تهران-ایرنا-«محمد درویش» مدیركل آموزش و مشاركت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست در گفت و گوی تفصیلی با ایرنا با تاكید بر اهمیت آموزش عمومی در زمینه حفظ محیط زیست، به آخرین تلاش ها و اقدامات این سازمان در این مسیر اشاره كرد.

این حقیقتِ تلخ كه حالِ محیط زیست ایران خوب نیست، بر كسی پوشیده نیست و به گفته ی بسیاری از فعالان و مسوولان این حوزه، محیط زیست كشورمان در یكی از بدترین دوران خود به سر می برد.

حیات وحشی كه نفس هایش به شماره افتاده، جنگل هایی كه دستِ سرد جاده سازان و قاچاق چیانِ چوب، گلوی سبزشان را می فشارد، تالاب ها و رودخانه هایی كه یكی پس از دیگری خشك می شوند، چاه های آب غیرمجازی كه بیرحمانه شیره ی زمین را از رگ هایش بیرون می كشند، هوای آلوده یی كه نفس را بر مردم و موجودات این سرزمین تنگ كرده؛ این ها تنها بخشی از مصیبت هایی است كه محیط زیست ایران به آن دچار شده است. به این موردها باید بی توجهی عمومی به محیط زیست را نیز اضافه كرد.

برای بررسی این موضوع از جنبه های مختلف، در یك بعد از ظهر پاییزی به دفتر محمد درویش مدیركل آموزش و مشاركت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست رفتیم. درویش كه خود سال ها سابقه ی پژوهش و فعالیت در حوزه ی محیط زیست و منابع طبیعی دارد و عشق به طبیعت باعث شده با امید اینكه بتواند در این راه گام های موثری بردارد وارد عرصه ی مدیریتی شود، بزرگ ترین مشكل محیط زیست ایران را «نادانی» می داند.

او نادانی را به دیوانه یی كه همه ی مصیبت های محیط زیستی ما زیر تاثیر اقدام های او شكل گرفته تشبیه كرد و گفت زمانی كه آموزش و آگاهی كافی به مردم داده نمی شود، نمی توان از آن ها انتظار داشت به محیط زیست خود حساس باشند و به آن اهمیت دهند. درویش در عین حال به تازه ترین اقدامات سازمان حفاظت محیط زیست برای ارتقای آگاهی و آموزش در این عرصه اشاره كرد.

درادامه مشروح گفت و گوی ایرنا با مدیركل آموزش و مشاركت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست آمده است؛

***ایرنا: مردم ایران را تا چه اندازه در خصوص محیط زیست و مسایل آن دغدغه مند می دانید؟

*درویش: من نسبت به جامعه ی ایران خوشبین هستم. من معتقد هستم هرگاه كه ما قادر بوده ایم دانایی محیط زیستی مردم را به شكلی جذاب ارتقا دهیم، آن ها واكنشی سزاوارانه از خود نشان داده اند. اگر من و شما در شرایطی در حال گفت و گو هستیم كه اغلب اهالی ساكن در سرزمین ایران، متوجه عمق فاجعه ی پیش آمده برای محیط زیست ایران نیستند، به این دلیل است كه نمی دانند و آگاهی كافی در این خصوص ندارند. در صورتی كه این آگاهی به آن ها داده شود، مردم به خوبی در راه حفظ محیط زیست خود تلاش خواهند كرد.



