمع بودند، یك چند نفر از معاریف[4] مشهد هم بودند و روضه هم در منزل یكي از معاریف علماي مشهد بود. من رو كردم به این آقایان گفتم كه وضع در بیمارستان اینجوري است و رفتن ما به این صحنه احتمال زیاد دارد كه مانع از ادامهي تهاجم و حملهي به بیماران و اطباء و پرستارها و اینها بشود و من قطعاً خواهم رفت و آقاي طبسي هم قطعاً خواهند آمد. ما با ایشان قرار هم نگذاشته بودیم اما خب ميدانستم كه آقاي طبسي پهلوي هم نشسته بودیم، گفتم ما قطعاً خواهیم رفت اگر آقایان هم بیایید خیلي بهتر خواهد شد و اگر هم نیایید ما بههرحال ميرویم. لحن توأم با عزم و تصمیمي كه ما داشتیم موجب شد كه چند نفر از علماي معروف و محترم مشهد گفتند كه ما هم ميآییم از جمله آقاي حاج میرزاجواد آقاي تهراني و آقاي مروارید و بعضي دیگر، ما گفتیم پس حركت كنیم. حركت كردیم و راه افتادیم به طرف بیمارستان و گفتیم هم پیاده ميرویم.»
حركت جمعیتی كه پیشاپیش آن چهرههای شناخته شده و مبارز مشهد قرار داشتند سایر مردم را نیز از ماجرا باخبر كرده و بر تعداد جمعیت اضافه میكند. جمعیت پس از یكساعت حركت پیاده و بدون هیچ شعار و سروصدایی به بیمارستان میرسند. سربازان اسلحه بدست بیمارستان را محاصره كرده و تصمیم داشتند مانع ورود جمعیت به بیمارستان شوند. روحانیون جلوی جمعیت و به دنبال آن مردم بدون سستی و تزلزل، راه را به سمت صف سربازان ادامه داده و بدون مقاومت قابل توجهی وارد بیمارستان شدند. «از دور دیدیم كه سربازها راه را سد كردند. یعني یك صف كامل و تفنگها هم دستشان ایستادند و ممكن نیست از اینها عبور كنیم. من دیدم كه جمعیت یك مقداري احساس اضطراب كردند وآهسته به برادرهاي اهل علمي كه بودند گفتم كه ما باید در همین صف مقدم با متانت و بدون هیچگونه تغییري در وضعمان پیش برویم تا مردم پشت سرمان بیایند و همین كار را كردیم. سرها را انداختیم پایین، بدون اینكه به رو بیاوریم كه اصلاً سربازي و مسلحي كسي وجود دارد در مقابل ما، رفتیم نزدیك. به مجرد اینكه به مثلاً یك متري این سربازها رسیدیم من ناگهان دیدم كه مثل اینكه بياختیار این سربازها از جلو پسرفتند و یك راهي به قدر عبور سه چهار نفر باز شد و ما رفتیم. فكر آنها این بود كه ما برویم بعد راه را ببندند اما نتوانستند این كار را بكنند. به مجرد اینكه ما از این خط عبور كردیم جمعیت ریختند و اینها نتوانستند كنترل بكنند، شاید در حدود مثلاً چند صد نفر آدم با ما تا دم در بیمارستان آمدند. بعد هم گفتیم كه در را باز كنند، دیدیم بله طفلكها بچههاي دانشجو و پرستار و طبیب و اینها كه توي بیمارستان بودند با دیدن ما جان گرفتند، گفتیم در بیمارستان را باز كردند و وارد شدیم.»
پیشنهاد تحصن
پس از ورود جمعیت به بیمارستان، جمعی از مهاجمین كه در بیمارستان باقی مانده بودند شعار «جاویدشاه» سر داده و جمعیت حاضر هم با شعارهای انقلابی جواب آنها را میدادند. گلوله باران و تیراندازی به بیمارستان پس از ورود آنها ادامه یافت. جلسهای با حضور چندتن از افراد بیمارستان و سران جمعیت واردشده به بیماستان برقرار شد تا درباره ادامه روند تصمیمگیری كنند. پیشنهاد تحصن در بیمارستان كه توسط آیتالله خامنهای مطرح میشود مورد قبول قرار میگیرد و اولین اعلامیه تحصن توسط خود ایشان نوشته و به امضای سایرین میرسد. «من آنجا پیشنهاد كردم كه ما اینجا متحصن بشویم؛ یعنی اعلام كنیم كه همینجا خواهیم ماند تا خواستههایی برآورده بشود و خواستهها را مشخص كنیم. توی جلسه 8، 9 نفر یا شاید 10 نفر از اهل علم مشهد حضور داشتند. من برای این كه مطلب هیچگونه تزلزلی، خدشهای پیدا نكند، بلافاصله یك كاغذ آوردم و نوشتم كه ما مثلاً جمع امضاءكنندگان زیر اعلان میكنیم كه در اینجا خواهیم بود تا این كارها انجام بگیرد.»