***ایرنا: آیا شما نمونه یی از این آگاهی بخشی با نتیجه های موفقیت آمیز سراغ دارید؟

**درویش: البته. من برای اثبات این ادعا یك مثال برای شما می زنم؛ مدتی پیش، گروهی از ما فعالان محیط زیست به همراه جمعی از سازمان های مردم نهاد فعال در حوزه ی محیط زیست، به منطقه ی كردنشینِ «نقده» در جنوب استان آذربایجان غربی كه تالاب «كانی برازان» در آن واقع است رفتیم و با مردم این منطقه گفت و گو كردیم. ما به آن ها گفتیم كه اگر نحوه ی تعامل شما با طبیعت به شكل فعلی در جریان باشد و تغییری نكند، بزودی همه ی تالاب های شما خشك خواهد شد و گَردِ نمكی كه در اثر خشكی تالاب ایجاد می شود، زمین های كشاورزی و باغ های شما را نابود خواهد كرد و در نهایت چاره یی جز مهاجرت نخواهید داشت. ما به این افراد پیشنهاد دادیم بخشی از حق آبه ی كشاورزی خود را در اختیار تالاب قرار دهند. پیش از طرح این پیشنهاد، مردم ناحیه تصور می كردند با زه كشی و خشكاندن زمین های اطراف تالاب، قادر به كسب درآمدی بالا خواهند بود. البته این برنامه معمولا طی ماه های ابتداییِ اجرایی شدن جواب می دهد؛ ولی بلایی كه در صورت اجرای این طرح، در بازه ی زمانیِ بلندتر و در مقیاس گسترده تر بر سر این منطقه می آمد، همان بلایی است كه بر سر حوزه ی آبخیز دریاچه ی ارومیه آمد و سبب از دست رفتنِ خودِ دریاچه شد. مردم این منطقه به افرادی كه از آن ها برای حفظ تالاب درخواست كمك كرده بودند و دولتی نیز نبودند اعتماد كردند و بخشی از حق آبه ی خود را در تالاب رها كردند. بعد از مدتی تالاب دوباره جان گرفت و پرندگان مهاجر به آن هجوم آوردند. در این زمان فعالان محیط زیست بار دیگر از مردم درخواست كردند به سمت پرندگان شلیك نكنند و بجای آن به مردم كمك كردند تا با راه انداختن «بِرد واچینگ»(پرنده نگری)، دوربین هایی را در اطراف تالاب نصب كنند تا گردشگرانی كه به این منطقه می آمدند از مناظر طبیعی آن لذت ببرند. آن ها حتی اطلاعاتی در خصوص این پرندگان یاد گرفتند تا به گردشگران داخلی و خارجی ارایه دهند. با افزایش حضور این گردشگران در منطقه، مردم محلی در پاسخ به نیاز محل اسكان و اقامت، خانه های خود را تجهیز كردند یا سوییت هایی برای اجاره به این افراد ساختند و غذای محلی خود را در اختیار این افراد گذاشتند. اهالی كانی برازان ثروتمند شدند و زندگی و كسب و كار آن ها تا حدی رونق گرفت كه آن ها تالاب را خون رگ های خود توصیف كردند. حالا همین افراد كه روزی قصد خشك كردن زمین های اطراف تالاب را داشتند از سرمایه ی خود نگهبانانی استخدام كرده اند تا از حریم تالاب در مقابل متجاوزان محافظت كنند. چراكه آن ها دریافته اند حفظ محیط زیست و نگهداری از طبیعت جانوری این منطقه، سود اقتصادی برای خود آن ها نیز بدنبال دارد.

پس نتیجه می گیریم هركجا كه ما با زبان جذاب توانسته ایم به مردم اطلاعات كافی دهیم، آن ها بخوبی مشاركت كرده اند. اگر ما مردم را از خود بدانیم و نگاه های امنیتی را از روی سمن ها(سازمان های مردم نهاد) برداریم و برون سپاری واقعی را اجرایی كنیم، بدون شك نتیجه خواهیم گرفت.



***ایرنا: تصور نمی كنید این مثبت اندیشی نسبت به مشاركت مردمی، تنها در مناطقی كه زندگی و معاش مردم آن به طبیعت وابسته است، مصداق پیدا می كند؟ تكلیف مردم شهرنشینی كه در روزهای تعطیل طبیعت را به كوهی از زباله و جنگل ها را به شعله های آتش مهمان می كنند چیست؟ چگونه می توان آن ها را نسبت به طبیعت دغدغه مند كرد؟

**درویش: شكی در این نیست كه نگاه مردم ما به محیط زیست نسبت به آن چیزی كه باید باشد بسیار متفاوت است. این كه مردم در این زمینه آگاهی كمی دارند، به این خاطر است كه بستر فرهنگی مناسب ایجاد نشده است و متاسفانه هیچ یك از سازمان هایی كه متولی افزایش آگاهی و دانایی مردم در خصوص محیط زیست بوده اند به وظایف خود عمل نكرده اند. شما ببینید كه محیط زیست تا چه اندازه در اولویت های مسوولان و سازمان ها و برنامه سازان ما جای دارد. ما در پربیننده ترین ساعت های رسانه ی ملی، برنامه های متنوعی نظیر «برنامه90» برای فوتبال یا «هفت» برای سینما را داریم. ولی آیا یك برنامه ی ثابت محیط زیستی داریم كه در ساعت های پرمخاطب و از یكی از بهترین شبكه های تلویزیون پخش شود و مردم را به محیط زیست حساس و در این خصوص ظرفیت سازی كند و مشكل های محیط زیست كشور را به چالش بكشد؟ آیا شما می توانید روزنامه یی سراسری در این كشور در حوزه ی محیط زیست به من معرفی كنید یا حداقل روزنامه یی پرطرفدار كه صفحه ی ثابت محیط زیستی داشته باشد شما می توانید خبرگزاری یی را به من معرفی كنید كه گروه محیط زیستی داشته باشد؟ آیا محیط زیست ما این ارزش توجه همه جانبه را ندارد؟ اگر روزنامه هایی نظیر «نیویورك تایمز» یا «لس آنجلس تایمز» را مشاهده كنید می بینید كه محیط زیست دارای یك گروه حرفه یی مستقل است. ما برای مردم چه كرده ییم كه از آن ها انتظار رفتار خوب داشته باشیم؟ ما كاری نكرده ایم. زمانی كه در مدارس ما بحث محیط زیستی مطرح نمی شود و درس محیط زیستی نداریم، اصلا زمانی كه مدرسه ی محیط زیستی نداریم، چگونه از بچه یی كه پشت این میز و نیمكت ها آموزش دیده و وارد جامعه شده انتظار داریم با محیط زیست مهربان باشد یا درصورتی كه مسوولیتی به او داده شد، فرمان های سازگار با محیط زیست صادر كند؟



***ایرنا: پس از نظر شما در معادله ی مردم و مسوولان، گروه دوم مقصر وضعیتی كنونی محیط زیست هستند.

*درویش: بله. الان كه من و شما با هم گفت و گو می كنیم، ایران در بدترین شرایط محیط زیستی در تاریخ قرار دارد. بر طبق مطالعاتی كه خانم دكتر «راضیه لك» در واحد رسوب شناسی ِسازمان زمین شناسی ایران بر روی لایه های زیرین كفه ی نمكی دریاچه ی ارومیه انجام داده، بین 25 تا 40 هزار سال گذشته، این دریاچه هرگز شاهد وضعیتی چنین بحرانی نبوده است. شبیه این ماجرا را می توان در كل كشور شاهد بود و شواهد و مطالعات به ما نشان می دهند كه در این سرزمین هرگز دوره یی وجود نداشته كه اینچنین عرصه های زیست محیطی ما دچار بحران شوند. اینك بسیاری از تالاب ها و رودخانه و دریاچه های ما یا نابود یا در خطر نابودی قرار دارند. 25 استان ما درگیر پدیده ی ریزگردها هستند. میزان افت سطح آب زیرزمینی در مركز كشور به 2 متر در سال رسیده و ، آلودگی هوا 8 میلیارد دلار به كشور خسارت زده است و در نتیجه ی آن 10 هزار و 200 میلیارد تومان صرف درمان انواع سرطان شود. گونه های جانوری هم در معرض خطر جدی قرار دارند. در چنین شرایطی كه همه باید دست در دست هم دهند و اختیار كافی برای حفاظت از اندوخته ی جانوری و طبیعت ایران به سازمان متولی محیط زیست داده شود، 63 نماینده ی مجلس طرحی را به هیات رییسه ی مجلس می دهند و خواستار انحلال سازمان محیط زیست می شوند. آیا چنین چیزی در جهان سابقه دارد؟ این ها همان افرادی هستند كه فردا به مردم می گویند ما سازمان محیط زیست را به این دلیل كه با احداث سد و چاه و ... مخالفت می كرد منحل كردیم؛ پس به ما رای دهید. در این شرایط آیا مردم مقصر هستند؟ آن هم مردمی كه نمی دانند محیط زیست چیست و ما نیز تلاشی برای تشریح این مقوله و مشكلات آن برای آن ها نكرده ایم.

مجلس اكنون برای اتمام جاده ی ابر به دولت فشار می آورد. من چندی پیش در برنامه ی «سلام تهران» در خصوص جنگل ابر و ارزش های آن برای مردم صحبت كردم. من به مردم توضیح دادم كه جنگل ابر 35 هزار هكتار بیشتر نیست، به نوعی كمتر از یك صدم خاك این كشور، ولی در همین جنگل كوچك، نزدیك به 85 گونه ی گیاهی وجود دارد؛ یعنی به عبارتی بیش از یك درصد كل اندوخته ی گیاهی كشور در كمتر از یك صدم آن جای دارد و هر هكتار از خاك این جنگل صد برابر سایر مناطق كشور ارزش دارد. اگر جنگل ابر را از دست دهیم، به بیابان خوش آمد گفته ایم و شرایط پیشروی آن تا سواحل خزر را فراهم كرده ایم. این جنگل قدیمی ترین و باستانی ترین یادگار رویشگاه های جنگلی در كره ی زمین و تنها بازمانده ی جنگلیِ دوران سوم زمین شناسی و عصر یخبندان است. میراثی یگانه و منحصربفرد در جهان كه ما قصد داریم آن را برای یك جاده نابود كنیم. بعد از اینكه من این توضیحات را در خصوص جنگل ابر در برنامه ی سلام تهران ارایه كردم، 72 هزار پیامك به این برنامه رسید. تهیه ی كننده ی برنامه این حجم استقبال را باور نمی كرد. پس وقتی به مردم خوراك و اطلاعات داده شود و با علاقه و اعتماد با آن ها گفت و گو كنیم، آن ها به بهترین شكل پاسخ می دهند.