بركناری فرماندار نظامی مشهد- میرهادی- و محاكمه عوامل حمله به بیمارستان از اصلیترین خواستههای متحصنین بود. در بخشی از این اعلامیه آمده بود «مزدوران درب ورودی بیمارستان را شكستند و به اتومبیلهای داخل بیمارستان خسارت وارد آوردند و در آن هنگام ابتدا با پرتاب سنگ، سپس با شلیك گلولهها و رگبار به داخل بیمارستان و حتی داخل بخشهای اطفال و داخلی حمله كردند. یك كودك از بیمارستان، چهار نفر از پزشكان و عابران مجروح گردیدند كه هماكنون در بخش جراحی بستری میباشند.»
ابتدای شب بود كه یكی از روحانیون هوادار رژیم در مشهد وارد بیمارستان شد و مردم دورهاش كردند. با وساطت و اصرار آیتالله خامنهای او را بدون اینكه آسیبی ببیند از بیمارستان بیرون میبرند. « آقا گفتند: «فلانی! بدو كه اگر این سید یك طوریاش بشود، بعد دیگر نمیشود جمعش كرد.» دست همدیگر را گرفتیم و بهسرعت به طرف در بیمارستان دویدیم. من یك بلندگو دستم بود. آقا گفتند: «فلانی! بلندگو را بده.» من بلندگو را به دست ایشان دادم و دست آقا را با فشار گرفتم. آقا روی كاپوت ماشین رفتند و روی سقف نشستند. ماشین پیكان بود. جمعیت فراوانی هم پشت این ماشین و دور و برش بودند. آقا با این تعبیر گفتند: «من میدانم كه شما مرا دوست دارید و میدانید كه من هم شما را خیلی دوست دارم. من میخواهم خواهش كنم كه بگذارید این آقابرود! بالأخره ما ایشان را از توی بیمارستان رد كردیم و از درِ خیابان بهار بیرون بردیم؛ جمعیت هم پشت ما میآمدند اما وقتی دیدند كه ما با ماشین هستیم، دیگر نیامدند. سید را از در بیرون بردیم و ماجرا تمام شد.»
حمایت امام رحمهالله از تحصن
خبر تحصن در بیمارستان به سرعت در مشهد و كل كشور پخش میشود و افراد و گروههای مختلف با متحصنین اعلام همبستگی و حمایت میكنند. سخنرانیها و تجمعات مستمر، ملاقات و مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی و برگزاری نمازجماعت از برنامههای ثابت و روزانه متحصنین بیمارستان است. تیراندازی به مردم با اسلحههای كالیبر50 یكی از سوژههای خبری بود. «خبرنگارهای خارجی كه آمده بودند، من این پوكهها را نشان میدادم؛ میگفتم كه این یادگاریهای ماست؛ ببرید به دنیا نشان بدهید كه با ما چگونه رفتار میكنند.»[10]
دو روز بعد امام خمینی رحمهالله كه در نوفللوشاتو ساكن بودند، در سخنان خود با تأكید بر حمایت از اعتصابات و تحصنهای شكل گرفته در سراسر كشور طی چندماه اخیر، به تحصن بیمارستان مشهد نیز اشاره و از آن حمایت میكنند. «اگر الآن كه در مشهد و در سایر جاها اعتصاب كردند و در مریضخانه رفتند و آنها هم آنقدر شرارت كردند، و علما هم رفتند در مریضخانه، در یكي از بیمارستانها تحصن كردند و از قراري كه گفتند حدود صدهزار نفر مردم هم رفتند اطراف آنجا تحصن كردند براي این شرارتهایي كه اینها كردند، اگر اینها فریاد ميزنند كه چرا ميزني ما را، چرا ميكشي اولاد ما را، چرا در خانههاي ما حمله ميكنید، چرا بازارها را غارت ميكنید- قواي «انتظامیه» بازار غارت ميكند؟! قواي «امنیه» مردم ميكشد؟! خوب این قواي شماست كه اسمش را «انتظامي» گذاشتید و اسمش را «امني» گذاشتید! همین «امنیه» و همین «انتظامي» دارد مردم را ميكشد، دارد مردم را همه جهاتش را به باد ميدهد، بازارها را دارد... اگر آقایان مشهد یا سایر جاها اعتصاب كردند و رفتند آنجا نشستند و گفتند تا این بساط از بین نرود ما از اینجا پا نميشویم، این حرف غیرمنطقي است؟! شما ميگویید كه نخیر، شما بروید همه سر جاي خودتان بنشینید و تماشا كنید و چماق به دستان بیایند و بزنند و بكشند و چه، و شما هیچ حرف نزنید!»