***ایرنا: دولت چگونه می تواند در عین برآوردن نیازهای فوری و عمرانی، به دغدغه های بلندمدت در حوزه ی محیط زیست توجه كند؟ آیا تصمیم گیری در این زمینه دشوار نیست؟

**درویش: نكته ی اول این است كه ما نباید انتظار نتایج بزرگ را از اقدامات كوچك و كوتاه مدت داشته باشیم. یكی از اقدام هایی كه دولت می تواند در بلند مدت انجام دهد، فراهم كردن بستری است كه در مردم مجال تغییر رفتار نسبت به محیط زیست ایجاد شود. این مهم ترین و راهبردی ترین اقدامی است كه باید انجام شود. دولت بجای سرگرم كردن خود با معلول ها باید بدنبال علت ها باشد. ما در منطقه یی استقرار پیدا كرده ایم كه به كمربند خشك جهان شهرت دارد. در این منطقه كه ریزش های آسمانی آن، یك سوم و تبخیر آن دو برابر میانگین جهانی است، ما نباید به سمت آن نوع از توسعه كه وابستگی معیشتی را به سرزمین افزایش می دهد حركت كنیم. بلكه باید به سمت رونق كسب و كارهایی برویم كه كمترین چشمداشت را به آسمان دارند.



***ایرنا: پس چه سیاست هایی را باید جایگزین كنیم؟ اشكال سیاست های فعلی در چیست؟

**درویش: اگرتوسعه ی ما بر مبنای بهره برداری از انرژی های نو همچون انرژی خورشیدی و بادی، تقویت زیرساخت ها در راستای جذب گردشگر و رونق گردشگری طبیعی (اكوتوریسم)، استفاده از ظرفیت های كشور در حوزه ی كهن زادبوم های تاریخی، فرهنگی و طبیعی بنا شود، تبدیل به كشوری خواهیم شد كه حرفی برای گفتن دارد. مساحت كشور جزیره یی «گوام»، یك سوم جزیره ی قشم است. ولی همین جزیره ی كوچك، در سال 3 میلیون گردشگر دارد. كل كشور ما در سال 3 میلیون گردشگر ندارد.

اشكال اصلی، سیاستگذاری غلط و تعریف نادرست از روش های توسعه است. ما طی سی سال اخیر، ذخیره ی هزار ساله ی آب خود را مصرف كرده ایم چراكه می خواستیم در كشاورزی به خودكفایی برسیم و این یك اشتباه راهبردی بود. چرا مدیران استان یزد باید به اینكه این استان جزو 10 استان برتر كشور در حوزه ی كشاورزی است افتخار كنند؟ این ننگ استان یزد است. مردم یزد باید به اینكه بیشترین جذب گردشگر را دارند و قادر هستند از بافت تاریخی و طبیعت بیابانی بی نظیر این استان بیشترین درآمد را كسب كنند، افتخار كنند. افتخار استان یزد باید به استفاده از مزیت بادگیرهایش باشد، نه اینكه اجازه دهد این بادگیرها توسط امارات متحده ی عربی و با حضور «كوفی عنان» ثبت میراث معنوی «یونسكو» شود.



***ایرنا: همه ی این اقدامات در كنار آموزشی كه شما به جای خالی آن اشاره كردید زمانبر هستند. اگر ما آموزش را شروع كنیم و در حوزه ی سیاستگذاری هنوز هم نقص های فعلی وجود داشته باشد، آیا در آینده مردمی نخواهیم داشت كه دوستدار محیط زیست هستند ولی محیط زیستی باقی نمانده كه از آن حمایت كنند؟

**درویش: سوال بسیار خوبی است. گاه درك ناصحیح از شرایط بحرانی و چگونگی برون رفت از آن ها باعث می شود تا همه ی تمركز خود را بر روی اقدام های شتابزده و اورژانسی در كوتاه مدت بگذاریم و از اصل ماجرا غافل شویم. در شرایط كنونی ما باید هردوی این اقدام ها را در كنار هم پیش ببریم. بعنی با آموزش به جنگ علت العلل یا همان نادانی برویم و در كنار آن با بررسی دقیق راه هایی برای حل معضل های محیط زیست كشور نظیر آلودگی و بیابانزایی و ...داشته باشیم.



***ایرنا: دفتر شما(آموزش و مشاركت های مردمی) در این خصوص چه اقداماتی را بویژه در حوزه ی آموزشی انجام داده است؟

**درویش: همه ی عزم ما در دفتر آموزش و مشاركت های مردمی، بعد از تفاهم نامه یی كه رییس سازمان حفاظت محیط زیست با وزیر آموزش و پرورش با آقای فانی امضا كرد، این است كه مدارس محیط زیستی را راه اندازی كنیم. منشور این طرح آماده است و ما مشغول كار بر روی شیوه نامه ی آن هستیم. هدف اصلی ما این است كه در یك دوره ی بیست ساله بتوانیم همه ی فارغ التحصیلان مقاطع ابتدایی تا متوسطه را برخوردار از سواد محیط زیستی بكنیم. علاوه بر این، ما كارگاه های آموزشی برای گروه های نخبه را آغاز كرده ایم و به نویسندگان، كارگردانان، مستندسازان، تهیه كنندگان صدا و سیما، نمایندگان مجلس، امامان جمعه و ... اطلاعات كافی در خصوص شیوه هایی كه این افراد می توانند در آموزش محیط زیستی مردم سهیم و شریك باشند ارایه می دهیم. متاسفانه حتی نخبگان جامعه نیز در بسیاری موارد از وضعیت محیط زیستی فعلی و روش های كمك به رفع آن بی اطلاع هستند. زمانی كه خودِ من به دیدار امام جمعه ی آذربایجان غربی رفتم و در این خصوص با او صحبت كردم اشك از چشمانش جاری شد و گفت از عمق این مشكل بی اطلاع بوده است. این اتفاق زمانی كه برای هنرمندان و مولفان كتاب های درسی صحبت كردم نیز تكرار شد و این افراد واقعا منقلب شدند. خوشبختانه و با توجه به همین تلاش ها، امسال 37 كتاب درسی در مدارس ما تغییرات محتوایی كرده اند و محتوای محیط زیستی به آن ها اضافه شده است. بر اساس تفاهنامه میان سازمان محیط زیست و وزارت آموزش و پرورش، این وزارتخانه قبول كرده تا 56 هزار معلم خود را در اختیار ما قرار دهد تا آموزش های محیط زیستی ببینند. ما قصد داریم از سال تحصیلی 95-94، 60 مدرسه را در 5 اقلیم كشور و در همه ی پایه ها، بصورت آزمایشی تبدیل به مدارس محیط زیستی كنیم و با آسیب شناسی نتایج حاصل از این طرح، آن را با قدرت و در كل كشور ادامه دهیم. این مدارس قرار است تجربه های زنده و میدانی در اختیار دانش آموزان قرار دهند. ما نمی خواهیم یك كتاب دیگر و امتحانی دیگر به كتاب ها و امتحانات دانش آموزان اضافه كنیم و سرنوشت این درس را به سرنوشت درس هایی مثل عربی و انگلیسی كه همه می خوانند و كسی چیزی از این زبان ها نمی داند تبدیل كنیم. ما می خواهیم بچه ها عاشق طبیعت شوند و از شنیدن واژه هایی نظیر جنگل و بلوط و میش-مرغ و یوزپلنگ و ...، همان احساس مثبت را داشته باشند كه بعد از شنیدن واژه هایی نظیر مادر و پدر دارند.

نگاهی به برنامه های محیط زیستی رسانه ها نیز نشان می دهد كه باوجودی كه این برنامه ها هنوز محدود هستند، ولی نسبت به گذشته رشد كرده اند. ممكن است این اقدامات زمانبر باشند، ولی در صورتی كه ما بدانیم راه را درست انتخاب كرده ایم، می توانیم به اینكه در آینده به موفقیت می رسیم امیدوار باشیم و نباید فراموش كنیم كه بلندترین گام ها نیز با نخستین گام آغاز می شوند.