یك روز پس از این سخنرانی و حمایت امام از تحصن، محاصره بیمارستان شدیدتر شده و در نتیجه ارتباط متحصنین با بیرون تقریبا قطع میشود.
دوم دی، باز هم كشتار مردم توسط رژیم شاه
همزمان با ادامهیافتن تحصن بیمارستان، راهپیماییهای مردم در سطح شهر ادامه پیدا میكند. آیتالله خامنهای در طول 13 روز تحصن به جز یك بار از بیمارستان خارج نشد ولی شهید هاشمینژاد به دلیل لزوم ساماندهی تجمعات و حركتهای انقلابی به خارج از بیمارستان رفت و آمد داشت. 27 آذر همزمان با تشییع 140هزارنفری یكی از شهدای بیمارستان، هیات رسیدگی به ماجرای بیمارستان كه از طرف مجلس شورای ملی وارد مشهد مشده بود توسط علمای شهر به حضور پذیرفته نمیشود.
دوم دیماه جمعیت تظاهركنندگان در صحن حرم مطهر تجمع كرده و شهید هاشمینژاد برای آنها سخنرانی میكند و جمعیت پس از سخنرانی به سمت منزل آیتالله عبدالله شیرازی حركت میكنند. عصر همان روز مجددا تجمعی جلوی بیت ایشان شكل میگیرد. همزمان تعدادی از تانكهای ارتش به سمت منزل آیتالله شیرازی حركت میكنند. مردم با تجمع در مسیر تانكها مانع رسیدن تانكها به بیت ایشان میشوند و این مسأله منجر به درگیری بین تانكها و مردم میشود.
پس از این كشتار آیتالله شیرازی طی تلگرافی به نخستوزیر وقت -ارتشبد ازهاری- برای خروج فرماندار نظامی مشهد ضربالاجل تعیین میكند. «اگر میرهادی را زنده میخواهید باید ظرف 48 ساعت مشهد را ترك كند وگرنه جنازه او را به تهران حمل خواهند كرد.»دو روز پس از این تلگراف، میرهادی مشهد را به مقصد تهران ترك میكند.
مردم نیز هر روز به خیابانها آمده و راهپیماییها و تجمعات اعتراضی را ادامه میدهند.
تجربه موفق تحصن
با محقق شدن خواستهی متحصنین مبنی بر بركناری فرماندار نظامی مشهد، سهشنبه 5 دی بهعنوان روز پایان تحصن اعلام میشود. دلایل دیگری مثل «اختلال در خدمات مذهبی سطح شهر به دلیل اجتماع علماء در یك نقطه»، «اختلال در درمان بیماران به علت تداوم تحصن پزشكان» و «توصیه علماء برای پایان تحصن» نیز از دیگر دلایل اتمام تحصن بود. سهشنبه جمعیتی كه خبرگزاری فرانسه تعداد آنها را 600 هزارنفر اعلام كرد، پس از طی كردن خیابانهای «تهران» و «ضد» جلوی شهربانی تجمع كردند. سپس از چهارراه لشكر وارد خیابان بهار شده و به سمت بیمارستان حركت كردند. آیتالله خامنهای و شهید هاشمینژاد برای مردم سخنرانی كردند. شهید هاشمینژاد با قرائت قطعنامه پایان تحصن را اعلام كرد ولی یادآور شد تا سرنگونی رژیم شاه این همبستگی ادامه داشته باشد.
امام خمینی رحمهالله یك روز بعد در پیامی به مناسبت كشتار بیرحمانهی قم و چهلمین روز كشتار مردم در صحن مطهر امام رضا علیهالسلام و هفتمین روز كشتار در مشهد و دیگر شهرستانهای ایران، روز «نهمدی» را عزای عمومی اعلام میكنند.
تحصن بیمارستان امام رضا علیهالسلام یكی از چندین تحصن بزرگ و موفق مبارزین و انقلابیون در سراسر كشور بود. این تحصن هم به عنوان نقطهی عطف و گام بزرگی در مبارزات انقلابی مشهد ثبت شد و هم تجربه موفقی بود كه چندی بعد در تحصن روحانیون در مسجد دانشگاه تهران -در اعتراض به بسته شدن فرودگاه برای جلوگیری از ورود امام- به كمك هسته مركزی انقلابیون در تهران میآید. «این تحصن آثار بزرگی داشت و مانند شمعی كه میدرخشد و به پایان میرسد تمام شد...اما از این تجربه در تحصنی كه به پیشنهاد من در مسجد دانشگاه تهران به مناسبت بسته شدن فرودگاه و جلوگیری از ورود امام به كشور رخ داد استفاده شد.»
سیام 1572
تاریخ انتشار: ۱ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۸
تهران - ایرنا - پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای گزارشی از نقش رهبر معظم انقلاب اسلامی در تحصن بیمارستان امام رضا (ع) در مشهد در آذر و دی ماه سال 1357 منتشر كرده، كه جالب و خواندنی است.