ولی مصیبت زمانی است كه شما در كشتی یی باشید كه ناخدای آن مقصد را نشناسد و شما خلاف جهت هدف خود حركت كنید. در این صورت حتی كم كردن سرعت نیز كمكی به شما نخواهد كرد و باید دور بزنید. این همان اتفاقی است كه در دولت سابق شاهد آن بودیم. در آن دولت مسیر محیط زیست نظیر بسیاری دیگر از حوزه ها، بقدری اشتباه بود كه تنها راه پیش روی ما دور زدن و تغییر مسیر بود. احمدی نژاد در دی ماه سال 91 به مجلس رفت و به نمایندگان اعلام كرد كه او و همكارانش به این نتیجه رسیده اند كه جمع آوری 6 میلیون تُن دانه ی بلوطی كه در جنگل‌های زاگرس وجود دارد، می‌تواند علوفه ی خوبی برای دام و راهی برای دور زدن تحریم‌ها باشد. این در حالی است كه سنجاب‌های این جنگل، بلوط‌ها را در دل خاك پنهان كرده و زادآوری جنگل‌های زاگرس ما را تامین می‌كنند. بدون جنگل‌های زاگرس، ما كارون، سفیدرود، زرینه‌رود، زاینده‌رود، سیمینه‌رود و به عبارتی 40 درصد منابع آب شیرین خود را از دست خواهیم داد. چرا رییس جمهوری پیشین این كشور چنین حرفی زد؟ به این خاطر كه او در مدرسه آموزش محیط زیستی ندیده بود. كسی به او آموزش نداده بود كه سنجاب چیست و چرا عاشق بلوط است و با آن چه می كند. پس آموزش نباید سرسری گرفته شود. وضعیت كنونی آلمان به عنوان كشوری كه دارای قوی ترین احزاب سبز در جهان است، نتیجه ی بیش از 60 سال آموزش های محیط زیستی است. پس آموزش، مهم ترین اولویت ما است و در كنار آن نیز باید به معضلات اورژانسی محیط زیست پرداخته شود.



***ایرنا: بدون شك برای رسیدن به این هدف، ما باید تلاش و اهتمام در این حوزه را بصورت عملی به مردم نشان دهیم. آیا دولت تاكنون در این خصوص موفق بوده است؟

**درویش: دولت در برخی موردها از سوی نهادهایی نظیر مجلس زیر فشار است ولی با وجود این ما از دولت انتظار داریم از اقتدار خود برای حفاظت از محیط زیست استفاده كند. چرا رییس جمهوری در سفر استانی خود به استان گلستان، بجای آنكه اجازه دهد یكی از آرزوها و اصلی ترین مطالبات همه ی دوستداران محیط زیست مبنی بر افتتاح محور شمالی جاده ی پارك ملی گلستان انجام شود، اقدام به واگذاری جزیره ی آشوراده می كند؟ غم بزرگ آنجا است كه رییس جمهوری كه می گوید محیط زیست یكی از بزرگ ترین اولویت های ما است این اقدام را انجام می دهد.

***ایرنا: دولت یازدهم بدون شك نسبت به دولت پیشین اهمیت بیشتری به محیط زیست می دهد؛ ولی مشكل های فراوان كشور در حوزه ی اقتصادی و سیاسی و ... ممكن است این اولویت را در حاشیه قرار دهد. ممكن است بصورت مصداقی به اقدام هایی كه وزارتخانه ها و نهادهای مختلف می توانند انجام دهند اشاره كنید.

**درویش: اجازه بدهید پاسخ شما را با یك خاطره بدهم. مدتی پیش هنگام رانندگی و در حالی كه پسر كوچكم كنارم بود، در كنار ماشین پلیسی پارك كردم. ناگهان ماموران داخل ماشین پنجره را پایین كشیدند و زباله ی بستنی یی را كه خورده بودند به بیرون پرتاب كردند. این اقدام آن ها واقعا پسر من را شوكه كرد. در مقابل سوالش مبنی بر اینكه «اگر پلیس افرادی را كه زباله می ریزند جریمه می كند، پس چه كسی خود پلیس را جریمه می كند؟» چیزی برای گفتن نداشتم. به او گفتم این خود تو هستی كه باید این افراد را جریمه كنی. پشت ماشین راه افتادم و زمانی كه متوقف شد از مامور خواهش كردم پیاده شود. زمانی كه موضوع را برای او توضیح دادم واقعا شرمنده شد. با پسر من دست داد و بعد از عذرخواهی از او، قول داد دیگر چنین كاری را تكرار نكند. برای پسر كوچك من مسلم بود كه بزرگ تر ها و بویژه ماموران نیروی انتظامی باید به طبیعت احترام بگذارند و در خیابان ها زباله نریزند و با تذكر به این پلیس به او درسی داد كه من اطمینان دارم هرگز فراموش نخواهد كرد. ولی اگر من بدنبال این فرد نرفته بودم چه؟ اگر چنین تذكری به او داده نمی شد چه؟ ما در شرایطی قرار داریم كه باید در راستای افزایش اهمیت عمومی به محیط زیست، به بیش از تذكر دادن اكتفا كنیم. چرا بستن كمربند در كشور ما طی سال های اخیر تبدیل به یك عادت شد؟ چون علاوه بر فرهنگ سازی، از سیاست جریمه نیز استفاده كردیم. آیا این مقررات سفت و سخت را در حوزه ی محیط زیست نیز اعمال می كنیم؟ این همان اقدامی است كه نیروی انتظامی می تواند برای محیط زیست انجام دهد. این نهاد باید پاسدار قانون در حوزه ی محیط زیست باشد و با خاطیان برخورد كند؛ وسایل نقلیه ی شخصی و عمومی كه دود می كنند و هوا را آلوده می كنند، كمپانی هایی كه خودروهایی با نقص فنی تولید می كنند، تولید بنزین آلوده ی پتروشیمی با تركیبات سرطانزایی كه 5 برابر حد مجاز است، شكارچیان غیرمجاز، افرادی كه طبیعت را به شیوه های مختلف آلوده و نابود می كنند؛ چرا نیروی انتظامی با آنها برخوردی نمی كند؟ مگر ما در اصل 50 قانون اساسی نمی گوییم كه حفظ محیط زیست، لازمه ی حیات اجتماعی رو به رشد مردم ایران است و هر شخصیت حقیقی یا حقوقی كه عملكرد او به تخریب غیر قابل جبران محیط زیست منجر شود، مجرم است؟ چرا نیروی انتظامی با این جرایم برخورد جدی نمی كند؟ مگر از دست دادن ارومیه، بختگان و ... تخریب غیرقابل جبران نیست؟ چرا نیروی انتظامی و قوه ی قضاییه در این ماجراها ورود نمی كنند؟ آیا ارزش دادگاهی شدنِ مسببانِ خشك شدن یك میلیون نخل در خوزستان، كمتر از اختلاس هایی است كه قوه ی قضاییه به سرعت در آن ها ورود می كند؟



***ایرنا: بسیاری از نهادهای مسوول در بحران كنونی محیط زیست، دولتی و حكومتی هستند و این حلقه بسیار به هم پیوسته است. برای مثال در بحث آلودگی هوا كه به آن اشاره كردید، اگر نیروی انتظامی بخواهد با خاطیان برخورد كند باید در مقابل وزارت نیرو و صنعت و ده ها شركت و سازمان بایستد. شاید به همین دلیل است كه بسیاری محیط زیست را حوزه یی سیاسی توصیف می كنند. با وجود این چه اقدام هایی می توان برای برون رفت از این شرایط انجام داد؟

**درویش: این وضعیت زمانی به درستی اصلاح می شود كه مطالبه ی اصلاح این شرایط در جامعه ی ما وزن داشته باشد و خواست مردمی وارد این معادله شود. برای مثال دریاچه ی ارومیه را در نظر بگیرید. چرا دولت تا این حد به این موضوع اهمیت می دهد؟ چرا 15 هزار میلیارد تومان برای احیای این دریاچه بودجه تخصیص شده است؟ چرا اولین مصوبه ی دولت تدبیر و امید، یك مصوبه ی محیط زیستی بود؟ به این دلیل كه مردم با همه ی وجود در این حوزه ورود پیدا كردند و جامعه نسبت به تنش های اجتماعی كه ممكن بود تحت تاثیر بحران دریاچه ی ارومیه در غرب كشور بروز كند حساس شد. اگر مردم ما متوجه عواقب توجه نكردن به موازین محیط زیستی شوند، دولت نیز متعاقبا محیط زیست را جزو اولین اولویت های خود قرار خواهد داد. این اتفاق اكنون به دلیل شرایط معیشتی و اقتصادی مردم كشور ما در حاشیه قرار گرفته است و مردم ترجیح می دهند به كسی كه شعار او رفع مشكل اقتصادی است رای بدهند تا كسی كه شعارهای محیط زیستی می دهد. ولی زمانی كه مردم از آگاهی كافی برخوردار شوند و بدانند كه محیط زیست چقدر می تواند در بهبود زندگی آن ها و عزیزانشان در جنبه هایی كه حتی تصور آن را نیز نمی كنند تاثیرگذار باشد، به این مساله اهمیت می دهند. به همین دلیل است كه همه ی تلاش ما در دفتر آموزش و مشاركت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست بر افزایش آگاهی عمومی در این حوزه متمركز است.



***ایرنا: نقش سازمان های مردم نهاد محیط زیستی را در پیشبرد این هدف چقدر مهم می دانید؟

**درویش: خوشبختانه سمن ها در این خصوص بسیار عملكرد خوب و دلسوزانه یی داشته اند. زمانی كه من در سال 92 وارد دفتر آموزش و مشاركت های مردمی شدم، تعداد سمن های محیط زیستی ما 443 عدد بود. این در حالی است كه این آمار اكنون به 708 رسیده است. ما تلاش كردیم با برون سپاری و كاهش نگاه های امنیتی به حوزه ی محیط زیست، مردم را به صرف زمان و سرمایه ی خود در این حوزه تشویق كنیم و نرخ مشاركت را به عنوان یكی از مهم ترین شاخص های بهبود، افزایش دهیم. اقدام مهم دیگری كه ما مشغول انجام آن هستیم، آموزش محیط بانان است؛ آموزشی كه سال ها بود متوقف شده بود و محیط بانان ما از آموزش های لازم در حوزه ی كنترل خشم، فنون مذاكره و حتی قدرت و فیزیك بدنی مناسب برخوردار نبودند.



***ایرنا: همانطور كه خود شما نیز اشاره كردید، این اقدام ها باوجود مثبت بودن، بدون اصلاحات و حمایت های قانونی قادر به موفقیت صد درصدی نخواهند بود. آیا شما در حوزه ی قانون گذاری نیز مذاكراتی داشته اید؟ آیا می توان در این خصوص به مجلس فعلی امیدوار بود یا باید منتظر انتخابات آینده ماند؟

**درویش: ما به افرادی در حوزه ی قانون گذاری و اجرای قانون نیاز داریم كه قاطعیت داشته باشند و حقیقتا به محیط زیست اهمیت دهند. به طور مشخص یكی از جدی ترین درخواست های ما ایجاد دادگاه های محیط زیستی است تا در آن افرادی كه به جنایت علیه محیط زیست دست می زنند مجازات كنیم. در این دادگاه باید قاضی و هیات منصفه یی داشته باشیم كه فهم اكولوژیك داشته باشند و قادر باشند قضاوت درستی از عواقب تصمیم های غیركارشناسی كه به خسارت های غیر قابل جبران به محیط زیست منجر می شود، بكنند. اگر ما با درك ضرورت وجود دادگاه های روحانیت، مطبوعات، پزشكی و ... اقدام به تاسیس آن ها كرده ایم، باید از تشكیل دادگاه های محیط زیست نیز حمایت كنیم. ولی متاسفانه حمایت از سوی مسوولان در این حوزه و سایر برنامه ها، بسیار كمرنگ بوده است. حتی زمانی كه ما درخواست شماره یی 3 رقمی كردیم تا مردم بتوانند تخلفات حوزه ی محیط زیست را گزارش كنند، با این بهانه كه شماره های 3 رقمی مخصوص سازمان هایی با موضوعات مهم و خطیر هستند مواجه شدیم.



***ایرنا: در كشورهای مختلف، اشخاص حقیقی و حقوقی دوستدار محیط زیست، با استفاده از ظرفیت هایی نظیر شهرت و محبوبیت به بهبود این حوزه كمك می كنند. چقدر امكان بهره برداری از این ظرفیت ها در كشور ما وجود دارد؟

**درویش: یكی از دلیل هایی كه مردم ما رغبت نمی كنند فیلم ها و مستندهای محیط زیستی را كه در كشور ما تولید می شوند، تماشا كنند این است كه افرادی كه پشت دوربین تولید این آثار قرار می گیرند، قادر نیستند از این ابزار بصورت كاملا حرفه یی و با اضافه كردن عنصر جذابیت استفاده كنند. چرا سریال «سیاره ی زمین»(مستندی در خصوص كره ی زمین كه در صدر برترین سریال های جهان قرار دارد) تا این حد موفق است؟ چون فردی نظیر «دیوید اتنبرو» (مستندساز مشهور بریتانیایی) پشت این برنامه قرار دارد. چرا «عباس كیارستمی» و «رخشان بنی اعتماد» و سایر كارگردانان ما نباید فیلم محیط زیستی بسازند؟ بسیاری از افرادی كه در كشور ما به عنوان روشنفكر شناخته می شوند، در حوزه ی محیط زیست هیچ كارنامه یی ندارند. دشمن ما نادانی است و نادانی نیز حریف قدری است. اگر ما می خواهیم به جنگ این دشمن برویم، باید همه ی نیروهای جامعه وارد این نبرد شوند و از همه ی ظرفیت ها نیز استفاده كنند. می خواهم صحبت هایم را با جمله یی از «جبران خلیل جبران» تمام كنم. او می گوید: «سرمایه ی واقعی یك ملت، در اندوخته های طلا و مخازن نفت و گاز نیست، بلكه در توان یادگیری اوست». این توان همان چیزی است كه سرمایه ی انسانی را می سازد و ما نیز باید برای حفظ سرمایه ی انسانی خود بكوشیم. چرا كه ملتی كه بتواند از سرمایه ی مردمی خود استفاده كند، به هر هدفی خواهد رسید.

*گروه پژوهش های خبری

پژوهشم**ع.م**2054